مهندسی خشونت

مهندسی خشونت

شواهد تاریخی نشان می‌دهد بازرگان و مصدق با اعمال خشونت مخالف نبودند و لااقل برای کنسرواتیسم و محافظه‌کاری، نمایندگانی تام و تمام نیستند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،بشر امروز در دو منجلاب افتاده است. یکی بازرگانی غربی و دیگری مهندسی غربی. این مهدی نهضت آزادی چه گناهی کرده که افتاده میان جرز دیوار انسانی که ممسوخ است و دچار خودبینی منطبق بر حلول و اتحاد است. (احمد فردید)

این جهان جنگ است کل چون بنگری (مولانا)

جنگ همه را پدر است و همه را پادشا (هراکلیتوس)

میان رادیکالیسم و محافظه‌کاری(که به اشتباه آن را به دوگانه انقلاب یا اصلاح برمی‌گردانند)، کدام را باید برگزید و راه «عمل» از کدام‌یک می‌گذرد و چه کسی را می‌توان «الگوی سیاست‌ورزی» قلمداد کرد؟ جدای از بحث نظری در این باب و تعیین‌تکلیف رادیکالیسم و محافظه‌کاری، در سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان‌تبریزی، خوب است نسبت او با خشونت مورد بحث قرار گیرد. بعضی برآنند که مهندس بازرگان، الگوی تسامح، تساهل، محافظه‌کاری و اصلاح‌طلبی بوده و زندگی سیاسی او می‌تواند الگوی اصلاح‌طلبان شود. علی ملاقلی‌پور هم کمابیش در مستند «راه طی‌شده» نشان داد که خشونت مجاهدین خلق، بی‌ارتباط با راه و فکر بازرگان نبوده است. کسانی نیز تلاش کردند تا این قول را مخدوش و باطل کنند. اما تمایل بازرگان به استفاده از خشونت را نمی‌شود پنهان کرد. اینکه استفاده از خشونت خوب است یا بد، مجاز و شرعی است یا غیر مجاز و غیر شرعی؛ بحث دیگری است. مساله این است که بازرگان چقدر اسوه محافظه‌کاری و «اصلاح بدون خشونت» بوده است. عزت‌الله سحابی که هم نسبت فامیلی و هم نسبت سیاسی با بازرگان داشت و رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت بازرگان هم بود، در کتاب خاطراتش، خاطره‌ای مربوط به آذر 1332 و بعد از کودتای 28 مرداد آورده و نوشته است:

«نواب... گفت آیا می‌توانم یکی از روسای نهضت مقاومت را ملاقات کنم. من به اتفاق آقای رضوی شب به مقالات مرحوم مهندس بازرگان رفتیم و از ایشان خواستیم که با نواب دیدار کند. مهندس بازرگان هم قبول کرد و قراری گذاشتیم. روز جمعه‌ای بود که من و مهندس بازرگان به خانه‌ای که معین کرده بودند رفتیم و نواب صفوی هم به اتفاق مرحوم خلیل طهماسبی آمده بود. درباره کودتاچی‌ها و سپهبد زاهدی و وابستگی ایران به انگلیس و آمریکا و فساد اخلاقی و فحشای رایج صحبت شد. بیشتر هم مهندس بازرگان و نواب صفوی صحبت می‌کردند و من و خلیل ساکت بودیم. دیدیم که طرفین تفاهم زیادی دارند. آخرسر نواب رو به مهندس بازرگان کرد و گفت تکلیف خودمان را فهمیدیم. شما باید به ما کمکی بکنید. ما یکی از افراد خود را به شما معرفی می‌کنیم. شما به طریقی او را در باغ قیطریه به‌عنوان باغبان یا کارگر وارد و مشغول به کار بکنید و بقیه کار با ما (منظور ترور زاهدی بود). در آن موقع زاهدی، نخست‌وزیر کودتا در باغ قیطریه مستقر بود و به اصطلاح مقر فرماندهی‌اش آنجا بود. این ملاقات در آذرماه 1332 رخ داد. مهندس بازرگان این موضوع را در کمیته مرکزی نهضت مقاومت مطرح کرد. ولی کمیته مرکزی با این اقدام مخالفت کرد. مخالفت آنها نیز از دو جهت بود. اول اینکه می‌گفتند ما به فدائیان اسلام به دلیل عملکردشان در دوران زمامداری مصدق اعتماد نداریم و دوم اینکه اعضای کمیته مرکزی نهضت مقاومت با ترور و اعمالی این‌گونه موافق نبودند و اظهار می‌داشتند که کار ما از نوع مسلحانه و قهرآمیز نیست. مرحوم بازرگان هم دیگر موضوع را تعقیب نکرد.»

جدا از اینکه در دولت مصدق، فدائیان زندانی بودند و خود نواب نیز 20ماه در دولت او زندانی بود و این مصدق و دولت او بوده که در حق فدائیان جفا کرده، اما یک چیز واضح است و آن اینکه طبق نقل سحابی، بازرگان در مسائل متعدد توافقی زیاد با نواب داشته و با ترور زاهدی هم مخالفتی نداشته و حتی پیشنهاد همکاری در ترور زاهدی را هم صراحتا در کمیته مرکزی نهضت مقاومت مطرح کرده است. این آیا اصلاح‌طلبی بدون خشونت و محافظه‌کاری است؟

باز باید تاکید کرد نگارنده نه طرفدار نفی مطلق خشونت و در زمره صلح‌کل‌هاست و نه حکم به خشونت افسار‌گسیخته می‌دهد و نه خود را مفتی و فقیه می‌داند. نه اقدامات فدائیان را رد و نفی می‌کند و نه خشونت کور منافقان را تایید. این مباحث را باید در مطلب دیگری و جای دیگری پی‌گرفت. بحث جاری صرفا اینجاست که آیا بازرگان واقعا مخالف خشونت بوده است یا خیر؟ و آیا مهدی بازرگان الگوی مصالحه، مدارا و اصلاح گام‌به‌گام است یا در پس این شعارها و مدعیات، ماجرای دیگری در کار بوده است؟ خشونت و نزاع حداکثری، از لوازم ذات تجدد و مدرنیته است. در وضع مدرن، تعارض بین ابنای بشر از نوک موی تا بن استخوان برقرار است. از خواست‌های اقتصادی تا هواداری سیاسی، از نیاز به شغل تا تمنیات نفسانی و شهوانی، چه چیز است که پیرامون آن از تحت‌الثری تا ثریا اختلاف نباشد؟ دموکراسی هم کشمکشی است میان ابنای بشر و خواسته‌های‌شان. دموکراسی به ابنای بشر می‌فهماند که توقعات‌شان را پایین بیاورند و محض خاطر «آنچه مهم‌تر می‌پندارند»، از باقی تمنیات خود صرف‌نظر کنند. البته خدا عالم است که تا چه‌وقت خلایق، خود را مقید به این نحوه نزاع خواهند دانست. دموکراسی دوای درد بی‌درمان اومانیسم و اندیویدوالیسم نیست، مسکنی ا‌ست که در وضع مدرن ناچار از استعمال آن هستند. به‌هرحال دموکراسی نیز قالب‌بندی و کانالیزه کردن خشونت و نزاع است و نه حل یا رفع آن. این خشونت پنهان بر «راه طی شده» نیز سیطره دارد و بازرگان بر آن است که راه انبیا را با خشونتی -که شاید چشم غیرمسلح آن را نبیند- به‌نفع تجدد مصادره کند. تبدیل علم جدید (یعنی یک نظر علمی) به «دگم» و «عقیده» هم بسترساز خشونت است. دیانت همواره با خوف و خشیت مقابل حق سر و کار دارد، از ضایع کردن حق‌الناس ابا دارد و فکر و رای خود را مطلق نمی‌پندارد:

فکر خود و رای خود در مذهب رندان نیست
کفر است در این مذهب، خودبینی و خودرایی

اما در ایسم‌ها و از جمله در سیانتیسم (قائل شدن به اصالت علم) افراد، فرد یا جمع خود را مطلق می‌پندارند و برای اعمال خشونت قید و بندی نداشته و اجازه‌ای لازم نخواهند داشت. البته نگارنده بر آن نیست که بازرگان در این بسترسازی سوءنیت یا غرضی داشته است، بلکه نکته اینجاست که این تلقی، خواه‌ناخواه منجر به خشونت می‌شود.

اما این بازرگانی با خشونت، منحصر به بازرگان نیست و در «پیشوا»ی او نیز سابقه دارد (بازرگان خود در نامه به مصدق او را «پیشوا» خوانده بود). مصدق نیز با اقدامات فدائیان تا آنجا که به مخالفت با او منجر نشده بود، مخالفت نکرد بلکه حتی از ابراز همراهی با آنان نیز ابایی نداشت. در جریان انتخابات دوره شانزدهم مجلس، درحالی که سیدحسین امامی (عضو فدائیان اسلام و ضارب کسروی) زیر بغل او را گرفته بود، برای تحصن به سمت دربار حرکت کرد. بعد از اعدام انقلابی رزم‌آرا توسط خلیل طهماسبی(عضو فدائیان اسلام)، در میتینگ   18 اسفند جبهه ملی در بهارستان، رفیعی نماینده فدائیان نیز به سخنرانی پرداخت. شرح اقدامات فدائیان و همراهی آنان با نهضت نفت، پیش از نخست‌وزیری مصدق، امری قابل کتمان نیست و همراهی مصدق با آنان هم آنقدر آشکار بود و هست که آیت‌الله طالقانی، در اسفند57 بر مزار مصدق از بروز اختلافات بین مصدق و فدائیان اسلام ابراز ناراحتی کند و آغاز ضربه به نهضت نفت را، این اختلاف بداند.

به این ترتیب شواهد تاریخی نشان می‌دهد بازرگان و مصدق با اعمال خشونت مخالف نبودند و لااقل برای کنسرواتیسم و محافظه‌کاری، نمایندگانی تام و تمام نیستند.

منبع:فرهیختگان

یادداشت:محمد علی‌بیگی

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon