فارن افرز: زمان پایان هژمونی جهانی دلار فرا رسیده است
نشریه فارن افرز در گزارشی نوشت که زمان آن فرا رسیده تا استیلای دلار پایان یابد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم و به نقل از پایگاه اینترنتی نشریه فارن افرز، سیمون تیلفورد در گزارشی تحت عنوان "زمان آن فرا رسیده تا استیلای دلار پایان یابد" نوشت: در دهه 1960، والری ژیسکاردستن وزیر اقتصاد وقت فرانسه گلایه کرد که تسلط دلار آمریکا، به این کشور یک "امتیاز خارقالعاده" داده است تا وامهای ارزانتری را به دیگر کشورهای جهان بدهد و پول بیشتری پس بگیرد. از آن زمان به بعد دوستان و دشمنان آمریکا شکایات مشابهی را عنوان کردند. اما این امتیاز گزاف نیز بارهای گزاف و سنگینی را بر اشتغال و رقابت تجاری آمریکا وارد میکند و بهاحتمال زیاد با توجه به کوچکتر شدن سهم آمریکا از اقتصاد جهانی، این بار سنگینتر و بیثباتتر هم میشود، درهرصورت ادامه هژمونی دلار، تهدید نابرابری و ایجاد قطبیسازی سیاسی در آمریکا را بهدنبال دارد.
سالهاست که تحلیلگران هشدار دادهاند چین و دیگر قدرتها ممکن است تصمیم بگیرند دلار را رها و ذخایر ارزی خود را بهدلایل اقتصادی یا استراتژیک متنوعسازی کنند. تا به امروز، دلیل چندانی وجود ندارد که فکر کنیم تقاضای جهانی برای دلار در حال کاهش است. اما روش دیگری وجود دارد که ممکن است آمریکا وضعیت کنونی خود را بهعنوان صادرکننده ذخیره ارزی غالب جهان از دست بدهد: آمریکا ممکن است داوطلبانه هژمونی دلار را رها کند، زیرا هزینههای اقتصادی و سیاسی داخلی این فرایند بسیار بالا رفته است.
آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، از برخی تعهدات چندجانبه و امنیتی خارج شده است و محققان روابط بینالملل را مجبور کرده است در این رابطه به بحث بپردازند که آیا این کشور هژمونی را بهمعنای راهبردی وسیعتر رها خواهد کرد یا خیر. آمریکا میتواند تعهد خود را به حفظ هژمونی دلار، بهروش مشابهی کنار بگذارد: حتی اگر بسیاری از کشورهای جهان بخواهند آمریکا نقش دلار را بهعنوان ارز ذخیره حفظ کند ــ درست همانطور که بسیاری از کشورهای جهان میخواهند آمریکا به ایفای نقش خود در تأمین امنیت ادامه دهد ــ ولی واشنگتن ممکن است به این نتیجه برسد که دیگر از عهده چنین کاری بر نخواهد آمد، این ایدهای است که بحثهایی محافظهکارانه را در برخی محافل سیاسی بهراه انداخته است، اما میتواند در نهایت بهنفع آمریکا و در نهایت، بهنفع بقیه جهان تمام شود.
سرمایه خارجی بهدلیل اینکه آمریکا مکانی امن برای پول درآوردن است و نیز بهدلیل اینکه گزینههای جایگزین دیگری وجود ندارد، وارد این کشور میشود. این جریان سرمایه باعث میشود آمریکا کسری حساب جاری را برطرف کند.
اما هژمونی دلار نیز عواقبی در زمینه توزیع داخلی دارد، یعنی در داخل آمریکا برندگان و بازندههایی ایجاد میکند. برندگان اصلی بانکهایی هستند که بهعنوان واسطهگر و گیرنده جریان سرمایه عمل میکنند و در سیاست اقتصادی آمریکا نفوذ بیش از حد دارند. بازندگان نیز تولیدکنندگان و کارگرانی هستند که در استخدام تولیدکنندگان قرار دارند. تقاضا برای دلار ارزش آن را خودبهخود بالا میبرد و همین امر باعث میشود صادرات آمریکا گرانتر شود و تقاضا برای آن در خارج از کشور کاهش یابد، و این به ایجاد ضرر شغلی در تولید و درآمد منجر خواهد شد. مشاغل تولیدی که زمانی برای اقتصاد این مناطق محوریت داشتهاند، در حاشیه قرار میگیرند و در نتیجه آن فقر و نارضایتی افزایش مییابد. جای تعجبی نبود که بسیاری از ایالتهایی که بهسختی از بابت ضرر شغلی ودر تولید و درآمد ضربه خورده بودند در سال 2016 به ترامپ رأی دادند.
هزینههای داخلی تأمین جریان سرمایههای بزرگ، احتمالاً در آینده برای آمریکا افزایش مییابد و موجب بیثباتی بیشتر میشود. همزمان با رشد چین و سایر اقتصادهای نوظهور و کوچکتر شدن تکههای سهم اقتصادی آمریکا، ورود سرمایه به آمریکا متناسب با اندازه اقتصاد این کشور رشد میکند. این امر عواقب توزیع هژمونی دلار را تشدید میکند و بیشتر بهنفع واسطههای مالی آمریکا و بهضرر پایگاه صنعتی کشور تمام خواهد شد.
با توجه به این فشارهای اقتصادی و سیاسی فزاینده، ایجاد رشد متعادل و بهمراتب عادلانهتر و در عین حال باقی ماندن مقصد انتخابی جذب سرمایه اضافی جهان برای آمریکا دشوارتر خواهد شد. در برخی مقاطع، آمریکا ممکن است گزینه جایگزین کمی برای محدود کردن واردات سرمایه بهنفع اقتصاد گستردهتر در اختیار داشته باشد، حتی اگر انجام این کار بهمعنای چشمپوشی داوطلبانه از نقش دلار بهعنوان ارز ذخیره غالب در جهان باشد.
از اواسط قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول، انگلیس اعتباردهنده اصلی جهان بود و پوند استرلینگ ابزار غالب تأمین مالی تجارت بینالمللی بهشمار میرفت. انگلیس بزرگترین ذخایر طلای جهان را در اختیار داشت و سایر کشورها ذخایر خود را بر اساس طلا یا پوند نگه میداشتند. اما با پایان جنگ، این یک کشور بدهکار بود و آمریکا که ذخایر عظیمی از طلا را جمع کرده بود، بهعنوان اعتباردهنده اصلی جهان جایگزین انگلیس شد.
برخی معتقدند که در زمان ریاست جمهوری ترامپ، آمریکا بهعنوان مثال با ایجاد بلاتکلیفی در مورد تعهدات امنیتی خود، عمداً پروژه "هژمونی لیبرال" را رها کرده است. برخی دیگر عقبنشینی آمریکا را از هژمونی، بخشی از یک عقبماندگی ساختاری طولانیمدت توصیف میکنند. هر دوی این سناریوها این پیشفرض را تقویت میکند که آمریکا در نهایت از انگلیس پیروی و بهطور داوطلبانه هژمونی پولی را رها کند.
در هر حال در شرایط کنونی حتی وقتی اقتصاد آمریکا در رکود فرو رفته است و میلیونها نفر بیکار شدهاند، دقیقاً مانند بحران مالی سال 2008، تقاضا برای دلار افزایش یافته است.
اما آنها را بهدلار مبادله کردند. بانک مرکزی آمریکا برای جلوگیری از بروز شوک در بازارهای مالی بینالمللی، تریلیونها دلار به اقتصاد جهانی تزریق کرد. حتی در شرایطی که عملکرد ضعیف ترامپ در مقابله مؤثر با همهگیری ویروس کرونا این دیدگاه را تقویت میکرد که آمریکا یک قدرت رو به زوال است، اقدامات بانک مرکزی آمریکا و سرمایهگذاران در سراسر جهان تأیید میکند که دلار همچنان در مرکزیت اقتصاد جهانی قرار دارد.
ولی این نباید باعث اطمینان آمریکا شود. هجوم سرمایه همچنان به تولیدکنندگان این کشور آسیب میرساند و رکود ناشی از بیماری همهگیر کووید19، تنها رنج و آلام کارگران آمریکایی را تشدید خواهد کرد. دولتمردان آمریکا برای کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی باید اقدامات لازم را بهمنظور محدود کردن واردات سرمایه در نظر بگیرند. یکی از گزینهها این است که دلارهای کمتری به اقتصاد جهانی عرضه کنیم و ارزش ارز را تا جایی افزایش دهیم که خارجیها از خرید آن چشمپوشی کنند. با انجام این کار، تجارت آمریکا کمتر رقابتی میشود.
از سوی دیگر آمریکا میتواند بلوف قدرتهای دیگر مانند چین و اتحادیه اروپا را که خواهان کمرنگ شدن نقش غالب دلار در تجارت جهانی هستند خنثی سازد. هیچ جانشین آشکاری برای آمریکا بهعنوان اعتباردهنده ارز ذخیره غالب جهان وجود ندارد، بهعنوان مثال امکان جریان آزاد سرمایه در داخل و خارج از چین، نیاز به بازسازی اساسی دارد و از نظر سیاسی برای اقتصاد آن کشور دشوار است. منطقه یورو نیز تا زمانی که به رشد مرتبط با صادرات و صادرات مرتبط به سرمایه وابسته باشد، نمیتواند در این زمینه کاری از پیش ببرد، اما درعینحال نبود گزینه جایگزین آشکار، لزوماً نباید آمریکا را از ترک هژمونی دلار بازدارد.
در خوشبینانهترین سناریو، سه مرکز اقتصادی جهان ــ چین، آمریکا و اتحادیه اروپا ــ بر سر ایجاد یک سبد ارزی بر اساس دستورالعمل ویژه صندوق بینالمللی پول و قدرتمندسازی این صندوق برای تنظیم مقررات مربوط توافق خواهند کرد. اما در بدبینانهترین سناریو که احتمالاً محتملترین آن نیز بهشمار میرود، تشدید تنشها ــ خصوصاً بین چین و آمریکا ــ دورنمای هرگونه همکاری را غیرممکن میسازد و احتمال درگیری بین آنها را در مورد مسائل اقتصادی افزایش میدهد.
حتی اگر یافتن یک راهحل مشارکتی غیرممکن باشد، برای آمریکا منطقیترین کار این است که هژمونی دلار را بهطور یکجانبه رها کند. با انجام این کار، چین و منطقه یورو مجبور میشوند پسانداز اضافی خود را در داخل مستقر کنند و این امر مستلزم آن خواهد بود که تعدیل عمدهای را در مدلهای اقتصادی خود انجام دهند تا رشد متعادلتر و عادلانهتری داشته باشند، این امر همچنین باعث میشود سود بیش از حد واسطههای مالی آمریکا محدود شود و با پایین آمدن ارزش دلار و رقابتیتر شدن صادرات، به کارگران آمریکایی نیز سودی برسد و آنها نیز از این وضع متنفع شوند. در یک کلام کنار گذاشتن هژمونی دلار، میتواند مسیر را برای اقتصاد بهمراتب پایدارتر و عادلانهتر آمریکا و اقتصاد جهانی هموار سازد.
منبع: خبرگزاری صداوسیما
انتهای پیام/+