«ولیعهد» خط قرمزها را رد کرد/ بیشترین دغدغه‌ام رسوایی جریان نفوذ بود

«ولیعهد» خط قرمزها را رد کرد/ بیشترین دغدغه‌ام رسوایی جریان نفوذ بود

نویسنده کتاب «ولیعهد» معتقد است سوژه، نثر و اثرگذاری سه مؤلفه اصلی رمانش در جذب مخاطب بوده است. او می‌گوید: رسوایی جریان نفوذ بیشترین دغدغه‌ام بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ادبیات داستانی انقلاب در سال‌های اخیر تلاش کرده تا با پرداختن به موضوعات جذاب و جدید، وجه دیگری از ظرفیت‌های این حوزه را پیش چشم مخاطب بگشاید. کتاب «ولیعهد» که اخیراً توسط دفتر نشر معارف منتشر شده، نمونه‌ای است از آثار موفق در انتخاب سوژه. کتاب که اثری است از وحید حُسنی به موضوع چالش‌برانگیزی ورود می‌کند که تا پیش از این، خط قرمز روایت‌ها تلقی می‌شد.

موضوع «نفوذ» و پدیده «آقازاده‌ها» که در این سال‌ها به شکل‌ها و شیوه‌های مختلف دیده و شنیده شده است، سوژه اصلی کتاب حسنی را تشکیل می‌دهد. «ولیعهد» داستان پسری را حکایت می‌کند که پدرش به واسطه زد و بندهای سیاسی صاحب مال و ثروت می‌شود. «امیر»، شخصیت اصلی این رمان، نوجوانی است که از آقازادگی‌اش سوء استفاده می‌کند. همه مدل لباس، کفش، ساعت، لوازم ورزشی، ادکلن و … و به اصطلاح مارک می‌پوشد و به واسطه دوستی با پسر رئیس جمهور اسبق، وارد مافیای قمار می‌شود. به فرانسه می‌رود و زیر نظر یک جاسوس اسرائیلی آداب و شئون دیپلماتیک را آموزش می‌بیند حتی قتل را. اما به یک‌باره همه چیز ظرف مدت یکی دو روز عوض می‌شود. همه داشته‌ها را از دست می‌دهند، آنگونه که مجبورند در بیقوله‌ای کثیف ساکن شوند تا نام و رسم خودشان را مخفی کنند. این اثر داستان آقازادگی و روابط و قواعد بازی دیپلماتیک است. دنیا و قواعد سخت و سنگین و کثیف پولدارها و آقازاده‌ها.

حسنی به مناسبت انتشار این اثر در گفت‌وگویی به چرایی نگارش این اثر پرداخت. او که در رشته مدیریت تحصیل کرده است، داستان‌نویسی را از سال 87 آغاز کرده و «ولیعهد» ششمین اثر او در دنیای داستان‌نویسی به شمار می‌رود. مشروح این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید:

*«ولیعهد» که اخیراً منتشر شده و توانسته در همین مدت، نظر برخی از داستان‌نویسان و منتقدان را به خود جلب کند، اثری است که می‌توان آن را به نوعی ساختارشکن در حوزه سوژه ارزیابی کرد. چطور شد که این اثر شکل گرفت و ایده اولیه آن چگونه در ذهن شما نقش بست؟

«ولیعهد» ششمین اثر داستانی من است. ایدۀ «ولیعهد» از گفت‌وگو با یک دوست آغاز شد که خانواده‌اش با قدرت‌های سیاسی همراه و همسو شده بودند. این دوست اشارات و اتفاقاتی را برای من روایت کرد که راستی‌آزمایی آنها برای من موضوعیت نداشت؛ ولی حرف‌هایش را سوژۀ خیلی خوبی برای رمان دیدم. اتفاقات داستان و خاطرات او را کنار هم چیدم و رمان متولد شد.

موضوعات سیاسی، جذاب و مهم هستند. امیدوار بودم با آشکار کردن جریانات قدرت و نفوذ در لایه‌های مختلف قدرت، نظام و مردم را نسبت به این موضوعات هوشیار کنم و برای کسانی که دستخوش خواسته‌های نفوذگران و ملعبه قدرت می‌شوند، فضار را شفاف کنم.

داستان انقلاب , داستان , نشر معارف , کتاب ,

کتاب را پس از اتمام به چند دلیل برای چاپ به نشر معارف سپردم. نخست طراحی جلد مناسبی است که صورت می‌گیرد و دیگری، نام این انتشارات و سبقه فعالیت‌های آن است. به عبارتی خیالم راحت بود ترکیب اسم کتاب با اسم انتشارات ذهن مخاطب را به سمت مخالفی که نظر نویسنده نیست، سوق نمی‌دهد.

*پس با وجود این توضیحات، می‌توان اینطور نتیجه گرفت که شخصیت «آقازاده» در این اثر مابه ازای خارجی دارد و یک داستان واقعی است؟

دنبال ما به ازا نباید بود. اگر چیزی در رمان گفته شده، صلاح بوده و اگر گفته نشده، تعمدی است. گفتن هر نکته اضافه بر متن، نشانۀ ضعف متن قلمداد می‌شود. در متن «ولیعهد» اتفاقات طوری چیده شده که افراد می‌توانند رد پای آدم‌ها و جریانات را پیدا کنند.

ادبیات «مفاهیم» را هدف قرار می‌دهد و نه «افراد» را. حال اگر مصداقی به زعم مخاطب برای مفاهیم پیدا شد، مخاطب می‌تواند به آگاهی بیشتری دست پیدا کند.

*پرداختن به موضوعات این‌چنینی گاه با انتقادات تند برخی از جریان‌های رسانه‌ای همراه می‌شود. آیا این مسئله برای کتاب شما هم ایجاد شد؟ با توجه به اینکه کمی در انتشار اثر به تأخیر افتاد.

بیشترین دغدغه من به عنوان نویسنده این اثر، رسوایی جریان نفوذ بود. جنجال رسانه‌ای در قبال جریان‌های خطرناک قدرت و نفوذی که در رمان مقداری از آن نشان داده شده، چیزی شبیه ترکیدن بادکنک در کنار توپ 60 میلیمتری است. اوایل که می‌خواستم به این جریان ورود کنم مقداری از رو شدن مسائل پشت پردۀ سیاسی، مافیای اقتصادی واهمه داشتم؛ ولی در حین نوشتن کتاب، مسیر به سمتی پیش رفت که جنبه رمان بودن آن بیشتر برایم مهم شد و نوشتن و پرداختن به موضوعاتی که در ادبیات این کشور بماند.

بعد از نوشتن کتاب، به خاطر تأخیری که در انتشار آن پیش آمد، حساسیت جریان کمتر شد؛ چون چند نفر از آدم‌های حساس از عرصه قدرت خارج شده بودند و مفاسد و نفوذ بیشتری رو شد؛ پس دیگر کتاب غیر قابل باور نبود. فیلم‌هایی مانند «خانۀ امن» و ماجرای داعش هم که آمد، دیگر مبارزه مسلحانه و مسائلی از این دست که در کتاب آمده، خیلی رویداد دور از انتظاری نبود؛ یعنی این چیزها برای جامعه ملموس شد.

در مورد جنجال رسانه‌ای هم مشکلی ندارم. رسانه‌های ما خیلی خوبند و معمولاً نسبت به مسائل خاص و پیچیده‌ای مانند قیمت تخم مرغ حساسند. کتاب‌خوان‌ها هم نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی داخل بی‌تفاوتند. رجال قدرت و سیاست هم عموماً فرصتی برای خواندن ندارند؛ پس احتمال اینکه یک کتابخوان، اهل سیاست و رسانه باشد، خیلی کم است؛ پس احتمال اینکه مسئله‌ای پیش بیاید تقریباً منتفی است؛ مگر اینکه همین مصاحبه‌ها بحث را داغ و آدم‌ها را نسبت به این کتاب حساس کند.

*به نظر می‌رسد پایان‌بندی داستان خیلی زودتر از آنچه مخاطب انتظارش را داشت، انجام شد. نظر شما در این رابطه چیست؟

داستان یک الگوی طبیعی دارد. هر کسی ممکن است یک خواب را زندگی کند و بعد از کلی بحران و چالشی، یا خوشی که در خواب برایش پیش آمده است، ناگهان بیدار بشود و مسئله مهم خوابش در لحظه برایش حل بشود. طولانی بودن فلش‌بک‌های داستان و گره‌گشایی انتهای داستان همچین نگاهی دارد. شخصیت اصلی داستان در یک خواب زندگی می‌کرده است.

 علاوه بر این، اتفاقی که برای «پدر»، به عنوان یکی از شخصیت‌های داستان افتاده است، «امیر»(شخصیت اصلی داستان) را تغییر نمی‌دهد، اتفاقی که برای امیر افتاده او را تغییر می‌دهد و حرف داستان و تغییر شخصیت در طول داستان اتفاق می‌افتد و نه در چند صفحه آخر. از طرفی دیگر این داستان جلد دومی با درونمایۀ عاشقانه نیز دارد که امیدوارم نوشته شود.

داستان انقلاب , داستان , نشر معارف , کتاب ,

*«ولیعهد» در همین چندماهی که از چاپ آن گذشته، توانسته است نظر کارشناسان و منتقدان را به خود جلب کند. بازخوردها نسبت به این اثر خود را چطور ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به بازخوردهایی که گرفتم، می‌توان به سه ویژگی عمده در کتاب اشاره کرد؛ اثرگذاری، نثر و سوژه. معمولاً موقع بازخورد گرفتن، مخاطبان را در حال فکر کردن دیدم؛ یعنی کتاب حسی دارد که مخاطب را در خود فرو می‌برد و به نظر می‌رسد این ویژگی که مخاطب با کلمات محاصره بشود، می‌تواند امتیاز بزرگی برای رمان باشد.

ویژگی دوم نثر و عبارات حکمت‌گونه است، نه تنها به معنای روان بودن بلکه جنبه خلق مفهوم و تغییر نگاه، در نثر دیده می‌شود. به طور مثال جایی که آذر به امیر می‌گوید «پس تنهایی فکر کن و زود تمومش کن!»، یا «نمی‌دانم دستگیره‌های خانه طلایی بوده یا از طلا بوده!»، یا «با این وجود ما ماشینمون وسیله حمل و نقل عمومیه» جملاتی است که در متن بار مفهومی زیادی را حمل می‌کنند.

ویژگی سوم هم زنده و تازه بودن سوژه است که به نظر برخی از منتقدان، تا این حد معاصر و به روز بودن سوژه، در مورد مسائلی که الآن جامعه با آن درگیر است، کمتر دیده می‌شود. معمولاً ادبیات چند سال تا چند دهه از اتفاقات روز جامعه متأخر است.

انتهای پیام/

 
 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران