گزارش اختصاصی تسنیم| روایت خادمی و عاشقی
گرد پیری بر چهرهاش نشسته و مو و ریشهایش یکدست سفید شده است اما پیرمردی چهارشانه و تنومند است که این روزها زیر پای زائران اربعین حضرت سیدالشهدا(ع) را جارو میزند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی تسنیم، با لهجه غلیظ آذری میگوید که کارگر فضای سبز شهرداری ناحیه 4 منطقه 20 شهرداری تهران است و یک هفتهای میشود که به همراه سایر نیروهای خدماتی شهرداری به کربلا آمده است.
وقتی سن و سالش را میپرسم، پیش خودش یک حساب سرانگشتی میکند و میگوید 74 سال دارد.
مالکاشتر حسین زاده که به اذعان بقیه نیروهای شهرداری، پیرترین نیروی شهرداری تهران در کربلاست، مرتبه دوم است که با شهرداری برای خدمت به زائران اربعین امام حسین (ع) به کربلا آمده است.
میگوید:« اولین بار سال 82 و در زمان صدام به کربلا و برای زیارت آمدم. شهر الان نسبت به آن موقع یک مقدار آبادتر شده است.»
توضیح میدهد:«به عنوان خدامالحسین اولین بار سال 93 به کربلا آمدم. آن موقع 5 هزار نفر بودیم و دوره شهرداری قالیباف بود. در شهرداری ناحیه یک کار میکردم. سال 93 که آمدیم آشغال در شهر کربلا بسیار زیاد بود. در آن سال محل کار من کنار نهر علقمه بود. وضع شهر بسیار ناجور بود اما ایرانیها شهر را تمیز کردند و حالا وضعیت خیلی بهتر شده و روز به روز هم بهتر میشود.»
هشت ساعت در روز کار میکند و زیر پای زائران اربعین امام حسین را جارو میزند. وقتی میپرسم با این سن و سال سختش نیست که 8 ساعت در روز کار میکند؛ با تعجب نگاهم میکند و با تاکیدی که در صدایش است میگوید:« خودم انتخاب کردم. داوطلبانه آمدم.نمیخواستند مرا بفرستند. میگفتند سن و سالت زیاد است اما منت چند نفر را کشیدم تا مرا بفرستند یکبار دیگر به زائران سیدالشهدا خدمت کنم.»
نگاهم میکند و طوری که انگار قرار نیست دوباره کربلا نصیبش شود میگوید:« امام حسین را دوست دارم؛ واقعا دوست دارم و نمیدانم باز هم میتوانم بیایم یا نه»
هنوز صدای مالکاشتر در گوشم است که نگاهم جذب مردی میشود که فارغ از شلوغیهای اطرافش، زیر پای زائران را با جارو نوازش میکند؛ سراغش میروم و خلوتش را بر هم میزنم.
او هم موهایش را در آسیاب زندگی سفید کرده اما اولین بار است که به کربلا آمده است؛ میگوید:« خیلی دوست داشتم به کربلا بیایم ولی در سالهای قبل قسمت نشد تا اینکه امسال امام حسین(ع) طلبید و برای خدمت به زائران سیدالهشدا(ع) انتخاب شدم.»
«اولین بار که به زیارت امام حسین (ع) رفتم، همین که دستم به ضریح مطهر ایشان رسید، بی اختیار گریه کردم. حس و حال غریبی بود. اگر باز هم آقا بطلبد میآیم و زیر پای زائرانش را جارو میکنم. ما اینجا کار نمیکنیم عاشقی میکنیم تا شاید عشقمان نظری به ما بیندازد.»
زیاد مزاحمش نمیشوم و تنهایش میگذارم؛ همین که دور میشوم باز هم بی سر و صدا مشغول میشود و انگار نگران است دل زمین ریش نشود، آرام جارو میکشد.
انتهای پیام/