نان| قوت غالبی که سیاسی می‌شود

نان| قوت غالبی که سیاسی می‌شود

نصیر ملکی‌جو در «نان» نشان می‌دهد که چگونه این خوردنی ساده و قدیمی بشر، بدل به یکی از سیاسی‌ترین عناصر جامعه بشری می‌شود.

خبرگزاری تسنیم - احسان زیورعالم

نان سیاسی‌ترین خوردنی عالم است و در زبان فارسی یکی از مهمترین عناصر گره خورده با اقتصاد سیاسی است. کافی است به ادبیات رجوع کنیم تا دریابیم نان چه شاخصه‌هایی دارد. حضرت سعدی در دیباچه گلستانش می‌آورد:

«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند                                                       تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری»

گویی نان استعاره‌ای است از آنچه خدا به تو عطا می‌کند و حیات تو را به واسطه تلاشت تضمین می‌کند. البته غفلت از شکل به دست آوردن نان می‌تواند عقوبتی به همراه داشته باشد و شاعر آن را هشدار می‌دهد؛ چرا که نان در ادبیات ایران وجه سیاسی پیدا می‌کند. رابطه میان قدرت و جامعه را نشان می‌دهد. قدرتی موفق است که بتواند نان جامعه را تأمین کند.

پس عجیب نیست نان در ضرب‌المثل‌ها این گونه جایگزین پول می‌شود. براساس مثل‌ها می‌توان یک مکالمه کوتاه طراحی کرد به شرح زیر:

اولی: نونی هم درمیاری؟

دومی:  نون‌مون رو آجر نکنن آره.

اولی:  منم یه نون بخور و نمیری درمیارم.

دومی:  امان از این ملت نون به نرخ‌روزخور که ته کاسه ما رو هم با نون لیسیدن.

اولی:  دیشب یکی می‌گفت الان نون تو سکه هست. یارو حالیش هست. از قدیم گفتن از نونش معلومه که غذا باید آبگوشت باشه.

دومی:  پس دستش به دهنش می‌رسه! والا ما چهارتا نون‌خور داریم، از پس مخارجش برنمیام.

اولی:  همین یارو بهم همیشه می‌گه «نون پیاز خور، نون پیاز خوره». توقعت رو ببر بالا.

دومی: خوب بهش نون قرض می‌دیا!!

اولی:  درد نان‌آوریه. ما هم باید یه نونی دربیاریم.

کاملاً مشخص و مبرهن است که نان وجه خاصی در مناسبات اجتماعی ایران بازی می‌کند. برای ما نان مجازی است از میزان ثروت و درآمدمان. حتی می‌تواند نمادی بر وضعیت فرد در برابر خانواده‌اش باشد. نان جایگاه فرد در خانه را مشخص می‌کند. تعین‌کننده قدرت است و ما متأثر از آن نقشی در برابر دیگر افراد جامعه پیدا می‌کنیم. نان به ما مشروعیت می‌دهد؛ حتی اینکه چه نانی را مصرف می‌کنیم. نان محبوب ما می‌تواند هویت بومی و اجتماعی به همراه داشته باشد. حتی پا را فراتر می‌گذارد و طبقه اجتماعی ما را تعین می‌کند. برای تغییر وضعیت اجتماعی نان مصرفیمان را تغییر می‌دهیم.

نصیر ملکی‌جو این وضعیت را در نمایش «نان» به تصویر می‌کشد. تصویری که طی آن چند نفر، با چهره‌های دفرمه شده، صبح را با تهیه و فروش و خرید نان آغاز می‌کنند و آرام آرام نان بدل به تکه‌پاره‌های دراماتیکی می‌شود که طی آن قابلیت‌های تازه پیدا می‌کند. نان بدل به استعاره طبقه اجتماعی می‌شود و کارکرد تولید و مصرف آن به رابطه مستقیم شکاف اجتماعی و مصرف‌گرایی بدل می‌شود. تصویری استعاره‌ای از سه فرد روی صندلی‌هایی با ارتفاع متفاوت، بدل به ترکیبی از طبقات فرادست، متوسط و فرودست می‌شود. فرادست هر آنچه به دست می‌آید را می‌بلعد و به واسطه چهارپایه بلندی که زیر پایش هست دستش به هر نانی می‌رسد و در عوض صندلی کوتاه فرودست نمی‌تواند به قد کوتاه او چیزی بیافزاید.

جهان به تصویر درآمده در «نان» مملو از کنایه است. کنایه از آنکه نان در یک گردش بدل به پول می‌شود و این پول می‌تواند ساختار اقتصادی یک جامعه را در هم بشکند و حتی عاملی بر آشوب‌ها و جنگ‌ها شود. در نمایش در حالی که شخصیت‌های بی‌چهره با نان‌هایی در دست می‌دوند و می‌دوند و از حلقه‌ شکل گرفته رهایی نمی‌یابند، سکه‌ای در تعقیبشان است که در نهایت عامل توقف این حلقه می‌شود. گویی نان رونق بازاری است که تمام وجوه ما را در برمی‌گیرد. این بازار بسان کروکودیل نمایش همه ما را می‌بلعد؛ چرا که برای بودن‌مان باید نان به دست آوریم و تا زمانی که نان می‌خوریم هستیم.

این هستی‌شناسی نان در پرده آخر عیان می‌شود. زمانی که دیواری کشیده می‌شود و با تکمیل هر رج از دیوار، قیمت نان فزونی می‌یابد تا جایی که ما دیگر تصویری از کارگران بی‌چهره نمی‌بینیم و البته می‌دانیم آنان را از نان پخته شده نصیبی نیست. آنان پشت دیواری نهان می‌شود که با دست خود می‌سازند و البته بدل به عامل حذفشان می‌شود، بدون آنکه سودی برایشان داشته باشد. چرخه نان از ابتدایش که مراحل پخت و پز و فروش نان است تا جایی که به فانتزی و خیال و خواب بدل می‌شود، به جایی می‌رسد که نان همه آجر می‌شود. آجری که می‌تواند تنها مفر اقتصادی موجود را هم از بین برد.

نصیر ملکی‌جو برای بیان حرف‌هایش - از نابرابری طبقاتی تا دنیای مملو از تباهی - نیازی به شعار دادن و حرف زدن نیافته است. او استعاره نان را دستمایه تصاویری می‌کند که تنها 35 دقیقه بر صحنه دوام دارد. نمایش بسیار کوتاه و موجز است و قرار نیست شما را کن فیکون کند. شما لبخند می‌زنید و با موسیقی تلفیقی راک و جاز نمایش شادی می‌کنید؛ اما شما در حال تماشای نوعی تباهی هستید که خودتان هم در آن دخیلید. تباهی که در آن هم نان به کف می‌آورید و هم نان آجر می‌کنید و البته به این وضعیت می‌خندید. نیازی نیست حرفی زده شود. همه چیز ساده‌ است و خبری از سمبولیسم پیچیده شاعرانه نیست. خبری از آن نشانه‌های تودرتو نیست. همه چیز در نان خلاصه شده است. حرفی هم زده نمی‌شود تا انحرافی در تصاویر و پرده‌ها ایجاد نشود.

نیازی نیست نانی به شکل اسلحه صدای شلیکی بدهد یا فرد ضارب به مضروب بگوید «هی نونت رو رد کن بیاد». همه چیز گویاست، بی‌کم‌وکاست. «نان» از همین رو مثال خوبی برای ایجاز در هنر می‌شود. جایی که با کمترین مواد و مصالح، بیان هنری تکمیل می‌شود و رابطه اثر و مخاطب بدون کمترین اغتشاشی منتقل می‌شود.

جهان فانتزی‌وار ملکی‌جو کار خودش را می‌کند. مملو از خلاقیت است و از این منظر گشاده است. نمایش «نان» قابل تکثیر است و می‌تواند ساعت‌ها ادامه پیدا کند. شما می‌توانید هزاران رویا با نان بیافرینید و در «نان» ملکی‌جو بازآفرینیش کنید؛ اما این «نان» کوتاه است و نانی  برای گروه ندارد. یک حرکت جمعی است که فریادی می‌شود و شاید اعتراضی به حال و روزمان. به جهانی که بر پایه اقتصاد «نان»وار آفریدیم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران