یادداشت| ادبیات هملت مکبثی و ادبیات نیایشی

یادداشت| ادبیات هملت مکبثی و ادبیات نیایشی

ادبیات غرب با جداسازی قهرمان های درونی یک متن کلاسیک ، آن را به روز آفرینی و معاصرسازی می کند در حالی که هنرمندان ما در وطن خودمان نیز  بر اساس نوگرایی  ، همه تلاششان را می کنند، تا از دل متون قرآنی و شیعی ،ادبیات نیایشی بوجود بیاورند.

خبرگزاری تسنیم؛ سعید تشکری

ادبیات نیایشی- گفت بیست و هفتم

در ادبیات غرب، رابطه گمشده ای بین ادبیات فرویدی و ادبیات نه شکسپیری، بلکه لیدی مکبثی یا هملتی وجود دارد. ادبیات غرب با جداسازی قهرمان های درونی یک متن کلاسیک ، آن را به روز آفرینی و معاصرسازی می‌کند، سپس برای تثبیت نگاه فرویدی، هملت و مکبثِ درون آدمی را، یک روح طغیان گر و عصیان گر، معرفی می کند.

طبیعتا آثاری که از دل این تفکر بیرون می آید، ذاتا نوعی ادبیات فلسفی و انسان غربی  است، که در آن نکوهیدگی  وابسته به دین وجود دارد، یعنی انسانی که در بند یک تفکر است و باید از آن تفکر رهایی یابد. هنرمندان ما در وطن خودمان نیز  بر اساس نوگرایی، همه تلاششان را میکنند، تا از دل متون قرآنی و شیعی ،ادبیات نیایشی بوجود بیاورند، در حالی که روشنفکران  و تریبون های رسمی ما، علیه این تلاش،‌  منتقدانه جبهه گیری می کنند، و درست در لحظه ای که هنرمند تلاش می کند تا این تفکر را تثبیت کند، برخی با کشف این ذاتِ ادبیات نیایشی در آثار هنرمند،  علیه آن حرکت می کنند.

نمونه بارز این مسئله زنده یاد علی حاتمی است. علی حاتمی ایرانی‌ترین و نیایشگر و‌ دراماتیک‌ترین هنرمندی است که در تولید همه آثارش، این ذات نیایشی را، تثبیت می‌کند، در فیلم مادر. تنها فیلمی که در تاریخِ ادبیات سینمایی و تولید سینمایی، در مورد واقعه کشف حجاب در دوران پهلوی صحبت می‌کند، سکانسی از فیلم مادر است، مادری که شوهرش در ماجرای کشف حجاب، به جایی دور تبعید می‌شود و در تبعیدگاه با زنی عرب ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی می‌شود، حالا که مادر روزهای پایانی عمرش را سپری می‌کند، از همه فرزندانش می خواهد تا در خانه دور هم جمع شوند و خانه را برای برگزاری مراسم سوگواری مهیا کنند.

مراسمی با همه ظرایف ایرانی، حالا همه فرزندانش از جمله آن فرزند عرب،  در خانه مادر حاضر شده اند، این در حقیقت تولید ادبیات نیایشی است. به گواه دو جلد کتابی که ازعلی حاتمی چاپ شده است و در آن طرح فیلمنامه هایش گردآوره شده است، علی حاتمی اگر فرصت پیدا می کرد یا این فرصت را برای او بوجود می آوردند،  چند فیلم دیگر با این ادبیات نیایشی می توانست بسازد؟  او اولین بار در تاریخ سینمای ایران، کسی  بود که نام تختی را زنده کرد، سکانس آغازین فیلم نامه تختی زنده یاد علی حاتمی با نماز مادر و دعای او غلامرضا آغاز میشود و کات میخورد به تشییع او و قاب سر در خانه تختی که آیه ی قرآن کریم است، و فیلم نیمه کاره اش  توسط بسیاری ازفیلم سازان قلع و قمع شد، و تبدیل به یک سینمای ساختگی سیاسی شد. با این وجود، بازهم تولیدات زنده یاد علی حاتمی است، که ایرانی ترین و دینی ترین آثار ما را به جهت جذب مخاطب ساخته و در آن ها ادبیات نیایشی به عنوان یک زیرمتن ذلال در حال حرکت است.

به گواه آثار تولیدی، اما در ادبیات غرب، اولین کسی که به سراغ فروید می رود، آنتوان چخوف است، او با همه عظمتش یکی از کسانی است که در آثارش، ردپایی از ادبیات غیرفرویدی  وجود دارد . همچنان که داستایوفسکی هم همین ویژگی را دارد. در واقع چخوف و داستایوفسکی، هر دو به شدت تحت تاثیرِ ادبیات یونان هستند، که نگاه کانتی و نگاه فرویدی  به عنوان فلسفه به این ادبیات وارد می شود، و سنتزی اتفاق می افتد که در آن ادبیات یونان، تبدیل به ادبیات چخوفی یا ادبیات داستایوفسکی می شود.

 برای شفاف تر شدن این مطلب، مثالی می آورم از آنچه فروید با تراژدی سوفوکل می کند. وقتی کروئن می گوید: او کشته شد و اکنون پروردگار بدون پرده پوشی و ابهام، ما را ملزم به تنبیه آدم کشان کرده است. اُدیپ می گوید: پس آن ها کجا هستند و ردپای این جنایت باستانی در کدام نقطه یافت می شود؟  اینجا ما با دو دیالوگ در تراژدی سوفوکل روبه رو هستیم، که درباره اصل زنا در محارم است، و  فروید این اصل را تبدیل به تفکر فرویدی می کند، او  بخشی از ادبیات کلاسیک، در تراژدی سوفوکل را، تبدیل به فلسفه فرویدی می کند، و در ادبیات  فرویدی، مدام می گوید، مادر- بچه، مادر– همسر، مادر– قدرت، مادر– زمین.  این تفکر فرویدی، وارد مقوله ی ادبی می شود، و جنایتِ کهن، یا نخستین قتل، یا قتل پدر توسط پسر، فروید را به سوی داروین و نظریه او در باب دسته ی  وحشیان هدایت می کند، و می گوید این نوع گناهان مخصوص دسته وحشیان است، و اینکه او گناهی مرتکب شده است و حالا به جرم این گناه کشته شود، کاری غلط است، و می بینیم که در ادبیات یونان هم، این کار نکوهیده بوده است.

طبیعتا فلاسفه ای که به فروید باور دارند نظریات او را به روزرسانی می کنند، مثل فرانسیس بیکن در کتاب تاریخ طبیعی، یا دیوید هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین. فرانسیس بیکن، نظریه ای در هنر دارد، که می گوید ما هنر مستند نداریم، یعنی عکاسی به تنهایی یک هنر نیست، بلکه عکاسی و نقاشی و شقاوت در کنار یکدیگر، هنر نام می گیرد، به طور مثال او درب یک ماشین را می کَنَد و به دیوار میزند، و پشت این درب، یک عکس از کسی که انگار شیشه روی صورت  او می شکند و حسی که در لحظه دارد،را نقاشی اگزجره می کند، تصویر آن آدم که  پشت درب نصب بود، نقاشی بود و این شیشه شکسته، عکاسی بود، و این درب واقعی بود، او می گفت هنر وظیفه اش ترکیب  این سه، با هم است و هنر باید ترسیم کننده شقاوت باشد. یعنی همان نگاه درون مکبثی هم وارد تفکرات فرانسیس بیکن می شود.

حالا به این سوال پاسخ بدهیم که، چه ارتباطی است میان این مسئله، یعنی نگاه و ادبیات فرویدی، با موضوع ما که ادبیات نیایشی است؟

 تقریبا بخشی از ادبیات ما خواسته یا ناخواسته از نگاه فرویدی تغذیه می کند، و این مشکل ما در تولید ادبیات ایرانی و ادبیات غیر  نیایشی است. چون ادبیات نیایشی، بُنیه و ذات خودش را از قرآن کریم و از تفاسیر قرآن کریم می گیرد.  در هنر نیایشی،  ما نیازمند هنرمندی هستیم که خودش، خودش را تربیت دراماتیک می کند، هنرمندانی که کوشش می کنند از این مرحله، یعنی تحت تاثیر نگاه فرویدی بودن، گذر کنند، و خودشان را تربیت کنند. این تلاش هیچ ربطی به تربیت در مدارس خاص و مدیریتی  ندارد. رابطه هنرمندِ نیایشی با خداوند، از یک سو تهذیب است، و از سوی دیگر تربیتِ دانشی دراماتیک  است. مقصود از تربیت دانشی دراماتیک‌، این است که ما باید بدانیم، ادبیاتی که در حال خواندنش هستیم، به چه نوع ادبیاتی وابسته است، و به تولید چه نوع ادبیاتی ترغیب و تشویق می کند، آیا صرف اینکه هر داستانی درباره یک شخصیت دینی باشد، می تواند عنوان ادبیات دینی را به خود اطلاق کند؟ ما در دایره ادبیات نیایشی، هنرمندانی را داریم که دست به تربیت خود زده اند.، کسانی که پیش از این هم در گفت های قبلی از آن ها نام برده ام، که در قله ی آن ، آقای سید مهدی شجاعی ایستاده است و به حق چهره ماندگار ادبیات نیایشی ما هستند. کُنهِ ادبیاتی که غرب، از ادبیات کلاسیک می گیرد و با نگاه فرویدی به روزرسانی می کند، این است:

 1- آشتی با دشمن و مقتول

 2- تهدید با هدف تهذیب نفس

 3- استغفار یا کیفر یا کفاره و قصاص

4- مراسم عزاداری برای مقتول 

کاری که فروید  نقد روانی می کند، علیه رفتاری است که دین در آن ورود کرده است، دین امر قتل و زنابا محارم  را امری نامقدس  می داند، اما تولید دراماتیک اثری  که در اثر ژان آنوی -مده آ-، مده آ را ترغیب به عصیان میکند ! ادبیات  غرب ، باردیدگاه فرویدی، در این باره دست به تولید ادبیاتی فراوان زده است، که هر رفتاری در دین تشویق می شود، نکوهیده می انگارد ،این همان  واژگونی ادبیات هملت مکبثی است....

ادامه دارد ....

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران