خاطرات شهدا|روایتی خنده‌دار از پیرمردی که با خودش بمب آورده بود!

خاطرات شهدا|روایتی خنده‌دار از پیرمردی که با خودش بمب آورده بود!

یک روایت کوتاه و شیرین از کتاب «قرار بانه» به قلم فریبا انیسی در خصوص مجاهدت‌های رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس بخوانید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند.»، این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است.

خبرگزاری تسنیم در نظر دارد هر روز خاطره‌ای از سبک زندگی، سیرۀ اخلاقی شهدا و روزهای سخت دفاع مقدس را منتشر کند.

در آن زمان برای رفتن به بانه از بالگرد استفاده می‌شد. یک روز با همسرم از تهران آمدیم و می‌خواستیم سوار بالگرد بشویم. هفت، هشت نفر بیشتر نبودیم. یک پیرمرد کُرد هم با ما بود که یک بسته‌بندی که حسابی چسب کاری شده بود دستش گرفته بود.

اجازه نمی‌دادند این آقا با آن بسته وارد بالگرد شود. فارسی خوب بلد نبود و مدام می‌گفت این بمب است. زنگ زدند و پاسدارها آمدند. باز نمی‌گذاشت به بسته دست بزنند و تکرار می‌کرد این بمب است.

بالاخره افراد متخصص حفاظت آمدند و بسته را باز کردند. دو ساعت و نیم وقت همه گرفته شد تا بسته باز شد. توی بسته پمپ آب بود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران