هم نشینی نفاق با دشمن، دیرینه و مستحکم است

هم نشینی نفاق با دشمن، دیرینه و مستحکم است

جریان نفاق از بی اطلاعی و ناآگاهی مردم سوء استفاده کرده و بر روی آن سرمایه گذاری می کند. بنابراین باید هوشیار باشیم و هر فریادی را از سر صدق و اخلاص تلقی نکنیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،یوسف سیف زاد در یادداشتی با موضوع نفوذ نوشت: انقلاب اسلامی از بدو پیدایش خویش با چهره هایی رو به رو بوده است که مصادیق نفاق با همه ابعادش بوده اند. اما با همه تزویر و نفاق، برای مردم ناشناخته اند. این گروه با نفوذ در همه ارکان نظام، در صدد به انحراف کشیدن، توقف مسیر درست، یا فروپاشی آن بوده اند. ساده ترین شکل این نفاق در جریانات معاند یا محارب شکل گرفته است که لایه های پنهانی این خط را هدایت می کرده است.

این جریان نفاق، در اغلب موارد با پنهان کردن اهداف خویش، توانسته اند مدیریت انحراف را بر عهده گرفته و با ورود به همه منافذ و مبادی تأثیرگذار، شریان های حیاتی انقلاب را نشانه بگیرند.

البته پیچیدگی این جریان نفاق موجب شده است که در بسیاری از مواقع به اهداف تعیین شده دست یافته و از معرض داوری نیز مصون بمانند. آنها با ترفندهای گوناگون، جهت توجه را به سمت و سویی دیگر برده و خود را در پرده ابهام قرار داده اند.

تنها اندکی از اصحاب بصیرت و نخبگان قدرت شناسایی خطوط اصلی نفاق را داشته اند. ولی این نخبگان هرچه اعلام خطر کرده و نشانه های مشهود یا نامشهود آن را به جامعه گوشزد کرده اند، برای دیگران باورپذیر نبوده و پس از آسیب های جدی یا خسارت های جبران ناپذیر به عواقب آن پی برده اند.

باید دانست که تنها راه مقابله با این جریان فقط افزایش بصیرت و شناخت کامل از نحوه عملکرد این موج نفاق است. این تحلیل درصدد است تا برخی از نشانه‌های جریان نفاق را در برابر انقلاب مطرح نماید.

اگر کسی بخواهد منافق را بشناسد، با قضاوت بر روی این شاخصه ها می تواند روشنگرانه برخورد نموده و فریب نفاق را نخورد.

مهم ترین راهبردهای جریان نفاق عبارتست از:

  1. جریان نفاق به دنبال حفظ موقعیت و منافع خود هستند. جریان نفاق هرگز نمی خواهد و نمی گذارد که منافع مادی اش بر هم بریزد. حتی اگر خسارت هایی بر مردم یا انقلاب وارد شود؛ او به دنبال حفظ موقعیت خویش می گردد. این جریان همه چیز را فدای کسب منافع ناحق خویش کرده و بهره برداری مادی و انتفاع اقتصادی یا اجتماعی را در سرلوحه فعالیت خویش قرار می دهد. او هرگز به صلاح و فلاح جامعه نمی اندیشد و ابزارهایش را برای سودورزی بیشتر به کار می برد.
  2. جریان نفاق مذبذب است.منافق هیچ سبک و منش خاصی ندارد. او به شرایط و موقعیت هایی که در آن قرار گرفته می نگرد و خود را با آن شرایط تطبیق می دهد. گاهی با جریانی دشمن است و گاهی با آن ها تعامل و ائتلاف می کند. بنابراین به اصول و قوانین متقنی پایبند نیست و اغلب به این مسئله اعتراف می کند یا با بی اعتنایی این اعوجاج را در ذهن و رفتار خویش هضم کرده است.
  3. به همین تناسب برای تبیین موقعیت خویش از هر اندیشه یا تئوری بهره می برد. او پیرو اصل: « هدف وسیله را توجیه می کند» است. او زیر بیرق هر پرچمی می رود، یا از هر وسیله و نظام فکری استفاده می کند که به نتیجه دلخواه برسد. او به اندیشه خاص یا جبهه خاصی وفادار نمی ماند و نمی تواند برای خط مشی خویش نظام منسجمی ترسیم نماید.
  4.  جریان نفاق با همه مسائل لجوجانه برخورد می کند. انسانِ صالح در اداره امور به مصالح یا مفاسد می اندیشد؛ اما منافق تنها به تقابل و دشمنی فکر می کند. البته این دشمنی و عناد را هرگز به ظاهر نشان نمی دهد و در لفافه قرار داده و جهت گیری های کلی رفتار و اعمالش این مسأله را اثبات می کند. به دنبال این است که « سخن»ِ طیف مقابل، یا « این سیاست»، یا « آن عملکرد» حذف شود؛ حتی اگر از نظر عقلانی و یا علمی و انسانی به صلاح باشد؛ او بر نمی تابد و با آن مخالفت می ورزد.
  5.  منافق چهره و ظاهری حق به جانب دارد. در باطن خویش هیچ گرایش یا اصلی را نمی پذیرد و هیچ علقه ای به انقلاب ندارد؛ اما در ظاهر چنان موضع گیری می کند که همه نیت و هدفش خیر و صلاح امت است و جز به مردم نمی اندیشد. این مسئله موجب می شود که عوام وی را دلسوزترین و مشفق ترین فرد نسبت به انقلاب بدانند. در حالی که باطن وی پر از اعوجاج و کژی است.
  6. خلوت و جلوت منافق کاملاً متفاوت است. در حالی که ردای تقوا بر تن کرده و در مجامع و معابر به ترویج مناسک و سلوک عبادی مشغول است؛ در خلوت به هیچ تفکری اعتقاد ندارد و همه چیز ناشایست برایش مباح است و قوانین و مقررات و دستورات و شرایع را تنها برای دیگران می خواهد و خود و خانواده اش از این اصول مبرا هستند. او امساک و پرهیزکاری را برای دیگران و خوش گذرانی را برای خویش می خواهد.
  7.  منافق به هنگام سخن و دفاع از حق؛ سکوت اختیار کرده و به هنگام سکوت و خاموشی، حرافی می کند. در جایی که باید از حق دفاع نماید، حق را پنهان کرده و منتظر موقعیت خاصی می ماند. و هنگامی که باید خود را کنار بکشد تا جریان حق پدیدار شود، او با سخن پراکنی های ضد و نقیض خویش همه چیز را بر هم می ریزد.
  8. منافق از موقعیت های غبارآلود بهره می برد. وی می خواهد همه چیز را آشفته نماید و در این آشفته بازار سود خویش را از بازار ببرد. او هم چون یک سودجویی است که از بی نظمی و بی برنامگی و آلوده کردن فضا بیشترین بهره ها را دارد. بنابراین همه تلاش خویش را می کند که چنین فضایی را حفظ نماید. او از شفافیت و آرامش بیزار است.فضا هرچه غبارآلود و گل آلودتر باشد، او بیشتر بهره مند می شود.
  9.  منافق با این که اولویت های انقلاب را به خوبی می شناسد؛ اما استادانه مسیر را در مقاطع حساس و تأثیرگذار به سمت و سوی نقاط فرعی برده و سعی می کند که جامعه را به بن بست بکشاند. مسیری که در انتهایش هیچ بهره ای برای انقلاب وجود ندارد. به دنبال هوچی گری است و مسائل کوچک را بزرگ جلوه داده و موضوعات حیاتی را کوچک جلوه می دهد.
  10. منافق همیشه پیاده نظامی دارد که حرف های خویش را از زبان آنها بیان می کند. این لایه ها نقش محافظ را برای وی ایفاء کرده و از خطرات مصونش می دارد. هم چنین این پنهان کاری وی را از

تیررس نقد آگاهانه دور داشته و هیچ گاه تیر ترکش انتقاد به دامن آنها نمی رسد. مردم نیز این معلول ها را دیده و با آن مواجهه دارند. کسی ریشه های مفاسد را پی جویی نمی کند و با عوامل و پیاده نظام آن روبرو می شود. اما اکثراً غافل از این نکته هستند که عده ای هدایت گری فتنه ها را برعهده داشته و مدیریت می کنند. این فتنه گران حتی ممکن است در هیچ مجمع یا اجتماعی حاضر نشوند و هیچ موضع گیری رسمی نکنند؛ ولی همه ریشه های فتنه به آنها منتهی می شود.

  1. منافق درصدد فتنه انگیزی برآمده و محرک هر جریانی است که به براندازی منجر شود. او به خوبی قواعد موج سواری را می داند و از شیوه های گوناگون از آن بهره می برد. او سر بزنگاه های حساس انقلاب قرار گرفته و سعی در ایجاد بحران های کاذب دارد و یا به دنبال بهانه ای برای دهن کجی به نظام اسلامی است.
  2. منافق همواره طلبکار از جامعه اسلامی است و خود را داعیه دار همه مواهب انقلاب می داند و این در حالی است که نمی خواهد هزینه ای برای آن بر گرده اش سوار شود. در کنج عافیت نشسته و هر روز برای مطالبه های شخصی یا گروهی خود را خرج می کند و این همه را با کم ترین هزینه مالی و جانی می خواهد. اگر مدیر است؛ کم کارترین است و اگر منبر یا تریبون دارد؛ به ظواهر بسنده می کند. نه تنها دفاع از حق را بر نمی تابد؛ بلکه حق را با باطل آمیخته و ملغمه ای دلخواه و خوشایند برای خویش فراهم می نماید.
  3. سهم خواهی منافق هیچ مرزی ندارد. او به هیچ مقام یا منصبی بسنده نکرده و بی هیچ شایستگی و لیاقتی درصدد فتح قله های صدارت و مقام است و در این راه همه حقیقت یا بخشی از آن را فدا می کند و از این مسئله ابایی ندارد.
  4. منافق با دشمنان دوستی دیرینه دارد و با دوستان کینه ای کهنه. او خطای جبهه دوستان را با شدت و حدت تعقیب می کند و از دشمنی خصم با ملایمت عبور می کند. او دل در گرو دشمن داشته و زندگی خویش را بر پایه آن شکل می دهد و تنها برای جلب توجه و نظر عوام، گاهی خود را نمایان می کند.
  5. او از مردم و دردهای آنان بی خبر است. نشانه ها، خواسته ها و مطالباتش با بدنه جامعه تفاوت دارد. اگر مردم درد معیشت دارند، او درد آزادی بیان دارد و اگر مردم مشکل اشتغال دارند، او به دروغ به دموکراسی و جمهوریت نظام می اندیشد. در واقع زبان و بیان گویای مردم نیست. او سعی دارد از بدنه روشنفکری برای مقاصد خویش بهره برداری نماید و از احساسات دیگران انتفاع برد.
  6. جبهه نفاق در حیات خویش همواره به دنبال تحمیل هزینه های مادی و معنوی به نظام است. او حیات چرکین خود را در این هزینه زایی می یابد و اگر در هر منصب و یا موقعیتی قرار گرفته، بر افزایش هزینه های سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی اصرار دارد و مضراتش بیش از منافع آن است. با مطالعه جایگاه هایی که بوده است، می توان این ضررخیزی را ره گیری کرد. و عجیب این است که در بسیاری از مواقع، در جایی که خود عامل تغییر و تحول آن می توانست باشد؛ تبدیل به چهره ای نقاد یا معترض شده و کم کاری یا غفلت خویش را بر دوش دیگران می گذارد.
  7. جریان نفاق با این که در بیشتر موارد در مصادر اقتصادی و مدیریتی حضور داشته است، از پاسخگویی نسبت به کارنامه خویش طفره رفته و خود را طلبکار می داند و خسارت هایی را که از بی تدبیری خود بر نظام وارد کرده است، با جدل های گاه و بیگاه می گریزد. او خود را سهامدار سرمایه های نظام دانسته و ضعف های موجود را بر دیگران تحمیل می کند. ضعف هایی که بر کارشکنی یا بی مسؤولیتی خودش متوقف بوده است.
  8. و بالاخره منافق دشمن اصل انقلاب یعنی ولایت فقیه و نظام اسلامی است، و اگر از شاخه های فرعی و یا زمینه های دیگر آن هم چون نظارت استصوابی، شورای نگهبان، نیروهای نظامی و انتظامی آغاز می کند، برای براندازی این اصل است. او از هر بهانه ای استفاده می کند تا این بیرق را زمین بزند و به هر شیوه ای تخریب محورهای ریشه ای انقلاب را در دستور کار قرار می دهد. این واکنش های گاه و بی گاه وی برای ضربه زدن به رهبر جامعه اسلامی است. این حقد و کینه را می توان در ادبیات این روزهای آنان جست.

بنابراین آن چه که مهم است این است که جریان نفاق از بی اطلاعی و ناآگاهی مردم سوء استفاده کرده و بر روی آن سرمایه گذاری می کند. بنابراین باید هوشیار باشیم و هر فریادی را از سر صدق و اخلاص تلقی نکنیم. بلکه بیندیشیم که این موج یا فریاد در چه زمانی، برای چه مقصدی و چگونه مطرح می شود. تأمل و تفکر جامعه اسلامی در برابر نقشه های جبهه نفاق منجر به تضعیف و یا نابودی آن خواهد شد و امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به این بصیرت و آگاهی داریم.ملاک های متقن و مؤثقی برای شناخت این جریان وجود دارد که باید خود را به آن تجهیز کرد که مهم ترین این ملاک ها پیروی از مسیر رشد و تعالی با مدیریت رهبر معظم و مدبر انقلاب اسلامی است.
انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon