یادداشت سلیمی نمین| تذبذب دمکراتها
«کشوری که پیمانی چند جانبه و تحت نظر اتحادیه اروپا و سازمان ملل را زیر پا گذاشته است، زمانی که بخواهد به پیمان باز گردد میبایست خسارت ناشی از عدم پایبندی به عهود خود را پرداخت کند.»
به گزارش خبرگزاری تسنیم، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی به برنامه ها و اقدامات اخیر دموکرات های آمریکا در روزهای پس از انتخابات پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
دمکراتها هنوز استقرار نیافته مجدداً تذبذب خود را فریاد میکنند. برخی اطرافیان جو بایدن در چند روز گذشته هر چند با تصریح بر شخصی بودن سخنشان مواضعی، در مورد چگونگی بازگشت به برجام اتخاذ کردند که چرخشی عیان از آن چه در وعدههای انتخاباتی اعلام شده، به حساب میآید.
هر چند نقض پنهان مفادی از معاهده هستهای توسط آمریکا به عنوان عضوی از آن، در دوران اوباما آغاز شد، اما خروج کامل از آن توسط جمهوریخواهان صورت گرفت.
نفیکننده این معاهده بینالمللی که اعمال غیر انسانی بسیاری نیز در کارنامه خود دارد به عنوان موجودی منفور ملتها در حالی صحنه را ترک میکند که میداند از انتقام ملت ایران گریزی نخواهد داشت.
در مقابل، دمکراتها در برنامههای تبلیغاتی خود برای بهرهمندی حداکثری از آرای «نه به ترامپ» وعده بازگشت به معاهدات بینالمللی و در رأس آن «برجام» را بهکرات مطرح ساختند.
به طور قطع از منظر افکار عمومی کشوری که پیمانی چند جانبه و تحت نظر اتحادیه اروپا و سازمان ملل را زیر پا گذاشته است، زمانی که بخواهد به پیمان باز گردد میبایست خسارت ناشی از عدم پایبندی به عهود خود را پرداخت کند. همچنین تضمین دهد که مجدداً به چنین امری مبادرت نخواهد کرد؛ علاوه بر آن واشنگتن بهدنبال خروج از پیمان معاهده هستهای، تحریمهای بهاصطلاح خود فلجکنندهای را به صورت یک جانبهگرایانه بر ملت ایران تحمیل کرده که بعضاً فوقالعاده ضد بشری بهویژه در مورد بیماران بوده است.
سناتور کریس کونز که به عنوان یکی از گزینههای جو بایدن برای وزارت خارجه مطرح است در مقابل این شروط منطقی قابل فهم برای ملتها، بهویژه دو ملت ایران و آمریکا مسائل دیگری را مطرح میسازد که عملاً بازگشت به برجام وعده داده شده را بیمعنی میکند.
این معاهده موضوع مشخصی دارد که در میانه راه اجرایی شدن آن پس از یک دوره بیتعهدی طرف غربی (متأثر از سیاست یکجانبهگرایانه واشنگتن) در نهایت با خروج آمریکا از آن تعلیق شد اگر قرار بر بازگشت به برجام از جانب مدعیان جدید کاخ سفید باشد طرح هر موضوع جدید خط بطلانی بر معاهده هستهای خواهد بود؛ زیرا برجام صرفاً بر موضوع هستهای متمرکز است و اصولاً قبل از به نتیجه رسیدن آن گشودن فصل جدیدی حول موضوعی متفاوت عین بیتدبیری خواهد بود.
این برخورد فرصتطلبانه از سوی کسانی که وضعیتشان در راه رسیدن به کاخ سفید هنوز روشن نیست (حتی اگر روشن شود با شرایط بسیار سختی، هم در عرصه داخلی و هم بینالمللی مواجه خواهند بود)، میتواند ناشی از احتمالات متعدد باشد:
1ـ متأثر از خطای محاسباتی ناشی از رفتار یک جریان در داخل ایران؛ یک گروه سیاسی همزمان با آغاز رقابت انتخاباتی در آمریکا به استقبال دمکراتها رفت و بعد از بروز زمینههای شکست ترامپ رابطان خود را فعال ساخت که به نوعی بیتابی برای مذاکره را به نمایش گذاشته که چندان با فهم سیاسی و تجربیات گذشته همراه نبود.
این جریان که در مذاکرات منتهی به معاهده هستهای، برادر رئیس جمهور آن را نمایندگی میکرد و اکنون رئیس دفتر رئیس جمهور، آیا میتواند مبنای محاسبه ایران امروز قرار گیرد؟
2ـ در واکنش به اعلام شرایط ایران. آن چه ایران اعلام داشته دارای منطقی همه فهم است؛ زیرا علیالقاعده گفتوگوهای 5+1 میبایست از نقطهای مجدداً آغاز شودکه برهم خورده است. ضمن این که به گونهای مشروط باید از سر گرفته شود که بر هم زننده مذاکرات نتواند بهسهولت چنین فعلی را تکرار کند.
آمریکا نمیتواند شرطی بگذارد، بلکه باید اعلام کند که به معاهده هستهای بازگشته و تحریمهای بعد از آن را لغو کرده است. حرکت ایران بعد از آن اصلاح خط آغاز خواهد شد.
3ـ احتمال آخر آن است که واشنگتن صحنه را برای اخذ امتیاز افزایش زمان غروب برجام آماده میکند. بعد از امضا برجام، ایران تعهدات خود را عملی ساخت، اما تحریمها علیه ملت نه تنها برداشته نشد بلکه شدت یافت.
اکنون تصوری باطل شکل گرفته که همین شرایط کج دار و مریز میتواند ادامه یابد و به نوعی غروب برجام به عقب بیفتد. قطعاً برخی رویکردهای ایران در تقویت توجه به قدرت ملی در سطح داخلی و ارتباطات استراتژیکی طراحی شده در سطح بینالملل، زمان را در خدمت حل مشکلات داخلی و استحکام موقعیت منطقهایاش در خواهد آورد؛ بدین معنی که تهران هرگز اجازه نخواهد داد تا بار دیگر برخی متمایلان به غرب حرکت چرخهای کشور را موکول به مناسبات متزلزل با جبهه طرفدار صهیونیستها کنند که متعهد به حفظ برتری نژادپرستان حاکم شده بر فلسطین بر کشورهای عربی و اسلامی منطقهاند.
امروز حتی حضور کمرنگ کشورهای طرفدار اسرائیل در آسیای غربی و قرار گرفتن در کنار قدرتهای نوظهور، منوط به نوع تعاملاتشان با ایران خواهد بود؛ به عبارت دیگر کریدورهای اقتصادی اروپا در منطقه با فعال شدن گفتوگوهای 1+5 حول معاهده هستهای باز خواهد شد؛ لذا نباید منافع شخصی و گروهی را بر منافعی ملی برتری داد. آقای روحانی میخواهد پایان خوبی داشته باشد و ذهنیت منفی جامعه را کم تحرکیها، رفاه طلبیها و ... ترمیم کند. فراموش نکنیم بیتوجهی به تجربیات، نه تنها آوردهای نخواهد داشت بلکه دانش سیاسی ما را بیشتر زیر سؤال خواهد برد.
انتهای پیام/