چرا امام حسن(ع) "کریم اهل‌بیت" نام گرفت؟/ آنچه باعث افزایش و کاهش برکت در زندگی می‌شود

کریم کسی نیست که فراوان می‌دهد بلکه کسی است که بدون درخواست و ابتدا به ساکن عطا می‌کند؛ گویی اصلاً عطایی نکرده است، نفع خود را نمی‌بیند و فقط به رفع نیاز مقابل می‌نگرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز شنبه 20 اردیبهشت و 15 ماه مبارک رمضان مصادف با سالروز ولادت باسعادت حضرت امام حسن محتبی علیه‌السلام است. به همین مناسبت گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام عباس حیدری‌پور قائم‌مقام پژوهشکده باقرالعلوم(ع) ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

* در ایام ماه مبارک رمضان قرار داریم، ماهی که به فرمودۀ اهل‌بیت علیهم‌‌السلام، سرشار از خیر و برکت است. چه‌کار کنیم تا در زندگی خود برکت را به وضوح احساس کنیم؟

برکت بر هر چیزی اطلاق می‌شود که ثبات و ماندگاری دارد و در آن خیری است که رشد و نمو دارد. اینکه برکه آب را برکه گفته‌اند به خاطر این است که در آن آب ماندگاری دارد و با وجود آنکه از آن برداشت و استفاده می‌شود اما هیچ کم نمی‌شود و زایشی دارد که آنچه را برداشت شده جبران می‌کند و در عمل این آبِ گوارا باقی است.

در کاربست قرآنی انواع مشتقات این واژه که حدود 32 مورد می‌شود، همواره برکت به خدای متعال انتساب دارد. این یا به صورت صریح معلوم است یا با کلمات و تعابیری که بلافاصله در کنار آن آمده انتسابش به حضرت حق تعالی مشخص می‌شود. دلیل این امر این است که بر اساس نگاه دقیق توحیدی آنچه مانا و منشأ خیرات است، جز خدای متعال هیچ‌کس دیگری نیست، بنابراین یا خداوند امور و پدیده‌ها (زمین، کتاب، انبیاء و مانند آن) را مبارک می‌کند یا ما از او می‌خواهیم که چنین کند چون مبارک شدن و برکت یافتن جز با تکیه بر منشأ برکت مقدور نیست «ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل 96).

جالب است که در آیه 61 سوره نور چنین دستور می‌دهد وقتی وارد خانه‌ای شدید سلام کنید که این تحیّتی مبارک از جانب خدای متعال است «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً» بدین ترتیب برکت ضرورتاً اختصاصی به امور کلان و گسترده ندارد بلکه گاه حتی در مورد یک کنش به ظاهر ساده و معمولی (مانند سلام کردن) هم می‌تواند جریان داشته باشد. نکته اصلی در مورد حس برکت این است که کارها را به منشأ برکت و در پیوند با منشأ آن ببینیم.

نکته دیگر این است که گاهی مواجهه ما با کارهای دینی و وظایف و صفاتی که دین می‌خواهد در ما روی دهد از روی یک حس گذرا و حال خوش موقتی است؛ مثلاً گاهی نماز با توجه می‌خوانیم، گاهی به فقرا کمک می‌کنیم و از این کمک به همین میزان خوشحال می‌شویم اما زمانی در آستانه برکت قرار می‌گیریم که این کارها و صفات خوب را تداوم دهیم و تکرار کنیم. در مقابل هم اگر کسی به امور نادرست عادت و انس پیدا کرد، توبه و بازگشتش با اینکه ممکن است اما آسان نیست؛ زیرا آن صفات و کارهای نادرست در ذهن و ضمیر او رسوخ کرده است. با رسوخ صفات و کارهای خوب عملاً آثار آنها هم پایدار می‌شود. در همان مثال سلام کردن اگر اشخاص با توجه به اینکه سلام کردن دستور الهی است و برای بیان اهداف پاکیزه‌ای چون القای دوستی و سِلم، صلح و امنیت به مخاطب به آن دستور داده شده به کار ببندد، این حس امنیت و آرامش دست‌کم در آغاز مواجهات اجتماعی بین افراد پایدار و نهادینه می‌شود و اگر آن توجهات باشد قطعاً در کیفیت تعامل‌های بعدی بین افراد هم مؤثر است.

در همین مثال مشکل این است که ما وقتی سلام می‌کنیم چون به آن عادت کرده‌ایم استفاده می‌کنیم، البته این هم منافعی دارد اما فیض برکت وقتی است که اتصال این کارها به خدای متعال دیده شود. اینجا البته برکت پیوندی با اخلاص هم پیدا می‌کند. هرچه شدت اخلاص در کار افزون‌تر باشد پیوندش با خدای متعال بیشتر است، بنابراین مانایی و کثرت آن بیشتر خواهد بود. البته در متن آموزه‌های دینی اسباب برای جلب برکت و گسترش رزق (که فقط مادی نیست بلکه معنوی هم هست) ذکر شده است. مهم‌ترینش التزام به ایمان است؛ یعنی دینداری متعهدانه. قرآن وعده قطعی داده که اگر اهالی سرزمین‌ها ایمان بیاورند و اهل تقوا باشند، برکات را از آسمان و زمین بر آنها خواهد گشود و می‌افزید: اینکه چنین نمی‌شود به خاطر تکذیب ایشان و کارهای نامناسبی است که انجام می‌دهند (96 اعراف).

اما اسباب‌ تبعی که در آموزه‌های دینی شمرده شده از جمله قرض دادن به برادران ایمانی، با وضو بودن، صله رحم، بیداری بین‌الطلوعین، قناعت، خوش‌ اخلاقی، امانتداری، صدقه دادن، دعا کردن در حق مؤمنان، پرداخت واجبات مالی (زکات و خمس و...)، نیت پاک، نماز شب، احسان به دیگران خصوصاً اهل و عیال، زیارت امام حسین(ع)، راستگویی در معاملات  و... و در مقابل از جمله عوامل زایل کردن برکت؛ خیانت، دزدی، شرابخواری، زنا و مال حرام (به خداوند از این اعمال پناه می‌بریم) شمرده شده است.

امور  زیادی می‌توانند موصوف به برکت‌دار بودن (متبرک) شوند؛ مال انسان، فرزند انسان، و...اما مصداق اتم برکت، امام الهی است. دلیل آنکه در تفسیر آیه 8 سوره تکاثر که فرموده از نعیم مورد سؤال قرار خواهید گرفت، نعیم به امام علیه‌السلام معنا شده است؛ زیرا همه نعمت‌ها هم از مجرای امام و ولیّ الهی به سمت ما می‌آید و هم هدف از کاربست نعمت‌ها، دینداری با تراز و بر مبنا و مدار امام و ولیّ الهی است. بدین ترتیب نعمت‌های فراوان به ما داده شده تا بر مدار نعمت اصلی یعنی ولایت قرار بگیریم.

* در نیمۀ ماه مبارک رمضان عید بزرگ ولادت امام حسن مجتبی علیه‌‌السلام کریم اهل‌بیت را داریم؛ به نظر شما چه نسبت و ارتباطی میان ولادت کریم اهل‌بیت و ماه رمضان وجود دارد؟

خدای متعال صفاتی دارد و این صفات را در میان مخلوقات و آیاتش به مناسبت‌هایی آشکار می‌کند تا ما از این طریق به خود خداوند بازگردیم. ماه رمضان هم از یک منظر جلوه کرم الهی است. در دعای معروف بعد از هر نماز ماه رمضان دومین صفتی که برای ماه رمضان ذکر می‌کنیم آن است که خدای متعال این ماه را بزرگ داشته است (کرّمته)؛ یعنی در این ماه چیزهایی وجود دارد که در میان ماه‌های دیگر یا نیست یا این انبوهی و فراوانی را ندارد؛ از نزول قرآن تا واجب کردن روزه‌ای که جزایش خود خدای متعال است (یعنی یک فرصت بی‌بدیل برای وصول به حق تعالی در میان عبادات که تا این پایه می‌تواند ارتقاء بیابد) تا خود شب قدر که صرف‌نظر از هر خصوصیت دیگری بالاترین شرافت‌ها و کرامت‌هاست و تسهیل عبادات با سد کردن مسیر شیاطین تا بخشش انبوه گناهکاران در روزها و شب‌ها و پایان این ماه و ده‌ها خصوصیت برجسته دیگر. این تفضیل و برتری این ماه بر سایر ماه‌هاست اما برخی صفات آن اختصاص به خودش دارد و حتی جمع میان این صفات کرامت این ماه است که خدای متعال برای آن قرار داه است.

پس این ماه که ظرف زمانی حیات ما انسان‌هاست به خاطر اینکه این ویژگی‌ها را به ما هدیه می‌کند ماه کرامت است. ما به عنوان میهمانان خدا با این خصوصیات برجسته این ماه خوب خدا، مورد تکریم خدای متعال قرار گرفته‌ایم. از آن طرف هم امام حسن مجتبی علیه‌السلام که به عنوان ولیّ الهی جلوه تام صفات جمال و جلال است، امامی است کریم و در همین ماهِ کرامت متولد شده است. پس بین ظرف تولد این امام عزیز ما یعنی رمضان و خُلق و صفت برجسته آن امام یعنی کرامت و کریم بودن، یگانگی و همسانی دیده می‌شود. البته به نظر می‌رسد اسرار بیش از این باشد اما فهم ظاهری ما دست کم تا همین میزان را می‌تواند دریابد. 

* اصلاً چرا امام حسن، کریم اهل‌بیت نامیده شد و آیا این صفت فقط اختصاص به ایشان دارد؟

خلیفه الهی بودن انسان با برخورداری از صفات الهی مقدور است؛ یعنی اگر صفات الهی در انسان آشکار شود او خلیفه است. امام معصوم(ع) کسی است که تمام صفات جمال و جلال الهی در او آشکار است. البته هر کدام از اولیاء و ائمه الهی ممکن است به دلایل خاصی مانند نیاز زمان، مکان، مردم و جامعه ای که در آن زندگی می‌کنند یکی از صفات الهی را بیش از دیگر صفات در خود نشان دهند. چنان‌که ما امام نهم را به عنوان جواد می‌شناسیم یا امام رضا(ع) به صفاتی مانند عالم آل محمد(ص) یا انیس‌النفوس و مانند آن شناخته می‌شوند، یا امام چهارم(ع) را به زین‌العابدین یا سیدالساجدین می‌شناسیم. می‌بینیم بین این اوصاف و زمانه زیست آن بزرگوران با کنش‌ها و اقدامات و برنامه‌های ایشان پیوند جدّی وجود دارد. این باعث نمی‌شود صفات آن بزرگواران منحل در زمان شود، بلکه هم این صفات و هم صفات دیگر آن بزرگواران فرازمانی و فرامکانی است. مثل شأن نزول آیات قرآن با اینکه متن آیه با شأن نزولش پیوند دارد اما شأن نزول، مفاد و محتوای آیه‌های قرآن را محدود نمی‌کند و حیثیت فرازمانی و فرامکانی در عین اتصال به آن شأن نزول هم وجود دارد.

حال بعد از این توضیح مقدماتی درباره امام مجتبی علیه‌السلام، کرامت و بذل و بخشش وافر ایشان نسبت به نیازمندان و سائلان نمونه‌های بی‌بدیل را نشان می‌دهد: اینکه ایشان چند بار همه دارایی خویش و چند بار نیمی از آن را می‌بخشد اصلاً کار ساده‌ای نیست. هم‌اکنون خود ما وقتی می‌خواهیم مثلاً یک صدم عایدات خود را در راه خیری مصرف کنیم بارها و بارها محاسبه می‌کنیم! وای به وقتی که بخواهیم تمام یا نیمی از زندگی خود را انفاق کنیم!

اینجا فراوانی و حجم بخشش و اِعطا با اینکه جلوه‌ای از کرامت است اما تمام حقیقت کرامت را نمی‌رساند. چند امر دیگر است که کرامت حقیقی را معنا می‌کند. یکی اینکه کریم کسی نیست که اعطا می‌کند یا فراوان اعطا می‌کند بلکه کسی است که بدون درخواست و ابتدا به ساکن اعطاء می‌کند «قِیلَ فَمَا الْكَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِیَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَة» (تحف العقول، جامعه مدرسین، چ 2، ص 225) خدای سبحان چنین است که باید کریم دانسته شود؛ زیرا بدون سابقه درخواست تمام نیازها را برآورده می‌کند.

بالاتر اینکه در این اعطاها چنان اعطا می‌کند که گویی عطا نکرده است؛ یعنی در ازای اعطا هیچ مطالبه‌ای نیست و کریم چنین است و نفع خود و جانب خود را نمی‌بیند و فقط نیاز مقابل را می‌بیند. گویی کرم کردن را وظیفه خود می‌داند نه اینکه احسانی از جانبش و امتیازی برای او باشد. عالی‌تر اینکه آنچه که اعطا شده به رخ کشیده نمی‌شود و کریم چنان می‌بخشد که در نگاه عقل معاش باید گفت که فریب خورده است! زیرا در مقام بخشش و اعطاء چنان خود را به تغافل می‌زند که گویی فریب خورده است.

در داستان‌های بخشش امام حسن مجتبی(ع) جلوه‌هایی از کرم به همین معانی بلند دیده می‌شود. فقط یک نمونه را بیان می‌کنم؛ روزی شخص فقیری برای آنکه از آن حضرت درخواست کند در قالب شعری به ایشان خطاب کرد که من چیزی ندارم و فقط آبرویم مانده است و شما را خریدار آبروی خود یافته‌ام. حضرت به پیشکارش دستور داد هر آنچه که در اختیار دارد به او بپردازد. 12 هزار درهم معادل تمام موجودی به سائل پرداخت شد و چیزی برای مخارج آن روز برای حضرت باقی نماند. در عین حال حضرت با شعری بدین مضمون پاسخ فرمود که «تو از ما با عجله چیزی خواستی، آنچه بود دادیم و بسیار کم بود. بگیر و آنچه داشتی[آبرو] را حفظ کن؛ گویا که ما را ندیده‌ای و به ما چیزی نفروخته‌ای.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط