فراز و فرود عملیات رمضان؛ تهران به تهدیدهای خود عمل کرد

فراز و فرود عملیات رمضان؛ تهران به تهدیدهای خود عمل کرد

بعد از آغاز عملیات رمضان بود که شبکه دوم تلویزیون آلمان اعلام کرد که تهران به تهدیدهای خود عمل کرد و جنگ وارد مرحله جدیدی شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عملیات رمضان، یک عملیات سیاسی-نظامی بود که برای رقم زدن پایان عادلانه به جنگ میان ایران و عراق انجام شد. این عملیات که به گواه فرماندهان جنگ اولین عملیات ایران در خاک عراق محسوب می‌شد، نتوانست خیلی از اهداف خود را تامین کند اما موفقیت‌های خوبی نیز در پی داشت. عملیات رمضان در 23 تیرماه سال 61 آغاز شد و در 5 مرحله انجام گرفت.

صدام پس از اشغال خرمشهر و به بهانه حمله سراسری اسرائیل به جنوب لبنان، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگاه دارد. از سوی دیگر، فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقه‌ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز ارضی، پایان عادلانه‌ای به جنگ دهند. به این ترتیب عملیات رمضان در چهار محور و پنج مرحله طراحی و اجرا شد تا با عبور از خط مرز بین المللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت 1600 کیلومتر مربع تصرف شود. این منطقه از شمال به کوشک و طلائیه و پاسگاه‌های مرزی در جنوب هویزه و حاشیه جنوبی هور الهویزه و از غرب به رودخانه اروند (در نقطه تلاقی دجله و فرات به نام القرنه ) تا شلمچه در غرب خرمشهر، و از شرق به خط مرزی شمالی – جنوبی و از کوشک تا شلمچه منتهی می‌شد.

عملیات پنج مرحله‌ای در خاک عراق

مهندسین عراق در منطقه شمال غربی بصره و تنومه خطوط پدافندی عراق را با ساخت یک کانال به طول 30 و عرض یک کیلومتر ( که مختص پرورش ماهی بود) با پمپاژ آب و احداث موانع و کمین و سنگرهای تیربار به عنوان مانع اساسی و بازدارنده از حملات احتمالی نیروهای ایرانی به سوی بصره تدارک دیده بودند. همچنین در قسمت جنوبی منطقه (روبروی شلمچه) آب رها شده بود تا از هرگونه تردد نیروهای زرهی و پیاده، عملاً ممانعت به عمل آید. سرانجام عملیات رمضان در شب 21 رمضان و سالروز شهادت امام علی(ع) در ساعات 21 و 30 دقیقه شامگاه 23 تیر ماه 1361 با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی(عج) در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز شد. در این حمله هشت لشکر پیاده از سپاه و دو لشکر زرهی از ارتش به عنوان نیروی اصلی و همچنین یک تیپ پیاده از سپاه و یک لشکر زرهی از ارتش به عنوان نیروی ذخیره حضور داشتند که تحت امر چهار قرارگاه عملیاتی کار می‌کردند. مرحله اول این عملیات تا هفتم مرداد ماه ادامه داشت.

مرحله دوم نیز در محور میانی ـ جنوب پاسگاه زید ـ و با همان یگان‌ها و با تقویت دو تیپ دیگر در 25 مرداد ماه 1361 صورت گرفت، که چندان موفقیت‌آمیز نبود و تنها مقداری خسارت به دشمن وارد‌ آمد و شماری از آنان کشته و زخمی و اسیر شدند. در مرحله سوم احتمال می‌رفت که دشمن با تجمع نیروهای زرهی و آرایش وسیع آنان قصد پاتک دارد، لذا در 30 مرداد ماه 1361 از شرکت نیروهای زرهی خودی صرف‌نظر شد تا نیروهای پیاده بتوانند به انهدام تانک‌ها و نفربرها بپردازند. مرحله چهارم عملیات در یکم شهریور ماه 1361 از محور جنوبی منطقه عملیاتی شلمچه شروع شد اما به دلیل هوشیاری و آمادگی عراقی‌ها و استحکامات و مواضعی که تعبیه شده بود، راهی از خط نخست دشمن، به روی رزمندگان اسلام باز نشد. مرحله پنجم و پایانی که تلاش نهایی و اصلی این عملیات سیاسی ـ نظامی بود، در 6 شهریور ماه 1361 از شمال پاسگاه زید در حد فاصل دژ مرزی عراق و خاکریزهای مثلثی آغاز شد. در بدو درگیری و نبرد، همه چیز طبق طرح فرماندهان ایرانی پیش می‌رفت و نیروها توانستند گذشته از پاکسازی و الحاق، خاکریزی مناسب و دو جداره در جناح شمالی بسازند.

روایت شهید احدی از گلوله‌های سرخ عملیات رمضان

شهید احمدرضا احدی رتبه یک کنکور پزشکی نخستین‌بار در عملیات رمضان و در سال 61 شرکت کرد و در این عملیات مجروح شد. او در روایت خاطراتش از این عملیات شرح مفصلی آورده که بخشی از آن در ادامه می‌آید: «امروز دوره آموزشی به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند... در پگاه روز بعد، بچه‌ها آماده برای اعزام...نزدیکی‌های غروب به اهواز رسیدیم و ما را به پایگاه شهید رجایی بردند...فردا روز اعزام به خط بود. سریع‌تر از آنچه که گمان می‌کردی گروهان شما را برای اعزام به خط خواندند. شما را به یکی از جبهه‌های جنوب که تا آن هنگام اسمش را هم نمی‌دانستید، بردند. نزدیک غروب وصیت نامه‌ها را نوشتید و‌آخرین حرف‌ها را با دوستان زدید وآخرین شو‌خی‌ها را هم کردید. لحظه، لحظه خداحافظی بود.نماز امشب را با تیمم و لباس و پوتین خواندیم بعد از مدتی پیاده روی به منطقه‌ای رسیدیم که بنا بود ماموریت ما از آنجا آغاز شود.... ناگهان صدای مهیبی برخاست. دود همه جا راگرفت. نظم ستون به هم خورد و موج انفجار، تو را هم به سویی پرت کرد.

مدتی گذشت تا با کنجکاوی تمام اسلحه‌ات را پیدا کردی. در همین حال یکی از بچه‌ها با نارنجک سنگر عراقی‌ها را زیر و رو کرد. در همان دقایق اول یکی دو نفر شهید شده بودند که عملیات شروع شد. آرپی جی زن‌ها قیامت به پا کرده بودند، تانک‌های عراقی یکی پی از دیگری به آتش کشیده می‌شد و بقیه هم در حال فرار. نبرد به سختی پیش می‌رفت و نیروهای عراقی همچنان در حال فرار بودند؛ تا آنجا که مواضع تیپ سوم دشمن هم فتح شد؛ در حالی که تعدادی از بچه‌ها در اثر مقاومت بعضی از مزدوران عراقی به شهادت می‌رسیدند. تیربارها رجز می‌خواندند و دشت یک پارچه سرخ بود. دو، سه ساعتی از درگیری گذشته بود؛ از گروهان 20 یا 30 نفر بیشتر باقی نمانده، عقب را که نگاه کردی دیدی بچه‌ها نیامده‌اند. بی‌سیم‌چی را خواستیم تا خبری بگیریم، که شنیدم به شهادت رسیده است. فرمانده هم مجروح شده بود. هیچ گونه تماسی با عقب نداشتیم. عراقی‌ها هم پشت خاکریزی دیگر مقاومت می‌کردند.

لحظه‌ای بعد، یکی از ماشین‌های مهمات ما با شلیک گلوله آرپی‌جی از سمت دشمن یک پارچه آتش گرفت. بعداً‌ فهمیدیم که راننده می‌خواست خبر عقب‌نشینی را به ما برساند. انفجار پیاپی مهمات داخل ماشین مانع عبور نیروها به عقب شده بود. سمت راست مواضع ما میدان مین و در سمت چپ هم دشمن منتظر کوچک‌ترین تحرک از سوی ما بود. با آگاهی دشمن از موقعیت ما، چند منور به هوا پرتاب شد. در روشنایی دشت، بچه‌ها در سینه کش خاکریزها مشغول نبرد با دشمن بودند. تیربارهای دشمن از سه سو می‌نواختند و بچه‌ها هم یکی یکی به زمین می‌افتادند، و تو هم... منورها که خاموش شدند، اکثر بچه‌ها شهید و مجروح شده بودند، و تو آرام خود را به کناری کشیدی. فاصله با دشمن بیشتر از 70، 80 متر نبود. شدت درد امانت را بریده بود.

آسمان سرخ است. تصویر خاکریزهای دشمن در زیر نور زننده منورها دیده می‌شود. حالت رخسار بچه‌ها را در پرتو نور منورها به خاطر می‌سپردی؛‌ و نیز رگبار گلوله‌های سرخی را که برای خاموش کردن منورها به سمت آن‌ها شلیک می‌شد. لحظه‌ای بعد، ماشین‌ها از حرکت باز ایستادند، و تو با آن همه سلاح و تجهیزات که به همراه داشتی در تاریکی شب، گروهان را پیدا کردی و با آنان همراه شدی...پس از خاموش شدن آخرین منور دشمن، با پیکرهایی به سنگینی خیال و زمینی به شباهت سایه، از داخل شیارها و کانال‌ها به سمت مواضع مورد نظر گام برداشتیم...صدای رجزخوانی تیربارهای دشمن از 80 متری به گوش می‌رسد...می‌خواستی کوچک‌ترین جنبنده‌ها را هم در نظر داشته باشی، ولی سوی کم چشم‌ها یاری‌ات نمی‌کرد. در آخرین لحظات تصمیم که گمان می‌کردی به آخر خط رسیده‌ای، قبضه اسلحه‌ات را سخت در دست خود فشردی و با خود گفتی که آرزوی اسارت را به دلشان خواهی نشاند و تا‌ آخرین حد رمق خواهی جنگید.

در افکار خودت غوطه‌ور بودی، که ناگاه چشمان کم سویت وجود شبهی را از دور در ذهنت مجسم کرد. قبضه سلاح را در دست‌هایت محکم فشردی و خود را همچون پیکر مرده‌ای انگاشتی. وقتی که نزدیک شد، او را شناختی و دانستی که او یکی از نفرات گروهان بود. مستقیم به بالای سرت آمد و گفت: «راه نمی‌توانی بروی؟» و تو گفتی: نه! لحظه‌ای به اطراف نگاه کرد و آنگاه بی هیچ مقدمه ‌‌ای تو را به کول گرفت. صدای ویز ویز گلوله‌هایی را که از کنارتان می‌گذشت می‌شنیدید؛ و شما آرام آرام با اینکه چند متری بیشتر با دشمن فاصله نداشتید، گویی مست مست و بی خبر از دشمن در این دشت می‌رفتید.»

بازتاب خبری رمضان در رسانه‌های خارجی

عملیات رمضان که از سوی ایران برای نخستین‌بار در خاک دشمن اجرا شد، بازتاب خبری گسترده‌ای را درپی داشت؛ به‌گونه‌ای که تحلیل‌گر رادیو آلمان هدف ایران را خاموش کردن توپخانه 30کیلومتر بردی عراق عنوان کرد و شبکه دوم تلویزیون این کشور نیز اعلام کرد که تهران به تهدیدهای خود عمل کرد و جنگ وارد مرحله جدیدی شد.

روزنامه کویتی السیاسه هم نوشت عرب‌ها حتی فریاد زدن را نیز فراموش کرده‌اند. این سخنان در حالی از سوی کویت و برخی از کشورهای عربی حامی صدام در آن زمان گفته می‌شد که عواقب این جنایات ضد‌بشری رژیم بعث عراق علیه ایران حتی دامان خود آن‌ها را نیز گرفت، همانگونه که امام خمینی(ره) بارها آن را پیش‌بینی فرمود و جهان شاهد این بود که چگونه صدام به کویت به‌ عنوان یکی از استان‌های عراق حمله کرد و آنجا را به اشغال خود درآورد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران