گزارش| «مقاومت» یا «سازش»؛ کدام‌یک به جنگ منتهی می‌شود؟

گزارش| «مقاومت» یا «سازش»؛ کدام‌یک به جنگ منتهی می‌شود؟

این روزها دوگانه مقاومت یا سازش و مذاکره در رسانه‌ها زیاد به‌‌چشم می‌خورد و باید به این پرسش پاسخ داد که؛ نتیجه کدام‌یک از این دو رویکرد ممکن است به جنگ بینجامد؟

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ سیاست و راهبرد جمهوری اسلامی در این روزها مقاومت در برابر ظاهرسازی آمریکایی‌ها درباره مذاکره است و دوگانه "مقاومت یا مذاکره" در تحلیل‌ها زیاد به‌چشم می‌خورد و شنیده می‌شود.

در واقع برخی با القای دوگانه مذاکره یا جنگ، چنین وانمود می‌کنند که اگر به مذاکره روی نیاوریم و از طریق مذاکره امتیازات مهمی به طرف مقابل واگذار نشود، ممکن است کشور در معرض حمله نظامی قرار بگیرد، مسئله‌ای که هرچند وقوع آن بسیار دور از ذهن است اما موضوعی است که برخی برای تخطئه سیاست مقاومت مطرح می‌کنند.

مذاکره به‌شکلی که این روزها مطرح می‌شود، بر سر مسائلی مانند توان موشکی یا قدرت منطقه‌ای است که همگی جزو مؤلفه‌های قدرت و توان بازدارندگی محسوب می‌شود. هرگونه مذاکره و چانه‌زنی بر سر این مؤلفه‌ها، موجب از دست دادن بخشی از توان بازدارندگی کشور می‌شود و قاعدتاً دشمن هم برای گرفتن امتیازات بیشتر و خلع سلاح کردن ایران به فشارها ادامه می‌دهد تا جایی که بتواند ما را کاملاً از پای دربیاورد، در واقع این مذاکره ظاهراً نوعی سازش و امتیازدادن برای جلوگیری از هرگونه ستیز احتمالی است اما در حقیقت مهمترین کارکردش آن است که ایران را از ابزارهای بازدارندگی در مقابل تهاجم نظامی تهی و او را بسیار بیشتر در معرض حمله نظامی قرار می‌دهد و این مسئله یک حکم بدیهی عقلی است.

اما غیر از حکم عقلی، این منطق که مذاکرات این‌چنینی در واقع راه را برای حمله نظامی تسهیل می‌کند و نه اینکه تهدید سخت را دور کند، به‌تجربه نیز اثبات شده است و با نگاهی به تجربه سایر کشورها می‌توان به این سؤال پاسخ داد که؛ مقاومت به جنگ می‌انجامد یا مذاکره؟ و پیش گرفتن کدام سیاست می‌تواند کشور را بیشتر مصون نگهدارد؟

 

از جمله کشورهایی که تصور می‌کرد مشکلات داخلی و اقتصادی خود را از طریق مذاکره با آمریکا می‌تواند برطرف کند، لیبی بود.

معمر قذافی مانند بسیاری از رهبران دهه 60 و 70 میلادی، به مخالفت با سیاست‌های آمریکا و اسرائیل پرداخت و از جنبش‌های آزادی‌بخش در جهان اسلام، فلسطین و حتی ایرلند حمایت کرد.

مجموعه اقدامات لیبی موجب شده بود تا آمریکا در سال 1981 گذرنامه‌های لیبیایی‌هایی که عازم ایالات متحده بودند باطل کند و یک سال بعد (1982) تحریم‌های نفتی آمریکا آغاز شد.

در 9 ژانویه 1986 دولت ریگان نیز این کشور را مورد تحریم کامل قرار داد و هرگونه مبادله با لیبی تحریم و اموال لیبی در آمریکا نیز مصادره شد.

همچنین متهم کردن لیبی در ماجرای ساقط شدن هواپیمای خطوط هوایی «پان‌آمریکن» بر فراز «لاکربی» اسکاتلند و همچنین هواپیمای خطوط هوایی "یوتی‌ای" با شماره پرواز 772 به‌مقصد پاریس در سال 1989، بهانه خوبی بود تا  سه قطعنامه تحریمی 731، 748 و 883 بر ضد این کشور در شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود. این قطعنامه‌ها علاوه بر این که از لیبی می‌خواست تا عاملان این دو انفجار را به دادگاه بین‌المللی تحویل دهد، تحریم‌های اقتصادی را نیز علیه لیبی به‌اجرا می‌گذاشت.

تنش‌های صورت‌گرفته میان لیبی و غرب و تحریم‌ها و درگیری‌های نظامی آمریکا علیه این کشور، موجب شد تا قذافی به‌بهانه "اقتصاد مرفه"، پای میز مذاکره بر سر توان هسته‌ای و موشکی خود بنشیند چراکه در دوران وی، لیبی با قدرت مسیر هسته‌ای شدن  و بالابردن توان بازدارندگی و موشکی را در پیش گرفته بود.

فشارهای اقتصادی و بین‌المللی علیه لیبی موجب شد تا رفته رفته این کشور مذاکرات پشت‌پرده‌ای را با آمریکا برای رفع تحریم‌ها شروع کند، مذاکراتی که بعد از مدتی علنی شد و پای وزیر خارجه آمریکا را به طرابلس باز کرد و آمریکایی‌ها و غربی‌ها نوید "اقتصاد مرفه" را به قذافی می‌دادند.

فشارهای اقتصادی و بین‌المللی علیه لیبی موجب شد تا رفته رفته این کشور مذاکرات پشت‌پرده‌ای را با آمریکا برای رفع تحریم‌ها شروع کند، مذاکراتی که بعد از مدتی علنی شد و پای وزیر خارجه آمریکا را به طرابلس باز کرد و آمریکایی‌ها نوید "اقتصاد مرفه" را به قذافی می‌دادند.

 

در سال 2003، وزیر خارجه لیبی از آمادگی کشورش برای توقف کامل برنامه‌های اتمی خود و همچنین امضای پروتکل‌های مربوطه خبر می‌دهد و از 27 دسامبر سال 2003 جمع کردن برنامه هسته‌ای لیبی با حضور البرادعی و کارشناسان آژانس آغاز شد. سال 2004 حذف و از بین بردن سلاح‌های لیبی هم انجام گرفت و برد موشک‌های این کشور به 200 کیلومتر محدود شد.

از بین رفتن صنعت هسته‌ای لیبی نه‌تنها اقتصاد مرفه برای آنها را به‌ارمغان نیاورد بلکه شخصیت انقلابی قذافی را نیز از بین برد. او در مصاحبه‌ای در ماه‌های پایانی قدرتش به ایران و کره شمالی پیشنهاد کرد که برنامه هسته‌ای خود را کنار نگذارند و از آمریکا به‌خاطر ندادن پاداش مناسب به لیبی به‌خاطر برچیدن فعالیت هسته‌ای انتقاد کرد.

با آغاز انقلاب‌ها در کشورهای عربی، لیبی دستخوش تحولات شد و قذافی که از مدت‌ها قبل روحیه خود را باخته و توان مقابله نداشت، مورد حمله کشورهای غربی به‌سرکردگی آمریکا شد.

با آغاز درگیری‌ها در ژانویه سال 2011 آمریکا سفارت خود را در طرابلس بست و خواستار مقابله سخت با دولت لیبی شد. در نهایت با صدور قطعنامه 1973، عملیات "طلوع اودیسه" برای اسقاط معمر قذافی آغاز و نهایتاً در مارس 2011، دولت قذافی ساقط و خودش در شهر مصراته به‌دست مخالفان به‌طرز فجیعی کشته شد.

هم‌اکنون لیبی کشوری چندپاره است که یک بخش آن در دست دولت مستقر، بخشی در اختیار ژنرال حفتر و قسمتی از خاک لیبی در اختیار شبه‌نظامیان و قبایل مسلح هست و جنگ و ناامنی همچنان ادامه دارد.

یکی دیگر از کشورهایی که پس از سالها همکاری با‌ آمریکا نهایتاً کارش به حمله نظامی انجامید، عراق بود. بعد از جنگ خلیج فارس و صدور قطعنامه 986 شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ 14 آوریل 1995 و به‌دنبال تحریم‌های سازمان ملل ضدعراق برنامه "نفت در برابر غذا" در این کشور به‌اجرا درآمد.

صدام در سال 1998 به همکاری با آمریکا پرداخت و اجازه داد در برخی از مراکز حساس این کشور دوربین نظارتی گذاشته شود‌، اجازه بازدید از 8 سایت نظامی متعلق به ریاست‌جمهوری را صادر کرد. با وجود تمام این اقدامات، بازرسان سازمان ملل اعلام کردند عراق با آنها همکاری لازم را ندارد!

در سال 2002 باز هم صدام به بازرسان اجازه داد به عراق بازگردند اما نهایتاً علی‌رغم همکاری‌های حکومت عراق، جورج بوش در سال 2003 به‌بهانه از بین بردن سلاح‌های کشتار جمعی به این کشور حمله کرد.

نتیجه از دست دادن مقاومت و تسلیم در برابر خواسته‌های کشورهای غربی موجب شد تا دو کشور منطقه دستخوش تحولات گسترده و طولانی شود. هم‌اکنون عراق نیز به‌رغم روی کارآمدن یک حکومت مردمی، شاهد بحران‌های متعدد از جمله حضور گروهک‌های تکفیری و تروریستی در این کشور در سال‌های اخیر بود و وعده آمریکا برای ایجاد امنیت در این کشور نه‌تنها محقق نشد بلکه مشکلات عدیده‌ای را پیش آورد.

در ایران نیز تجربه مقاومت یا مذاکره پیشِ‌چشم بسیاری قرار دارد، برای مثال در موضوع هسته‌ای، بعد از توافق برجام، بخشی از توان هسته‌ای ما به‌حالت تعلیق درآمد یا کاهش یافت اما انتظاری که برای گشایش اقتصادی داشتیم صورت نگرفته و امروز با خروج آمریکا از برجام و تعلل اروپایی‌ها در اجرای تعهداتشان، جمهوری اسلامی برخی از تعهدات خود در برجام را به‌حالت تعلیق درآورد.

بااین‌حال در موضوع موشکی، ایران به هیچ وجه راضی به مذاکره یا کاهش قدرت بازدارندگی دفاعی خود نشد و هرچند در این راه متحمل تحریم‌هایی هم شد، اما نتیجه آن کسب قدرت بالای نظامی و توان موشکی است که موجب شده تا کشورهای متخاصم جرئت حمله نظامی به ایران را نکنند، یا در مسائل منطقه و حمله داعش به سوریه و عراق، مقاومت موجب شد تا بعد از چند سال حکومت داعش در خاک سوریه از بین برود و عراق نیز از گروه‌های تکفیری و تروریست خالی شود.

هرچند عده‌ای تلاش دارند تا مقاومت را مترادف با جنگ‌طلبی تفسیر کنند، اما تجربه سایر کشورها و همچنین مقاومت ایران در عرصه‌های مختلف نشان می‌دهد این سیاست نه‌تنها عامل جنگ نیست بلکه سازش با دشمنان موجب پیش‌روی و زیاده‌خواهی می‌شود.

با توجه به تجربه‌ای که از مذاکره بر سر توان هسته‌ای به‌دست آوردیم، اگر در آینده نیز ایران بخواهد مجدداً مذاکره‌ای انجام دهد باید براساس راهبرد مقاومت و از موضع قدرت برای گرفتن امتیازات اساسی از طرف مقابل باشد.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon