روایت تسنیم از زندگی زوج ناشنوا/ "گوش شنوایی برای مشکلات ما وجود ندارد"
گروه استانها ــ کنار زوجهای ناشنوا که مینشینی باید لبهایت را چند ساعتی ببندی و صحبت نکنی و گوشهایت را روی نشنیدن صداها متمرکز کنی. صحبت کردن با زبان اشاره یعنی اینکه فقط لبخند بزنی و با حرکت دست و انگشتانت منظورت را بفهمانی...
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، لبهایت را میبندی، سکوت میکنی و سعی میکنی از غوغای این شهر پر هیاهو دور شوی؛ با خودت فکر میکنی که گاهی دنیای ناشنوایان انصافا بهتر از دنیای ما است چون پر از سکوت است و سکوت سرشار از ناگفتههاست...
وقتی وارد خانه (هادی و معصومه) و (حسین و مهری) دو زوج ناشنوا در روستای فرحآباد شاندیز میشوی، تمام صداها خاموش میشوند، صفا و سادگی منزلشان و گرما و عشق و محبت بین این زوجهای ناشنوا را هیچ جای این جهان نمیشود یافت چون واقعا بکر و ناب است. هادی و حسین دست راست را روی چشمشان میگذارند که این به معنای خوش آمد گویی است. در کنار این زوجهای ناشنوا تمامی امواج منفی که از صبح تا شب از طریق صداها منتقل میشوند، حرفهای بد، دروغ، غیبت، خشم و فریاد....همه اینها خاموش میشود.
بهتر که گوش کنی میبینی خانه این زوجهای ناشنوا پر از صدا و لبخند خدا است. زیباترین چیز در بین این زوجها، مشت کردن دست روی قلب است که به معنای دوست داشتن است، بیریاترین و واقعی ترین ابراز علاقه و عشق بدور از هر دروغ و فریب...
کنار این زوجهای ناشنوا که مینشینی باید لبهایت را چند ساعتی ببندی و صحبت نکنی و گوشهایت را روی نشنیدن صداها متمرکز کنی. صحبت کردن با زبان اشاره یعنی اینکه فقط لبخند بزنی و با حرکت دست و انگشتانت منظورت را بفهمانی.
هادی و معصومه که هر دو ناشنوای مطلقند، پدر و مادر سارینا و سوفیا هستند، سارینا کلاس سوم و سوفیا 3 سال دارد. حسین و مهری هم هر دو ناشنوا و پدر و مادر آرمین و آرمان هستند؛ آرمان کلاس سوم و آرمین هم 3 ساله است. مهری با حرکات دست میفهماند که شکر خدا سوفیا و سارینا و آرمین و آرمان سالم هستند و مشکل شنوایی ندارند و بارها بچهها را بردهاند و مورد آزمایش قرار دادهاند.
معصومه هم با دقت به لبها و حرکات دست هادی و حسین نگاه میکند و گاهی لبخند میزند، با زبان اشاره میگوید: درس نخوانده و سعی کرده بچههایش را خوب بزرگ کند و همه روستا از تمیزی و باسلیقه بودن او حرف میزنند.
هادی و حسین که زبانی برای تشکر از همسرانشان ندارند با اشاره میگویند که کنار همدیگر خوشبخت هستند و عشق و علاقه زیادی به همدیگر دارند.هادی و حسین اما حرفهای زیادی برای گفتن در دل دارند، خیلی تلاش میکنند همه مشکلات و مسائل را با حرکات سریع دست و خروج صداهای نامفهوم بگویند.
هادی که زبانی ندارد تا با آن دردش را به گوش مسئولان برساند با ایما و اشاره درباره نگرفتن حق بیمهاش، دریافت نکردن تسهیلات مشاغل روستایی و تسهیلات بازسازی خانههای روستایی، دریافت نکردن سود سهام عدالت....و هزاران مشکلات دیگرشان میگوید و امید دارد صدایش به جایی برسد. او با درد و ناراحتی اشاره میکند که دستانش خالی است و زبانی هم برای گفتن حرفهایش ندارد.
اینها فقط گوشهای از مشکلات شان بود که سالها بخاطر بیتوجهی و سهلانگاری مسئولان حل نشده و دست نخورده باقی مانده است.
چرا مسئولان بی دردی که باید گفت کر و لال هستند، صدای ناشنوایان را نمیشنوند یا دوست ندارند بشنوند. سکوت و بیزبانی ناشنوایان پر از فریادهای نداشتن شغل و مسکن و ازدواج و رفاه...است، فریادهایی که متاسفانه حتی با بیان آن توسط رسانهها هم به هیچ جایی نمیرسد.
حتما نیاز نیست منتظر هفت روز پایانی ماه سپتامبر یا همان هفته ناشنوایان بنشینی و فقط روی تقویم دفتر کارت سالی یک بار این تاریخ را ببینی و فقط دغدغه تو برای ناشنوایان در همان روز خلاصه شود.
آقای مقام نیا پدر حسین و هادی یک کارگاه موزائیک سازی را با هزار سختی و مشقت و سرمایهای ناچیز راهاندازی کرده که هادی و حسین در آن مشغول کار هستند. میگوید: بهزیستی 30 میلیون وام برای راه اندازی این کارگاه داده اما برای گسترش کارگاه نیاز به تسهیلات دارد و اینکه کار و کاسبی شان بخاطر تحریمها و کرونا کساد است.
پدر هادی و حسین با تاکید بر اینکه زندگی با چهار معلول ناشنوا خیلی ساده نیست ادامه میدهد: ناشنواها چون صداهای اطراف خود را نمیشنوند موقع کار کردن بیشتر تمرکز دارند و کیفیت کارشان بهتر است من نمیدانم چرا وقتی کارفرمایان میفهمند کسی ناشنوا است از استخدام او سر باز میزنند، این واقعا اشتباه است چون کیفیت کار یک ناشنوا چندین برابر بهتر از افراد شنوا است.
مقامنیا میگوید: هادی و حسین چندین سال دنبال کار بودند و هیچ جایی به آنها کار نمیدانند تا اینکه من تصمیم گرفتم این کارگاه را راهاندازی کنم و بجز هادی و حسین چند جوان دیگر از روستا هم، در این کارگاه مشغول کار شدهاند.
وی با اشاره به اینکه فرهنگ سازی درباره شرایط افراد ناشنوا در جامعه نشده با دلی پردرد ادامه میدهد: بیشتر مردم حوصله برقراری ارتباط با ناشنوایان را ندارند و هر طور دوست دارند با ناشنوایان برخورد میکنند . مثلا در بازار بارها شده فروشنده حوصله ندارد به فرد ناشنوا توجه کند و میگوید برو بابا از مغازه دیگر خرید کن و به او جنس نمیفروشد...یا در ادارههای دولتی که جواب آدمهای سالم را درست نمیدهند، ناشنوایان که کلاهشان پس معرکه است، هیچ کس نیست که وقت بگذارد و مشکلاتشان را گوش کند و دائم آنها را به این اتاق و آن اتاق پاس میدهند....در داروخانه و درمانگاه و بیمارستان که شرایط برای یک ناشنوا خیلی خیلی سخت میشود.
انتهای پیام/281/س