یادداشت|در رثای «ابوباران» و دیگر مدافعان حرم

یادداشت|در رثای «ابوباران» و دیگر مدافعان حرم

علیرضا مختارپور، دبیر نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در یادداشتی به کتاب "ابوباران" شامل خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در سوریه پرداخته است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «ابو باران» شامل خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب نوشته زهرا ثابتی روز گذشته با حضور سردار محمدرضا فلاح‌زاده معاون هماهنگی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرتضی سرهنگی، محمدمهدی دادمان و نویسنده کتاب در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. 

علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در یادداشتی به کتاب «ابوباران» پرداخته است. متن این یادداشت که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته است، به شرح زیر است: 

بنام آنکه جان را روشنی داد

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون

تقدیم به «باران» و هم‌نسلان او

استاد شهید مرتضی مطهری در سخنرانی عنصر تبلیغ در نهضت حسینی از جوانی یاد می‌کنند که در پدرش در عاشورا شهید شده بود ولی مشخص نیست که پدرش چه کسی بوده، آن جوان نزد اباعبدالله می‌آید و برای رفتن به میدان مبارزه اجازه می‌خواهد، حضرت اجازه نمی‌دهند و می‌فرمایند همین که پدرش در این میدان شهید شده بس است و مادر این جوان هم در اینجا هست شاید او راضی نباشد. جوان عرض می‌کند: یا اباعبدالله اصلاً این شمشیر را مادرم به کمر من بسته است و او مرا فرستاده و به من گفته تو هم برو به راه پدرت و جان خودت را قربان اباعبدالله کن.

آن‌قدر این جوان خواهش و التماس می‌کند تا حضرت به او اجازه می‌دهند. وقتی این جوان به میدان آمد، برخلاف اغلب افراد که خودشان را به پدر و جدّشان معرفی می‌کردند و به اصطلاح رجز می‌خواندند که من فلانی‌ام پسر فلانی، این کار را نکرد بلکه طور دیگری حرف زد که در منطق گوی سبقت را از همه ربود این جوان به وسط میدان که رسید فریاد زد:

امیری حسینٌ و نِعْمَ الأمیر سُرورُ فؤاد البَشیرِ النّذیر

یعنی ای مردم اگر می‌خواهید مرا بشناسید من آن کسی‌ام که آقای او حسین است، همان حسینی که مایه‌ خوشحالی قلب پیغمبر(ص) است. [1]

«ابوباران»، خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از جوانان غیور افغانستان است که با پیوستن به فاطمیون برای دفاع از حرم به سوریه می‌رود و در مبارزات سخت و طاقت‌فرسا حضوری فعال دارد؛ شرح زندگی سخت این جوان متولد 1362 در تهران امّا برخلاف 40 سال اقامت پدر و مادرش در ایران همچنان غیرایرانی محسوب شدن در ایران و مهاجرت‌های قانونی و غیرقانونی برای رسیدن به زندگی‌ با حداقل امکانات است. بیماری‌ها و تحمل شرایط سخت که همه شرایط به‌ظاهر لازم را برای ناامیدی و افسردگی دارد و سرانجام در 30 سالگی با دیدن تصویری از رزمندگان افغانستانی در سوریه با پیشانی‌بند «لبیک یا زینب» مسیر حیات طیّبه‌ او آغاز می‌شود و حضور متناوب و مکرّر او در جبهه‌های دفاع از حرم و حریم دین و اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام تا پایان 1397 ادامه می‌یابد و نوروز 1398 برای مراقبت از مادرش که دچار بیماری شده به ایران بازمی‌گردد.

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر/ وه که با خرمن مجنون دل‌افگار چه کرد

نکته‌ دیگر اینکه از 336 صفحه این کتاب تنها 46 صفحه به شرح زندگی مصطفی قبل از پیوستن به فاطمیون اختصاص دارد و تمامی 290 صفحه‌ بعد بیانگر ماجراهای نبردها، شکست و پیروزی‌های متعدد و تلخ و شیرین مدافعان حرم در سوریه است.

در میان تمامی رزمندگان مدافع حرم، فاطمیون وضع خاصی دارد

بعضی از عزیزان فاطمیون از افغانستان و برخی از همان عزیزان داوطلبانه از ایران یا کشورهای دیگر برای دفاع از حرم به سوریه عزیمت کردند و این در حالی است که همچنان و برخلاف تأکیدات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، بسیاری از عزیزان افغانستانی در ایران همچنان با مشکلات عدیده اعمّ از اجازه کار، اقامت، تحصیل فرزندان و... مواجه‌اند امّا مطالعه‌ این کتاب و شرح مجاهدت‌های دیگر مدافعان و شهدای حرم از فاطمیون نشان می‌دهد که این فرزندان غیور اسلام هرگز مشکلات موجود و نیز تنگناهای اقتصادی و معیشتی را بهانه‌ای برای ترک وظیفه‌ ایمانی خود قرار ندادند و برخلاف مظلومیت‌ها و محدودیت‌های متعدد، حماسه‌هایی را در دفاع از دیانت و انسانیت و آزادگی خلق کردند که هنوز برای نسل حاضر و مردم جهان شناخته شده نیست و تنها با گذشت سال‌ها و فاصله گرفتن از کوران حوادث و البته با انتشار کتاب‌هایی نظیر ابوباران و تولید محصولات فرهنگی هنری متعدد و مستند، اندک‌اندک پرده از این صحنه‌ باشکوه غیرت و مردانگی و مروّت کنار می‌رود و همه‌ انسان‌های سلیم و آزاده را به تحسین وا‌می‌دارد.

برای نمونه بنگرید به آنچه در این کتاب درباره‌ شهید ابوحامد یکی از فرماندهان فاطمیون آمده است. ابوحامد مجاهدی مهربان امّا قاطع و دلسوز و حاضر در صحنه‌های نبرد است که بارها این اشعار سوزناک امّا حماسی جناب محمدکاظم کاظمی شاعر ارزشمند افغانستانی را که در زمان دیگری و برای موضوع دیگری سروده شده در جمع فاطمیون می‌خوانده است: 

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده

منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست

چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست

چگونه بازنگردم که مسجد و محراب

و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست

و سرانجام ابوحامد در دفاع از حرم به شهادت می‌رسد.

در کتاب ابوباران حجم انبوهی از فعالیت‌ها و مجاهدت‌ها و دشواری‌های مدافعان حرم به اختصار در کنار هم چیده شده و در هر چند صفحه خبر از شهادت یک یا چندتن از مدافعان حرم آمده، چهره‌های تابناکی که در آسمان جهان معاصر و تاریخ اسلام می‌درخشند و تا ابد درخشان خواهند ماند. همانند همان  جوان روز عاشورا شهرت‌ اغلب این شهدا و مدافعان حرم نه به اسم و مسئولیت بلکه به مدافع حرم بودن است.

در میان صفحات سراسر مبارزه و جهاد و مقاومت و دفاع از دین و آیین و آزادگی، حوادث و وقایع متعدد خواندنی و جذاب نیز قابل توجه است؛ از شوخی‌های میان مدافعان حرم تا مسیر اشتباه راننده‌ای که آب میوه‌های خنک را به منطقه‌ دشمن می‌رساند و خود زخمی شده و به زحمت بازمی‌گردد، تا رزمنده‌ای ایرانی که چون اجازه اعزام به او نمی‌دهند با تغییر نام و هویت، خود را یک رزمنده افغانستانی جا می‌زند و به فاطمیون می‌پیوندد‌ تا مقاومت روستاییان اهل سنّت در برابر داعش و توزیع غذا توسط مدافعان حرم در بین آنان و از همه جالب‌تر ماجرای عقد مصطفی نجیب در مرخصی از سوریه و بازگشت به منطقه تا ازدواج مصطفی و بعد همراه بردن همسر باردارش به سوریه و دعا در زیر باران به توصیه روحانی مقر، برای سلامتی همسر و اجابت این دعا و سرانجام نامگذاری دختر نازنین مصطفی به نام «باران» به همین مناسبت.

خواندن این کتاب ارزشمند را به همه‌ اهل مطالعه به‌خصوص نسل جوان کشور توصیه می‌کنم.

و من‌ الله التوفیق

علیرضا مختارپور قهرودی

1399/7/8

[1] حماسه‌ حسینی، ج 17، صفحات 392 و 393

انتهای پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران