نگاهی نقادانه به شعر وحید قاسمی؛ بی پیر مرو تو در خرابات

وحید قاسمی شاعر و مداح اهل بیت (ع) است. در محافل ذکر مصیبت آل الله حال خوشی دارد و شعر را رسانه ای جدی برای انتقال مفاهیم ارزشی و سبک زندگی دینی می داند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، وحید قاسمی شاعر و نویسنده و مداح اهل بیت (ع) است. در محافل ذکر مصیبت آل الله حال خوشی دارد و شعر را رسانه‌ای جدی برای انتقال مفاهیم ارزشی و سبک زندگی دینی می‌داند. او شاعری دغدغه مند است و نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی روز بی تفاوت نیست.

هوالعزیز        

بی پیر مرو تو در خرابات

شعر ناب پارسی، حکمت و شاعر ماندگار ایرانی حکیم است. هر کدام از حکیمان شاعر تاریخ ادبیات پارسی، مفاهیم مشابهی را با زبان و بیان خویش باز آفریده اند. یکی از مضامین مشترک اشعار کهن زبان فارسی مقام استاد و نیاز سالک به راهبری است که قدم به قدم او را به منزل مقصود هدایت کند. سعدیِ نصیحت گو در باب هفتم گلستان می‌گوید: "جور استاد به ز مهر پدر".  رند عافیت سوز شیراز نیز با زبان خود چنین می‌سراید: "سالک نرسد بی‌مدد پیر به جایی/ بی زور کمان، ره نبرد تیر به جایی" مولانای رومی هم موسی کلیم الله را بی نیاز از پیر راه نمی‌داند و استادی حضرت خضر(ع) را این چنین توصیف می‌کند: "از کلیم حق بیاموز ای کریم / بین چه می‌گوید ز مشتاقی کلیم / با چنین جاه و چنان پیغمبری/ طـالب خـضرم ز خـودبینی بری"

و مگر می‌شود کسی شاعری پیشه کند اما از این آموزه‌ها طرفی نبسته باشد؟ آری ! می‌شود ! در میان شاعران آیینی روزگار ما دوستانی هستند که از اساتید سخن مستغنی‌اند و پای درس هیچ بزرگی زانو نزده و نمی‌زنند! در نظرگاه اینان همین که از ناحیه ذوات مقدس معصومین اجازه شاعری دارند، کافی است. غایت شاعری از نگاه آن‌ها ارائه آثارشان در هیات‌ها و رضایت مقطعی مستمعین جلسات مذهبی است. البته چه نعمتی بالاتر از این که اشک محبان اهل بیت (ع) با اشعار انسان سرازیر شود؟ چه توفیقی فراتر از این که دل عاشقان با سروده‌های کسی تا حریم آسمانی‌ها پرواز کند؟  اما به چه قیمتی؟ آیا هر کلام سست و بی مایه ای که فقط و فقط مقدس ترین اسامی هستی را حمل می‌کند لایق قرائت در هیات است؟ مگر نه این که در عالم امکان  موضوعی والاتر از موضوعات شعر دینی و آیینی وجود ندارد؟ پس چرا برخی از دوستان برای ساختار و محتوای اشعار تلاشی نمی‌کنند؟ چرا آداب سلوک را نمی‌آموزند و از محضر اساتید فراری اند؟ آن ها بی پیر به خرابات رفته‌اند و سطح توقع شان از شعر روز به روز نازل‌تر شده است. این همه سایت شعر آیینی و صفحات مجازی و کتاب، با اشعار یکبار مصرف و سطحی محصول همین وضعیت است. یکی از آن مجموعه‌ها که به جرات می‌توان گفت  در میان کتب ضعیف شعر آیینی جای می‌گیرد، مجموعه شعر "رحل نی" ساخته و پرداخته وحید قاسمی است که در میان آثار خود او هم کمترین  نمره را دریافت می‌کند.

وحید قاسمی شاعر و نویسنده و مداح اهل بیت (ع) است. در محافل ذکر مصیبت آل الله حال خوشی دارد و شعر را رسانه‌ای جدی برای انتقال مفاهیم ارزشی و سبک زندگی دینی می‌داند. او شاعری دغدغه مند است و نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی روز بی تفاوت نیست. در بسیاری از مناسبت‌های مذهبی شعر می گوید و تلاش می‌کند در کنار نقل فضایل و مدایح و مراثی، آموزه‌های اخلاقی و نکاتی از سبک زندگی خاندان رسالت را به مخاطب هیاتی امروز منتقل کند. شعر در نگاه او سرگرمی نیست و همیشه در جستجوی سبک و سیاق زبانی مختص خویش گام بر می‌دارد. اما تا به حال این خواسته‌اش محقق نشده است؛ زیرا پای درس هیچ کدام از اساتید شعر دینی – آیینی زانو نزده است. از همین روی در اوان شاعری از شاعرانی الگو می‌گرفت که خود آنها نیز در حال تجربه ورزی و مکاشفه‌های ادبی شخصی شان بودند. پس از مدتی  تقلید را رها کرد و تصمیم گرفت زبان خودش را پیدا کند. اما طی این مسیر بدون نگاه موشکافانه استاد ممکن نیست.

"رحل نی" هفتمین دفتر شعر وحید قاسمی، سال نود و شش توسط انتشارات جمهوری روانه بازار نشر شده است. این کتاب شصت و چهار صفحه‌ای در کمال تعجب مجموعاً حاوی بیست و هفت سروده از شاعر است؛ که همین خود از عجایب روزگار ماست! چرا شاعر 27 سروده‌اش را در قالب یک مجموعه منتشر کرده است؟ بی شک اگر او پیش از انتشار این مجموعه با بزرگتری سرد و گرم چشیده مشورت  می‌کرد دچار چنین خطایی نمی‌شد. تکرار در انتخاب اوزان عروضی نیز اتفاق اعجاب آور دیگر این دفتر است. از میان 27 سروده، هشت اثر بر وزن مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل ( مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف ) و ده اثر بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلات (خفیف مسدس مخبون محذوف)  ساخته شده است.

همان طور که از نام کتاب هویداست، موضوع تمام اشعار مربوط به امام حسین(ع) و شخصیت‌های واقعه عاشوراست. نام "رحل نی"  شاعرانه ترین اتفاق این کتاب به نظر می‌رسد؛ زیرا در تمام این بیست و هفت سروده، دریغ از یک شعر خیال انگیز و بدیع! هیچ کدام از مضامین تازه نیست! انگار شاعر در هر جلسه ذکر مصیبتی که حضور یافته، از هر روضه‌ای که شنیده مضمونی را گرته برداری کرده است. شاعر هیات باید وامدار حس و حال هیات‌ها باشد، اما این بدان معنا نیست که حتی مضامین و تصاویری که ارائه می‌کند، جزء به جزء تکراری باشد. او تنها در یک مصراع مضمونی جدید آفریده که آن هم ناخواسته دون شان مقام عظیم و دست نیافتنی سیدالشهداست. در مرثیه‌ای با موضوع غروب عاشورا آورده است:

خیمه در آتشی ، غریب زمین ریخت

چند نخ از معجری نجیب زمین ریخت

از ته خورجین شراب سیب زمین ریخت

غربت این بی کفن حساب ندارد

تشبیه خون راس مطهر اباعبدالله(ع) به شراب، آن هم نه شراباً طهورا، بلکه شراب سیب که از خورجین خولی (لعنت الله علیه) به روی زمین می‌ریزد،از شاعری همچون قاسمی که اهل مطالعه و تحقیق و پژوهش است بعید به نظر می‌رسد!

*****

تباه : [ ت َ ] (ص ) پهلوی تپاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تبه . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ). با لفظ شدن و کردن و نمودن و ساختن [ وگردیدن ] صرف شود. (فرهنگ نظام ). فاسدشده . از حال بگشته . (صحاح الفرس ). فاسد. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ) (ناظم الاطباء). ضایع. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). از حالی بحال بدی افتاده . (از فرهنگ شعوری ایضاً). خراب . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)

قاسمی در یک مثنوی هفت بیتی! از لسان مبارک ام المصائب حضرت زینب (س) عمر ایشان را پس از ماجرای کربلا و اسارت تباه می‌انگارد:

از صبر من اگر چه ستم روسیاه شد

زندان کوفه بود که عمرم تباه شد

واقعا یک شاعر آیینی چگونه به خودش اجازه داده حیات پر از خیر و برکت پیامبر کربلا را ضایع و فاسد و خراب معرفی کند؟ مسلماً قصد چنین جسارتی را نداشته! و این اشتباه از سر ناآگاهی و بی اطلاعی از معنای واژه‌هاست؛ این ناآگاهی به اطلاعات ادبی او نیز سرایت کرده و در یک بند از مربع-ترکیبی به نام "عشق رایج"  از چهار کلمه که به هیچ وجه هم قافیه نیستند به عنوان قافیه استفاده می‌کند:

نام تو اهل تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک قرنیه را مست می‌کند

هر کس یک بار بدیهیات علم عروض و قافیه را مطالعه کرده باشد می‌داند که صامت"  ه " در پایان کلمه غیر ملفوظ است و مصوت " ی " نیز "حرف روی" محسوب نمی شود. همان گونه که " گریه با هدیه "  و " ثانیه با زاویه" هم قافیه نیست، این واژه‌ها نیز با یکدیگر هم قافیه نیستند!

****

یکی دیگر از شگفتی‌های این کتاب سروده‌ای است که قاسمی آن را قالب شش پاره معرفی می‌کند و مدعی است که برای نخستین بار توسط او ذیل شعر آیینی مورد استفاده قرار گرفته است. او در پانویس صفحه 21 کتاب این چنین نوشته است: "این قالب نوپا شش پاره نام دارد. تا به حال در شعر آیینی و زیرمجموعه های آن مورد استفاده قرار نگرفته است. از این قالب برای اولین بار در سال 1392 در مجموعه شعر عاشورایی مرثیه به وقت ملکوت انتشارات بنیاد قرآن استفاده کردم"

البته دقیق نمی‌گوید که این پدیده ناقص الخلقه ابداع خود اوست یا پیش از او شاعری دیگر در ژانر ادبی دیگری این قالب نوپا ! را به ادبیات فارسی تقدیم کرده است؟! اما هرچه هست راه را برای دیگر نوآوران می‌گشاید تا اگر هوای ابداع به سرشان زد، قالب های هشت پاره و ده پاره و ... را نیز به قالب‌های مرسوم شعر پارسی بیفزایند!

سر به دیوار غصه بغضم را

مستحق نگاه می‌بینم

جگر گر گرفته خود را

زخمی تیغ آه می‌بینم

زودتر از شما سفیرت را

راهی قتلگاه می‌بینم

گریه گاهی به مرد می‌چسبد

به در بسته خورده ام آقا

غم تو آمد و غم خود را

دیگر از یاد برده ام آقا

غمم این است بچه هایم را

دست دشمن سپرده ام آقا...

و در شش پاره‌ای ! دیگر در مصیبت حضرت علی اکبر (ع) این چنین روضه می‌خواند:

عمرسعد با پسرهایش
به من داغ دیده می خندید
به سر شانه هایشان می زد
به من قد خمیده می خندید
من، بریده بریده ناله زدم
او بریده بریده می خندید

پیکرت را چگونه جمع کنم!؟
دست لرزان سر کمر دارم
کار من نیست خیمه بردن تو
پیرم، از حال خود خبر دارم
بوریای خودم که دستم نیست
با عبا بایدت که بردارم

 این سروده نیز مانند سروده‌های دیگر تبدیل به شعر نشده است. شاعر فقط و فقط به سراغ واژه‌هایی رفته که می‌داند مخاطب هیاتی با شنیدن شان تحت تاثیر قرار می‌گیرد. البته او به واسطه مداحی، رگ خواب مستمعین را به خوبی می‌شناسد و به درستی روی نقاط حساس دست می‌گذارد. لیکن معانی و مضامینش عاری از عناصر خیال و آرایه‌های ادبی است. انگار علاقه‌ای به ابهام و ایهام ندارد و گاهی روضه‌های مکشوف را آنچنان مستقیم و بی پرده بیان می‌کند که گویی متن مقتل و زبان حال‌های مرسوم را بدون هیچ احساس و لطافت شاعرانه‌ای به نظم کشیده است.

عده ای نیزه دار بی انصاف

سر یک سر بگو مگو کردند

پیکری را به زور سر نیزه

ته گودال زیر و رو کردند

عده ای بی سلاح بی احساس

پیش روی سپاه می‌رفتند

با دلی سنگ و دامنی از سنگ

طرف قتلگاه می رفتند...

****

چندیست سرودن روضه‌های مکشوف توسط شاعران و خوانش آن‌ها توسط برخی مداحان صاحب رسانه، دارد مسیر شاعری و روضه‌خوانی برخی هیات‌ها را به ناکجاآباد می‌کشاند. ناتوانی ذاکران جوان از مقتل خوانی و ذکر مصایب به شیوه‌های سنتی آن‌ها برآن داشته است که به شاعران اشعاری با روضه‌های سخت و سنگین را سفارش بدهند. کار به جایی رسیده که بر خلاف سیاق تاریخ عزاداری شیعیان، مضامینی از این دست به نوحه‌ها و اشعار سینه زنی نیز سرایت کرده است. مضامینی که به قول قدیمی‌ها هر کدام خرج یک جلسه بود، در یک شعر یا نوحه مسلسل وار ذهن مخاطب را بمباران و سلیقه او را تخریب می‌کند. رحل نی مشحون از سروده‌هایی این چنین است.

*****

معضل دیگری که گریبان این کتاب را در پنجه گرفته، عدم رعایت قوانین دستور زبان فارسی است. گویا شاعر تصور کرده همین که چند واژه  را در قالب یک وزن عروضی کنار هم بچیند و معنای مورد نظرش را منتقل کند کافی است و دیگر نیازی به نحو زبان ندارد! فی المثل در بسیاری از ابیات  " را " ی مفعولی را حذف کرده است:

شمر ها روز من سیاه کنند

پسرانم فقط نگاه کنند؟

**

آخرین نقش غم خویش به تصویر کشید

دست از معرکه و قبضه  شمشیر کشید ...

**

شاه غریبت ببین سپاه ندارد

رفتن من بی تو خیمه راه ندارد

**

نشد آخر تن عریان تو مستور کنم

چادرم نیست برایت کفنی جور کنم

**

سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم؟

دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم؟

ملاحظه می‌کنید که در ابیات بالا واژه‌های روز ، نقش، شاه، تن و پسران مفعولند و نیاز به  "را " دارند. اما متاسفانه شاعر به فراخور وزن از خیر آن گذشته است! گاهی نیز برای پر کردن وزن اولین واژه‌ای را که به نظرش رسیده در مصراع جاگذاری کرده و از آن جا که پشتیبان لفظی یا معنایی برای آن دست و پا نکرده آن واژه حشو از آب درآمده است:

با نیت عرض خوش آمد گویی آوردند

یک لشگر از شمشیرهای مست و بُران را

در ترکیب "عرض خوش آمد گویی" یا واژه ی "عرض" یا "گویی" اضافی است. هم چنین کلمه  "مست" در مصراع دوم حشو است.

خیزران یزید پیرم کرد

چوب دست بد و بلندی داشت

دختر او به معجرم خندید

دخترش حس خودپسندی داشت

فارغ از مفهوم رقت بار این بند از چهارپاره حضرت رقیه (س) استفاده از واژه  "بد" نیز بی دلیل است. البته در این کتاب ایراداتی از این دست به وفور مشاهده می شود که در این نوشتار به ذکر همین نکات بسنده می‌کنیم.

*****  

وحید قاسمی ظرفیت‌های گوناگونی مانند مداحی و پژوهش و نویسندگی دارد که هر کدام از آن‌ها می‌تواند در تعالی شعر او موثر باشد. اما تا زمانی که توقع او از ادبیات، تحریک و تهییج سطحی ترین لایه های احساسات مخاطب است، آثارش نیز در همان حوالی درجا خواهند زد. او می تواند شاعری اثرگذار در حوزه شعر آیینی به ویژه شاخه شعر هیات باشد؛ به این شرط که دنبال سلیقه برخی مداحان جوان و مخاطبین جلسات آن ها حرکت نکند. ای کاش با رجوع به مبانی ادبیات و کسب فیض از اساتید فن در مسیر تازه‌ای قدم گذاشته و از استعدادهای خداداده‌اش برای خلق آثاری ماندگار بهره جوید.

نویسنده: مهدی زنگنه شاعر و مداح اهل بیت

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط