گزارش تسنیم-۲| آیا باید در انتظار موج جدیدِ انقلاب‌های رنگی در آسیای مرکزی باشیم؟

گزارش تسنیم-2| آیا باید در انتظار موج جدیدِ انقلاب‌های رنگی در آسیای مرکزی باشیم؟

تاثیرپذیری از انقلابِ ارمنستان، طی دوره گذار و انتقال قدرت، اصلاحات میرضیایف در ازبکستان و بازگشت برخی چهره‌های غربی به آسیای مرکزی از جمله مهم‌ترین عواملی است که زمینه‌های وقوع انقلاب رنگی در آسیای مرکزی را افزایش داده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم ، در بخش پیشین بررسی کردیم که روند انقلاب‌های رنگی در آسیای مرکزی با تاثیرپذیری از گرجستان و اوکراین آغاز شده، با بهره‌گیری از شکاف‌ها و تنش‌های اجتماعی، قومی و اقتصادی در قرقیزستان به پیروزی رسید، اما در ازبکستان با برخورد سخت کریم‌اف مواجه شده و متوقف شد.

گذار از بی‌ثباتی و آغاز دوره غرب‌زدایی

در قرقیزستان با فروکش کردن بی‌ثباتی ناشی از انقلاب رنگی در سال 2005 و روی کار آمدن کورمان‌بیک باقی‌اف، انتظار آن می‌رفت که کشور با متوازن‌سازی رویکردها در سیاست داخلی و خارجی و به ویژه بهبود شکاف‌ شمال- جنوب با به قدرت رسیدن یک سیاستمدار جنوبی، اوضاع رو به بهبود گذارد. اما رویکردهای باقی‌اف و خانواده‌اش نه‌تنها موجب بهبود شرایط پیشین نشد، بلکه آن را نیز تقویت کرده و بی‌ثباتی‌هایی به مراتب گسترده‌تر از سال 2005، در سال 2010 شکل گرفت که ماهیتی عمدتا قومی داشتند. با این حال باقی‌اف نیز وادار به استعفا شد و پس از ریاست‌جمهوری خانم اتونبایوا در دولت موقت، در انتخابات سال 2011 آلماس‌بیک آتامبایف به ریاست جمهوری رسید. در این دوره به‌رغم در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی از سوی غرب‌گراها، اما شاهد یک دوره غرب‌زدایی و روس‌گرایی در سیاست خارجی قرقیزستان بودیم. سیاستی که بیش از همه در نتیجه هراس از بازگشت بی‌ثباتی‌ها اتخاذ شده بود.

 در ازبکستان هم شاهد روند مشابهی بودیم. در این دوره به ویژه پس از اعمال تحریم‌های غرب علیه ازبکستان و شکل‌گیری جریانات رسانه‌ای مخالف کریم‌اف روابط امنیتی و سیاسی با غرب را به شدت کاهش داده و در صدد توسعه روابطش با روسیه برآمد. از آن سال به بعد، کریم‌اف حتی برای شرکت در نشست سالانه سازمان ملل هم به نیویورک نرفت.

تحولات ارمنستان و قالب جدید انقلاب‌های رنگی

تحولات سال گذشته در ارمنستان را بسیاری از تحلیل‌گران یک انقلاب رنگی در نظر گرفته‌اند. با این حال این اقدامات پاشینیان در ایروان به لحاظ قالب و محتوا تفاوت‌هایی با انقلاب سال 2003 ساکاشویلی در تفلیس داشت. نقش سازمان‌های مردم‌نهاد، مکانیزم حمایتی غرب و نوع تعامل با انقلابیون، رویکردهای سیاسی معترضین و از همه مهم‌تر، سیاست‌های غیررادیکال انقلابیون روی کار آمده همه نشان از این تمایزات داشت. با این حال اما «انقلاب ارمنستان» یک اشتراک بسیار مهم با انقلاب‌های رنگی دیگر داشت و آن هم خروج قدرت از یک رکود طولانی‌مدت در دست یک شخص بانفوذ بود. این ویژگی انقلاب و ملاحظه مواضع روسیه در قبال دولت انقلابی پاشینیان کافی است تا الهام‌پذیری و تاثیرپذیری دیگر جوامع کشورهای منطقه و به ویژه آسیای مرکزی از تحولات ارمنستان گسترش یابد.

دوره گذار و انتقال قدرت

طی سال‌های اخیر یکی از مناقشه‌برانگیزترین موضوعات در کشورهای آسیای مرکزی مقوله انتقال قدرت بوده است. در ترکمنستان قربانقلی بردی‌محمداف که گمانه‌زنی‌هایی درباره وضعیت جسمی‌اش مطرح شده است، در حال آماده‌سازی پسرش «سردار» برای جانشینی است. در تاجیکستان نیز امامعلی رحمان با معرفی جایگاه «پیشوای ملت» به منظور مصونیت کامل و مادام‌العمر کردن قدرتش، به طور همزمان پسرش «رستم» را برای واگذاری قدرت به او آماده می‌کند. در قزاقستان نیز به نظر می‌رسد نورسلطان نظربایف در صدد اعمال تغییراتی در قانون اساسی برای کناره‌گیری از قدرت است. در ازبکستان نیز این انتقال قدرت در سال 2016 صورت گرفته و پس از قریب به 3 دهه انتقال قدرت انجام گرفته است. در قرقیزستان نیز اختلافات روی داده میان آتامبایف و جین‌بیک‌اف پس از انتقال قدرت در سال 2017، یک تزلزل در تمرکز قدرت در این کشور را به وجود آورده است.

در تمامی این کشورها طی سال‌های اخیر با مشاهده انتقال قدرت و یا نزدیکی به آن، یک دوره گذار را شاهد هستیم که مهم‌ترین و بارزترین ویژگی آن کاهش سطح اعمال حاکمیت دولت‌های جدید است. این شرایط از طرفی به مخالفین این امیدواری را می‌دهد که از رکود مجدد چندین دهه‌ای قدرت در دست یک شخص پیش‌گیری کرده، و از سوی دیگر با تضعیف حاکمیت، فضا برای اعتراضات توسعه می‌یابد.

ازبکستان، منشاء تغییرات

شوکت میرضیایف اگرچه از جمله نزدیک‌ترین چهره‌ها به اسلام‌ کریم‌اف محسوب می‌شد، اما با روی کار آمدن نشان داد به لحاظ فکری و شیوه‌های حکمرانی کاملا متمایز از اوست. سفر رئیس‌جمهور ازبکستان به واشنگتن پس از 16 سال و بیانیه‌ مشترک وی با دونالد ترامپ که سرشار از مولفه‌های اصلاحی سیاسی-اجتماعی در کشورش بود، نخستین سوالات را در ذهن تحلیل‌گران به وجود آورد. پس از آن نیز با اجرای برنامه‌های اصلاحی وی که شامل بازتر شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی کشور، آزادی نسبی رسانه‌ها، تسهیل تاسیس سازمان‌های مردم‌نهاد داخلی و خارجی، بازگشت سازمان‌ها و نهادهای مختلف غربی (به‌ویژه نهادهای حقوق بشری)، آزادی برخی زندانیان سیاسی  و مواردی از این دست در کنار حضور پرشمار و رفت‌ و آمد گسترده چهره‌های آمریکایی و اروپایی در ازبکستان همه نشان از محیا شدن شرایط برای بروز انقلاب رنگی داشت.

بسیاری از تحلیل‌گران با توجه به جایگاه و ویژگی‌های ژئوپلیتیکی و فرهنگی ازبکستان در آسیای مرکزی بر این عقیده‌اند هر تغییر و تحولی در این کشور با سرعت زیادی می‌تواند به دیگر کشورها نیز نفوذ کند. لذا، تغییرات در این کشور را منشاء تغییرات در آسیای مرکزی در نظر می‌گیرند.

بازگشت چهره‌های غربی

یکی از نکاتی که طی 2 سال اخیر در آسیای مرکزی قابل توجه است، توسعه تعاملات دوجانبه و چندجانبه ایالات متحده با کشورهای منطقه می‌باشد. این موضوع موجب افزایش رفت و آمد چهره‌های سیاسی و اقتصادی آمریکایی در این جمهوری‌ها شده است. علاوه بر این، برنامه‌های اتحادیه اروپا در این کشورها نیز به میزان قابل توجهی پررنگ شده. عمده این برنامه‌ها دارای ابعاد و وجهه‌های مهم اجتماعی و سیاسی می‌باشند. با این حال حضور برخی چهره‌های آمریکایی شائبه‌های بازگشت موج جدید انقلاب‌های رنگی در آسیای مرکزی را افزایش داده است.

پرحاشیه‌ترین چهره را در این زمینه شاید بتوان «دونالد لو» سفیر جدید ایالات متحده در قرقیزستان نامید. وی به لحاظ فکری به جورج سوروس، پدر معنوی انقلاب‌های رنگی بسیار نزدیک بوده و در بازه سال‌های 2003 تا 2006، درست در حین پیاده‌سازی پروژه انقلاب گل لاله در قرقیزستان، وی مامور سفارت ایالات متحده در بیشکک بوده است. بازگشت وی به بیشکک شائبه‌هایی را در این زمینه به وجود آورده است. در ازبکستان نیز دنیل روزنبلام که به عنوان سفیر جدید این کشور معرفی شده است، یک یهودی است که سال‌ها مطالعات و تخصص وی مسائل مربوط به انتقال اجتماعی و اقتصادی جوامع پساشوروی بوده است.  

ابهاماتی که هنوز باقی‌اند

با وجود این که بخش‌هایی از پازل مبهم دور جدید انقلاب‌های رنگی در آسیای مرکزی تکمیل شده است، اما برخی تحلیل‌گران همچنان ابهامات متعددی را در این زمینه مطرح می‌کنند. برخی معتقدند غرب با تجربه قرقیزستان و ازبکستان در سال‌های 2004 تا 2006 رویکرد خود از تغییرات آنی و سریع انقلابی به تحول تدریجی و نرم تغییر داده است. چرا که در پی هر بی‌ثباتی روی داده در آسیای مرکزی یک اقتدارگرایی باثبات، بسیار محافظه‌کار نسبت به غرب و متمایل به روسیه پدید آمده است. علاوه بر این، تکرار سناریوهایی مانند اوکراین می‌تواند هزینه زیادی برای غربی‌ها داشته باشد. از سوی دیگر اما برخی تحلیل‌گران بر این عقیده‌اند بروز هر نوع بی‌ثباتی در آسیای مرکزی که خللی در ابرپروژه‌های چند ده میلیاردی چین در آسیای مرکزی به وجود بیاورد و این هزینه را به چند برابر افزایش دهد، و از تمرکز قوای امنیتی و دفاعی روسیه در مرزهای غربی‌اش (اوکراین، لیتوانی، استونی و فنلاند) بکاهد و بر مرزهای جنوب شرقی‌اش در آسیای مرکزی (قزاقستان) بیفزاید، برای غرب مطلوب خواهد بود. از آنجایی که تعاملات اقتصادی غرب با آسیای مرکزی در سطح پایینی بوده و وابستگی متقابل کمتری نیز در مقایسه با کشورهایی نظیر اوکراین وجود دارد، هزینه این بی‌ثباتی‌ها به مراتب کمتر خواهد بود.  

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان