اندیشکده روسی|دلار؛ سلاح کشنده سرمایهداری-بخش اول
قرن بیستم دوره تلاش آمریکا برای تسلط بر قرن کنونی است که با پایهگذاری سیستم دلار به کنترل اقتصاد بینالملل و استثمار ملل میپردازد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، حدود نیم قرن است که از حاکمیت دلار آمریکا به عنوان یک ارز مسلط در تجارت بینالملل میگذرد و این کشور پس از جنگ جهانی دوم با بکارگیری سیاستهای پولی و مالی خود توانست از فضای بعد از جنگ برای تسلط بر جهان استفاده کند. دلار که از آن به عنوان یک سلاح قدرتمند آمریکا برای تحت فشار قرار دادن کشورها یاد میشود، همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده است و همین سلاح همچنان مشکلات داخلی این کشور را به فضای بینالمللی سرایت میدهد. در این میان بسیاری از اقتصاددانان معتقدند دلار در حال تضعیف است و روز به روز به سقوط خود نزدیک میشود، برخی دیگر ضعف دلار را میپذیرند اما آن را ناشی از سیاستهای اشتباهی میدانند که قابل اصلاح است. در هر صورت بحران دلار و ظهور ارزهای دیگر یا حتی جایگزینی آنها با دلار یک اتفاق واقعی است. قدرت اقتصادی چین و سهم آن از تجارت بینالملل به صورت روزافزون افزایش مییابد و اتحادیه اروپا با یوروی خود همچنان به عنوان رقبای اصلی دلار در نظر گرفته میشوند، اما ترسیم چشمانداز از وضعیت دلار در آینده و پیامدهای آن نیاز به بررسی انتقادی پیشینه سیستم دلار دارد، تا از این طریق بتوان به پیشبینی بهتر پرداخت.
رادیکا دسایی، استاد علوم سیاسی و مایکل هادسون، استاد گروه اقتصادی در دانشگاه میزوری آمریکا (کانزاس سیتی)، مقالهای را در اندیشکده روسی باشگاه مباحثه والدای منتشر کردهاند. آنها در این مقاله به تبیین وضعیت دلار، بررسی زمینههای تبدیل آن به عنوان ارز جهانی و چشمانداز آتی آن میپردازند.
دسایی و هادسون در مقدمه این مقاله، مینویسند: جوزف بایدن، رئیس جمهور آمریکا همچنان به جنگ سرد با چین ادامه میدهد و مشخص است که همه گیری ویروس کرونا توازن کنونی قدرت بینالمللی را به سمت چین تسریع کرده است. اما این یک نقطه عطف تاریخی است که قرن بیست و یکم را به قرن آسیا تبدیل میکند.
خوشبینیها درباره آینده دلار فاقد استدلال دقیق است
نویسندگان، اضافه میکنند: تجارت جهان از سال 1970 بر پایه اعتبار دلار به عنوان یک سیستم مالی میچرخد و به اعتقاد برخی کارشناسان، قرن بیستم به عنوان دوره زمینهسازی آمریکا برای تسلط در قرن کنونی بوده است. در هر صورت، برخی تحلیلگران مالی سقوط احتمالی دلار در آینده نزدیک را پیش بینی میکنند. البته اختلافات بین کسانی که به سرنوشت دلار همچنان خوش بین هستند و کسانی که پیشبینیهای تاریکی درباره آن دارند، مدتهاست که با بحرانهای رایج در سیستم دلار همراه بوده است. برای نمونه، اندیشمندانی مانند بنجامین کوهن، در سال 2020 از پایان امتیاز گزاف دلار حرف میزند و استفن روچ نیز در همان سال نسبت به کاهش 35 درصدی شاخص دلار طی 2 تا 3 سال آینده هشدار میدهد. در حالی که برخی از خوش بینان مانند بری ایچنگرین، استدلال منتقدان را رد میکنند، البته این خوشبینان به وضوح فاقد استدلال دقیق هستند.
در ادامه، آمده است: کوهن دلیل ادعای خود را حاکمیت بسیار ناکارآمد ترامپ در دوره همهگیری و استفاده از دلار به یک سلاح میداند، اما روچ معتقد است که افزایش وامهای آمریکا عامل اصلی سقوط دلار خواهد بود. اما چنین توضیحاتی نیز مانند بیشتر تفسیرهای مربوط به نقش جهانی دلار، مبتنی بر آمیزهای از خوش بینی و بلوف بیاساس است.
کارشناسان درباره تسلط سیستم دلار، اشاره میکنند: این مسائل مربوط به زمانی بود که پیوند دلار با طلا طی سال 1971 قطع میشود. سپس لازم بود تا مبنایی جدید برای نقش جهانی دلار ایجاد شود. در نتیجه یک طرح ابتکاری به وجود آمد که طی آن ایالات متحده آمریکا دیگر یک کشور عادی به همراه بدهی نیست، بلکه به عنوان یک بانکدار جهانی در نظر گرفته میشود و کسری ایجاد شده برای آنها در واقع یک وام به جهان و خدمات عمومی است که کشورها در ازای آن بایستی کنترل سرمایه و تنظیم مقررات مالی را لغو کنند.
پول تحت کنترل سرمایهداری!
نویسندگان درباره ماهیت پول، مینویسند: تصور اینکه پول مانند یک کالا است، شاید بهترین درک ما از آن باشد. پول یک نهاد اجتماعی کهن است که سرمایهداری را در یک مخمصه قرار میدهد. در اصل، ماهیت اجتماعی پول با انگیزه سرمایهداری برای خصوصیسازی، کنترل و کالایی کردن آن مخالف است. برای دستیابی به این کار، سرمایهداری تنها پایه و اساس بحرانهای مالی را ایجاد میکند. کارل پولان، پیرو جامعه شناسی مارکسیستی، پول را کالایی ساختگی میداند و مارکس نیز معتقد است که بر خلاف کالا، پول قیمت طبیعی یا هزینه واقعی تولید ندارد.
آنها معتقدند: بنابراین پول را باید به عنوان یک نهاد تاریخی ایجاد شده توسط انسانها که با تغییرات اجتماعی نیز دگرگون میشود، درک کنیم. سرمایهداری پول را به شکل عجیبی تغییر داده و به دنبال تبدیل آن به کالا است. یک نکته در اینجا اهمیت دارد، اول اینکه همهی پول بدهیِ عمومی یا بدهی خانوارها و بنگاهها به نفع طلبکاران خصوصی است، در واقع بازپرداخت بدهیها به منزله پرداخت بدهی طلبکاران خصوصی است، همچنین اسکناس و سکه صادر شده از سوی دولت نشاندهنده یک بدهی محاسبه شده است که در ترازنامه دولت منعکس میشود.
سرمایهداری تناقضها و بیثباتیهای خود را به کشورهای دیگر منتقل میکند
از نظر دسایی و هادسون، در تاریخ پول جهانیِ تحت کنترل سرمایهداری، یک تناقض اساسی وجود دارد. در سرمایهداری هیچ دولت جهانی و به دنبال آن هیچ پول جهانی وجود ندارد. هنگامی که کشورهای پیشرو به دنبال تحمیل پول خود به عنوان پول جهانی هستند، آنها بیثباتیها و تناقضات جدیدی را در منطق ناپایدار موجود اقتصاد ژئوپلتیک سرمایهداری و یا به قول مارکس روابط بین کشورهای تولید کننده وارد میکنند. دولت و سرمایهداران مسلط به دنبال انتقال پیامد تناقضات سرمایهداری خود به مانند مازاد کالا، سرمایه یا نیاز به نیروی کار ارزان و مواد اولیه به سایر کشورها و سرزمینها هستند. اما کشورهایی که میتوانند در برابر این سلطه مقاومت کنند، به رقبای آنها تبدیل میشوند. در این صورت درگیریها در سطح دیپلماتیک، اقتصادی و یا حتی نظامی رخ میدهد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/