اندیشه ورزی فلسفی در "۴۵سال"
لزوما به فلسفه در کتب قطور دانشگاهی پرداخته نمیشود بلکه ممکن است فیلمی داستانپرداز به زبانهای گوناگون مخاطبش را به فلسفهورزی فرابخواند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا-
خلاصۀ داستان فیلم: کِیت و جِف مرسِر (Kate, Geoff Mercer) آماده میشوند تا چهل و پنجمین سالروز ازدواجشان را با بسیاری از دوستان جشن بگیرند. یک هفته پیش از مراسم، جِف نامهای را دریافت میکند که با وجود تلاش برای پنهان کردنش مایۀ دردسر او میشود. هنگامی که همسر او از محتوای نامه میپرسد، جِف به او میگوید که پیکر کَتیا (Katya)-نخستین عشق بزرگ او که پنجاه سال پیش در سلسله کوههای آلپ ناپدید شده بوده در یخچالی طبیعی که دارد آب میشود پیدا شده است. از آن به بعد، رفتار جِف روزبروز مرموزتر میشود و پس از سالیان طولانی کِیت از خود میپرسد مردی که با او در زمانی بسیار دور ازدواج کرده بوده است کیست[1].
چنین نگرش فلسفیای قابلیت فراوانی برای تفسیر وضعیت شخص اصلی فیلم بهدست میدهد. حتی میتوان رویکرد و طرز نگاه جِف را نمایش سینمایی این فقره از نوشتههای کیِرکِگارد درنظرآورد. در فیلم میبینیم که جِف با مراقبه و جدیت تمام خاطرات خود از نامزد ازدسترفتهاش که با هم قرار ازدواج گذاشته بودهاند و در ابتدای فیلم خبر پیداشدن پیکرش را میشنود حفظ و به نحو مستمر احضار میکند. جِف همواره با تفصیل و شور و شوق از گذشتۀ مشترکش با کَتیا سخن میگوید؛ مثلاً ازاینکه چگونه مسیرهای کوهستانی و صعبالعبور را به همراه هم و با پای پیاده طی میکردهاند. آنطور که خود جِف در یکی از گفتگوها با همسرش در زمان حال مطرح میکند آنچه که او را دربارۀ گذشته، زمانی پیش از ازدواج با همسر فعلیاش، بر سرشوق میآورد احساس هدفمندی، جسارت، و مصمّم بودنی است که در رفتار او و کِیت بروز داشته است. به بیان دیگر، جِف نیز چون کیِرکِگارد فیلسوف حسرت غایتی را میخورد که مسبّب امید و تحرّک و پویایی در وجود او و نامزد سابقش میشده است. جِف چنین میپندارد که دوران جوانی و عشق حقیقی او و کَتیا بههم، اگرچه از ثروت و توفیق ظاهری بیبهره بوده باشد، بسیار زیباتر از حال کنونیاش بوده است. در بیشتر موارد جِفِ زمان حال فردی دلزده و بیانگیزه نمایش داده میشود که از زندگی کهنسالیاش عایدی جز ملال ندارد. ناگزیر او رو به زمانهای دور دارد، چراکه زندگی خود در آن دوران را همراه با غایتی مییابد که به او انگیزه و امید و شجاعت میبخشیده است.
تصور میکنم که اکنون بهتر میتوان به معانی ضمنی مراجعۀ جِف به آثار کیِرکِگارد پی برد. توجه مستمر او به مقولۀ غایت و هدفمندی همدلی جِف را با اندیشۀ کیِرکِگارد سبب میشود. چون او هم نظیر کیِرکِگارد مسئلهای صرفاً نظری و انتزاعی ندارد بلکه دغدغۀ عینی زندگی او فهم غایت و هدفمندانه زیستن است.
طبیعی است که پیبردن به میزان درگیری جِف با گذشته و توجه او بدان، اثر سازندهای بر زندگی مشترک کنونی او نداشته باشد. "45 سال" مکرراً از زبان همسر جِف به اندیشه دربارۀ این پرسش میپردازد که اگر محبوب نخست پیرمرد در جوانی کشته نمیشد، ازدواج کنونی آنها چه سرنوشتی میداشت؟ کِیت میبیند که جِف خاطراتش از گذشته را پایانیافته نمیداند، بلکه به نحوی مستمر میکوشد تا آنها را زنده تصور کند. به عبارت دیگر، زمانی که با قدرت در ساحت ذهن شخصیت اصلی ادامه پیدا میکند با زمان عینی مطابق نیست، زیرا جِف مجدّانه برآنست تا از دل اتفاقات گذشته برای زندگیاش معنا و غایت دست و پا کند.
تصور میکنم که مراجعه به تفسیر فلسفی زمان از سوی یکی از فیلسوفان مهمّ سدههای میانی، یعنی آگوستین، ما را قادر میسازد تا تبیین بهتری از نمایش زمان در "45 سال" بدست دهیم. آگوستین بواسطۀ رویکرد الهیاتیاش میکوشد تا وجود زمانی حقیقی را برای خدا اثبات کند که با زمان بشری تفاوت دارد، زیرا خدا وجودی خارج از چارچوبهای زمانی که ابتدا و نهایت دارند است. بنابراین زمان را نه امری که در جهان خارجی وجود دارد بلکه یکی از کارکردهای ذهن انسان مییابد؛ تقسیمبندی زمان به سهگانۀ حال، گذشته، و آینده انسانساخته است نه چیزی که خارج از فهم انسان بتوان بدان اشاره کرد. آگوستین تنها لحظه و دمِ حال را زمان مییابد و گذشته و آینده را صورتهای مختلف زمان حال تصور میکند. برای آگوستین، ادراک ذهنی انسان از مقولۀ زمان دارای امتداد (extension) است؛ امتدادی که از گذشته تا آینده برقرار است و با فهم پیوستگی زمان بهمنزلۀ مقولهای سه-وجهی گره خورده است. برای درک امتداد، فعالیت سه سازوکار ذهنی در انسان لازم میآید: "توجه" (attention) که اکنون را درمییابد، "خاطره" (memory) که گذشته را میفهمد، و "انتظار" (expectation) که رو به سوی آینده دارد. گذشته برای آگوستین صرفاً مقولهای ذهنی است که فهم انسان از خاطرات و اتفاقاتی که پیش ازین بوقوع پیوسته است را ممکن میسازد. به تعبیر دیگر گذشته همان زمان حال است بدان اعتبار که طیّ و از دسترس خارج میشود. آگوستین سه-گانۀ گذشته، حال، و آینده را برای تمشیت امور بشری مفید میداند ولی زمان حقیقی را رها ازین سه-گانه مییابد[3].
به نظر میرسد که "45 سال" میکوشد تا بیانی تصویری برای اندیشهورزی آگوستینی دربارۀ زمان عرضه کند، زیرا نشان میدهد که برای شخصیت اصلی فیلم زمان گذشته در حقیقت "نا-گذشته" است؛ اگرچه تصور این امکان محال به نظر آید که اتفاقات رویداده دوباره زنده شود. کِیت با شمّ قدرتمند زنانهاش بخوبی درمییابد که گذشته برای همسر سالخوردهاش زنده است، چون جِف در ساحت ذهنیاش حتی جزئیات لحظههای مشترکی را که با نامزد پیشینش تجربه کرده است مجسّم و حاضر مییابد. میتوان فیلم "45 سال" را شاهدی تصویری برای مدعیّات نظری آگوستین دربارۀ زمان دانست، چراکه نمایش میدهد چگونه ممکن است زمانی بسیار دور، درحدود پنجاه سال پیش ازین، همچنان با قدرت در وجود شخص اصلی داستان حاضر و انگیزه و مسبّب اصلی بسیاری از کنشها و اندیشههای او باشد. به همین منوال، "45 سال" اندیشۀ آگوستین برای تصور دو زمان را تأیید میکند که یکی حقیقی و دیگری اعتباری است، چون امکان وجود زمانی را نشان میدهد که از منطق عینی ساعتها و روزها تبعیت نمیکند. برای جِف آنچه که در گذشته روی داده از زمان حالی که در آن بسر میبرد زنده و حقیقیتر است؛ عشق راستین او در دوران جوانی و غایتمندیاش امکان آنرا میسر میکند تا به زندگی امروزش نیز معنا و جهت دهد، بنابراین دسترسی به گذشته در این فیلم مسئلهای تخیّلی و ناممکن نیست.
سنت آگوستین، فیلسوف عصر میانه مسیحیت
میبینیم که مباحثۀ فلسفی دربارۀ مضامین فیلمی که ظاهراً تنها داستانی تخیّلی را بازگو میکند به ما امکان میدهد تا بر جنبههای پنهانی پرتو بیافکنیم که در نظر اول از توجه مخاطب میگریزد. "45 سال" در بنیاد فلسفی است زیرا به مخاطب فیلم نشان میدهد که چگونه سودای غایتمندی و تردید دربارۀ قطعیت زمان حال و طیشده بودن گذشته-مضامینی که آشکارا فلسفیاند- انگیزه و سبب کردار شخصیت اصلی داستان است. همینطور میبینیم که به فلسفه لزوماً در رسالههای قطور دانشگاهی پرداخته نمیشود و ممکن است فیلمی داستانپرداز به زبانهای گوناگون مخاطبش را به اندیشه و فلسفهورزی فعّالانه فرابخواند...
ایمان امیرتیمور*
*مترجم کتاب تفکر بر پرده سینما
[1] برگرفته از: http://www.imdb.com/title/tt3544082/
[2]Gilleleie, August 1, 1835.
[3]Confessions, Book XI, Time and Eternit