نزاع یاران «تندیس سکوت» با «سیاست‌بازان»؟/ در جناح اصلاحات چه می‌گذرد؟


مسئله بازنگری در اصلاح‌طلبی موضوعی است که چندصباحی از سوی برخی شخصیت‌های این جناح مطرح می‌شود و بر آن تأکید دارند، این لزوم بازنگری بعد از شکست در انتخابات سال ۹۸ بیش از پیش احساس می‌شد.

حوزه احزاب خبرگزاری تسنیمــ جدال لفظی بین اصلاح‌طلبان در روزهایی که کرونا موجب رکود فعالیت میان احزاب و فعالان سیاسی شده است همچنان ادامه دارد. شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی یازدهم و از دست دادن اکثریت کرسی‌های بهارستان (به‌ویژه هر 30 صندلی پایتخت) موجب شد تا هر طیفی از این جناح، گروه مقابل را عامل شکست معرفی کند.

در میانه این کشمکش، جدال محمدرضا عارف به‌عنوان رئیس شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان از یک سو و حزب کارگزاران از سوی دیگر پررنگ‌تر بود.

محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی ارگان حزب کارگزاران که بارها حملات مختلفی را به شورای‌عالی و نحوه مدیریت عارف وارد کرده بود، در سرمقاله روز پنجشنبه سازندگی، از او با عنوان "تندیس سکوت" نام برد و نوشت: «با گذشت دو ماه از انتخابات مجلس یازدهم کمتر نشست و تحلیل راهبردی از احزاب اصلاح‌طلب درباره نه‌تنها انتخابات و آینده اصلاحات بلکه نقش سیاست‌ورزی منتشر شده است و به‌جز مناظره راهبردی سید مصطفی تاج‌زاده و غلامحسین کرباسچی و گفتگوی انتقادی علی مطهری، تندیس سکوت اصلاحات دکتر محمدرضا عارف که «رئیس شورای‌عالی سیاست‌گذاری انتخاباتی اصلاح‌طلبان(؟!)» هم هست (شورایی که مهم‌ترین کارش خلع ید از خویش در تنها مأموریتش بود) هنوز کلمه‌ای سخن نگفته است.»

صحبت‌های قوچانی، واکنش علیرضا خامسیان مسئول رسانه‌ای عارف را در پی داشت. او در یادداشتی کرباسچی و قوچانی را به شارلاتان بودن متهم کرد و حزب متبوع آنها را عامل وضعیت کنونی دولت روحانی دانست و نوشت: «البته پرداختن به این نکته هم شاید خالی از لطف نباشد که اینها همچنان دیواری کوتاه‌تر از دیوار آقای دکتر عارف نمی‌شناسند. تا امروز با ایثار عارفانه‌اش، دولتی که با درایت و  ایثار او، بر سرکار آمد را به محل سیاست‌بازی خود کرده‌اند و امروز ناتوانی‌ها و بی درایتی‌های آن را از چشم عارف می‌بینند.»

در روزهای ابتدایی سال جدید مناظره‌ای 3ساعته از غلامحسین کرباسچی دبیرکل کارگزاران و از مدافعان شرکت در انتخابات با مصطفی تاج‌زاده از چهره‌های رادیکال جناح چپ که مخالف شرکت در انتخابات بود منتشر شد که نشان از تشدید اختلافات جدی میان شخصیت‌های این جناح است؛ هرچند حضور اصلاح‌طلبان با 3 الی 4 لیست در انتخابات مجلس از پیش هم همین اختلافات را نشان می‌داد و این مسئله بر کسی پوشیده نبود.

اصلاح‌طلبان این روزها شرایطی مانند سال‌های پایانی دوران اصلاحات را تجربه می‌کنند، زمانی که شورای شهر دوم و مجلس هفتم به‌دلیل عملکرد ضعیف منتخبان اصلاح‌طلب به‌دست اصولگرایان افتاد و در آخر نیز سال 84 به‌رغم حضور چهره‌های شاخص یا موردحمایت این جریان همچون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و مصطفی معین، عرصه را به رقیب واگذار کردند. 

یکی از علل شکست این جریان در آن روزها، رفتارهای رادیکال و تند نمایندگان مجلس ششم و روزنامه‌های زنجیره‌ای بود. شورای شهر اول با تغییر سه شهردار و دو سرپرست به انحلال منتهی شد. مجلس ششم نیز در روزهای آخر حیات خود شاهد تحصن نمایندگان ردصلاحیت‌شده و استعفای دسته‌جمعی بود که در دلسردی مردم از این جناح تأثیر زیادی گذاشت؛ امری که حالا شخصیت‌های برجسته آن زمان که خود نیز در این تندروی‌ها نقش داشتند به آن معترف‌اند.

بهزاد نبوی نماینده مجلس ششم، سال 96 طی گفتگویی، در مذمت تحصن و استعفای دسته‌جمعی در مجلس ششم می‌گوید: «من خودم جزء کسانی بودم که در آن حرکت (تحصن و استعفا در مجلس ششم) حضور داشتم. به‌جرئت می‌گویم آن حرکت هیچ نتیجه عینی و ملموسی نداشت؛ حتی همفکران ما که برای مجلس هفتم کاندیدا شده و رد صلاحیت هم نشدند، در انتخاباتی که اداره آن بر عهده دولت اصلاحات بود، رأی نیاوردند.»

شکست اصلاح‌طلبان و دوری آنها از قدرت بعد از 84، نه‌تنها موجب بازخوانی و تجدیدنظر در سیاست‌های رادیکال نشد بلکه در یک حرکت همراه با خشونت، دست به انتحار زدند و با طرح ادعای تقلب شورشی 8ماهه را در کشور تدارک دیدند.

اقدام گسترده اصلاح‌طلبان نشان می‌داد که هنوز طیف تندروی این جریان که جلودارشان احزابی همچون مشارکت و مجاهدین انقلاب بودند از اکثریت برخوردارند و با رفتارهای رادیکالشان باعث دوری 4ساله جریان اصلاحات از قدرت از 88 تا 92 شدند.

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در سال 92 فرصتی بود تا اصلاح‌طلبان یک بار دیگر شانس خود را برای حضور در عرصه قدرت امتحان کنند. اگرچه بسیاری از چهره‌های شاخص این جریان به‌دلیل تندروی و همراهی با فتنه و تقلب صلاحیت خود را برای حضور در عرصه از دست داده بودند، اما برخی چهره‌های شناخته‌شده و غیرحزبی این جناح در انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کردند. با عدم اقبال مردمی به کاندیدای اصلاح‌طلبان نهایتاً با کنارکشیدن عارف اصلاح‌طلبان همگی پشت‌سر روحانی قرار گرفتند. رادیکالیسم سال 88 آنها را به انفعال سنگین در انتخابات 92 کشیده بود به‌نحوی که از روحانی با سابقه جناح راست تمام‌قد حمایت کردند.

آنها در انتخابات مجلس دهم و شورای شهر پنجم و ریاست جمهوری سال 96 نیز موفق به پیروزی شدند بااین‌حال به‌رغم اقبالی که سال 92 و 94 کسب کرده بودند، در اسفندماه 98 اکثریت کرسی‌های مجلس را به رقیب واگذار کردند. اگرچه ادعای اصلاح‌طلبان درباره علت شکستشان، عملکرد شورای نگهبان بود اما حسن روحانی رئیس‌جمهور، پیش از انتخابات در نشست خبری در پاسخ به تسنیم اظهار داشت که {در بدترین حالت} تنها 44 حوزه انتخابیه غیررقابتی است.

غلامحسین کرباسچی در مناظره‌اش با تاج‌زاده، به همین مسئله اعتراف می‌کند: «وقتی موضوع مقداری احصا شد و فضای بازتری به وجود آمد، به‌نوعی اقرار ضمنی گرفتند اصل مسأله این است که مردم رأی نمی‌دهند و شرکت فعال ندارند به‌علت عملکرد ضعیف اصلاح‌طلبان است. طرفداران ما کسانی هستند که نارضایتی در سطح آن‌ها زیاد است و براساس نظرسنجی‌ها میزان مشارکت پایین خواهد بود، بنابراین حرفی که می‌گفتند به‌دلیل ردصلاحیت ها ما کسی را نداریم، تبدیل شد به این‌که چون مردم به ما رأی نمی‌دهند، یعنی درواقع کسانی که شرکت می‌کنند رأی نمی‌دهند.»

حتی در حوزه‌هایی مانند تهران یا شهرستان‌هایی که چهره‌های شناخته‌شده جریان اصلاحات وارد انتخابات شده بودند، نتیجه‌ای جز شکست در بر نداشت.  این اظهارات نشان می‌داد که مشکل اصلاح‌طلبان در عدم کسب رأی نه در شورای نگهبان بلکه در جای دیگری است که باید موردبررسی صاحب‌نظران و تحلیلگران این جریان قرار بگیرد.

عملکرد نامناسب نمایندگان مجلس دهم و شورای شهر پنجم و از همه مهم‌تر نقدهایی که به دولت موردحمایت اصلاح‌طلبان وارد است و خود آنها نیز بر این نقدها واقف‌اند، نشان می‌دهد که آنها از احتمال پیروزی در سال آینده هم به‌شدت ناامیدند کمااینکه صادق زیباکلام پیش از انتخابات مجلس بر این نکته تأکید داشت: «با توجه به عملکرد اصلاح‌طلبان چه فایده‌ای دارد که در انتخابات مجلس مردم به اصلاحات رأی دهند؟ بنابراین همه‌چیز برای اصولگرایان مهیاست که با توجه به اینکه بسیاری از رأی‌دهندگان بالقوه به اصلاح‌طلبان ناامید شده‌اند این جریان شانس برد در انتخابات مجلس یازدهم و نیز انتخابات ریاست‌جمهوری در 1400 را دارد.»

بدون شک حذف جریان اصلاح‌طلبی که به چارچوب‌های قانون اساسی و نظام مقید باشد نه‌تنها خوشایند فضای سیاسی جامعه نیست بلکه حضور آنها به‌عنوان رقیب سیاسی جریان اصولگرا ضروری و لازمه جامعه چندصدایی است با این حال این جناح برای ادامه حیات سیاسی خود باید یک بار دیگر به بازسازی و بازخوانی مواضعش اقدام و از رادیکالیسم برائت بجوید. رادیکالیسم نه‌تنها آنها را از 88 به این سو به انفعال کشاند، بلکه آنها با مشکلات عمیق‌تری روبه‌رو شده‌اند به‌نحوی که وضعیت امروز تشکیلاتی آنان و فحاشی‌هایی که به یکدیگر می‌کنند از نوعی آشوب جدی در سازمان آنها حکایت می‌کند.

مسئله بازخوانی در رفتارها و بازنگری در اصلاحات، موضوعی است که تحلیلگران این جناح مدتی است بر آن مدام تأکید می‌کنند.

محمدرضا تاجیک پیش از انتخابات مجلس در یادداشتی در این باره به اصلاح‌طلبان پیشنهاد داد به تعطیلات تاریخی بروند و نوشت: «جریانِ بدون جریانِ اصلاح‌طلبی «واقعاً موجود» نیازمند یک تعطیلات تاریخی است، باید عزم رفتن کند و از سرزمین قدرت به ‌در آید و ببیند که آسمان آیا همه‌جا همین رنگ است و آیا اصلاح‌طلبی همه‌جا به همین رنگ است؟ حکایت «اصلاح‌طلبی در قدرت» همچون حکایت آن قورباغه چینی است که تا وقتی در قعر چاه است، نه تصویری از چاه دارد و نه تصویری از بیرونِ چاه. جریان اصلاح‌طلبی نیز تا زمانی ‌که در قعر چاه قدرت گرفتار است، نه تصویری واقعی از جامعه دارد و نه تصویری حقیقی از خود. تنها در جایی در فاصله با قدرت است که جریان اصلاح‌طلبی می‌تواند طرحی نو دراندازد و از رهگذر واسازی و بازسازی خود، کماکان خود را به‌مثابه برترین و کارآمدترین و استعاری‌ترین بازی در شهر مطرح کند... اگر اصلاح‌طلبان در تسابق‌های بزرگ پیشاروی (مجلس و ریاست‌جمهوری و...) پیروز هم بشوند، از امکان و استعدادی بیش از دولت کنونی برای بهبود امور (داخلی و خارجی) برخوردار نیستند؛ لذا شایسته آن است که عِرض خود نبرند و زحمت مردمان ندارند و عاقلانه چندی از دیار قدرت رخت بربندند.»

قوچانی نیز که حزبش در انتخابات مجلس طرفدار حضور در عرصه انتخابات بود، در سرمقاله خود نوشته بود  متأسفانه اصلاح‌طلبان نه‌تنها همراه پایگاه اجتماعی خود حرکت نکرده‌اند بلکه به‌دنبال‌روی اجتماعی به‌شیوه‌ای فرصت‌طلبانه روی آورده‌اند.

وی بر این باور است که «جبهه اصلاحات باید دست‌کم از چهار منظر طبقاتی، گفتمانی، تشکیلاتی و انتخاباتی بازسازی شود... هرگونه ورود به انتخابات 1400 بدون بازنگری راهبردی در جریان اصلاحات به نتیجه‌ای بهتر از انتخابات 1398 منتهی نخواهد شد و برای همیشه جبهه اصلاحات (به‌معنای متأخر آن) را از تاریخ سیاسی ایران حذف خواهد کرد و اگرچه اصلاحات نمی‌میرد اما جبهه اصلاحات را خواهد کشت.»

این بازنگری در مانیفست اصلاح‌طلبی و این‌که آنها در طول بیش از 20 سال که از دوم خرداد 76 می‌گذرد معلوم کنند که به‌عنوان یک گروه سیاسی چه می‌خواهند و چه می‌گویند، موجب می‌شود تا در انتخابات‌ها نیز با ایده مشخص و برنامه محوری وارد و وزن و پایگاه اجتماعی‌شان مشخص شود.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط