حمایت از مردم مسلمان جهان و مبارزه با فتنه مسئولیت دینی است
رونق گرفتن بازار خودپسندی و کاهش دستگیری مردم از مسلمانهای درگیر بحران در دنیا نشانهای است که در روایتهای بسیاری به دوران آخرالزمان نسبت داده شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، خبر درگیریهای دامنهدار مستکبران اسرائیلی با مظلومان فلسطینی و خبرهایی که هر روز از تهاجم و تجاوز به خانه و کاشانه مسلمین در اقصی نقاط جهان بهگوش میرسد اخباری نیست که بتوانی بهراحتی از آنها بگذری؛ این خبرها هر چند تکراری باشد از ظلم حکایت دارد، یعنی همان چیزی که خون یک مسلمان را به جوش میآورد، یعنی همان چیزی که یک مسلمان بهتأسی از امام و مقتدایش حسین(ع) هرگز آن را برنمیتابد.
اینجاست که بهرسم مسلمانی دست به جیب میشوی و قصد میکنی که از اندوختهات و هر آنچه در چنته داری، بگذری، هرچند خودت برای امرار معاش در مضیقه باشی، هر چند دستت تنگ باشد.
بعد عزم میکنی که به خیابان بروی و همآوا با دیگر آزادگان جهان مرگ متجاوز را طلب کنی، تا ظالم از میان برود تا ریشه ظلم بخشکد.
حقیقت این است که در این مواقع راهپیماییها، تظاهرات، صدور بیانیهها و تجمعات مردمی، همه و همه از غیرت دینی مردم ما حکایت دارد. آنهایی هم که با این تجمعات کاری ندارند، شعور نشسته در پشت این شعارها را درک نمیکنند.
درواقع دین چیزی جز مجموعهای از تعهدها نیست. تعهد به خدا، به آدمهای اطراف، به دنیایی که در آن زندگی میکنیم و به همه چیزها. کسی که بخواهد آدم دینداری باشد ناچار است که آدم غیرتمندی هم باشد و در برابر ماجراهایی که موجب هتک حرمت مسلمانها میشود یا جریانهای دینگریز واکنش نشان بدهد.
خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی با حجتالاسلام سیدکاظم ارفع، کارشناس دینی و پژوهشگر اسلامی به بررسی ارزش و اهمیت غیرتورزی دینی پرداختهایم. آنطور که این محقق اسلامی شرح میدهد، نکته مهم این است که یکی از ارکان زندگی دینی، تلاش برای وحدت اسلامی است. پس اگر مردم جامعهای صدای مسلمان مظلوم و ستمدیدهای را بشنوند و به کمک او نروند، نمیتوانیم به آن جامعه صفت اسلامی بدهیم. این نکته را مقام معظم رهبری بهخوبی تبیین کردهاند، آنجا که فرمودند: «ملتهای مسلمان نمیتوانند اشغال روستاها و خاک لبنان و تعرض مستمر رژیم صهیونیستی به فضای این کشور اسلامی را نادیده بگیرند. در شرایطی که صهیونیستها از حمایت بدون قید و شرط استکبار جهانی برخوردارند، ما نمیتوانیم در برابر بیرون راندهشدن فلسطینیهای مظلوم از خانه و مرزهای زادگاه خود بیتوجه بمانیم».
غیرت دینی، لازمه امنیت و آسایش زندگی
چرا غیرت دینی تا این اندازه در آموزههای دینی ما مورد توجه قرار گرفته است؟
غیرت دینی بهعنوان یکی از واجبات در آیین اسلام مطرح است. به این علت که اگر انسان نتوانست در روند معمول زندگی و در میدان مبارزه با متجاوزان به دین، مقابله کند باز هم از حق جدا نشود و در مقابل رویدادهایی که علیه دین و اعتقاد اسلامی روی میدهد، بیتوجه نماند؛ بههمین منظور راهکارها و شیوههای متنوعی برای نشاندادن غیرت دینی وجود دارد که امر به معروف و نهی از منکر، شرکت در مناظره و راهپیمایی نمونههایی از آنهاست. درواقع راه برای عرض ارادت به ساحت مقدس اسلام و انجام واجبات دینی باز است و مسیر گسترده است. اگر کسی نتوانست جهاد عملی کند یا در جامعه امکان مبارزه عملی وجود نداشت، میتواند از ابزارها و شیوههای دیگر استفاده کند و غیرت اسلامی خود را به نمایش بگذارد.
تقدیر خداوند از غیرت دینی
آیا در آیات قرآن کریم هم به موضوع غیرت دینی اشاره شده است؟
بله، آیاتی در این زمینه وجود دارد که خداوند متعال در آنها به غیرت دینی انسانها اشاره کرده و درواقع از آن تجلیل کرده است. به عنوان مثال میفرماید: «وَ لا عَلَى الَّذینَ اِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا مایُنْفِقُونَ؛ بر کسانى که وقتى نزد تو آمدند که آنها را بر مرکبى (براى میدان جهاد) سوار کنى و تو گفتى «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم» و آنها از نزد تو بازگشتند در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود، ایرادى نیست چراکه چیزى که در راه خدا انفاق کنند، نداشتند».
در این آیه شریفه به نکته مهمی اشاره شده است؛ اینکه وقتی انسان غیرتمند ابزار و وسایلی برای حضور در میدان مبارزه با ناحق پیدا نمیکند از روی غرور و تعصب قابل تقدیری، به حال مجاهدان الهی غبطه میخورد، اشک میریزد و دلش میشکند. نکته جالب این است که در آیه مورد نظر، منظور از «تقیض» فروریختن فراوان است. فروریختن فراوان اشک بر اثر غیرت دینی که خدای متعال از آن تقدیر کرده است.
نکته جالب توجه این است که داشتن غیرت دینی بهاندازهای مهم و سرنوشتساز است که حتی خانمها برای این کار نیاز به اجازه همسر هم ندارند. آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی به این نکته اشاره کردهاند: «وقتی خانمی از ما سؤال میکند که همسرم راضی به شرکت من در این راهپیمایی نیست، به او میگوییم شرکت کنید چراکه همسر نمیتواند مانع از این واجب بزرگ اسلامی و این مبارزه مؤثر شود».
همین موضوع در روایات اسلامی مستند و معتبری هم مورد اشاره قرار گرفته و بر آن تأکید شده است.
درست است، به عنوان مثال در سخنان حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام در موارد متعددی به اهمیت غیرتورزی در امر دین برخورد میکنیم؛ ملثلاً در روایتی آمده است که روزی مسلمانها در مسجد نشسته بودند و امام علی علیهالسلام برایشان سخن میگفت. همان موقع بود که خبر آوردند: «چند نفر در فلان سرزمین به خانوادهای یهودی تعرض کرده و خلخال از پای زن یهودی ربودهاند» امام علیهالسلام با شنیدن این سخن برخاست و طوری که همه مسلمانان حاضر در مسجد بشنوند، فرمود: «اگر مسلمان از این داغ بمیرد، رواست».
پای ایمان و اعتقاد که به میان میآید دیگر نمیتوانیم و نباید که ساکت بنشینیم. جمعی به خانه مسلمانی در چند خیابان آن طرفتر حمله کنند و تمام دار و ندارش را به غارت ببرند و ما سکوت کنیم؟ معاذالله. غیرت دینی در چنین شرایطی به هیچ مؤمنی اجازه نمیدهد که ساکت بنشیند و نظارهگر باشد که اگر چنین شد ظالم قوت میگیرد و ظلم ریشه میدواند و چهبسا به خانه تکتک مسلمین برسد.
ضرورت حمایت از مردم مسلمان عراق
سؤال و شبههای در این زمینه برای برخی افراد پیش میآید. گاهی اتفاق میافتد که میان دو کشور که مردمی مسلمان دارند به دلایلی جنگ روی میدهد، ولی بعد از مدتی متجاوزان به یکی از آنها حمله میکنند. شبهه این است که چرا مردم مسلمان کشور دیگر باید از آن مردمی که زمانی با آنها درگیری نظامی داشتهاند، حمایت کنند و به یاری آنها بروند؟ همانطور که در جنگ کشور ما با کشور عراق اتفاق افتاد.
در میان کشورهای اسلامی هم ممکن است که بعضی اختلافات پیش بیاید، همانطور که بین هر دو انسان مؤمن هم ایجاد اختلافنظر امری طبیعی است؛ اما این دلیل نمیشود که وقتی کافران به یک کشور اسلامی حمله کردند و به جان مسلمانها افتادند، بقیه مردم دنیا ساکت بنشینند و تماشا کنند.
بیغیرت بودن در چنین مواقعی مثل این است که کافری به خانه و کاشانه خود آدم حمله کند و او به جای کمک به خانوادهاش، فقط فکر آرامش و آسایش خودش باشد! چون مسلمانها در هر کجای این عالم که باشند با هم برادر دینی هستند و وقتی جان و مال و ناموس مسلمانی بهخطر میافتد، خون را در رگ بقیه مؤمنین به جوش میآورد تا از او دفاع کنند.
دقت کنید که بیغیرتها مثل بید هستند. همانطور که بید با ورزش باد ملایمی تکان میخورد و ساقه لرزانش نمیتواند روی ریشههای در خاک فرورفتهاش بایستد، کسانی که نسبت به رخدادهای دینی بیتعصب هستند هم روی ایمانشان میلرزند.
این نکته را هم نباید از یاد برد که همانطور که مسئولان نظام اسلامی تأکید کردهاند و مردم غیرتمند کشورمان میدانند، کمک ما به مسلمانان مظلوم جهان بر اساس وظیفه شرعی است و قصد دخالت در امور داخلی کشورهای اسلامی نداشته و نداریم.
ضمن آنکه میدانیم در آن زمان در کشور عراق حزب ظالم بعث و در رأس آن صدام تکریتی حاکم بود و تعدی و تجاوز به کشور ما با دسیسههای دول غربی و حمایتهای مالی برخی از دولتهای مرتجع منطقه صورت گرفت نه با خواست و اراده مردم عراق.
محک ایمان
آیا میتوان اینطور تعبیر کرد که اگر این حمایت را انجام ندهیم، یعنی مسلمانی ما کامل نشده است؟
همین عرق برادری و غیرت دینی است که ایمان آدمها را محک میزند و مشخص میکند چه کسی در ایمانش محکم است و چه کسی میلرزد. درواقع خودخواهی و خودبینی صفت اهل ایمان نیست؛ چون کسی که تنها خودش و منافع زندگی خودش را در نظر میگیرد، نمیتواند ادعای ایمان داشته باشد.
نکته مهم این است که یکی از ارکان زندگی دینی، تلاش برای وحدت اسلامی است. پس اگر مردم جامعهای صدای مسلمان مظلوم و ستمدیدهای را بشنوند و به کمک او نروند، نمیتوانیم به آن جامعه صفت اسلامی را اطلاق کنیم.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی، غیرت دینی را زمینه پیشرفت کشور دانسته و تأکید کردهاند: «این غیرت دینی بوده که تاکنون کشور را حفظ کرده است، ما به تعصب قائل نیستیم، اما غیرت دینی موجب پیشرفت میشود».
نشانه آخرالزمانی در سستی غیرتها
سست شدن ایمانها و افزایش بیتوجهی به اتفاقات دینی در دنیا، از نشانههای آخرالزمان است. رونق گرفتن بازار خودپسندی و کاهش دستگیری مردم از مسلمانهای درگیر بحران در دنیا نشانهای است که در روایتهای بسیاری به دوران آخرالزمان نسبت داده شده است.
در چنین روزهایی است که راه نجات را باید در تلاش برای افزایش بصیرت دینی نسبت به ماجراهای مذهبی در دنیا پیدا کرد؛ چون کسی که نسبت به دین خودش بصیرت کافی ندارد و فقط به دلیل مسلمان بودن پدر و مادرش، خود را مسلمان مینامند، نمیتواند در آزمایشهای بزرگ الهی در این دنیا سربلند بیرون بیاید و بحرانهایی که درباره مذهبهای گوناگون ایجاد میشود، او را از ایمان موروثیاش دور خواهد کرد.
سرسپردههای هوای نفس
چرا تعصب داشتن در زمینه امور دینی و بحرانهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی تا این اندازه اهمیت دارد که آن را محک ایمان و ابزار شناخت ایمان حقیقی از غیرحقیقی معرفی میکنند؟
دقت کنید که یکی از خصوصیات آدمهای بیتعصب در برابر رخدادهای دینی، این است که آنها به جای اینکه بنده خالق خود باشند، بندگی هوای نفس خود را میکنند؛ به عبارت دیگر هر کاری که دلشان بخواهد انجام میدهند و از آنجایی که آرامش و امنیت خودشان بر هر چیز دیگری در دنیا برایشان تقدم دارد، پس نه برای هموطن خودشان دل میسوزانند و نه برای غیر. این صفت از مهمترین خصلتهای آدمهای بیتعصب دینی است.
این در حالی است که هوای نفس به آسانی برای آدمها دام پهن میکند تا هر کسی را که ذرهای از ایمان دور افتاد، در خودش گرفتار کند. آدمی هم که گرفتار هوای نفس خود شود دیگر نمیتواند خوب را از بد و حق را از ناحق تشخیص بدهد و درنتیجه هوای نفسش را حق میداند.
در چنین شرایطی است که اگر جنگ میان حق و باطل هم اتفاق بیفتد، چنین فردی به باطل گرایش پیدا میکند؛ چون بر اثر پیروی از هوای نفس و نادیدهگرفتن اوامر حضرت حق، دیگر عزت و غیرتی برایش نمیماند که در مواقع بحرانی از آن سود ببرد.
زمینهای برای هرجومرج
از طرف دیگر، اگر قرار باشد هر کس به هر ضرب و زوری به خواستههای ناحق خود برسد، دنیا به هرجومرج میافتد. باید کسانی باشند که جلوی آن عده بایستند و نگذارند دنیا را به تباهی و نابودی بکشانند. در این میان کسانی که در برابر ماجراهای بزرگ دینی مانند حمله کافران به مسلمانان هم ساکت مینشینند و کار و زندگی خودشان را ادامه میدهند، درواقع دنیای بیقانون و هرجومرج را میپسندند.
در این میان طبیعی است وقتی اختلافی بین عدهای میافتد و به آشوب میکشد و طرف مقابل حرف ناحق میزند و بالاخره به کشوری حمله یا حرف زور زده میشود، طرفداران حق و راستی مقابل زورگو و چپاولگر بایستند و نگذارند او دار و ندار مردم را غارت و زندگی آنها را تباه کند.
اگر کافری در برابر مؤمن مظلومی آشوبی به پا کرد، همه مسلمانهای دنیا باید وحدت داشته باشند و با او مقابله کنند تا این فتنه را بخوابانند. باید جلوی ظالم ایستاد تا نتواند هر آنچه که خواست انجام دهد. در حالی که اگر هر کسی سرش به کار خودش باشد و در برابر تحریمها، تهدیدها، حملهها و آزارهای کافران نسبت به جمع مظلومی بیاعتنا، دنیا را هرجومرج فرامیگیرد و دیگر نمیتوان روی امید و آرزوهای انسان برای داشتن آینده بهتر حساب باز کرد.
شاید برای همین است که خداوند در قرآن کریم میفرماید: "مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ" و یاران و همراهان پیامبر را صرفاً به کسانی محدود میکند که با کافران سختگیر و با دوستان مهربانند. یعنی ریشهکنی ظلم برایشان فرض است و به آن بیاعتنا نیستند، یعنی غیرت دارند، شجاعت دارند، نمیروند پی زندگی و کسب و کار خودشان، یعنی آنچه در اطرافشان و در دنیا روی میدهد برایشان مهم است، یعنی ساختن دنیای بیظلم و تعدی که امام زمانشان هم روزی برای آن به پا خواهد خاست، همه هم و غم آنهاست.
مسلمان اینگونه موجودیت خود را نشان میدهد، اینگونه نشان میدهد که هست، که وجودش ثمر دارد، که مثل سیبزمینی بیرگ و ریشه نیست،که دشمن و ظالم نمیتواند در هر جا که مسلمانی حضور دارد جولان بدهد و قد علم کند. این رسم مسلمانی است، این طریق انسان بودن است، این خواست خداست، خواست خداست که همیشه بشود روی یک مسلمان و کمک و یاری او حساب کرد.
خداوند همچنین تنها یاران پیامبر را کسانی میداند که با هم مهربانند و فقط با شیوه صحیح و مهربانانه با یکدیگر سخن میگویند؛ آدمهایی که همنوع برایشان مهم است، آدمهایی که نگران اطرافشان هستند، نگران اینکه ظلم کسی را بهتباهی نکشاند؛ ظلمی که گاه از بیرون بر کسی تحمیل میشود یا در وجود خود فرد ریشه میدواند.
اینگونه است که مسلمان حتی ظلم کسی درحق خودش را هم برنمیتابد، کسی که خودش به خودش ستم میکند و با بیاعتنایی به احکام خداوند از دین رویگردان میشود و میشود مصداق انسان ناسپاس طغیانگر. اینجاست که مسلمان بیدار و بابصیرت به میدان وارد میشود و به یاری همنوع میشتابد تا با مهربانی و قول لین او را به راه خدا دعوت کند، تا امر کند به معروف و نهی کند از منکر و با فعل و قول ثمربخش خود، فرد خاطی و در نهایت جامعه مسلمین را نجات دهد.
بیغیرتی نشانه بیایمانی است
آیا میتوان این نوع بیغیرت بودن و بیتعصبی در برابر رخدادهای دینی را نشانی از بیایمانی و یا مترادف آن تعبیر کرد؟
نداشتن تعصب در برابر اتفاقاتی که در کشورهای مسلماننشین میافتد در حقیقت به معنی نداشتن ایمان است. چون کسی که دیندارد، باید در حفظ حرمت دین و اعتقادات خودش تلاش کند و اگر غیرتی در این باره نداشته باشد، نمیتواند ادعای ایمان کند؛ چون تعصب دینی از آن ابزارهایی است که در بسیاری از مواقع به کار انسان میآید و نمیشود بدون آن خود را جزو دیندارها دانست؛ به عبارت دیگر، غیرت دینی داشتن نشانه دیندار بودن است یا نشانه این است که انسان استعداد و توانایی این را دارد که دیندار باشد.
انتهای پیام/