واگویه‌های سینمایی ـ ۲ | لق کردن آجرهای دیوار سینما

واگویه‌های سینمایی ـ 2 | لق کردن آجرهای دیوار سینما

رفاقت و خیانت و خیلی چیزهای دیگر که می‌شود در فیلم‌های مسعود کیمیایی دید و گرفتن رد آنها در فیلم اول پسرش هم نه غیر طبیعی است و نه عیب.  «معکوس» به لحاظ ساختاری و صحنه‌های رقابت ماشین‌ها در قیاس با سینمای ما خوش ساخت است.

خبرگزاری تسنیم ـ کیوان امجدیان:

روز گذشته یک جابجایی در جدول برنامه‌ها از همان اول کلی باعث کلافه شدن خبرنگارها شد. اینکه برای دیدن فیلم تختی آمده باشی و بعد بشنوی که تختی نرسیده و جایش با معکوس عوض شده و باید تا ساعت نه و نیم شب برای دیدن تختی صبر کنی کلافه کننده است.  اصلا اینکه گفتم ملکان باهوش است شاید نمودش را اینجا هم بشود دید. شاید (تاکید می‌کنم شاید) او می‌دانست که اولین فیلم سینمای رسانه بودن خوب نیست و کلی خبرنگار با حالت تهاجمی آمده‌اند تا به قصد کشت فیلمی را که کمی ایراد داشته باشد بزنند. روی همین حساب هم فیلمش نرسید و رفت برای سانس آخر. ساعت نه و نیم شب. وقتی که خبرنگارها دو فیلم را دیده‌اند و حسابی مشت و مالش داده‌اند و حالا خبرنگارهایی که مانده‌اند با خیال راحت لم می‌دهند روی صندلی و فیلم می‌بینند. 

جور فیلم تختی را هم معکوس کیمیایی کشید. معکوس به عنوان اولین فیلم سینمای رسانه (بجز سانس اول که مستند و پویانمایی و... است) برای خبرنگارهایی که از مشکلات پارکینگ و جابجا شدن فیلم‌ها و ...کلافه بودند نمایش داده شد و معلوم است که فیلم به نیمه نرسیده خبرنگارها با دندان‌هایی که از عصبانیت به هم فشرده می‌شد از سالن خارج می‌شوند. در معکوس سایه مسعود کیمیایی را می‌شد دید. رفاقت و خیانت و خیلی چیزهای دیگر که می‌شود در فیلم‌های مسعود کیمیایی دید و گرفتن رد آنها در فیلم اول پسرش هم نه غیر طبیعی است و نه عیب. همچنان فکر می‌کنم «معکوس» به لحاظ ساختاری و صحنه‌های رقابت ماشین‌ها در قیاس با سینمای ما خوش ساخت است و هیجان دارد و همچنان فکر می‌کنم جسارت پولاد در ساخت یک فیلم ورزشی برای کار اولش قابل تقدیر است. 

فیلم دوم که به اشتباه روز گذشته «تیغ و ترمه» نوشته بودم فیلم «سال دوم دانشکده من» بود. فیلمی که در آن رسول صدرعاملی تلاش کرده بود تا موفقیتش در «دختری با کفشهای کتانی» و «دیشب باباتو دیدم آیدا» را تکرار کند. طبیعتاً هم مخاطبش دخترهای نوجوان و جوان هستند و البته بعضی قصد و نیت‌های نه چندان درست را هم می‌شود در قلم پرویز شهبازی دید. اصلاً شهبازی استاد همین است که بگوید: حالا که چیزی نشده...زیاد سخت نگیرید... تساهل و تسامح داشته باشید ... عیبی ندارد اگر به دوست صمیمی‌تان که توی کما رفته خیانت کنید... عیبی ندارد اگر دوست پسر او را غر بزنید... عیبی ندارد اگر به نامزد فقیرتان خیانت کنید و با پسر ثروتمندی که ماشین شاسی بلند دارد بروید سینما ... زیاد سخت نگیرید و امیدوار باشید که عاقبت همه خیانت‌های شما به نفع دوستتان که توی کماست تمام شود... 

پول این فیلم را مسعود ردایی داده. مسعود ردایی همان کسی است که روی «مالاریا» هم سرمایه‌گذاری و این فیلم شهبازی را تهیه کرد. عجیب و جالب‌تر اینکه او اصلا صدا و سیمایی است و از سال 63 سال‌ها برای گروه‌های مستند و اجتماعی سیما نوشته و برنامه تهیه کرده است. تهیه سریال‌هایی مثل «بیمار استاندارد» «اولین انتخاب» برای سیما تبلیغات برند صایران تهیه فیلم کودکانه دیو و دلبر و فیلم سه‌گانه (مظلومی) و سریال عالیجناب هم کار است. به نظرم این ترکیب ردایی و شهبازی از آن ترکیب‌هایی است که تلاش می‌کنند دانسته یا نادانسته با لگد زدن به دیوار آجری را لق کنند. ماجرای دیوار و آجر هم این است که همیشه وقتی می‌بینند دیواری محکم است و کلی هم نگهبان دارد و قصد خراب کردنش را دارند اما خراب نمی‌شود این راه را انتخاب می‌کنند که بی سر و صدا و با لگد زدن مداوم به یک آجر این دیوار آن را لق کنند و آن وقت دیگر لق کردن آجرهای دیگر دیوار و بعد خراب کردن آن دیوار کاری نخواهد داشت.

 

و اما فیلم سوم: تختی... دیروز نوشتم که بهرام توکلی با وجود دانش و توانش تصمیم گرفته یک فیلمساز اپراتور باشد، اما اعتراف می‌کنم که به اشتباه پیشداوری کردم. توکلی با تختی نشان داد که اپراتور نیست. او یک فیلم خوش ساخت که حال مخاطبش را خوب می‌کند ساخته. فیلمی که باعث می‌شود مخاطب تا نزدیکی‌های آخر فیلم به وجه بیاید اشک بریزد همذات پنداری کند و از روی صندلی تکان نخورد. توکلی با الهام گرفتن از راش های باقیمانده از علی ‌حاتمی فیلمی ساخته که شاید دو سوم آن شبیه و نه مثل فیلم‌های حاتمی است. فیلمی خوش ساخت و سرحال که البته سه عیب داشت. اولی اشارات سیاسی نچسب فیلم بود که می‌شد از کنارش گذشت و پرداخت آنها اصلاً یک فیلم دیگر یا حتی یک سریال می‌خواهد و دوم هم اشاره مستقیم به خودکشی تختی بود. اشاره‌ای که اگر درباره زندگی تختی مطالعه کرده باشید تایید می‌کنید که نمی‌شود به این سادگی‌ها آن را پذیرفت، یعنی همان قدر که برای خودکشی تختی سند و مدرک هست برای کشته شدن او هم سند و مدرک وجود دارد. کارگردان با زیرکی در انتهای فیلم می‌گوید: چرا اینقدر به مرگ تختی می‌پردازید؟ اصلا تختی را وقتی زنده بود و پیش از مرگش نابود کردند..»

 

اما با این وجود خود کارگردان به صراحت روی خودکشی تختی صحه می‌گذارد و اما نکته سوم که توی ذوق می‌زند عدم ورود فیلم به زندگی خصوصی تختی است و کارگردان با بهانه‌های نه چندان منطقی و با محافظه کاری از کنار زندگی خصوصی جهان پهلوان رد می‌شود که ای کاش نمی‌شد و ای کاش با همین جسارت و هنرش آن بخش‌ها را هم در فیلم می‌آورد در مجموع دو سوم فیلم تختی و تا قبل از تلخ شدن فیلم و چاق شدن شدن جهان پهلوان بهترین فیلم روز اول جشنواره بود. نقد جزئی‌تر تختی هم بماند برای اکرانش. عجالتاً همین را بدانید که تختی با وجود عیب هایش فیلمی دیدنی است و خسته و پشیمانتان نمی‌کند از دیدنش. بازی‌ها هم برعکس نظر بعضی منتقدان محترم که اعتقاد دارند خوب نبود گمان می‌کنم به قاعده بود و به پردازش شخصیت‌ها کمک می‌کرد بازی‌هایی که شاید بیشتر شدن اکتها یا نوع بیان و سایر شاخص‌هایش باعث می‌شد تا از کادر بیرون بزند و مانع جلو رفتن روان قصه شود. همه چیز فیلم تختی تا قبل از ازدواج جهان پهلوان خوب بود و کاش توکلی دوباره دستی به سر و شکل این فیلم بکشد و اجازه ندهد این یک سوم پایانی فیلم درخشانش را به یک فیلم متوسط تبدیل کند. 

و اما فیلمهای امروز...
اولی بنفشه آفریقایی است. فیلمی که سال 96 ساخته شده و فیلمی اجتماعی است. علیرضا شجاع نوری سرمایه‌گذار اصلی فیلم است و مونا زند حقیقی فیلم را کارگردانی کرده-کارگردان فیلم عصر جمعه- که کلی هم حاشیه داشت. در اینکه علیرضا شجاع نوری تهیه کننده باهوشی است شکی نیست. در این که او حاضر نیست روی فیلم بدون گیشه هم سرمایه‌گذاری کند شکی نیست و باز این که فیلم  فیلم گیشه‌داری نیست هم تقریبا مشخص است. از همه اینها می‌شود نتیجه گرفت که بنفشه آفریقایی احتمالاً یک فیلم جشنواره‌ای است که شجاع نوری به واسطه ارتباطش با جشنواره‌های خارجی از یک طرف و با فارابی از طرف دیگر آن را تهیه کرده، یعنی از فارابی کمک گرفته و فیلمی ساخته که خیلی به گیشه امید ندارد اما می‌خواهد آن را در جشنواره‌های خارجی اکران کند. تا اینجا درست، اما با این اوصاف بعید است حتی با وجود روابط شجاع نوری این فیلم در جشنواره‌های خارجی موفقیتی نصیب او کند. هدف او از ساخت یک فیلم جشنواره پسند که می‌داند در آنجا هم جایزه نصیبش نخواهد کرد چیست؟ او چطور قرار است هزینه چند میلیاردی فیلمش را برگرداند؟ این سوالی است که اگر به آن جواب بدهیم کلی از مشکلات سینمای ما حل خواهد شد.

 و اما درباره درخونگاه هم کلی حرف و حدیث هست. اینکه این فیلم نسخه سر و شکل دار فیلم «یک خانواده محترم» است ... از اینکه ضد جنگ و چرک است و کلی از این چیزهای دیگر که همه را توی صفحه‌های مجازی دیده‌ام، اما فیلم را ندیده‌ام. دیشب خبری منتشر شد که این فیلم از جشنواره کنار گذاشته شده. امیدوارم صحت نداشته باشد و فردا بتوانم درباره‌اش برایتان بنویسم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران