خسرو معصومی: من دلسوز نظام هستم/ موافق مهاجرت نیستم

یک کارگردان سینما گفت: مشکلات در جامعه بسیار زیاد است و قصد من نقد آن است. هیچ وقت مهاجرت را تایید نمی‌کنم و درباره زمینه‌های اجتماعی آن فیلم می‌سازم اما در عین حال دلسوز نظام هستم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مصاحبه با خسرو معصومی کارگردان فیلم «کار کثیف» و بحث درباره مساله مهاجرت و شرایط اجتماعی صبح روز سه شنبه انجام شد. معصومی که دارای یک فیلم توقیفی است بعد از چندسال اقدام به ساخت فیلمی اجتماعی کرد که هفته گذشته بعد از دو سال اکران شد. با او درباره مباحثی چون داستان و نحوه کارگردانی فیلم، خرید و فروش مشروبات الکلی، مهاجرت و فیلم «پر پرواز» گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

ضمن تشکر از حضور شما، باتوجه به وضعیت امروز سینمای ایران که فیلم‌های کمدی سطح پایین که در شان و سطح ایران و ایرانی نیست، حضور یک فیلم اجتماعی توسط یک کارگردان پیشکستی مانند شما مغتنم است.

فیلم از زمانی که فرهاد و خانواده خود به ترکیه می‌روند دیگر قصه کم می‌آورد و خسته کننده می‌شود و اتفاقات مهمی که بتواند به قوام بهتر و پایان بندی آن کمک کند وجود ندارد. ما تقریبا در نیمه دوم در حال گشت و گذار در ترکیه هستیم و چیزی فیلم به ما اضافه نمی‌کند. طبیعتا دیگر بازی‌ها جذابیت قبلی خود را ندارند چون بستر مناسب و کافی برای بازی دیگر نیست. بنابراین فیلم به نظر من دچار نوعی لکنت در بیان چیزی که می‌خواهد به ما بگوید می‌شود. فرهاد هم خود عذاب وجدان دارد از کاری که کرده است، هم مهاجرتش زیر نقد است.

البته در ترکیه او دچار تنش‌های روحی می‌شود و با تماس‌های که از ایران دارد منجر به جدال با همسر و بعد فروش ماشین پدر همسر می‌شود و اینکه می‌فهمد نه راه پس دارد نه راه پیش.

بله ولی تمام این‌ها قابل پیش بینی است و تماشاگر می‌داند که چه اتفاقی خواهد افتاد برای همین آن کشش و جذابیت اول داستان از بین می‌رود. یا شاید بتوان گفت بخش اول فیلم قدرت کافی را دارد و سطح انتظار از فیلم را تا حدودی بالا برده است ولی در نیمه دوم فیلم آن کشش دیگر وجود ندارد و پایان فیلم واقعا در بهت ما را می‌برد که چرا باید این اتفاق برای خانواده فرهاد رخ دهد.

بله قابل پیش بینی است و به تعبیر دیگر گره‌ای دیگر ایجاد نمی‌کند و تنش‌های ایجاد شده او را به سمت اتفاقات دیگری که رقم زده است می‌برد و فیلم به اصطلاح دارد فرار می‌کند بنابراین اینگونه نیست که فیلم خسته کننده باشد. نیمه اول فیلم اتفاقاتی را نشان می‌دهد که آنها را شنیده‌ایم ولی هیچ وقت ندیدیم. خرید و فروش و مصرف مشروبات توسط عده‌ای. من بسیاری از ساقی‌ها را دیدم و با آنها صحبت کردم. تمام چیزهایی که دیدید همان چیزهایی است که آنها برای من تعریف کردند. خوب این برای تماشاچی که اولین بار است این موضوع را بعد از انقلاب در سینما می‌بیند جذاب است.

یعنی همین صرف خرید و فروش مشروبات؟

بله.

ولی تقریبا همه ما این موضوع را می‌دانیم و چیز خاص و ویژه‌ای نیست.

چه چیزی در نیمه اول فیلم برای شما جذاب بود؟

فضای تعقیب و گریز و تعلیقی که در فیلم وجود داشت. و اگر نه همه از خرید و فروش مشروبات باخبر هستند.

شاید برای شما جذابیت نداشته باشد ولی برای دیگران دارد.

به نظر من اگر قرار باشد که ببینیم آیا مردم برای دیدن صحنه تولید مشروبات الکی و خرید و فروش آن به تماشای فیلم می‌روند اول باید متاسف بود دوم اینکه باید نظرسنجی و پیمایش اجتماعی کرد.

نظرهایی که به من گفته شد این بود که این سوژه برای اولین ساخته شده است برای ما جذاب بوده است.

بله اینکه یک تابویی بوده است و یکدفعه نمایش داده شده است بالاخره عده‌ای را برای تماشا به سینما خواهد کشاند.

در هر صورت این موضوع از خط قرمزهای کشور بوده است. البته عده‌ای از مسئولین هم بودند که روشنگر و روشن نگر بودند. می‌دانستند که مشکلاتی که گریبانگیر فرهاد است متوجه جوانان دیگری هم هست و حالا باید آن را حل کرد. عده‌ای هم بودند که می‌گفتند امکان دارد مساله ساز شود و نمی‌خواستند که فیلم ساخته شود. ولی من گفتم که باید این موضوع را نشان داد و امکان دارد که از نظر شرعی گناه داشته باشد ولی باید برای حل این مشکل فکری کرد. ما وقتی جلوی یک چیزی را می‌گیریم برای مردم کنجکاوی ایجاد می‌کند و می‌خواهند بدانند آن چیست و چرا جلوی آن گرفته شده است؟ بنابراین می‌گویم که باید برای حل آن راهکاری صورت گیرد اگرچه که در شرع مذمت شده است. همانطور که می‌دانید سال گذشته نزدیک به 700 نفر در اثر خوردن مشروبات تقلبی مُردند.

 

اگر شما از من می‌پرسید به نظرم راهکارش قانون است. اول اینکه این مساله فقط در کشور ما نیست و حتی در بازه زمانی مشخصی در آمریکا نیز ممنوعیت داشته است که سریال boardwalk empire به آن اشاره می‌کند و همین به ما می‌گوید که در اصل آن باید تردید کرد. دوم اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران برپایه موازین شرعی بنا نهاده شده است و در آن تولید، خرید و فروش مشروبات الکی حرام اعلام شده است. برای اینکه عده‌ای آن را می‌خواهند و دلشان می‌خواهد بیاییم و قوانین دینی را برای آنها ذبح کنیم اصلا صحیح و منطقی نیست.

نه من این را نمی‌گویم، ما کشوری هستیم که ادعای دموکراسی و آزادی را داریم خوب بیاییم مانند ترکیه عمل کنیم.

ترکیه مثال خوبی نیست چون تمام قوانین شرعی در موازین و مبانی و مصادیق آن وجود ندارد و کاملا از این جهت حداقل با ما متفاوت است. در شرع ما صریحا از آن نهی شده است و باز گذاشتن مسیر آن عملا برخلاف عقل و شرع است. البته خود شما به نظر می‌رسد که با عنوان فیلم (کار کثیف) دارید آن را مذمت می‌کنید.

تمام حرف من این است که شرایط اجتماعی آن ها را وادار کرده است این کار را بکنند.

وضعیت بد اجتماعی توجیه‌گر فروش مشروب و مهاجرت نیست

اما او می‌تواند با موتور کار کند. چطور برای روزی 50 هزار تومان می‌رود و مشروب می‌فروشد اما نمی‌تواند با همان موتور پیک شود؟ یا نمی‌تواند کار منطقی و صحیح دیگری را انتخاب کند؟

البته موتور برای ساقی است و پدر زنش کتاب فروش است.

منظور این است که ده‌ها کار دیگر می‌شد انجام داد. انتخاب بدترین شکل ممکن منطقی نیست.

شما می‌دانید که در کشور ما تعداد بسیار زیادی بی‌کار وجود دارد که اکثر آنان تحصیلکرده هستند خوب خیلی از آنان ممکن است وارد کارهای خلاف شوند.

اما این توجیه گر مهاجرت و خرید و فروش مشروب و عرق نیست.

من توجیه نکردم ولی می‌گویم این شرایط را مسئولین فراهم کرده‌اند. من دلسوز نظام هستم و می‌خواهم آن را نقد کنم تا مشکلات حل شود. جوانان بسیار زیادی بیکار هستند و دنبال کار می‌گردند. من باوجود هجم کارهای مختلفی که کردم حقوق بازنشستگی من بسیار کم است. مثل من فراوان هستند و باید فکری برای آنان کرد و گره گشایی صورت بگیرد. من باید چه کار کنم در این وضعیت که فرزندانم ازدواج نکردند. من می‌توانستم صد تا فیلم دیگر مانند «پر پرواز» بسازم، فیلمی که تهیه کننده آن با پول فروش آن توانست یک خانه بخرد. ولی ساخت این فیلم‌ها کار من نیست. من فیلمساز اجتماعی هستم و کارم نقد است. وجدان اجتماعی من اجازه نمی‌دهد. من یک سه گانه دارم که درباره تخریب جنگل‌های شمال است که یک ریال هم خانم ابتکار برای ساخت آن به ما کمک نکرد. تا کی می‌توان با دست خالی به کارم ادامه دهم. برخی از فیلمسازان کمدی فعلی که در تجریش خانه دارند دستیاران من بودند ولی من آن مسیر را ادامه ندادم.

من نکات شما را درباره مشکلات اقتصادی قبول دارم، چیزی هست که وجود دارد و باید حل بشود. ولی این مشکلات نباید زمینه ساز مهاجرت شود چون هیچ تضمینی برای موفقیت و خوشبختی در خارج از کشور برای همچین جوانی وجود ندارد.

من هم با مهاجرت موافق نیستم و تلاشم در فیلم این بوده که شرایطی که باعث شده این مشکلات بوجود بیاید را نشان دهم. من تعلق خاطر به کشورم دارم و باور کنید که به من پیشنهاد اقامت در آمریکا هم داده شد ولی گفتم که بیشتر از چند روز در اینجا کار ندارم و برمی‌گردم.

«پر پرواز» حرف من نیست

 سوال دیگر من این است که شما بعد از ساختن «پر پرواز» نزدیک به 20 سال گذشته است. فیلم قطعا همسو و همراه با مهاجرت است و آن را تایید می‌کند حالا بعد از این همه سال یکباره چرخش فکری ایجاد شده است و فیلم حداقل مهاجرت را دیگر تایید نمی‌کند اینجا چه اتفاقی افتاده است؟

«پر پرواز» را من ساختم ولی حرف من نبود. یکروز اقای کیانوش عیاری به من گفتند این فیلمنامه‌ای که نوشتی از واقعیت دور است و بهتر است که با خود «شادمهر عقیلی» درباره آن صحبت کنیم و آنچه که او می‌گوید را در فیلم وارد کنیم و این شد که تمام فیلم حرف‌های خود شادمهر است. حتی جالب است که بدانید که برای او کنسرتی گذاشتیم و از هواپیما پیاده‌اش کردیم و گفتیم اینجا کار بکن و نرو ولی رفت. چون اینجا به او اجازه کار نمی‌دادند. بنابراین خود فیلم حرف من نیست و به هیچ عنوان موافق مهاجرت نیستم ولی می‌گویم که باید مشکلات کمتر شود.

من چوب دوسر طلا هستم هم شما این را به ما می‌گویید و هم دیگرانی که می‌گفتند تو به دیگران باج دادی. همانطور که می‌دانید بخشی از فیلم کوتاه شده است که در نسخه اصلی وجود داشت. زمانی که فرهاد و پسرخاله‌اش در فرودگاه همدیگر را می‌بینند فرهاد می‌گوید که در ایران اتفاقاتی افتاده است مانند برداشتن تحریم‌ها، کمتر شدن مشکلات اقتصادی و مواردی اینچنینی. زمانی که این حرف‌ها را می‌گوید همه در سینما زدند زیر خنده و به من گفتند که داری به دولت فیلمت را می‌فروشی. برای همین مجبور شدم که این قسمت را از فیلم حذف کنم. برای همین به من این مطالب را نگویید.

من به همسرم گفتم که هیچ وقت مهاجرت نمی‌کنم و حتی من را بعد از مرگم در تهران دفن نکنید بلکه در شهر خودم بهشهر مازنداران که به آن عشق می‌ورزم در آرامستان بهشت فاطمه (س) دفن کنید. من دلم برای جوانانی که شب‌ها در کافه‌های ایرانشهر می‌نشینند و مبالغ بالایی را برای گزافه‌گویی‌های مسخره خود در کافه پرداخت می‌کنند می‌سوزد. شرایط دوران جوانی ما با الان از نظر اقتصادی بسیار فرق می‌کند، ما با وجود مشکلاتی که بود می‌توانستیم راحت زندگی کنیم اما الان با این هزینه‌ها زندگی دشوار شده است.

 ما خانواده‌های بسیار زیادی را در اطرافیان خود دیده‌ایم که همراه با نظام نیستند و از زندگی ساده‌ای شروع کردند و دستشان به سختی به دهانشان می‌رسید ولی به مرور به یک انسجام و موفقیت در زندگی رسیدند. بعلاوه اینکه عده‌ای نمی‌خواهند مانند دیگران زندگی کنند ملاکی برای جامعه و دستگاه سیاسی نیست که برای آنان فکر مجزایی کند. مگر آنان قرار است به چه صورت زندگی کنند که باید برای آنها تصمیم جدایی گرفت؟

منظورم این است که به هرجهت من دلسوز نظام و جامعه هستم و نمی‌خواهم که چوب لای چرخ نظام کنم  و باید برای حل مشکلات راهکار ارائه داد.

هنرمند در امیدآفرینی برای جامعه موثر است

 آقای معصومی شما از راهکار و راه حل چندبار صحبت کردید که با اصل آن موافقم. ولی آیا فقط مسئول سیاسی مملکت باید به راه حل فکر کند؟ چرا در فیلم فقط ما باید مشکل را نشان بدهیم؟

من فیلمساز هستم و باید صورت مساله را نشان بدهم و حل آن با مسئولین است. چگونه می‌توانم در فیلم مشکلات را حل کنم؟

قبول دارم ولی نوع رویکرد و نحوه بیان مساله و ارائه کلی آن می‌تواند در امیدآفرینی و ترسیم یک جامعه بهتر و زندگی زیباتر کمک کند. در سینمای آمریکا و غرب فیلم‌های فراوانی وجود دارد که با وجود مشکلاتی که بدتر از کشور ما دارند نگاهی که به زندگی و جامعه دارند همراه با یک امیدآفرینی و ستایشگری است که در سینمای ما نیست و تنها سیاهی‌ها را نشان می‌دهد.

«کن لوچ» در فیلم اخیر خود داستان پیرمرد کارگری را می‌گوید که وزارت کار حقوق و بیمه بازنشستگی او را نمی‌دهد. او برای گرفتن حق و حقوق خود مجبور می‌شود که یک وکیل بگیرد. بعد از اینکه وکیل تلاش‌های خود را می‌کند با خوشحالی می‌آید تا به پیرمرد بگوید که مشکل حل شد ولی او را در کمال ناباوری به صورت مرده در دستشویی پیدا می‌کند که از فرط نگرانی و استرس سکته کرده است و مرده. پس این نوع نگاه انتقادی و تلخ در سینمای غرب هم وجود دارد و فقط مختص به ایران نیست.

نمی‌گویم که در سینمای غرب فقط نگاه مثبت وجود دارد ولی آقای معصومی اگر بیاییم هر دو نوع نگاه را بررسی کمی و کیفی کنیم خواهیم فهمید که در سینمای ما عکس آن وجود دارد، یعنی اگر مثلا 20 الی 30 درصد سینمای غرب دارای نگاه انتقادی و سیاه است و 70 تا 80 درصد آن با نگاه امیدآفرین نسبت به زندگی است در کشور ما این نسبت حتی تا 90 درصد بلکه بیشتر عکس آن است حتی شاید بتوان گفت دیگر اصلا وجود ندارد و سینماگر ما کلا درحال بازنمایی مشکلات و گرفتاری‌های جامعه است.

 

در موضوع سیل دیدیم این موضوع را در موارد بحرانی دیگر نیز شاهد آن بودیم که مردم به کمک یکدیگر آمدند. یا سال‌ها است که بچه‌های اردوهای جهادی در بدترین شرایط در مناطق محروم و حاشیه‌نشین‌های تهران دارند کار می‌کنند. آنجا نقطه‌های سیاهی است که با همکاری و دلسوزی بچه‌های این مملکت دارد ساخته می‌شود. پس ما هنوز در جامعه امنی زندگی می‌کنیم. ما در حال حرکت به سمت اصلاح و پیشرفت هستیم پس اینکه فقط نقد کنیم و به همه چیز ایراد بگیریم درست نیست. هنرمند هم می‌تواند امیدآفرین باشد.

 

اگر نکته‌ای دارید بفرمایید

 

نه متشکرم

از اینکه زمان خود را در اختیار ما قرار دادید تشکر می‌کنم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط