آیا آنها عروسک‌ها را به عنوان بازیگر نوازش می‌کردند؟

پنج نویسنده در مورد سرگرم‌کننده بودن دوران کودکی در شکل‌گیری احساسات بزرگسالیشان می‌گویند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، گروهی از دختران دانش‌آموز با عروسک‌های کوچک اثرات شدیداً ویرانگر در اقتباس شکسپیری اریکا اشمیت، «مک بت» را به تصویر می‌کشند. کلاس‌پنجمی‌ها در «بازی راه‌آهن زیرزمینی»، نمایشنامه برنده جایزه اُبی، «عروسک‌های برده» یواشکی را به اطراف مدرسه خود می‌برند. نمایشی که جنیفر کیدول و اسکات آر. شپارد با شرکت Lightning Rod Special  ساختند. یک Cabbage Patch Kid (نوعی عروسک) به نام Babs Kimbra، همراه گران‌قیمت دختر کوچولویی در کمدی عجیب و غریب بس وهل، با عنوان «باور کن» است.

عروسک‌ها امروز در آف‌برادوی فرصت پیدا کرده‌اند تا ما را به سوی پنج نمایشنامه‌نویس سوق دهند -  از جمله آلشیا هریس، نویسنده نمایشنامه برنده جایزه اُبی «آیا خدا هست» و آمینا هنری که «رمان بزرگ» و «زیبای خفته» او این ماه افتتاح می‌شود. این نویسندگان درباره تاریخچه کودکی خود با عروسک‌ها و چگونه شکل‌گیری داستان‌گویی‌هایشان می‌گویند.

بس وهل (Bess Wohl)

در آن هنگام بیبس کیمبر نام بهترین دوست من، یک عروسک Cabbage Patch Kid بود. Cabbage Patch من فلیشیتا ویویانا بود، و بیبس و فلیشیتا بهترین دوستان هم بودند. فلیشیتا ویویانا  قطعاً بخش بزرگی از زندگی من بود.

من باربی هم داشتم که دوستش داشتم. زمان بچگیم مادرم در مجله Ms. کار می‌کرد. حتی داشتن یک باربی سرکشی بود. هدفی داشتم، نوعی عجیب و غریب بودن بود - باید زمان  این اتفاق ده سالم بوده باشد- و من تمام موهایم را چیدم. شبیه پانک‌ها شدم. این یک احساس قدرتمندِ قدرتمند برای داشتن یک عروسک است.

در حال حاضر آفرینش جهان‌هایی برای شخصیت‌های کوچک، برای یک نمایشنامه‌نویس بسیار پیوسته است. من یک خانه رویایی باربی داشتم و همچنین یک خانه‌عروسک که به زیبایی ساخته شده بود. به من به ارث رسیده بود.  اتاق‌های کوچکش برای من محیط‌های کوچکی بودند. در یک سطح بسیار ساده، چیزی در مورد تمایل به جابه‌جایی بدن‌های کوچک در فضا وجود دارد و قرار دادن آنها در ارتباط با یکدیگر که انگیزه مشابهی برای نمایشنامه‌نویس شدن است. ما با عروسک‌هایمان به خودمان مجوز کاملی می‌دهیم. وقتی بزرگتر می‌شوی، این چیز ترسناک‌تری برای نمایش دادن است و تو با آدم‌های واقعی سرکار داری.

اریکا اشمیت (Erica Schmidt)

در آن هنگام یک عروسک مدل Raggedy Ann داشتم و بعد یک Cabbage Patch؛ ولی من خیلی درگیر عروسک‌ها نبودم. شما کتاب‌های طلایی را می‌شناسید، «مامان و من»؟ عروسک‌ها در مادر کردن یک بچه کوچک نقشی ایفا می‌کنند. این همان چیزی بود که ما با باربی انجام می‌دادیم. اما من «منفجر کردن عروسک‌های جی. آی. جو» - نوعی عروسک‌ پسرانه با لباس نظامی - را بازی نمی‌کردم، چیزی که پسرهای همسایه بازی می‌کردند.

در حال حاضر در این نمایشنامه، من واقعاً با آنچه در ظاهر در دنیای دختران است کلنجار رفتم. ایده همین است که همه چیز از کوله‌پشتی‌هایشان می‌آید و چیزهایی هستند که دختران می‌توانند داشته باشند. این تصوراتی که مکبث می‌بیند، ظاهری است، دو تا از تصوراتش بچه‌ها یا نوزادان هستند. پس چنین احساسی مثل این است که بچه‌های این دختران چه هستند؟ آنها عروسک‌های خودشان هستند. به نحوی هنگامی که نوزادان متولد می‌شود، راه‌حل‌هایی هست که که دختران در صحنه خیال اجرا می‌کنند و در آنها وحشی‌گری‌ها می‌شود که واقعاً به آگاهی از دیگر قسمت‌ها کمک می‌کرد. این فقط زمانی اتفاق افتاد که عروسک‌ها وارد اتاق می‌شوند.

امینه هنری (Amina Henry)

در آن هنگام وقتی بچه بودم، خیلی این ور و آن ور می‌رفتم. من تا ده سالگی تنها بچه خانواده بودم، بنابراین زمان زیادی در تنهایی در مکان‌های جدید سپری می‌کردم که هنوز لزوماً دوستانی در آنها نداشتم. من یک Grover (یک شخصیت عروسکی) واقعاً ویژه داشتم که برای مدت‌ها آن را داشتم، می‌خواستم بگویم 2 سالگی تا زمان کالج. بعدها در کالج گمش کردم که ویرانگر بود. او با من به همه جا رفت. من با او بازی می‌کردم، و من برای خنده از سقف آویزانش می‌کردم، و ماجراجویی می‌کردیم و من همیشه با او می‌خوابیدم. بازوهایش چندین بار کنده شد و مجبور شدم دوباره آنها را بدوزم. من او عاشقش بودم.

استار کیرکلند در نقش سیندی و زک فیفر در نقش رودی در پروژه کمپانی تئاتر ایگرگ،‌«سیندی» اثر امینه هنری

در حال حاضر، داشتن Grover به من کمک کرد تا تخیلاتم را توسعه دهم و در تخیلم آرامش پیدا کنم. من عروسک‌ها را در هیچ یک از نمایشنامه‌هایم به کار نبردم؛ اما احساس می‌کنم که اغلب شخصیتی دارم که عملکرد Grover را دارد. سال گذشته من اقتباسی از «سیندرلا» داشتم. سیندرلای من یک موش خانگی داشت که مانند یک Grover بود؛ چون هیچکس نمی‌دانست که می‌تواند حرف بزند. او با سیندرلا ماجراجویی می‌رفت.

اسکات آر. شپارد (Scott R. Sheppard)

در آن هنگام من با تعداد زیادی از حیوانات عروسکی بازی می‌کردم. ما عروسک‌ حیوانی به اسم Bowser داشتیم. یکی از چیزهایی که Bowser همیشه انجام می‌داد این بود که مردم را نیش می‌زد - که بخشی از وجه کمیک او بود - و من خیال می‌کردم این یک ایده خنده‌دار  برای اذیت کردن معلم کلاس دومم هست. من تو دردسر بزرگی افتادم. غافلگیر شدم که او درک نمی‌کند که این  همان چیزی است که همین سگ انجام می‌داد.

جنیفر کیدول با یکی از «عروسک‌های برده» در «بازی‌های راه‌آهن زیرزمینی»

در حال حاضر ما واقعاً علاقه‌مند به همراهی اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌ها و راه‌هایی بودم که ما انجام می‌دهیم تا در جوانی زندگیمان را شکل دهیم. من قطعاً فکر می‌کنم همان شکلی است که چطور در مورد نوشتن قطعات تئاتری فکر می‌کنم و گاهی‌اوقات به صراحت آنها را می‌سازم،‌ مثل «بازی‌های راه‌آهن زیرزمینی»، درباره عروسک‌ها و آن گونه که با آنها بازی می‌کردیم.

من همیشه با عروسک‌ها بازی می‌کردم و عروسک‌ها همواره در حال مبارزه بودند. همیشه مثل اینکه برخورد به یکدیگر بودند. آنها نوعی از همان مکان‌های فرود برای همه ویژگی‌های شگفت‌انگیز و انسانی ما هستند. آنها کاملاً به ما آموزش می‌دهند که چطور روی چیزی در زمانی، به روش‌های شیرین و شگفت انگیز، تسلط داشته باشیم و اغلب به روش‌های وحشتناک. همان چیزی که می‌آموزیم چطور یک انسان شویم.

آلشیا هریس (Aleshea Harris)

در آن هنگام من با باربی بازی می‌کردم، و بعد با آنچه که من تدی‌ها می‌گفتم که فقط عروسک‌های حیوانی پر شده بود. من با آنها به طور جداگانه بازی می‌کردم، بنابراین آنها دو جهان متفاوت داشتند. و من واقعاً آن را پذیرفتم، واقعاً جدی. من واقعاً درون کتاب‌های دختر آمریکایی بودم، و من یادم هست این داستان ها را بازآفرینی می‌کردم. وقتی بچه بودم، آنها خیلی سفید بودند، و آنها از زمان‌های متفاوتی بودند، بنابراین یک زمینه متفاوت بود. من یادم هست تلاش می‌کردم آنها را به زمینه خودم بیاورم.

الفی فولر در نقش آنیا و دیم جاسمین هیوز در نقش راسین در «خدا هست» اثر آلیشیا هریس

در حال حاضر روی چند متن کار می‌کنم و متوجه شدم که سعی می‌کنم چیزهایی را به چالش بکشم که در تئاتر دیدم. من متوجه همان داستان قدیمی می‌شوم که یک میلیون بار دیده‌ام، که خیال می‌کنم به این تضمین متصل است که من به عنوان یک دختر جوان سیاه‌پوست با خواندن کتاب‌های دختر آمریکایی تجربه کردم و خودم را در این روایت ها قرار می‌دهم.

شخصیت‌هایم احساس می‌شود عروسک‌ها هستند. من این شخصیت‌ها را در اتاقی می‌گذارم و آنها داستانی نقل می‌کنند و من باید به صدای هر کدام گوش بدهم. لباس تنشان کنم، می‌فهمم فرهنگ جهان آنها چیست  و من آنها را در آن قرار می‌دهم و می‌بینم چگونه به هم برخورد می‌کنند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط