گزارش|جدال سرخپوشان در هنگامه آتش و زندگی / ناگفتههایی از ماموریت بیبازگشت آتشنشانان مشهدی
گروه استانها ـ هفتم مهرماه روز بزرگداشت ناجیان سرخپوشی است که به دل آتش میزنند تا به همنوعان خود کمک کنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، ایثار معنی و مصداق گستردهای دارد که این روزها معانی جدیدتری از آن را درک میکنیم ؛ پلاسکو تلنگری بود برای همگان تا بدانند که ایثارگری تنها در محدوده مرزها خلاصه نمیشود و میتوان آن را در خیابانهای همین شهر معنا کرد؛ در بین کسانی که جان برکف برای ایمنی و حفظ جان و مال مردم در برابر آتش و سختی میایستاند تا گزندی به مردم وارد نشود. درست فهمیدهاید آتش نشانان را میگویم که ایثار را معنایی تازه بخشیدند.
هفتم مهرماه زمان خوبی است که نگاهی هر چند کوچک به زندگی دلاور مردانی کنیم که بی ادعا در گوشه و کنار شهر ما، جان بر کف به مردم شهرشان خدمت میکنند و به حق که آنان مدافعان شهر هستند.
ایثار کلمه زیبایی با مصدایق فراوانی است که بزرگترین معنای آن بذل جان و سلامتی در راه حفظ حقوق و سلامت دیگران است امروز تورقی خواهیم کرد تاریخ این استقامت و ایثار را تا هر چه بیشتر از سلحشوریهای مدافعان شهرمان آگاه شویم.
تاریخچه ایجاد آتش نشانی در شهر بهشت
تا قبل از سال 1312 هیچ ادارهای جهت کمک و امداد در حوادث و آتش سوزیها وجود نداشت تنها نیرویی که در این مواقع به مردم کمک میکردند نیروهای احتسابیه بودند که این اداره (احتسابیه) از دو بخش احتساب و تنظیف تشکیل میشد، نیروهای تنظیف که مسؤول نظافت شهر بودند درمواقع حوادث و حریق به مردم کمک میکردند.
بدیهی است که در اکثر موارد تلاشهای آنها بی نتیجه میماند، در آن زمان بلدیه که بعدها به شهرداری تغییر نام داد در عمارتی بزرگ که امروزه انبار نیروی انتظامی میباشد، سکنی داشتند و گاراژ خرازی را که نزدیک محل بود به عنوان ایستگاه آتش نشانی انتخاب کردند و در آنجا تعدادی گاری اسبی و سطل آب به عنوان وسایل اطفای حریق موجود بود و تعدادی نظامی نیز به عنوان مأمورین آتش نشانی انتخاب شدند.که این مأمورین هیچ گونه اطلاعی از حریق نداشتند و در صورت بروز آتش سوزی در سطح مشهد به کمک حادثه دیده میشتافتند و تا حد مقدور همکاری مینمودند.
در سال 1312 بلدیه تبدیل به شهرداری و به محل فعلی آن در میدان شهدا منتقل شد و به تبع آن آتشنشانی که مجموعهای از آن به شمار میرفت به میدان شهدا و نزدیک شهرداری منتقل و با دایره موتوری شهرداری ادغام گردید. این مکان شامل چند دهانه گاراژ که در بالای این گاراژها سه اتاق قرار داشت و رئیس آتش نشانی وقت و دو مأمور دیگر در اتاقها زندگی میکردند و در جنب آنها چند آشیانه محل استراحت بقیه پرسنل وجود داشت.
در سال 1325 تعداد 5 اتاق دیگر در مجاورت همین ایستگاه که متعلق به موتوری شهرداری بود احداث و مأمورین دیگر آتش نشانی با خانواده های خود درآن ساکن و شبانه روز مشغول فعالیت شدند و در مواقع استراحت در منازل و در صورت وقوع حریق یا حادثهای و اعلام خبر به محل موردنظر اعزام می شدند . بعدها موتوری و آتش نشانی از هم جدا و به دو قسمت مجزا تبدیل شدند.
آتش نشانی شهر مشهد به مرور گسترده تر شد و ایستگاه های فراوانی در گوشه و کنار شهر مشهد برای خدمت رسانی به مردم ایجاد شد. اما این پایان کار نبود بلکه هر روز تعداد زیادی از آتش نشانان در حادثه ای حضور پیدا می کردند و با بذل سلامتی خود ، جان و مال مردم شهر را محافظت می کردند تا سال 1382.
حادثه قطار نیشابور و شهادت چهار تن از آتش نشانان مشهدی
16 سال است که از حادثه انفجار قطار نیشابور که از آن به عنوان چهارشنبه سیاه نیز نام برده شده، میگذرد؛ حادثهای که در روستای دهنو هاشمآباد نیشابور رخ داد و در آن بیش از 300 نفر کشته و تعداد بسیاری زخمی شدند.
در این حادثه که به قولی بزرگترین سانحه راهآهن در ایران به شمار میرود، شدت انفجار به حدی بود که تا شعاع 20 کیلومتری محل سانحه خسارت وارد شد و گودالی به عمق 20 متر در محدودهای وسیع ایجاد نمود.
در آن روز حدود ساعت 4.30 صبح که به چهارشنبه سیاه هم معروف شد، به سوانح ستاد فرماندهی آتشنشانی اعلام حادثه میشود، براساس آنچه ابتدا اعلام گردید چند واگن آزاد شده و در گذرگاه خیام قرار بود از ریل خارج شوند که بلافاصله نیروهای ایستگاه مرکزی شماره یک آتشنشانی به محل مورد نظر اعزام شدند.
پس از رسیدن به محل، مجدد اعلام گردید در ایستگاه خیام روستای دهنو هاشمآباد واگنهای حامل گوگرد، پنبه و دیگر مواد آتشزا فرار کرده و در همان محل از ریل خارج و موجب بروز آتشسوزی شدهاند.
چون شیب مسیر به سمت تهران بیشتر بود واگنهایی که آزاد شده بودند، سرعت بالایی داشته و به همین دلیل به ضلع شمال و جنوب راهآهن واژگون شده بودند.به دلیل شدت بروز آتش نیروهای کمکی از حوزه آتشنشانی شهرستان، کارخانجات، شهرداریهای اقماری و حتی مشهد درخواست شد. اگرچه آتش اطفاء شده بود اما در ساعت 9.37 دقیقه انفجار مهیب دیگری در همان محل رخ داد که منجر به شهید شدن
تعداد 24 آتشنشان از کل استان که 8 نفر آنها از مجموعه آتشنشانی نیشابور بودند، گردید.
در این حادثه چهارآتش نشان مشهدی به نامهای شهید محمد رضا روشن قیاس، شهید سید رضا رجایی، شهید غلامرضا حمیده پور و شهید مصطفی مختار زاده که از آتش نشانی مشهد اعزام شده بودند، در هنگام عملیات اطفای حریق این قطار بر اثر انفجار به شهادت رسیدند.
سال 93 و آتش نشانی که ققنوس وار در آتش سوخت تا جان دیگری را نجات دهد
سعید ویرانی قهرمان داستان سال 93 است؛ ساعت 30 دقیقه بامداد 10 تیر ماه سال 93 بود که برای اطفای حریق به منزلی واقع در خیابان آیت الله عبادی همراه با تیمی از آتش نشانان رفت، خانهای که بخشی از آن انبار پارچه شده بود، شعلههای آتش محاصرهاش کرده بود، فرزند صاحب خانه در میان آتش گیر کرده بود و دیگر نمیتوانستیم برای آوردن تجهیزات بیشتر منتظر باشیم.
وارد منزل شد و بخشی از آتش را خاموش کرد، فاصله او با آن کودک پنج متر بیشتر نبود راهنماییش کرد که از چه مسیری به پشت بام برود، در این شرایط بود که حریق به طور ناگهانی شعله ور شد، در این لحظه تنها سلاح وی در میان آتش از بین رفت.
30 درصد سوختگی درجه دو و سه در ناحیه صورت و تمامی اندام فوقانی برای او نتیجه این اطفای حریق بود؛ 33 روز در بیمارستان بستری بود و پس از مرخص شدن از بیمارستان، سه ماه استراحت مطلق در منزل داشت و بیش از 30 عمل جراحی بر روی این آتش نشان فداکار صورت گرفت تا بتواند همچنان در خدمت مردم شهرش باشد ؛ او بعد از بارها عمل جراحی ترمیمی ، هنوز جان برکف به دل آتش می زند تا ناجی جان ومال دیگران باشد.
سقوط از ارتفاع هفت متری
جواد عادلیان، آتشنشان جوانی است در حال انجام یک عملیات دچار ضایعه نخاعی میشود. او حادثه را اینگونه تعریف میکند: در اردیبهشت سال 97، از ایستگاه شماره 41 آتشنشانی مهدیآباد به ماموریت اطفاء حریق در یک انبار کالا اعزام شدیم. قرار بود یک ماموریت معمولی باشد، اما بعد از دوبار که برای خاموش کردن آتش بالای سقف رفتیم، در بار سوم سقف سوله ریزش کرد و من از ارتفاع هفت متری سقوط کردم که در این حادثه بخاطر خورد شدن مهرههای کمر دچار ضایعه نخاعی شدم. بعد از اولین عمل جراحی پزشک معالج 95 درصد قطع امید کرد و گفت شاید 5درصد امید برگشت باشد یا اینکه شاید در یکی از پاها حس یا حرکتی ایجاد شود، اما من هیچ حس و حرکتی از قفسه سینه به پایین و در اندامهای تحتانی نداشتم.
وی ادامه میدهد: بعد از گذشت حدود سه یا چهار ماه به لطف خدا حرکتهای کمی در اندامهای تحتانی بروز کرد که بعد از گذشت یک سال و نیم میتوانم مسافت کمی را با کمک واکر حرکت کنم و تمام اینها مدیون دعاهای خیر خانواده، مردم، و پشتیبانی آتشنشانی و شهرداری هستم. اما هنوز یکی از پاهایم حس لامسه را ندارد و احساس درد یا سردی و گرمی را حس نمیکنم.
جواد عادلیان در سخت ترین شرایط حتی یک لحظه هم از انتخاب شغلش پشیمان نشده و منتظر بهبودی است تا بازهم به عملیات اعزام شود.
ماموریت بی بازگشت آتش نشان مشهدی
ساعت چهار صبح بود که صدای آژیر شنیده شد. باز هم شروع ماموریتی دیگر؛ اینبار در بزرگراه؛ عملیات سختی به نظر نمیرسید. مهم نجات جان انسانها بود که تیم آتشنشانی در همان دقایق ابتدایی حضور در محل، سرنشینان را نجات دادند؛ سرنشینان اتوبوسی که بشدت با نیوجرسی کنار بزرگراه برخورد کرده بود. بعد از آن ماموریت برای جلوگیری از انفجار و آتشسوزی آغاز شد. سوخت خودرو نشت کرده بود و حمید نوروزی به همراه همکارانش مشغول پاکسازی محل و جلوگیری از نشت سوخت شدند. هیچکس تصورش را هم نمیکرد که قرار است چه حادثه تلخی رخ دهد.
نوروزی کنار خودروی آتشنشانی مشغول عملیات بود. همان زمان خودروی کامیونت شهرداری هم برای کمک به آن محل آمده بود. همه چیز در چند ثانیه رخ داد. تصادفی وحشتناک و بعد از آن هم مرگ تلخ حمید نوروزی؛ آتشنشان جوانی که میان کامیونت و خودروی آتشنشانی گیر کرد و جان داد.
شهید حمید نورزی در حالی جانش را فدای مردم شهرش کرد که حتی یکبار هم لبخند فرزندش را ندیده بود و حالا امیرمحمد باید با خاطراتی از رشادت های پدرش تنها زیر سایه مادر قد کشیده و بزرگ شود تا علم ایثارگران بر زمین نماند.
حوادثی تلخ که انتهایی برای آنها نیست
امیر محمد زارع، حسن پور اکبر نامهای آشنایی هستند که آنها هم عروجی شهادت گونه را تجربه کردند تا نجوای ایثارگری آتش نشانان همچنان در گوشه مردم شهر زمزمه شود به امید روزی که شهدای خدمت هم از حقوقی برابر با سایر شهدای والا مقام برخوردار شوند.
انتهای پیام/281/ش