رافعی: «بُهت» از اهمیت عقل در زندگی سخن می‌گوید/ بیشتر فیلم‌های ایرانی تک‌لایه و هیجان‌زده‌اند

رافعی: «بُهت» از اهمیت عقل در زندگی سخن می‌گوید/ بیشتر فیلم‌های ایرانی تک‌لایه و هیجان‌زده‌اند

کارگردان فیلم «فصل فراموشی فریبا» معتقد است که ذهن مخاطب ایرانی به علت تماشای فیلم‌های سطحی تنبل شده است و معانی و نشانه‌های عمیق را در فیلم‌‌های مفهومی نمی‌تواند به سرعت درک کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم سینمایی بهت که به تازگی در شبکه نمایش خانگی پخش شده ساخته «عباس رافعی» و با بازی «مهتاب کرامتی» و «رعنا آزادی‌ور» و در گونه اجتماعی است. فیلمی که روایتگر مشکلات دو زوج است که به علت تصمیم زنان، این دو خانواده دچار مشکلاتی می‌شوند.

تصمیم آنها این است که «آتنا» با بازی «مهتاب کرامتی» تصمیم می‌گیرد از رَحِم کارمندش برای وضع حمل و به دنیا آوردن بچه‌اش کمک بگیرد. این تصمیم که با دروغ و پنهان‌کاری از همسر طرفین صورت می‌گیرد باعث می‌شود که همسران آنها ضمن باخبر شدن از این موضوع دچار اختلافاتی در زندگی بشوند و در نهایت با تصمیم خطرناک مرتضی، شوهر زنی که رحم اجاره‌ای دارد، منجر به کشتن همسرش بشود و...

با عباس رافعی درباره فیلم تازه‌اش و پیامی که در آن نهفته است گفت‌وگو کردیم و از او درباره دغدغه و حرف فیلم پرسیدیم و در ضمن به انتقال مفهوم فیلم و همینطور تمی که به نظر می‌رسد ضدمرد است انتقاد کردیم که وی توضیحاتی را ارائه داد.

فیلمی که بر اساس مقاله دکتر شریعتی ساخته شده است

* آقای رافعی فیلم «بُهت» نسبت به مسأله فرزندآوری و رحم اجاره‌ای نگاه منفی ندارد. فیلم تلاش دارد تا تصویری از زندگی دو زوج که با تصمیمی حساس وارد مرحله سختی از زندگی شده‌اند را بسازد. اما به نظر من در خلال این فیلم تصویر مرد فیلم تصویری ضدمرد و غیرمنصفانه است. نظر شما در این باره چیست؟

باید در ابتدا درباره اینکه ایده این فیلم چگونه شکل گرفت توضیح بدهم.

ایده اصلی این فیلم از مقاله‌ای به قلم دکتر شریعتی الهام گرفته شد با نام «دوست داشتن از عشق برتر است». جملات عجیبی در این کتاب دارد که می‌گوید «دوست داشتن در دریا شناکردن است و عاشق شدن در دریا غرق شدن. دوست داشتن معشوق را آزاد می‌خواهد و عاشق شدن معشوق را در تملک خویش درآوردن است. عشق از عشقه می‌آید که معشوق را می‌فشرد تا جانش را از دست بدهد. عشق از غریزه می‌آید و دوست داشتن از آگاهی.»

سینما , سینمای ایران ,

نمایی از فیلم بهت

داستان فیلم همان‌طور که می‌دانید درباره دو زوج است. مرتضی همسرش را دوست دارد و زمانی که می‌فهمد همسرش یک تصمیمی گرفته که که در آن دخیل نبوده است می‌گوید که جان تو مهم‌تر از بچه است و بچه برای من اهمیتی ندارد. چون تو را می‌خواهم، این عشق مفرط تبدیل می‌شود به مرگ معشوق که از مطالبی که در مقاله گفتم الهام گرفته است.

دوم  اینکه مهتاب کرامتی در نقش آتنا از طرف مادرش می‌شنود که «بچه بیاور تا شوهرت را به زندگی پایبند کنی»، این زن شوهرش را دوست دارد و می خواهد شوهرش را حفظ کند. اینجا زن است که می‌خواهد مرد در تملکش باشد و در زندگی طرف مقابل این مرد است که می‌خواهد زن در تملکش باشد. یعنی دو سوی عشق که منجر به نابودی طرفین زندگی می‌شود.

آتنا در یونان خدای بافندگی است. این زن نیز زندگی را مثل مجسمه مردی با آن گیاهانی که در فیلم می‌بینیم می‌بافد. آتنا در حقیقت نقشه‌ای مانند خدای ریسندگی می‌کشد. همسر او زن و پسری در آلمان دارد که با بچه‌اش در ارتباط است اما می‌خواهد این مرد را به دست آورد. مرد به او با توجه به دروغی که همسرش به وی گفته است، می‌گوید که این دوست داشتن نیست، من طرف دیگر قضیه‌ام، من هم سمت دیگر زندگی قرار دارم، چرا نظر من را نخواستی؟ در حقیقت می‌بینیم دو زن با دروغشان زندگی را از هم می‌پاشانند. رعنا با معامله و آتنا با دروغ به همسر.

مرد از اینکه همسرش چنین دروغ بزرگی به او گفته است ناراحت است و برای همین تصمیم به ترکش می‌گیرد.

سینما , سینمای ایران ,

پوستر فیلم بهت

احساس نمی‌کنم که فیلم ضد مرد باشد. زن‌ها نقشه‌ای برای زندگی می‌کشند که مردشان را شریک نقشه نکردند و برای همین بارها از عدم تصمیم دوطرفه ناراحت‌اند. هم مرد روشنفکرِ استاد دانشگاه که از طبقه بالاشهری است و هم مرد پیک موتوری که از طبقه پایین شهری است.

در حقیقت حرفم برای تماشاچی این است که این حس را منتقل بکنم که اگر کسی را دوست دارید سعی نکنید او را به مالکیت درآورید. این در حقیقت پیام فیلم و لایه زیرین آن است. لایه رویی آن دو خانواده‌اند که با بچه درگیر ماجرایی می‌شوند.

در حقیقت جزئیات فلسفی‌گونه زندگی، ازوداج، عشق و باهم بودن در لایه زیرین آن مستتر است.

ذهن تماشاگر ایرانی تنبل شده است

* به نظر من این انتقال پیام و محتوای فیلم در آن چندان مندرج نیست و مخاطب این‌طور که شما آن را بیان می‌کنید، نمی‌فهمد.

شاید علت آن این باشد که تماشاگر سینمای ایران عادت کرده است به داستان‌های پرهیجان که تنها یک لایه دارد و از محتوا و لایه‌های زیرین فیلم بی‌بهره است. حتی به داوران جشنواره‌های سینمای ایران که نگاه می‌کنی، فیلمی جذابیت دارد که عمق ندارد؛ بسیاری از آنها فراموش شده‌اند چون با ناخودآگاه تماشاگر ارتباط نداشته‌اند.

چون فیلم‌ها ذائقه منِ مخاطب را خراب کردند دیگر دنبال این نیستیم که معنای تصویری را کشف کنیم. فیلم‌ها ساده شده‌اند و فکر نمی‌کنیم که باید در مورد آنان تأمل کنیم.

معتقدم رسالت هنرمند متعهد، انتقال تجربه زیستی مناسب است، برای اینکه جهان بهتری را بسازیم. فیلم می‌سازیم برای اینکه تجربه بهتری را منتقل کنیم. در فیلم‌هایم تمام تلاشم را می‌کنم تا تجربه‌ای را منتقل کنم.

فیلم نمی‌سازم برای نفس فیلم ساختن بلکه برای دغدغه و انگیزه خاصی که دارم فیلم می‌سازم.

سینما , سینمای ایران ,

نمایی از فیلم بهت

مثلاً در فیلم «فصل فراموشی فریبا» در مورد زنانی که زندگی و گذشته تیره‌ای داشتند و الان تلاش می‌کنند تا آن را فراموش کنند و با جامعه زندگی کنند فیلم ساختم یا در فیلم «کیمیا و خاک» تجربه مردان و زنانی را که در انقلاب سال 1357 خاک ایران را به کیمیا تبدیل کردند منتقل می‌کنم. اینکه این آدم‌ها آرمان‌خواه بودند که باعث شد تا ما وامدار این انقلاب باشیم، کاش راه آنان را درست ادامه بدهیم تا انقلاب به بیراهه نرود.

در این فیلم نیز با زاویه نگاه خاصی به زندگی فکر می‌کنیم تا به حقیقت پی ببریم.

در لایه زیرین به این نتیجه می‌رسیم که اگر این زن دروغ نمی‌گفت کار به اینجا نمی‌کشید و زندگی از هم پاشیده نمی‌شد. اما لایه رویی آن نقد زندگی‌های امروزی است که از پنهان کاری و دروغ پر شده است.

اگر فیلمساز تلخ و سیاه‌نما بودم به‌گونه‌ای می‌ساختم که بچه‌ای به دنیا آمده است که کسی آن را نمی‌خواهد، مرتضی که زندانی شده است و این زن هم نقشه‌اش نافرجام ماند و همسرش هم او را ترک کرده و بچه‌ای که روی دست مانده است.

اما من برای اینکه زن امید به زندگی داشته باشد و تماشاچی با امید از سینما خارج بشود فیلم را اینگونه ساختم تا ضمن اینکه آتنا متوجه اشتباهش می‌شود بچه را قبول می‌کند.

امیدِ در پایان فیلم با پایان خودش فرق دارد

* باتوجه به اینکه از امید صحبت می‌کنید، پایان فیلم که آتنا را بدون همسر و در تنهایی می‌بینیم و شما هم به اشتباه و ترک همسرش اشاره کردید، به نظر نمی‌رسد که امید حداقل با این زوایه دید که بیان می‌کنید در فیلم احساس بشود.

فرق امید دادن به تماشاچی و پایان خوش HAPPY ENDING همین است. مردی که زنش را در حقیقت ترک می‌کند اما طلاقش نمی‌دهد.

زمانی که همسر آتنا به سفر می‌رود می‌گوید که برو از سفر جا نمانی آنها از جدایی حرف نمی‌زنند بلکه امکان بازگشت مرد به زندگی وجود دارد. در سکانس آخر که حرف‌های آتنا را به زبان درد و دل با دخترش می‌شنویم از بهار می‌گوید این معنی دارد که می‌تواند به بازگشت همسر آتنا اشاره داشته باشد.

ترک همسر آتنا در واقع تنبیه اوست اما امید به بازگشت دارد. این جملات پایانی او نشان می‌دهد که این زن خودش را پیدا کرده است و بچه را به سرپرستی می‌گیرد. حتی اگر مرد نیاید می‌تواند زندگی را عهده‌دار شود اما اگر بازگشت زندگی تکمیل می‌شود.

در نهایت فیلم «بُهت» به تعبیری دیگر نقش و اهمیت عقل را در زندگی در کنار عشق  نشان می‌دهد که منجر به دوست داشتنی آگاهانه و از روی خرد شود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران