سودجویان در پناه مسئولان بیتفاوت، زاگرس را میبلعند
اگر میخواهیم جنگلهای زاگرس را به عنوان میراثی برای نسل های بعد به یادگار بگذاریم باید تکتک حلقههای ویرانگر را از زنجیری که بر گردن زاگرس پیچیده شده و نفس جنگلهایش را تنگ کرده از هم بدریم و این مستلزم آن است که عملگرایی را جایگزین شعار کنیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، قادر رحمانزاده، کارشناس محیط زیست، با تنظیم یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار داد، نابودی جنگلهای زاگرس به دست سودجویان را هشدار داد و بیتفاوتی نهادهای مسئول را در برابر مرگ خاموش این سرمایه ارزشمند ملی متذکر شد.
یادداشت رحمانزاده را در ادامه میخوانید:
مدتی پس از طرح تنفس جنگلهای شمال و بحثهایی فراوان پیرامون آن، کوچ بخشی از مافیای چوب به منطقه زاگرسنشین چندان هم دور از انتظار نبود. کوچی که به سرعت رخ داد و در پی آن همانگونه که انتظار میرفت عمدهترین بهرهکشی مافیای چوب متوجه زغال شد. کوچی که فصلی جدید را در نابودی جنگلهای زاگرس گشوده است.
اما ریشه اصلی نابودی زاگرس را کجا میتوان یافت و سپس برای خشکاندنش آستین بالا زد؟
شکی نیست که حال حاضر مردم به دلیل وضعیت بد اقتصادی و بحرانهای معیشتی یکی از عوامل نابودی جنگلها هستند اما قطعا ریشه این نابودی نیستند. مگر میشود انتظار داشت بدون قانونهای پیشگیرانه و برخوردهای بازدارنده، صرفا با شعار بتوان از سوء استفاده از منابع طبیعی که جنگلها بخشی از آن است جلوگیری کرد؟ آن هم در حالی که اثری از بهبود شرایط معیشت مردم به چشم نمیخورد؟ آیا نباید از دولت انتظار داشت با برنامهریزیهایی کارشناسیشده مرهمی بر زخم جنگلهای ارزشمند زاگرس بگذارد؟
نگاهی به تلاش کشورهای اطراف برای احیای جنگلهایشان بدون شک میتواند ایدههایی مفید برای احیای جنگلهای زاگرس در اختیار مسئولان قرار دهد؛ البته مشروط بر آنکه مصمم باشند فارغ از شعار و اقدامات نمایشی، در عمل چارهای برای جلوگیری از نابودی این سرمایههای ملی بیندیشند.
در راستای احیای جنگلها، پاکستان در حال کاشت بیش از یک میلیارد درخت است، از سال 2015 تا امروز 750 میلیون اصله درخت کاشته و برای 500 هزار نفر اشتغالزایی کرده است. چین با به کارگیری 60 هزار سرباز در مساحتی برابر با خاک ایرلند در حال کشت درخت است. هند هم در سال 2017 توانست طی تنها 12 ساعت، با مشارکت 1.5 میلیون نفر، کاشت 66 میلیون اصله درخت را به ثبت برساند و اعلام کند که تا سال 2030، 12 درصد از خاکش را دوباره جنگلکاری خواهد کرد.
موارد فوق، تنها نمونههایی ساده فعالیتهای عملی برای احیای جنگل در کشورهایی است که هر کدام به دلایلی بخشی از پوشش جنگلی خود را از دست دادهاند. مقایسه این فعالیتهای ساده اما مفید با رویکرد مسئولان کشورمان در برابر نابودی جنگلهای زاگرس تاسفبار است: در کشور ما نه تنها تلاشی برای احیای جنگلها صورت نمیپذیرد بلکه عوامل نابودی جنگلهای زاگرس بدون هیچ مانعی، مرگ باقیمانده از جنگلهای ارزشمند را به نفع سودجویان سرعت میبخشند: چرای بیش از حد دام که حتی از احیای دوباره جنگل هم جلوگیری میکند، نابودی جنگل با هدف توسعه باغات توسط سودجویان بومی، عدم مهار آفتهایی که طی چندین ساله گذشته درختان بلوط را به کام مرگ کشانده و معضلاتی چون آتشسوزیهای مکرر و تبدیل درختان به زغال دست در دست هم چرخه نابودی جنگلهای زاگرس را تکمیل میکنند.
طبق آمار رسمی، زمین هرساله بیش از ده میلیارد از درختان خود را از دست میدهد و ایران طی 10ساله گذشته با کاهش 14هزار هکتاری جنگل مواجه بوده است. این بدان معناست که کشورمان سهمی بزرگ در نابودی پوشش گیاهی زمین دارد و بدون شک با این شدت تخریب نمیشود با موضعی سطحی، عامیانه و قهری و یا صرفا فرهنگسازی بدون پشتوانه نهادهای مربوطه و با وجود پارادوکسهای قضایی بر معضل بزرگ و جبرانناپذیر نابودی جنگل های زاگرس غلبه کرد. در چنین شرایطی واقعبینی، آگاهی از وضعیت موجود و عملگرایی لازمه جلوگیری از این گونه نابودیهای چرخهای است.
اگر میخواهیم جنگلهای زاگرس را به عنوان میراثی برای نسلهای بعد به یادگار بگذاریم باید تکتک حلقههای ویرانگر را از زنجیری که بر گردن زاگرس پیچیده شده و نفس جنگلهایش را تنگ کرده از هم بدریم و این ممکن نخواهد شد، مگر آنکه همه ارگان های مرتبط خواستن را نه صرفا در شعار بلکه با عمل به انجام برسانند. اما متاسفانه با آمارهای نابودی جنگلهای زاگرس طی سالهای گذشته باید گفت دستکم تا این لحظه نشانی از عزم مسئولان برای جلوگیری از نابودی این سرمایه ملی به چشم نمیخورد.
انتهای پیام/