نبرد مخفی با ایران-۳۳/ نشانه‌هایی که مک‌فارلین را به تهران کشاند

نبرد مخفی با ایران-33/ نشانه‌هایی که مک‌فارلین را به تهران کشاند

«این سخن بی معناست که واشنگتن بدون دریافت نشانه‌هایی از سوی جریانی که آن‌ را میانه‌رو می‌خوانند، هیئتی بلند پایه را در قضیه مک فارلین راهی تهران سازد.»

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- کتاب «نبرد مخفی با ایران» در سال 2008 میلادی به‌قلم «رونین برگمن» خبرنگار مشهور صهیونیست و توسط انتشارات سایمون اند شوستر در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است.

رونین برگمن (متولد 1972) دانش‌آموخته روابط سیاسی خاورمیانه از دانشگاه تل‌آویو، یکی از شناخته‌شده‌ترین خبرنگاران و تحلیل‌گران صهیونیست در حوزه نظامی و امنیتی است که سابقه همکاری با نشریات اسرائیلی نظیر «هاآرتص» و «یدیعوت آحارونوت»، نشریات آمریکایی نظیر «نیویورک تایمز»، «نیوزویک»، «وال استریت ژورنال» و همچنین رسانه‌های انگلیسی ازجمله «گاردین» و «تایمز» را در کارنامه خود دارد.

مسائل مربوط به دشمنان رژیم صهیونیستی (خصوصاً ایران، حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی) و نیز موضوعاتی نظیر تاریخچه عملیات‌های ترور این رژیم (کتاب اخیر وی با عنوان «برخیز و اول تو بکش» به این موضوع پرداخته است) ازجمله سرفصل‌های مورد علاقه برگمن است که علاوه بر نگاشتن کتاب، به ایراد سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله‌های متعدد نیز می‌پردازد.

او در گفتگو با تلویزیون فارسی‌زبان ایران اینترنشنال، مشخصاً به مسئله پرونده هسته‌ای ایران و مسائل مرتبط با آن ـ خصوصاً تلاش‌های مخفی صهیونیست‌ها برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای و موضوع ترور دانشمندان ایرانی ـ می‌پردازد و از قول «مایکل هایدن» رئیس اسبق سیا می‌گوید که ترور دانشمندان هسته‌ای، بهترین راه برای جلوگیری از روند رو به رشد ایران در این زمینه است و تلویحاً اسرائیل را مسئول این کار معرفی می‌کند.

برگمن در کتاب «نبرد مخفی با ایران»، به تاریخچه‌ای از تقابلات ایران و رژیم صهیونیستی پرداخته است که البته بخش عمده‌ای از این کتاب به حزب‌الله لبنان ـ به‌عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با این رژیم (از پیدایش تا جنگ 33روزه) با تمرکز بیشتر به‌روی نقش شهید عماد مغنیه ـ اختصاص دارد.

مقطع پایانی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، مقاطع کوتاهی از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران (با تمرکز به‌روی موضوع مک‌فارلین)، نقش ایران در حمایت از گروه‌های مبارز فلسطینی و البته مسئله هسته‌ای کشورمان ازجمله موضوعاتی است که برگمن در کتاب خود به آنها پرداخته است.

اظهار نظرهای غیرمستند و خلاف‌واقع متعدد، کنار تحلیل‌های شخصی و هدفمند (با رویکرد اصلی نمایش قدرت اسرائیل خصوصاً در رقابت با ایالات متحده) که همچون اظهار نظرهایش، در جای جای کتاب او نیز دیده می‌شود، کتاب وی را مستلزم نقد و بررسی برای مخاطب ایرانی می‌کند.

عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در قالب یک کتاب به نقد مفصل «نبرد مخفی با ایران» پرداخته است.

سلیمی نمین متولد 1333 ازجمله روزنامه‌نگاران باسابقه و یکی از شناخته‌شده‌ترین محققان و پژوهشگران ایرانی در حوزه تاریخ و علوم سیاسی است که تا کنون مقالات و کتاب‌های متعددی از وی به چاپ رسیده است.

متن کامل کتاب وی را در نقد و بررسی نبرد مخفی با ایران -که در آینده به‌زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر خواهد شد- می‌توانید به‌صورت روزانه در قالب پاورقی در گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم بخوانید.

* * *

 قسمت سی‌ و سوم:

ادامه فصل هشتم

روایت‌ها در مورد این‌که ماجرای مک‌فارلین جزو مسائل ناگفتنی جنگ تحمیلی علیه ایران است یا خیر، گوناگون است. برخی صاحب‌نظران بر این اعتقادند که در این ماجرا کلیت نظام درگیر بوده و برخی بر این باورند که این اقدام در حاشیه سیاست نظام و به طور مستقل به موازات آن صورت گرفته است.

همان‌گونه که اشاره رفت، به دلیل در معرض قضاوت قرار نگرفتن جزئیات این ماجرا عمده اظهارنظرها پیرامون آن مبتنی بر استنباطات و تحلیل است. به طور کلی باید برای نزدیک شدن به واقعیت، اقداماتی را که به نوعی با آمریکایی‌ها ارتباط پیدا می‌کرد به چهار بخش متمایز از یکدیگر تقسیم نمود: 1- تهیه تجهیزات نظامی آمریکایی از بازار سیاه این کشور و دلالان بین‌المللی2- مذاکره غیرمستقیم با آمریکایی‌ها برای دریافت تسلیحات در قبال کمک به آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان 3- رسیدن به نوعی تفاهم با آمریکا برای پایان بخشیدن به جنگ از طریق مذاکره سیاسی 4- تلاش برای عادی کردن روابط فی‌مابین دو کشور.

قراین و شواهد به‌وضوح حکایت از آن دارند که همه مسئولان نظام در جریان جزئیات برنامه‌ها حول دو محور اول بوده‌اند، اما این مسئله محل مناقشه است ‌که آیا در ارتباط با اقدامات حول دو موضوع دیگر نیز هماهنگی‌های لازم بین سران نظام وجود داشته است یا خیر؟

نامه معروف آقای میرحسین موسوی به امام خمینی که طی آن به‌صراحت از این‌که در جریان سفر مک‌فارلین قرار نگرفته ابراز گلایه‌مندی می‌کند، حکایت از بی‌اطلاعی رئیس قوه مجریه وقت از موضوع دارد و وی قطعاً با توجه به مواضع سیاسی‌‌اش در آن زمان، به طریق اولی در جریان تلاش‌ها حول محور چهارم نیز نبوده است. ریاست‌جمهوری وقت که در آن زمان وفق قانون اساسی نقش هماهنگی بین قوا را به عهده داشته نیز در جریان فعالیت‌ها حول این دو محور نبوده است و رئیس شورای عالی قضایی هم؛ زیرا ایشان علاوه بر این ‌که حساسیت ویژه در مورد این موضوعات نداشتند صرفاً در جریان آن‌ چه در جلسه سران مطرح می‌شد قرار می‌گرفتند.

قبل از این‌که به احتمالات مطرح پیرامون در جریان قرار داشتن یا نداشتن امام بپردازیم به این نکته توجه کنیم که در ارتباط با دو محور مورد مناقشه، انگیزه‌ها و تمایلاتی را، هم در میان برخی سیاسیون ایرانی می‌توان یافت و هم در میان برخی سیاستمداران آمریکایی. در آن هنگام آمریکایی‌ها که از تأثیرات انقلاب اسلامی بر منطقه بسیار نگران بودند تلاش داشتند تا از تقابل شدید آن با خود بکاهند.

بیماری امام و آینده رهبری ایران به زعم آنان فرصت مناسبی بود تا با ارزیابی جناح‌های مختلف درون انقلاب، خود را به آنانی که سنخیت بیشتری با آمریکایی‌ها داشتند نزدیک کنند تا بتوانند بر روند حرکت انقلاب اسلامی تأثیر گذارند.

این‌که آمریکایی‌ها اصرار دارند به بهانه تأمین نیاز‌های تسلیحاتی ایران هیئت بلندپایه‌ای را به تهران گسیل دارند، هیچ‌گونه ارتباطی با مسئله گروگان‌هایشان در لبنان نمی‌تواند داشته باشد: «آقای کنگرلو آمد و گزارش مذاکره با آمریکایی‌ها را داد. اطلاعات چندان مهمی نداده بودند و خواستار آمدن به ایران- به طور سری- برای بررسی نیازهای جنگی ما بودند. گفتم اگر می‌خواهند ما در لبنان برای آزادی گروگان‌هایشان کمک کنیم باید 100 موشک فونیکس بدهند.» (امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات سال 64 هاشمی‌رفسنجانی، دفتر نشر معارف اسلامی، سال 1387، ص435)

قطعاً مذاکرات با هدف آزادی گروگان‌ها در خارج کشور بهتر می‌توانست صورت گیرد و هیچ‌گونه نیازی به سفر به ایران نبود؛ لذا اصرار بر اعزام هیئت به ایران هم حکایت از استیصال آمریکا دارد؛ زیرا انقلاب اسلامی، واشنگتن را به عنوان دشمن اصلی ملت‌ها معرفی می‌کند و این امر هر روز بر شدت ضدیت‌ها با سلطه آمریکایی‌ها بر منطقه می‌افزاید. تغییر این شرایط دشوار از نگاه کاخ سفید صرفاً با تغییر مواضع ایران در این زمینه امکان‌پذیر خواهد بود.

کتاب «ماجرای مک‌فارلین» که توسط فرزند آقای رفسنجانی به نگارش درآمده گرچه تلاش دارد این انگیزه قوی آمریکایی‌ها را نادیده بگیرد یا آن‌ را کم‌رنگ جلوه‌گر سازد بعضاً ناگزیر به بیان تمایلات آنان می‌گردد: «منابع آمریکایی، همچون گزارش تاور، کوشیده‌اند انگیزه مهمتری را نیز درباره تصمیم بخشی از حاکمیت ایالات متحده در فروش سلاح به ایران، مطرح کنند. این منابع از اهمیت استراتژیک ایران و نیز لزوم برقراری ارتباط با آن به منظور جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در منطقه و بی‌اثر بودن سیاست‌های خصمانه ایالات متحده در قبال این کشور سخن گفته‌اند.» (ماجرای مک‌فارلین، فروش سلاح- آزادی گروگان‌ها، محسن هاشمی، حبیب‌الله حمیدی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 1388، ص32)

همچنین در مورد نگاه آمریکایی‌ها به آینده ایران این کتاب به نقل از منابع آمریکایی‌ می‌نویسد: «در این زمان براساس اطلاعاتی در آمریکا که مبنای آن امکان فوت رهبر انقلاب حضرت امام خمینی بود، این فرض پذیرفته شده بود که ایران به زودی وارد یک مرحله بی‌ثباتی می‌شود و این امر از نظر آمریکا به منزله بهره‌برداری بیشتر شوروی از شرایط ایجاد شده بود، تا جایی که حتی بحث جلوگیری از تجزیه ایران نیز در زمره عوامل تغییرات استراتژی آمریکا در قبال ایران ذکر شده بود. در این زمینه گراهام فولر، مامور اطلاعات ملی ایالات متحده در خاورمیانه و جنوب آسیا، در یک برآورد اطلاعاتی پنجاه صفحه‌ای به ویلیام کیسی، رئیس وقت سیا (CIA)، چنین آورده است: «آمریکا با اوضاع نامساعدی در مورد گسترش و بسط خط‌ مشی جدید در مورد ایران روبروست، سیر وقایع به طور عمده علیه منافع ماست و به‌زودی شاهد مبارزه برای جانشینی [امام] خمینی خواهیم شد. آمریکا هیچ برگی برای بازی ندارد.» (همان، ص33) همچنین با مراجعه به آن ‌چه به عنوان مشروح مذاکرات هیئت آمریکایی در تهران با طرف‌های ایرانی منتشر شده این مسئله کاملاً روشن است که آمریکایی‌ها هدفی فراتر از آزادی گروگان‌های خود در لبنان را دنبال می‌کنند: «تاریخ: 25 مه 1986 (4 خرداد 1365) محل: تهران، ایران، هتل استقلال، زمان: 15: 5 بعدازظهر. مقام ایرانی پس از افتتاح جلسه و معرفی همکاران می‌گوید که هدف و دلیل اصلی این جلسه آماده‌سازی برنامه‌ای برای سایر مباحث و مذاکرات است.

مک‌فارلین از طرف رئیس‌جمهور ایالات متحده خوشحالی خود را از حضور در ایران برای شروع مذاکراتی که امیدوار است به صورت پایدار ادامه یابد اعلام نموده و موارد زیر را مطرح می‌کند: وی به مسئولیت‌های دو کشور در قبال اتحاد جماهیر شوروی و آن‌ چه از نظر آمریکا برای منافع امنیتی‌اش در نقاط دیگر جهان مهم است اشاره می‌کند.

وی همچنین با اشاره به تاریخ روابط ایران و آمریکا در 10 سال گذشته، اضافه می‌کند که: «در این مذاکرات امیدواریم این مسئله را روشن سازیم که آمریکا انقلاب ایران را می‌پذیرد و در نظر ندارد و نمی‌خواهد هیچ‌گونه تأثیری بر آن بگذارد. آشکار است که ما در طول هشت سال گذشته با هم اختلاف‌نظرهایی داشته‌ایم ولی آمریکا ایران را یک قدرت مستقل می‌شناسد که باید با آن بر اساس احترام متقابل رفتار نمود. به همین دلیل است که ما قبل از شروع مذاکرات در سطوح عالی، مسئله‌ گروگان‌گیری را که در گذشته رخ داده است (سفارت آمریکا در تهران) پشت سر گذاشته و آن را مسئله‌ای مربوط به گذشته انگاشته‌ایم.» (همان، ص125)

همچنین در پیش‌نویس توافق‌نامه‌ای که در پایان مذاکرات هیئت آمریکایی به سرپرستی مک‌فارلین با طرف ایرانی تهیه شده بر ایجاد دور جدیدی از روابط بین دو کشور تأکید می‌شود: «امروز بیست و هفتمین روز مه 1986 و ششم خرداد سال 1365 دولت ایالات متحده آمریکا و دولت جمهوری اسلامی ایران در فضای درک دو جانبه و با شناخت اهمیت ایجاد احترام، اعتماد و اطمینان متقابل برای ایجاد دوره جدیدی از روابط دو جانبه بر موارد زیر به ترتیب توافق کردند: ...» (همان، ص139)

به طور مشخص این ابراز تمایل آمریکایی‌ها برای تجدید روابط با ایران به پشتوانه مواضع جریانی در داخل ایران طرح می‌شد که آنان را اصطلاحاً میانه‌روهای داخل نظام می‌نامیدند. آیا ابراز تمایل جریان مورد بحث برای ترمیم روابط با آمریکا یک تاکتیک فریب به منظور دریافت سلاح و تجهیزات جنگی بود؟ برخی مستندات مؤید این امر است که اعتقاد به برقراری روابط با واشنگتن به هیچ‌وجه فریب نبوده است.

این‌که آمریکایی‌ها در مسئله مک‌فارلین اصل را بر تغییر موضع ایران نسبت به خود قرار داده‌اند براساس تشخیص دقیق گرایش‌های موجود در میان شخصیت‌های مختلف بعد از امام است. برخی برای سرپوش گذاشتن بر این واقعیت‌ها این‌گونه عنوان می‌دارند که اگر آمریکایی‌ها بنا داشتند برای بهبود روابط بی‌اعتمادی‌ها را برطرف سازند چرا در فروش سلاح نیرنگ به کار گرفتند و تجهیزات از رده خارج شده را به چندین برابر قیمت به ایران ارسال کردند. از جمله این افراد آقای محسن هاشمی‌رفسنجانی است که به نمایندگی از پدر، کتاب مک‌فارلین را منتشر می‌سازد.

در مقدمه این کتاب می‌خوانیم: «اصولاً این‌گونه مذاکرات مخفیانه و غیرصادقانه آن هم از طریق دلالان اسلحه و همراه با تقلب در کیفیت سلاح و قیمت آن هیچ‌گاه نمی‌توانست به رابطه‌ای رسمی و دائمی بینجامد، به ویژه آن‌ که آمریکایی‌ها نیز به خوبی از سوءظن مقامات ایرانی نسبت به ایالات متحده و عدم رغبت آنان به رابطه با آن کشور آگاه بودند و می‌دانستند که هدف ایران نیز صرفاً تهیه تسلیحات مورد نیاز و حیاتی خود است... گمان می‌رود آن دسته از منابع آمریکایی که در مورد پروسه فروش اسلحه به ایران به منظور نزدیکی بیشتر ایالات متحده به حکومت ایران و تلاش برای دگرگونی سیاست‌های خصمانه آن کشور نسبت به جمهوری اسلامی سخن گفته‌اند، در واقع کوشیده‌اند انگیزه‌های مهم سیاسی و بین‌المللی برای عملکرد غیرقانونی دولت ریگان بتراشند... این‌گونه تحلیل‌ها علاوه بر خارج از ایران، در داخل ایران نیز به صورت ناآگاهانه یا با انگیزه‌های خاص مطرح شده است. حتی ارائه گزارش تاور که ظاهراً به منظور کشف چگونگی و چرایی ماجرای فروش اسلحه به ایران تهیه شد، تلاش بسیار زیرکانه‌ای برای فرافکنی مسئولیت این امر بر دوش کارمندان میان پایه و نجات شخص رئیس‌جمهور از یک رسوایی بزرگ‌تر و جلوگیری از گونه‌ای «ایران گیت» در قیاس با «واترگیت» بود.» (همان، مقدمه، ص35)

این ادعای طرح شده در کتاب «ماجرای مک‌فارلین» با مستندات در دست حتی با اظهارات شخص آقای هاشمی‌رفسنجانی تطبیق ندارد. ایشان در خاطرات سال 65 خویش به‌صراحت از وجود گرایش به تجدید رابطه با آمریکا در میان برخی سران قوا بعد از سفر هیئت آمریکایی سخن می‌گوید: «شب با دیگر قوا مهمان احمدآقا بودیم... درباره اصرار آمریکا به تجدید رابطه با ایران مذاکره کردیم. مخالف و موافق صحبت کردند. به نتیجه نرسیدیم. بنا شد در جلسات بعد بحث و قبلاً با حضرت امام مذاکره شود.» (اوج دفاع، خاطرات سال 65، هاشمی‌رفسنجانی، ص128)

هرچند راوی محترم مشخص نمی‌سازد در این جلسه چه کسانی موافق تجدید رابطه با آمریکا بودند و چه کسانی مخالف، اما سایر قرینه‌ها و موضع‌گیری‌ها، جایگاه ایشان را در این مباحث روشن می‌سازد. با وجود این، چند نکته در این فراز برای خواننده قابل تأمل خواهد بود: 1- آیا طرح بحث تجدید رابطه با آمریکا در جلسه سران بلافاصله پس از سفر یک هیئت بلندپایه آمریکایی به ایران با آن ارتباط دارد یا خیر؟ 2- آیا طراح و مبتکر بسترسازی برای تجدید رابطه با آمریکا در داخل و خارج کشور بر اساس سیاست کلان نظام عمل می‌کرده است یا خیر؟ 3- چرا بعد از این‌ که جلسه سران قوا تصمیم می‌گیرد این بحث را با امام مطرح سازد آقای هاشمی‌ دیگر سخنی از این مطلب به میان نمی‌آورد و آن‌ را مسکوت می‌گذارد؟ 4- آیا این مسئله اتفاقی است که عده‌ای در داخل کشور همزمان با اصرار آمریکایی‌ها برای تجدید رابطه همین سیاست را پی می‌گیرند؟

بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان مدعی شد تمایل آمریکایی‌ها برای تجدید رابطه تخریب کننده وجهه ایران یک‌سویه بوده است. این سخن دارای پشتوانه منطقی است که آمریکا به دلیل مواجه بودن با شرایط سخت در جهان اسلام به دنبال خارج کردن خود از نوک تیز حمله نهضت اسلامی بود، اما بدان معنی نیست که واشنگتن بدون دریافت نشانه‌هایی از سوی جریانی که آن‌ را میانه‌رو می‌خوانند هیئتی بلندپایه راهی تهران سازد.

جناب آقای هاشمی‌ تمایل یک سوی معادله را به صورت کاملاً شفاف بیان می‌کند: «ظهر، علی اخوی‌زاده که از اروپا برگشته، آمد. از طریق کاردارمان در لندن، دو نفر از مقامات آمریکایی با او ملاقات کرده‌اند. خواستار رفع تیرگی روابط شده‌اند.» (ص241) همچنین در فرازی دیگر در این زمینه آمده است: «آمریکایی‌ها برای برقراری روابط با ما دست و پا می‌زنند و به هر وسیله‌ای متشبث می‌شوند.» (ص243)

 

ادامه دارد...

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon