بیان الکن، شهری که نیست و کاری احمقانه

بیان الکن، شهری که نیست و کاری احمقانه

«کار کثیف» یک درام سردرگم برای نشان گرفتن مشکلات اجتماعی به عنوان عامل مهاجرت و بدبختی نقش اول فیلم است. ولی آنقدر در پرداخت غیر منطقی و لجوج است که تیر خلاص را به خود زده است.

به گزراش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،  «کار کثیف» در تمام مدت دارد دست و پا می‌زند تا بگوید مشکلات اجتماعی روز عامل بدختی فرهاد است. کارگردان فیلم لجوجانه و از سر عصبانیت می‌خواهد تا مشکلات اقتصادی و اجتماعی را عامل اصلی این بدبختی معرفی کند ولی آنقدر در پرداخت غیر منطقی و لجوج است که تیر خلاص را به خود زده است. فرهاد دانشجوی حقوق بیکاری است که پول اجاره خانه را ندارد. او که به دنبال مهاجرت به آمریکا است وارد پخش و توزیع مشروب می‌شود تا آنکه در یک شب عروسی چند نفر از مصرف کننده‌ها با خوردن مشروب می‌میرند و عده‌ای دیگر کور می‌شوند. پلیس با ردیابی این اتفاق سراغ فرهاد را می‌گیرد ولی او قبل از اقدام پلیس و بدون اینکه خبر از حادثه عروسی داشته باشد به ترکیه برای کارهای مقدماتی مهاجرت رفته است. او در ترکیه از طریق رابط‌های خود از این موضوع باخبر می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا زمانی که فضا برای برگشتش مساعد نشده است در آنجا بماند.

از سویی دیگر پسرعمه الهام، همسر فرهاد که از قبل علاقه مند به او بوده است از این فرصت سو استفاده می‌کند و الهام را که از ماجرا بی‌خبر است به صورت تلفنی مطلع می‌کند تا بدین وسیله اسباب برگشت او را به ایران فراهم کند و بتواند او را متقاعد کند که از فرهاد طلاق بگیرد. اما به یکباره در انتهای فیلم زن و فرزند فرهاد که در ماشین تنها مانده‌اند و منتظر او هستند دچار حادثه می‌شوند؛ ماشین به درون دریاچه می‌رود و خانواده او غرق می‌شوند. فرهاد که از آنان فاصله دارد زمانی که به محل پارک برمی‌گردد می‌بیند که ماشین نیست و بدون اینکه به اتفاق خاص  یا حادثه‌ای فکر کند، شک او مبنی بر ترک آنان و برگشت به ایران حتمیت پیدا می‌کند و فیلم تمام می‌شود.

اما کار فرهاد توجیه کننده نیست. چه اولا در تمام کشورهای این کره خاکی  فقط فرهاد نیست که بیکار است بلکه جوانان فراوان زیادی هستند که تحصیلکرده و بیکارند، اما نفس بیکاری و مشکلات اجتماعی دلیلی برای ورود یک جوان تحصیلکرده و عاقل به خرید و فروش مشروب است؟ کدام جوان روشن و موجهی است که حاضر باشد برای روزی پنجاه هزار تومان امنیت خود را بفروشد و چیزی را که بصورت تقلبی تولید می‌شود را به خورد مردم دهد؟ بنابراین نفس ایده فوق العاده غیر منطقی و غیرعاقلانه است.

دوم آنکه موضوع مهاجرت برای جوانی مطرح است که برای رفتن خود به خارج از کشور دارای پشتوانه مالی و فکری است. اما فرهاد بدون هیچکدام از این پشتوانه‌ها احمقانه فقط به فکر مهاجرت است؛ سوالی که مطرح می‌شود این است که فرهاد با کدام پول می‌خواهد مهاجرت کند؟ او اگر ثروتی دارد چرا لنگ اجاره خانه خود است؟ او حتی یک موتور ندارد که بفروشد و مهاجرت کند. زمانی که به همسرش می‌گوید وقتی از ترکیه برگشتیم همه چیز را می‌فروشیم و می‌رویم آمریکا همه در سینما می‌خندند و با کنجکاوی از یکدیگر می‌پرسند چه چیزی را می‌خواهد بفروشد؟!

فیلم بعد از رفتن فرهاد به ترکیه کم کم رو به خستگی می‌رود. قصه کاملا در روایت و پرداخت خود کم آورده و هیچ اتفاق خاصی جز دعوا و جر و بحث میان فرهاد و همسرش رخ نمی‌دهد. همه در حال سیر تور ترکیه در استانبول و آنکارا هستند و از احتمال ایجاد یک گره دیگر و اتفاق مهم در قصه ناامیداند که یکباره این پایان عجیب فیلم آنان را در بهت می‌برد.

کار کثیف می‌خواهد علل اجتماعی که تحریم‌ها و دیگر مسائل سیاسی در ایجاد آن سهیم بودند را عامل بدبختی فرهاد معرفی کند ولی انقدر این داستان، تم و علل موجود در فیلم فانتزی هستند که برای مخاطبی که همراه با نظام نیست هم مسخره است. اگر نقدهای فیلم را در ایام جشنواره فجر ببینیم این فقط رسانه‌های اصولگرا نیستند که فیلم را نقد می‌کنند بلکه نقدهای رسانه‌های اصلاح طلب نیز از کارگردان فیلم «خرس» انتظار دیگری را داشتند. اما با بیان ساده انگارانه فرهاد با شاهرخ در فرودگاه آنکارا درباره حل مشکلات اقتصادی و برداشتن تحریم‌ها و عوض شدن کامل شرایط دوباره همه می‌خندند و آب پاکی روی دست همه منتقدین می‌ریزد.

فیلمساز نمی‌خواهد مهاجرت را بها دهد ولی باسرگردانی خود نسبت به این موضوع فرهاد را هم سرگردان می‌کند. جوری داستان را نوشته است که نه راه پیش دارد و نه راه پس بلکه فقط دور خود می‌چرخد.

پایان فیلم بیننده را عصبی می‌کند و حس می‌کند که به شعور او توهین شده است. سقوط ماشین به درون دریاچه به چه معنا است و چه ضرورتی دارد؟ زمانی حوادث در فیلم باید رخ دهد که بتواند به قصه اضافه کند، روابط کاراکترها را تحت الشعاع خود قرار دهد و در یک کلام حرفی برای گفتن داشته باشد در غیر اینصورت مخاطب متوجه می‌شود که فیلمساز به دلیل نبودن گره، فراز و نشیب و دیگر ملات فیلمنامه مجبور شده است که بی‌خود و بی‌جهت یک کنشی بکند تا فیلم را جلو برود و لذا قطعا دست خالی کارگردان برای او رو می‌شود. ولی اشتباه دوچندان آقای فیلمساز این بود که این حرکت اشتباه را در پایان فیلم کرد و مخاطب ناامید از دیدن یک فیلم خوب از سینما بیرون می‌رود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران