حجت الاسلام حیدری‌پور: صبر زینب (س) هرگز از سرِ سازش نبود

حجت الاسلام حیدری‌پور: صبر زینب (س) هرگز از سرِ سازش نبود

قائم‌مقام پژوهشکده باقرالعلوم (ع) گفت که صبر حضرت زینب کبری (س) نه صبری از سر سازش با شرایط، بلکه صبری فعال و میدان‌دار بوده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حضرت زینب(س) به حق، زینت امامان خویش بود و با رفتار زیبای خود در قبال ایشان توانست به اوج قلۀ معارف الهی دست یابد. ایشان بعد از شهادت برادرش برای اینکه برخی افراد به خودشان بیایند، دل‌هایشان بیدار شود و به سوی حق برگردند نیز برنامه‌‌هایی داشت که از جملۀ آنها، خطبه‎هایی بود که در میان راه یا در جاهایی مختلف ایراد می‌‌کرد و اثر آن کلام بر دل‌ها می‌‌نشست و در می‌یافتند که عدم همراهی‌شان با امام عالم موجب چه خسرانی بر آنان شده است، پس جایگاه این جمله که کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود، اینجا به وضوح دیده می‌شود.

در همین راستا، گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام عباس حیدری‌پور قائم‌مقام پژوهشکده باقرالعلوم(ع) ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

* جایگاه زن در نظام کلان فرهنگی جامعه بسیار حساس و اساسی است. چه چیز ممکن است آن را تضعیف کند؟

این جایگاه نه فقط به این واسطه که زنان نیمی ‌از جمعیتند بلکه به واسطۀ تأثیر فوق‌العاده‌ای که هم مردان و هم نسل آینده از چگونگی حضور فرهنگی و تمدنی ایشان می‌پذیرند، بسیار حائز اهمیت است. در روایت غرب‌بنیاد از زن ایرانی به عنوان «ضعیفه» سرکوب حادی برای شکل‌گیری اراده جمعی مطابق مبادی هویتی ما نهفته است؛ وقتی گذشته زنان به کلی اینچنین تخطئه شود هر حرکت اصلاحی دیگر نمی‌تواند با بازگشت به خویشتن شکل گیرد، زیرا خویشتن پیش‌تر تخریب شده است، بلکه آنچه روی خواهد داد عبور از خویشتن خویش و انکار تمام پیشینه‌ها و رفتن به سویی است که مطابق میل تمدن رقیب است. البته سوی دیگر این روایت، گوشه‌گیری، افسردگی و سستی است.

* این روایت تا چه میزان واقعیت دارد؟

طبعاً پاسخ به این پرسش هم نیازمند تتبع است و هم نیازمند تأمل، اما هیچ تتبع و هیچ تأملی نباید بدیهیات و داشته‌های اولیه خود را فراموش کند؛ زیرا اگر آنچه بدیهی و روشن است انکار شود، بنیادی برای تفکر و تأمل باقی نمی‌ماند، از این منظر باید به روایت کربلا و اثر هویتی آن بر جان و ضمیر فرهنگ و تمدنمان بازگردیم. تأثیر این حادثه در ساخت هویتی ما غیرقابل انکار است، این ساخت نه حادثه‌ای غبارگرفته و به فراموشی رفته بلکه حادثه‌ای زنده است که هر سال بارها و بارها از اعماق وجود ما شعله می‌کشد و ما را به خویشتنمان بازمی‌گرداند.

اما این حادثه دو رویه دارد؛ رویه شکست ظاهری جبهه حق و رویه پیروزی و مانایی آن در صحنه زنده و پرتحرک تاریخ. واقعیت آن است که رویه دوم آن به شدت متأثر از نقش‌آفرینی بانوی کاروان تاریخ‌ساز کربلا زینب کبری است. بدین ترتیب زن آرمانی که هر سال و بلکه در طول هر سال بارها و بارها در بوم و فرهنگ ما برجسته می‌شود زنی است که نه یک فرد، نه یک جامعه بلکه حرکتی تاریخی را رقم زده است.

این روایت به شدت قدرتمند و برجسته از زن که مکتوم و پوشیده نبوده است و هر بار و به هزار بیان و روایت بر اساس واقعیت تاریخی، حادثه اصلی در گوش ما و جامعه زنان‌مان بوده است به شدت از قرائت غرب‌گرایانه از جایگاه زن در سنت و تبارمان فاصله دارد. بدین ترتیب زینب کبری سلام‌الله‌علیها نه بانویی متعلق به حادثه‌ای تاریخی و گذشته، بلکه بانویی متعلق به آینده است که هم عنصر مقاومت ما در قبال تمدن رقیب است و هم گشاینده افق‌های نوین برای آینده فرهنگی و تمدنی ما است.

به نظر می‌رسد عناصری که نباید در روایت از این زن آرمانی به فراموشی سپرده و بلکه به عنوان دال‌های مرکزی ما از زن برجسته شود، همان مواردی است که در واقعیت تاریخی این حادثه وجود داشته است؛ مثلاً توجه و باورمندی این بانوی بزرگ اسلام به سنت‌های الهی؛ این موضوع در گفت‌وگو و خطابه آن مُخدّره با عبیدالله و یزید به وضوح استناد و اعتماد آن حضرت به سنن الهی برجسته است، همین سنن الهی ابزار باطل السحر زینب کبری در مدعای پیروزی ایشان بوده است. قطعاً مبنای توجه به سنن الهی هم پذیرش حضور محتشم و پرقدرت الهی در هدایت تاریخی بشر است.

* تاکنون دربارۀ ارزشی چون «صبرِ» حضرت زینب سلام‌‌الله‌‌علیها سخن‌ها گفته شده است. شما در این رابطه چه نظری دارید؟

عنصر صبر چنان در قصۀ کربلا برجسته است که حتی در معرفی دینی و روایی از چهره این بانوی گرانمایه بر آن تأکید شده است، اما مشکل آنجا است که صبر به مثابه پذیرش شرایط و پیشامدها تلقی شود؛ این امر به معنای بی‌اثر کردن صبر به عنوان ابزار قدرتمند مبارزه است. تذکر این نکته به‌جا است که اگر صبوری زینب کبری را می‌پذیریم باید سخنوری، صراحت، شجاعت و کنشگری فعال او را هم ببینیم. این عناصر نشان می‌دهد صبر آن حضرت نه صبری از سر سازش با شرایط بلکه صبری فعال و میدان‌دار است.

* نقش خطابه‌ها و سخنرانی‌های شجاعانۀ حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها را چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟

درست است که سخنرانی‌ها و اقدامات حضرت زینب سلام‌الله‌علیها پس از واقعه کربلا نتوانست به شکل آنی و در همان صحنه خیزش عمومی ‌فعال و عصیانگری نسبت به طاغوت زمانه ایجاد کند اما توانست نفرت و انزجاری عمومی ‌بیافریند که بعدها در حرکت توابین و دیگران این آتش زیر خاکستر شعله‌های خشم و قیام خود را هویدا کرد. از قضا بانوی فعال مسلمان در زمانه کنونی که نبرد روایت و رسانه به شکل گسترده‌ای در جریان است باید خود را سرباز فعال این عرصه بشناسد و به این نهضت تبیینگری فعال بپیوندد.

آنچه که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در توصیف افراد و نیز عموم مردم از جمله مردم کوفه بیان کرده‌اند، به وضوح آسیب‌شناسی قدرتمند از زمانه است. شکل‌گیری هر ارادۀ جمعی اصلاحی، وابسته به فهم درست و آسیب‌شناسی دقیق محیطی است. به نظر می‌رسد بسیاری از ضعف‌های ما در انجام اقدامات به ناکارآمدی آسیب‌شناسی یا فقدان آن برگردد.

* در ماجرای کربلاتلاش ابلیس بر این بود که در کربلا همه‌چیز تمام شود و برای این هدف شوم هم همه اسباب را مهیا کرده وشیاطین انس و جن را به کار گرفت تا بن‌بستی فراهم کند تا کربلا در کربلا تمام شود، این امکان وجود داشت در صورتی که حضرت زینب(س) در کربلا نبود. حضرت زینب سدّی را که در کربلا شکل گرفته بود شکست و این حقیقت را از آن بن‌بست که شیاطین ساخته بودند خارج کرد.

بله به نکتۀ مهمی اشاره کردید. فهم رسالت و موقعیت تاریخی؛ پس از شکست ظاهری در صحنه نبرد کربلا، اگر انکسار درونی ناشی از هجوم حوادث بر زینب سلام‌الله‌علیها مستولی می‌شد، ایشان نمی‌توانست روایتگر پیروز حادثه باشد. شاید بخشی از این امر به صبر ایشان بازگردد، اما فهم موقعیت تاریخی و تشخیص رسالت در لحظه و وقت هم به نظر می‌رسد در وجود آن بانوی گرانقدر بسیار برجسته بوده است. بسیاری از شکست‌ها و یا دست‌کم عدم موفقیت‌ها به همین نشناختن اقدام مناسب در لحظه بازمی‌گردد. چه‌بسا فرصت‌های گران‌سنگ تاریخی که به همین دلیل از دست رفته باشد، اما زینب کبری سلام‌الله‌علیها با شناخت موقعیت، هجوم روحی و عاطفی شدید حادثه را تبدیل به ابزار هجوم ساخته، حتی از انکسارهای درونی پلی برای پیروزی حق می‌سازد.

* چرا غرب و رسانه‌های غربی جلوی مطرح شدن چنین الگوهایی را در جوامع می‌گیرند؟

تاریخ و هویت جامعه به تلقی‌های آرمانی‌اش همبستگی جدّی دارد؛ چراکه در ساخت اراده‌های جمعی متمرکز بسیار کارآمد است. برخی از این آرمان‌ها ناظر به هویت جمعی و برخی ناظر به هویت انسانی است. گاه آرمانشهر تصویر می‌شود و گاه اَبَر انسان. اسطوره‌های یونانی برای یونانیان یا قهرمانان شاهنامه برای ما قطعاً در شکل‌دهی تلقی از خود فردی و قومی‌مؤثر بوده‌اند. دنیای جدید غرب هم بدون جریان‌سازی آرمان‌گرایانه آنچنان که در آرمان‌شهرهای غربی تصویر شد (چه در نمونه تامس‌مور یا فرانسیس بیکن) یا تصویری که از انسان آرمانی (مثلاً تعریف انسان به عنوان حیوان ابزارساز) نمی‌توانست شکل بگیرد.

تمدن غربی که ذاتاً تمدنی مهاجم است نمی‌توانسته در پرداختن به خود کمال و بالندگی خویش را بیابد بلکه به شدت به این نیاز داشته است که روایت دیگران از خویشتن را آنچنان که اقتضای حرکت این تمدن است سامان دهد. این تمدن، دیگران را می‌خواهد به گذشته‌ای که اکنون غرب با صیرورت تمدن غربی از آن عبور داده شده است ارجاع دهد. بنابراین به شدت بر روایت و تأویل ضعف‌انگارانه از دیگران نیاز دارد. چنین روایتی هم به غرب توهم قدرت می‌دهد و هم به دیگر رقبای او توهم ضعف. این روایت‌های تضعیف‌کننده از هویت، تاریخ، فرهنگ و تمدن گاه ناظر به کلیت تمدنی است و گاه عناصر و اجزایی بسیار مهم را هدف قرار می‌دهد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران