گفتگو| شعار چپ‌های دانشگاه معطوف به نئولیبرالیسم است ولی فهمی از آن ندارند/ عدالتخواهی لزوما افشاگری نیست

مسعود براتی از ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی معتقد است جریان عدالت‌خوه در پیگیری مباحث عدالت‌خواهی لزوما تقید به یک روشی مانند افشاگری نداشته بلکه با نگاه آسیب‌شناسانه ریشه‌های مشکلات را شناسایی می‌کند.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- جنبش دانشجویی ایران از 16 آذر سال 32 تاکنون مسیر پر فراز و نشیبی پشت سر گذاشته است. چه در زمان رژیم گذشته که با حرکت انقلابی امام شاهد رویش جنبش دانشجویی مسلمان و پیوند حوزه و دانشگاه بودیم و چه در اوان پیروزی نهضت اسلامی، که با حرکت تسخیر لانه جاسوسی افتخار بزرگی را به نام خود ثبت و «انقلاب دوم» را رقم زدند.

دانشجویان پیرو خط امام که در دهه 60 اقدام به تاسیس دفتر تحیکم وحدت کردند، در آن سالها نقش بی‌بدیلی را هم در دفاع مقدس و هم در سیاست ایفا کردند. با این‌حال با پایان جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی، شاهد افول تدریجی جنبش بودیم. جنبشی که در سالهای اصلاحات به مرور از اهداف انقلابی فاصله گرفته و پیاده نظام دولت اصلاحات شد. اقدامی که هرچند یک تشکل دیرینه مانند دفتر تحکیم وحدت را به حاشیه راند و اسیر سیاست‌بازی‌ها کرد، اما موجب شد تا جنبش دانشجویی مسلمان در قالب تشکل‌های جدید خود را بازیابی کرده و در سالهای پایانی دولت اصلاحات نقش‌آفرینی اساسی کند. 

با این‌حال در سالهای اخیر اثر چندانی از تشکل‌های دانشجویی شاهد نیستیم و نوعی انفعال در محیط‌های دانشجویی به چشم می‌خورد. 

برای بررسی وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و همچنین جریانات اخیر چپ گرا در دانشگاه‌های کشور به سراغ مسعود براتی از ادوار جنبش عدالت‌خواه دانشجویی رفتیم. و علاوه بر فعالیت‌های دانشجویی، این روزها کارشناس حوزه تحریم و مسائل اقتصادی نیز هست.

متن زیر گفت‌وگوی تسنیم با مسعود براتی است که از منظرتان می‌گذرد:

** جنبش دانشجویی در سالهای اخیر هم خط‌شکن بوده

تسنیم: تقریبا ده سال است که تحرک و شادابی در جنبش دانشجویی دیده نمی‌شود و نهایت کاری که انجام دادند در زمان برجام بود که آن‌هم تمام شد، علت اینکه پیشتازی از جنبش دانشجویی دیده نمی‌شود، چیست؟

براتی: از سال 88 به‌عنوان فردی که در محیط‌های دانشجویی صحبت می‌کنم این سوال مطرح بوده که چرا جنبش دانشجویی نسبت به گذشته افت کرده و علت چیست و چه تحلیل‌هایی پشت سر این گزاره وجود دارد. شاخص ارزیابی هم وجود ندارد که افت و یا عدم افت و یا صعود و نزول آن را بررسی کنیم. کسانی که این گزاره را می‌پذیرند تجربیاتی دارند و تجربیاتشان شخصی است. نمی‌دانم که می‌شود به آن تکیه کرد و اینکه آیا می‌توان گذشته را خوب سنجید. نه اینکه بگویم وضعیت الان بهتر است ولی در اینکه واقعا افت دارد یا نه، تردید دارم؛ شاید افرادی که الان فعالیت می‌کنند، مانند کسانی که به آذرآب رفتند و حرکت جدیدی انجام دادند که مراسم 16 آذر را در عرصه‌ای که اتفاقی رخ داده برگزار کردند، چنین نظری نداشته باشند. شاید اینها  چندین سال دیگر بگویند جریان دانشجویی زمان ما فعال بوده و الان افت کرده است، برای این مسئله شواهدی نیز دارم. کارهایی که جنبش دانشجویی در این مدت انجام دادند، بعضا کارهای مهمی بوده و سابقه نداشته و نوعی خط‌شکنی انجام دادند.

جنبش دانشجویی به‌عنوان یک جمعی که متاثر از متغیرهای بیرونی و محیطی هستند و البته تلاش می‌کند که حقیقت را بفهمند و کنشگری کنند، با تفاوت‌های اندکی یکسان هستند. تغییر اساسی در آن نمی‌بینم...

 

تجربه دانشجویی من به چند قسمت تقسیم می‌شود، دوران کارشناسی که در دانشگاه شهرستان بودم تا سال 88، و تا سال 91 که در اتحادیه بودم و از سال 91 به بعد هم به‌عنوان یک فرد فارغ التحصیل اما دارای ایده برای فضای دانشجویی فعال بودم که بحث مطالبه‌گری تخصصی را پیش می‌بردم که جریان دانشجویی می‌تواند با آن پیوند بخورد و به آن عمل کند. بنده این مقاطع را گذراندم. با نظر به این مقاطع، می‌بینم که نمی‌توانم محکم بگویم که جنبش دانشجویی افت کرده است. در رفتار جنبش دانشجویی تغییراتی ایجاد شده که بخش مهمی از آن از اقتضائات زمانی و محیطی است و در هر دوره وجود دارد. از ابتدای انقلاب و در دوران دفاع مقدس و در دهه هفتاد و هشتاد و نود تا مسائل مذاکرات هسته‌ای و چه حالا که موضوعات پیچیده اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی وجود دارد.

جنبش دانشجویی به‌عنوان یک جمعی که متاثر از متغیرهای بیرونی و محیطی هستند و البته تلاش می‌کند که حقیقت را بفهمند و کنشگری کنند، با تفاوت‌های اندکی یکسان هستند. تغییر اساسی در آن نمی‌بینم، همان تلاش فکری که در زمان خودمان برای فهم مسائل می‌دیدم الان هم در نسل جدید می‌بینم. در فضای دانشگاه جمعیتی هستند که کلا کنشگر محسوب نمی‌شوند و افراد عادی هستند و می‌خواهند درس را بخوانند و بروند، عده قلیلی نیز در حدود 10 درصد کنشگر هستند.

** پیچیدگی مسائل مانع از تاثیرگذاری جنبش دانشجویی می‌شود

چیزی که الان دیده می‌شود موثر نبودن جریان دانشجویی است که میزان زیادی از این را به محیط بر می‌گردانم. جریان دانشجویی فعالیت خود را دارد ولی مسائل آنقدر پیچیده شده که نه‌تنها جنبش دانشجویی بلکه دستگاه‌های اداره‌کننده سیستم کشور نیز با این قضیه دچار مسئله شدند و نتوانستند آن را حل کنند.

مثلا در مذاکرات سال‌های اخیر، عمده کنشگری جریان دانشجویی در ایام مذاکرات واکنش کلیشه‌ای  و مخالفت سیاسی بود. نه اینکه این بد باشد بلکه لازم بود و خلأ آن را احساس می‌کردیم ولی دانشجویی که سبقه‌ای مانند انقلاب دوم و تسخیر لانه جاسوسی را دارد، در آن ایام مهمترین بحثش این بود که این دولت و تیم مذاکره‌کننده مشکل دارند لذا عمده مخالفت ناظر بر آدم‌ها و لایه سیاسی بود. در آن مقطع مقام معظم رهبری گرایی که به فضای نخبگانی می‌دادند این بود که اینها پوسته رویینی است. هسته ماجرا این است که اجتماع به این تصمیم رسیده و چگونه شده اجتماع به این نتیجه رسیده که فرآیند این چنینی را آغاز می‌کند؟ به‌خاطر ترکیب جنگ اقتصادی و جنگ روانی است که دشمن توانسته چنین چیزی ارائه کند و بعد هم این جریان سیاسی که از قدیم هم در جمهوری اسلامی بوده طرفدار و بدنه پیدا کرده و ایده‌اش پذیرفته شده است.

بیشتر بخوانید

 

مسئله پیچیده بود و این پیچیدگی هم موجب شد که برخوردها سطحی باشد و مخصوص جریان دانشجویی نبود. در سایر نهادها هم کسی نتوانست تحلیل کند، مرور زمان نیاز بود که این ماجرا فهم بشود.

در جمع‌بندی سخنانم در این بخش باید بگویم جریان دانشجویی همان طبیعتی که داشته را امروز را هم دارد. هرچند برخی تحلیل‌گران مسئله‌ای را هم مطرح می‌کنند که قابل رد کردن نیست ولی به راحتی هم نمی‌توان تایید کرد. آن هم این است که جریان تشکیل‌دهنده دانشگاه در سال‌های اخیر از طبقات مرفه بودند. به‌دلیل سختی ورود به دانشگاه به‌ویژه دانشگاه‌های خوب که معمولا محل کنشگری‌های سیاسی بوده، طبقات مرفه به آنجا رفتند و درد مستضعفین را ندارند. فعلا شواهدی برای تایید و رد این فرضیه ندارم و نیازمند کار اساسی میدانی با آمار و ارقام است.

تسنیم: پیگیری موضوع عدالت در سال‌های اخیر در بین جنبش دانشجویی واضح است و شما هم در فعالیت دانشجویی را از جنبش عدالت‌خواهی شروع کردید. در سال‌های اخیر جریان عدالتخواه به مقوله عدالت ورود مصداقی داشته مثلا افشای فساد برخی مسئولان و زندگی لاکچری آنها که برای مردم هم جذاب بود و پیگیری شد. حتی برای رسانه‌ها هم جذاب بود و فضایی به وجود آورد که برخی دست‌وپای خود را جمع کردند. این پیگیری مقوله عدالت به این شکل در جنبش دانشجویی چقدر امر مبارکی است و چقدر می‌تواند خطرناک باشد؟ از این بابت که این جزئی‌نگری باعث  تحلیل اشتباه افراد شود.

براتی: تجربهعدالت‌خواهی را در اوایل دهه هشتاد هم داریم و می‌توان گفت جرقه‌های ابتدایی جریان عدالت‌خواهی بود و سرمنشأهای جریان عدالت‌خواه که الان به عنوان جنبش عدالت‌خواه شناخته می‌شود باز می‌گردد به دانشگاه علم و صنعت در اوایل دهه هشتاد که بعد از آن در دانشگاه امام صادق(ع)، صنعتی اصفهان و جریان‌های موازی مردمی در مشهد که در دانشگاه نبودند. آن زمان رفتارهای این شکلی دیده می‌شد که البته تفاوت‌های قابل توجهی با مقطع الان دارد و فقط ظاهرِ اتفاق‌ها و عمل‌ها شبیه است.

بیشتر بخوانید

 

مثلا آن زمان به زندگی مسئولان پرداخته می‌شد؛ به ماشین و خانه‌های مسئولان ورای اینکه آن مسئول چه گرایش سیاسی دارد. واقعیت این است که در مباحث عدالت‌خواهی مسئله اشرافیت مسئولان و زندگی اشرافی مسئولان مسئله مهمی است که مورد بحث و هجمه است و جای نقد واقعی دارد چون از منظر عدالت‌خواهی، وظیفه ذاتی مسئولان خدمت به مردم است و خود مقام معظم رهبری هم فرمودند که فلسفه وجودی ما خدمت به مردم است و این از مبانی مهم عدالت‌خواهی است که عدالت اینگونه محقق می‌شود که مسئولین به فکر مردم باشند.

** نمی‌‌توان عدالت را از انقلاب جدا کرد

انقلاب اسلامی بر مبنای عدالت است و نمی‌توان عدالت را از انقلاب تفکیک کرد. مسئولی که زندگی اشرافی داشته باشد نمی‌تواند به مأموریت خود عمل کند و الان هم نمونه‌های آن را می‌توان در دوره اخیر نشان داد. آن در مقوله عدالت‌خواهی معنا پیدا می‌کرد یعنی اعتراض، نقد و حمله به زندگی اشرافی مسئولان یا خدای ناکرده سوءاستفاده مسئولان از جایگاهی که داشتند. فرد مسئول یک تکالیفی دارد و این تکالیف باید در کشور ما مختصاتی داشته باشد. 

** اعتراض به اشرافیت مسئولان در دایره عدالتخواهی است نه اعتراض به هر شخص مرفه

مقایسه آن با مباحثی که شاید ظاهر عدالت‌خواهی داشته باشد این‌ است که دایره آن از مسئولین به مرفهین جامعه گسترش پیدا کرد. فردی مسئولیت نداشته و جزو طبق اغنیا جامعه است و احتمال دارد که از فساد و یا از رانت استفاده کرده باشد ولی مسئول و مدیر در جمهوری اسلامی نیست. تا جایی که ما مبانی عدالت‌خواهی را می‌دانیم در بحث اشرافیت، اشرافیت مسئولین مدنظر است و همچنین سازوکارهایی که تولید رانت و دسترسی‌های خاص و طبقه‌های جدید را ایجاد می‌کند باید مورد حمله قرار می‌گیرد ولی آن شخص مرفه تابحال مسئله عدالت‌خواهی نبوده و نمی‌توان گفت عدالت‌خواهی به معنایی که در دهه هشتاد که بعد از آن منجر به جنبش عدالت‌خواهی دانشجویی شد با‌ آنچه امروز در جریان است به هم شبیه‌اند.

البته شکل گرفتن این نوع اعتراضات نیز قابل فهم است؛ در جامعه‌ای که تضاد طبقاتی تشدید شود، جریانات اعتراضی نسبت به رأس هرم مرفه جامعه شکل می‌گیرد، تعین‌های مختلفی نیز می‌تواند پیدا کند، از حرکت‌هایی که شاید در کف خیابان و یا فضای رسانه اتفاق بیفتد قابل فهم و نشان دهنده این است مقداری که تضاد طبقاتی در کشورمان تشدید شده ولی یک کنشگر عدالت‌خواه به علل توجه می‌کند نه به نتایج.

بیشتر بخوانید

 

تفاوت دو حرکت در ابتدای جریان عدالت‌خواهی و الان این است که آن جریان به علت‌ها می‌پرداخت و اشرافیت مسئولان از جمله علت‌ها بود ولی اشرافیت طبقه مرفه که شاید نتیجه فساد باشد، معلولِ آن علت‌هاست. جریان عدالت‌خواه در عمق فکری خود می‌خواهد به علت‌ها توجه کند. من این جریان اخیر را عدالت‌خواه نمی‌دانم هرچند حرفش را می‌فهمم و نمی‌شود آن را نفی کرد زیرا یک واقعیت است و مردم هم می‌پسندند چون دارای جذابیت و افشاگری‌ است.

** جریان عدالت‌خوه لزوما تقید به یک روشی مانند افشاگری ندارد

جریان عدالت‌خوه در پیگیری مباحث عدالت‌خواهی لزوما تقید به یک روشی مانند افشاگری نداشته و هرچند جاهایی شاید لازم باشد که افشاگری صورت بگیرد. افشا هم نه افشای اطلاعات خصوصی مردم بلکه کسی که جایگاهی دارد اما مستعد این جایگاه نیست و صلاحیت حضور در این جایگاه را ندارد را باید افشا کرد. مثلا با پدیده‌ای مواجه می‌شویم مثل آقای قاضی‌زاده هاشمی به عنوان وزیر بهداشت دولت جمهوری اسلامی ایران که تقریبا بیش از پنج سال هم وزیر بهداشت بود؛ این شخص که زندگی کاملا اشرافی دارد و خودش از سرمایه‌داران محسوب می‌شود، امورات مربوط به 80 میلیون جمعیت در حوزه سلامت به او وابسته شده است. باید نسبت به صلاحیت قرار گرفتن  او در آن جایگاه در جامعه حرف زده بشود. نمی‌شود نام این را افشاگری گذاشت.

همچنین جریان عدالت‌خواه جریان صرفا معترض نیست بلکه جریانی است که با نگاه آسیب‌شناسانه ریشه‌های مشکلات را شناسایی می‌کند. جریان عدالت‌خواه از ابتدای دهه هشتاد تاکنون به بلوغ رسیده هرچند این جریان نیاز به نو شدن دارد و افراد جدید هم به آن اضافه می‌شود و ممکن است سطوح تغییر کند ولی در مجموع جریان عدالت‌خواهی در کشور ما جریان پربرکت بوده است. خصوصا در مقطعی که به دورانی رسیدیم که جمع‌بندی می‌شود جوانان باید در عرصه بیایند و کار را دست بگیرند.

تسنیم: سوال مهم این است که منظور از جوان و جوانگرایی چیست؟ آیا هر جوانی می‌تواند جایگزین نسل قبلی برای پذیرفتن مسئولیت شود؟ 

براتی: جریان عدالت‌خواه می‌تواند به فهم اینکه چه جوانی به درد پیش بردن کار کشور می‌خورد، کمک کند. جوانی که در عمر خود با یک مسئله واقعی سروکار نداشته نمی‌تواند کمکی به پیشرفت کشور بکند، جوانی که عمر خود را صرف امر سیاسی به معنای سیاست‌ورزی کرده نمی‌تواند به پیشرفت کشور کمک کند. افرادی که با آنها به عنوان پیر فرتوت و یا مسئولین محافظه کار مشکل داریم، یک زمان جوان بودند و حتی در کارنامه‌هایشان کارهای واقعی هم دارند. امروزه با جوانانی مواجهیم که جوان و خوش‌سیما هستند و از جوانی سن آن را دارند ولی در سابقه و تجربه‌شان تابحال درگیر یک مسئله واقعی هم نبودند که حداقل بخشی از جوانی‌شان را در حد یک یا دو سال صرف آن مسئله کرده باشند.

بیشتر بخوانید

 

معیار برای بنده در بحث جوان این است که تجربه بخشی از این آگاهی‌ام را مدیون کار دانشجویی در عدالت‌خواهی هستم. چقدر یک نفر در عمر جوانی خود -که مثلا از حدود بیست و‌چندسال  الی سی‌وچند سال را جوان می‌نامیم-، صرف یک مسئله کرده و پای آن مسئله ایستاده که ناظر به یکی از علت‌های مشکلات کشور است. چقدر از عمر خود را مانند شهید احمدی روشن پای یک قضیه ایستاده است و از این شاخه به آن شاخه نرفته و در ظاهر این است که فرد با فهمی است.

** کسی که در جایی پاستوریزه فقط کار فکردی کرده نمی‌تواند مصداق جوانگرایی باشد

آن جوانگرایی که می‌تواند تحرک کشور را افزایش دهد و موتور محرک پیشرفت کشور باشد، از این جنس جوان است. این جوان می‌تواند یک خبرنگار، معلم، استاد دانشگاه و فردی ناظر به مسئله‌ای که گفته شد باشد؛ در جریان دانشجویی این تمرین‌ها زیاد اتفاق می‌افتد.

این طیف جوانان می‌توانند خودشان را در جریان دانشجویی محک بزنند و پیدا بشوند. کسانی که در فضای دانشجویی تجربه جدی داشتند افراد موفقی هستند. واقعیت است کسی که در بازه مهم زندگی‌اش بتواند کار جدی ولو شکست خورده‌ای انجام دهد، مثلا در منطقه دورافتاده‌ای به‌عنوان نیروی جهادی برود، این افراد می‌توانند آینده را بسازند ولی کسی که صرفا در جایی پاستوریزه کار فکری و مطالعاتی کرده نمی‌تواند به تجارب این افراد دست یابد.

تسنیم: اخیرا در دانشگاه‌ها شاهد حضور یک جریان چپ‌گرا هستیم که شعارهای ضدلیبرالی می‌دهد هرچند در ظاهر امر با‌ آن "چپ" که در ذهن ما هست تفاوت زیادی دارند. رهبر معظم انقلاب هم اخیرا به همین موضوع اشاره کردند و در دیدار اساتید دانشگاه فرمودنددرباره این جریان چپگرا فرمودند، کسانی هستند که وقتی انسان در عمق حرفهایشان دقّت می‌کند، می‌بیند همان چپ آمریکایی هستند. با این جریان باید چه‌کار کرد و چرا دوباره شاهد چپ گرایی هستیم؟

براتی: در کشور ما مسائل مقداری مخلوط و ترکیبی است؛ در کشوری که یک دشمن قدّار و طراح و کاملا بیدار دارید، مسائل خالص و  صرفا سیاسی و یا فرهنگی نیست بلکه بسیاری از مسائل که قابلیت طرح در جامعه دارد و می‌تواند کنش اجتماعی ایجاد کند رنگ و بوی امنیتی اطلاعاتی دارد، چه به‌طور مستفیم و یا غیر مستقیم. در کشور ما هر جریانی که بتواند توانمندی نقد اقتدار مرکزی را داشته باشد، مستعد افتادن در پازلی که طراح بیرونی طراحی کرده است، دارد. البته این به معنای نفی اینکه اینها باید باشند نیست ولی در کشور ما مسائل را باید مخلوط دید.

بیشتر بخوانید

 

 

** دانشگاه بصورت بالقوه مستعد سوء استفاده جریان ضد حاکمیتی است

مثلا در همین اتفاقات اخیر حضور مردم معترض ملموس بود ولی کسی نمی‌تواند بگوید نفوذی خارجی در این اتفاقات نبود و نقشی نداشت. در دانشگاه، این یک فرض اولی است که جریانی که ضدحاکمیت حضور یابد. دانشگاه  به‌صورت بالقوه مستعد مورد سوءاستفاده قرار گرفتن بوده ولی واقعیت است که جامعه مستعد حرف‌های چپ‌گرایانه هم هست، درست یا غلط! به نظرم غلط است که ما جریان‌های اصیل که به مردم و طبقه مستضعف و عدالت‌خواه توجه می‌کنند را طرفداری نکردیم یا فرصت بزرگ شدن به آنها ندادیم و این خلأ یک جا پر می‌شود و از آن طرف هم پاسخ واقعی و حقیقیِ کمرنگ نیست و یا محدود شده و آن جریان می‌تواند خودش را نشان بدهد.

جریان چپی که الان هست جذابیت هم دارند و ترکیبی از جذابیت‌های مختلف است و پیوندهای لیبرال که شما می‌گویید وجود دارد. مثلا جذابیت جنسی دارند، اینکه دختر و پسر کنار یکدیگر آزاد باشند که قبلا در جریان‌های نزدیک به اصلاح‌طلب بیشتر وجود داشت یا جذابیت اعتراض‌گونه بودن و متفاوت بودن و اعتراض به ساختار موجود داشتن و البته از آن طرف هم تعلق خاطری به ساختار هم ندارند. تفاوت جدی این جریان با جریان عدالت‌خواهی همین تعلق نداشتن به ساختار موجود است. جریان عدالت‌خواه به انقلاب اسلامی تعلق خاطر دارد و خاستگاه خود را انقلاب اسلامی می‌داند لذا در نهایت حتی اگر نقدِ تند و تیز و صریح کند، آن نقد معطوف به اصلاح و تغییر وضع موجود به نفع مبانی و آرمان‌هاست، نه تخریب به معنایی که ساختار از بین برود و ساختاری که هرچیزی غیر انقلابی بخواهد حاکم بشود، باشد.

اینها بعد از ماجرای بنزین تقویت شدند و حمایت از کارگران و مسئله خصوصی‌سازی بستر ایجاد کرد و پاسخ ما مناسب است ولی گستره ارائه پاسخ کافی نبوده و موجب شده جریان‌هایی که خود را شبه عدالت‌خواه و حامی محرومین می‌بینند، فعال شوند.

بیشتر بخوانید

 

** بهترین مواجهه با جریان چپ مواجه فکری است

بهترین مواجهه با این جریانات، مواجهه فکری است. در شناخت یا دیدن مشکل احتمالا هم‌نظر باشیم. الان با افرادی که به عنوان بچه‌های جریان چپ در دانشگاه تهران در حمایت از کارگران شعار دادند، در دیدن مشکل احتمالا فاصله کمی داشته باشیم ولی آنان رنگ و بوهای سیاسی دارند اما بچه‌های عدالت‌خواهی درباره اینکه اینان چرا حقوق نگرفته‌اند و چرا وضع‌شان اینطور شده یعنی بر حقوق واقعی‌شان تاکید دارند. پس یک بخش اشتراکی وجود دارد و اختلاف در تحلیل پدیده‌ها و ریشه‌یابی آن‌هاست. چپ‌ها خیلی سریع بحث را به مباحث سیاسی متصل می‌کنند و البته امروز شعارهایشان معطوف به نئولیبرالیسم است ولی تصورم این است فهم خیلی عمیق و دقیقی از مفهوم ماجرا هم ندارند.

** برخی به نام نفی "چپ" عدالت را هم نفی می‌کنند

در ریشه‌یابی‌ها تفاوت‌ها نمایان است و نکته دیگر که احساس می‌کنم در جریان‌های چپ خیلی قابل تشخیص است که مسئله اساسی‌شان مسئله چپ‌گرایی نیست بلکه ضدیت با ساختار جمهوری اسلامی است. اینجا یک پیچیدگی هم وجود دارد!

ما می‌دانیم چپ مسیر غلطی است ولی نفی چپ نباید چشم ما را نسبت به آسیب‌هایی که در کشور وجود دارد ببندد. ما جزو جریاناتی بودیم که راحت به ما برچسپ چپ و سوسیالیست زده می‌شد ولی واقعیت این است که ما می‌دیدیم برخی به نام نفی چپ، کلا در نفی مشکلات و نفی عدالت اقدام می‌کنند و از وضع غلطِ موجود دفاع می‌کنند.

عدالت به مفهوم از بین رفتن فقر، مبارزه با فساد، مقابله با تبعیض سه عنصر اصلی عدالت‌خواهی در نظام اسلامی است؛ این واقعیت است و جریان‌ها نمی‌توانند از اینها چشم‌پوشی کنند و جزو فطرت جامعه است. الان ببیند که چه کسی موثر بوده در اینکه مبارزه با فساد و رانت‌خواری و حمایت از محرومین در این دوره بالا بیاید؟ تقریبا کسی فعال نبوده و عملکرد بد مدیران که کاملا در آن طیف جریان بودند، این واقعیات را بالا آورده و نمایان است.

بیشتر بخوانید

 

جنگ اقتصادی که در آن هستیم و فشار اصلی‌اش روی مردم است لذا نباید این مسئله ما را سمتی ببرد که واقعیت را نفی کنیم بلکه باید به صورت جدی با قدرت تحلیلی به طور جدی تبیین بشود و تفاوت‌ها و تمایزها گفته شود. مانند مثالی که برای عدالت‌خواهی واقعی به عنوان چارچوب عدالت‌خواهی اصولی با اعتراض به پدیده‌های اشرافیت و این تفاوت باید تبیین شود و تفاوت‌ها در این موضوع نیز باید گفته شود.

ما تجربه دهه هشتاد را داریم و الان جلوتر از آن موقع هستیم و باید از این تجارب استفاده کنیم. موج‌هایی می‌آید و جریان‌های اصیل می‌مانند ولی آمدن در موج هم ممکن است عده‌ای افراد مستعد را خراب کند و کسانی که می‌توانند انرژی خود را برای پیشرفت استفاده کنند درگیر تجارب دیگر می‌شوند و هرچقدر کمتر باشد به نفع جامعه است. نیاز داریم افراد فکری‌مان در دانشگاه‌ها صحبت کنند. برخی مباحث پیجیده شده و برخی افراد فکری این پیچیدگی را متوجه نیستند، از جمله مواجهه با آمریکا و پدیده تحریم و ایرادهای ساختار اقتصاد ما.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط