ایران و مسئله افغانستان‌ـ‌۱؛ نه ریاکاری و نه انتحاری؛ عقلانیت انقلابی


یک نکته امروز در فضای رسانه‌ای و اجتماعی ایران بسیار بدیهی و ضروری است و آن اینکه باید درباره مسئله افغانستان با مردم ایران بسیار بیش از این سخن گفت.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ـ ‌انقلابی‌گری یعنی آرمانها را همیشه در نظر داشتن و از آن عدول نکردن، و عقلانیت یعنی غیر از آنکه آن آرمانها مبتنی بر عقلانیت باشد باید واقعیات را هم در نظر گرفت و از «واقعیت موجود» به‌سمت «واقعیت مطلوب» حرکت کرد.

 

امّا عقلانیت انقلابی دو دشمن بزرگ دارد؛ یکی محافظه‌کاری که یا آرمان‌ها را اساساً قبول ندارد و یا آن‌قدر مفتون و اسیر واقعیت‌ها است که آرمان را قربانی می‌کند و دیگری انقلابی‌گری غیرعقلانی که واقعیات را نادیده می‌گیرد و از این طریق آرمانها را به مسلخ می‌برد.

ماجراهای این روزهای افغانستان محک خوبی برای سنجش انقلابی‌گری، عقلانیت و همچنین در طرف مقابلش، ریاکاری و فرصت‌طلبی است. در ماجرای افغانستان، جمهوری اسلامی ایران به‌دنبال چیست؟ مشخصاً آرمان‌ها؛ آرمانها چیستند؟ امنیت و رفاه برای مردم افغانستان، عدم مداخله بیگانگان، عدم دیکتاتوری یک قوم بر دیگران، مشارکت همه مردم افغانستان در سرنوشت خود و به‌عبارت بهتر یک افغانستان برای همه افغانستانی‌ها.

ایران تلاش دارد با توجه به واقعیات میدانی در افغانستان به‌سمت این آرمانها گام بردارد. واقعیت طالبان را نادیده نمی‌گیرد؛ هم گذشتۀ بد او را می‌داند ـ و اساساً روزگاری با او منازعه مستقیم هم داشته است ـ و هم وعده‌های امروز طالبان را هم لزوماً ساده‌بینانه و دربست قبول نمی‌کند و به‌دور از شتابزدگی غیرعقلانی تحقق آنها را انتظار می‌کشد و مطالبه می‌کند و علاوه بر آن به‌دنبال پیگیری منطقی آرمانهاست که مهمترینش طرفداری از «مردم افغانستان» و احترام به خواست و اراده آنان است. ایران دلهره و اضطراب و نگرانی بخش مهمی از مردم افغانستان را نیز کاملاً درک می‌کند و دغدغه‌مند آنهاست، همچنان که در تمام این سالها مهمترین ملجأ مهاجران افغانستانی در تمام دنیا بود.

اما از دیگر سو این تصور ساده‌لوحانه را هم ندارد که در هر زمانی و هر مکانی باید نسخۀ واحدی پیچید؛ می‌داند که اگر همان‌گونه که در سوریه عمل شد در یمن هم اقدام شود، همان که در یمن صورت می‌گیرد برای عراق هم تجویز شود و همان که در عراق و سوریه و یمن می‌گذرد برای افغانستان هم نسخه‌پیچی شود، نه‌تنها نشانه‌ای از درایت و تدبیر و عقلانیت نیست، بلکه دقیقاً عکس آن است. هر کشوری و هر منطقه‌ای و هر زمانی و مکانی اقتضائاتی دارد و اساساً تیزبینی و درایت مربوط به همین مداقه در جزئیات است وگرنه احکام کلی که باید از مقاومت حمایت کرد، باید آزادمنش بود، باید عدالت‌خواهی کرد و امثال این‌ها اگر در میدان عمل با دقت در جزئیات همراه نباشد، مصداق ساده‌سازی و بدعملی است و چه‌بسا به‌ضرر همان آرمان‌ها هم تمام شود.

 اما کنار این رویکردی که سعی می‌کند مبتنی بر واقعیات آرمان‌ها را دنبال کند، گروه‌هایی هستند که عملکردشان نسبت کاملی با عقلانیت انقلابی ندارد؛ یک گروه که همیشه سعی کرده است در هر برهه‌ای به فریاد آمریکا برسد حالا با لفظ مقاومت بازی می‌کند؛ این دسته در گذشته حتی اسم مقاومت را هم نشانه‌ای بر شرارت می‌دانست و می‌گفت "این نام منافع ملی ما را به خطر می‌اندازد"، شعارش "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" بود، به مدافعان حرم و مشخصا‌ً فاطمیون افغانستانی اهانت می‌کرد و آنها را ناجوانمردانه، مزدور می‌خواند! و می‌گفت "هر اقدامی حتی مخالفت با رژیم کودک‌کش صهیونیستی چون مانع توسعه است(!) پس باید به کناری گذاشته شود"، اما همین گروه حالا صبح تا شام، ریاکارانه و به‌دروغ سرود مقاومت می‌خواند!

کار آن‌قدر مبتذل و طنز است که مجری بی‌بی‌سی هم شعار مقاومت می‌دهد و مثلاً طرفدار مقاومت شده است؛ حال آنکه سمت و سو و غرض آنها مشخص است؛ صرفاً مخالفت با جمهوری اسلامی و نجات آمریکا! طالبان گروهی است که با حمایت آمریکا تأسیس شد و حالا هم ـ که آمریکا بعد از 20 سال جنایت و ویرانگری از افغانستان فرار کرده است ـ بر کابل حاکم شده است، اما این دسته برای آنکه اذهان از آمریکا دور و ایران متهم شود به‌دروغ می‌گویند که "ایران طرفدار طالبان است و ما طرفدار مقاومت"! یاللعجب!

اما گروه دیگری هستند که حقیقتاً غرض و نیت انقلابی‌گری دارند؛ جوان‌های مخلص، باانگیزه و واقعاً طرفدار مردم افغانستان و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران. اینها نمی‌خواهند یک قوم که اکثریت نیست بر تمام اقوام دیگر با زور مسلط شود؛ زمانی که آواره‌شدن بخشی از افغانستانی‌ها را می‌بینند رنج می‌برند؛ دلسوختۀ مهاجرانند، گذشته طالبان را ـ آن زمان که پیشتر حاکم شده بودند ـ به‌درستی محکوم می‌کنند و برخی نشانه‌ها از سخت‌گیری‌های غلط را هم نگران‌کننده می‌یابند‌، اما بعضاً مشکل این گروه آن است که بدون نظر به همه واقعیات، نسخه‌هایی تجویز می‌کنند که ممکن است نه‌تنها آن آرمان‌ها را محقق نکند بلکه کاملاً عکس آن در عمل رخ بدهد.

ایران هیچ‌گاه طرفدار خونریزی و جنگ قومیت‌ها و نزاع مذهبی در افغانستان نیست، معتقد است که باید با گفتگو و واقع‌بینی مشکلات افغانستان به‌نفع مردم حل شود و دولتی فراگیر با مشارکت همه اقوام شکل بگیرد؛ ایران شدیداً مخالف جنگ مذاهب اسلامی است؛ ایران مخالف دفاع هر دولت خارجی اعم از پاکستان و امارات و آمریکا و... در اوضاع داخلی افغانستان است، در عین حال می‌خواهد این آرمان‌ها را در فضایی منطقی و با عقلانیت و با در نظر گرفتن واقعیات میدانی دنبال کند و منافع ملت ایران و افغانستان را توأمان پیگیر باشد. ایران نه جنگیدن را ضرورتاً نیک و یا بد می‌داند و نه نجنگیدن را؛ جنگ یا عدم‌جنگ ابزاری است که باید در خدمت آرمان و عقلانیت انقلابی قرار بگیرد؛ اگر کمک به مظلوم در یک جا با حمایت مستشاری نظامی بهتر انجام می‌شود و سرجمع نفع آن بسیار بیشتر از ضرر آن است، ایران هیچ‌گاه حمایت خود را از مستضعفان دریغ نمی‌کند، اما نگاهی غیرعقلانی به این موضوع هم ندارد که در هرجا اولین گزینه را همین حمایت مستشاری نظامی ببیند.

با تمام این مقدمات، یک نکته امروز در فضای رسانه‌ای و اجتماعی ایران بسیار بدیهی و ضروری است و آن اینکه باید با مردم بسیار بیش از این سخن گفت. اگرچه بدیهی است که درباره آن گروه سیاسی مغرض و حامی منافع آمریکا برای تنش‌زایی در ایران و و منطقه صرفاً لازم است که سیاست رسواکردنشان و به‌رخ کشیدن تناقضات و بی‌مبنایی‌شان در سیاست داخلی و خارجی را در پیش بگیریم، امّا اکثریت مطلق مردمی که امروز با مسئله افغانستان مواجهند از این دسته نیستند، به‌خصوص جوان‌های مخلص و انقلابی بسیاری هستند که باید در این باره با آنها بیشتر سخن گفت و همفکری کرد.

اگرچه می‌توان از برخی از این جوانان نیز گله کرد که "چرا بدون محاسبات کامل نسخه‌های غیرواقعی را دنبال می‌کنید؟" اما متأسفانه برخی محافظه‌کاری‌ها و اقدامات غلط دیگران هم این جوانان را آزرده و آنها را نگران کرده است؛ اقداماتی که برای توجیه منطق ایران در افغانستان با کج‌سلیقگی و اشتباه و از سر بدفهمی این منطق، طالبان را به‌گونه‌ای دیگر معرفی می‌کند و از آن بوی تطهیر گذشته طالبان در سالهای 75 تا 80 هم برمی‌آید. برای توجیه و تبیین منطق ایران در افغانستان نیازی به تطهیر گذشته طالبان و یا انکار حقایق نیست؛ فقط کافی است واقعیت‌ها همان‌طور که هست گفته شود؛ منطق ایران آن‌قدر مبتنی بر عقلانیت و انقلابی‌گری هست که نیاز به شعبده‌بازی نداشته باشد.

انتهای پیام/+