۹ دلیل معطل ماندن سند تحول بنیادین

9 دلیل معطل ماندن سند تحول بنیادین

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به دلیل غفلت و اهمال مدیران در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل تبدیل شده است. بی تردید از این سند نباید متن مقدس ساخت به نحوی که کسی نتواند آن را نقد کند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ دکتر حسن ملکی رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی با عنوان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش؛ آسیب‌ها و راهکارها نوشت:

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به دلیل غفلت و اهمال مدیران و صاحب منصبان در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل تبدیل شده است. بی تردید از این سند نباید متن مقدس ساخت به نحوی که کسی نتواند آن را نقد کند لکن علاوه بر این احتیاط؛ از تبدیل شدن آن به یک "سند معطل" نیز باید جلوگیری کرد.

البته اکنون تا حدودی به معطلی و مغفول ماندن طولانی مبتلا شده است و لازم است از وقوع رویدادهای بعدی پیشگیری کرد.

لازم است بار دیگر همه علاقه‌مندان به تعلیم و تربیت اصیل و بومی در خصوص این پرسش بیاندیشند که سند تحول بنیادین چه ماهیتی دارد؟ پس از ده سال از تصویب آن باید ماهیت‌ نگری کنیم. هر قدر انسان به ماهیت امور بنگرد امر ممدوحی است ولی اگر ماهیت نگری به تغییر در ماهیت تصمیمات منجرنشود بی‌فایده است.

سند تحول بنیادین ماهیتاً، مبناست. ماهیت مبنایی دارد و با چیزی جز بنا یا بناهای متناسب با آن به اتمام نمی‎رسد. در مثل مناقشه نیست؛ برای ساختن یک بنا در امور فیزیکی و مادی ابتدا فونداسیون و اساس را تدارک می‎بینند.

معمولاً برای ایجاد یک پایه و مبنای محکم وقت و اندیشه ورزی زیاد صرف می‎شود. چون پایه‎ها باید محکم باشند تا بناها استحکام لازم را داشته باشند حال اگر پایه‎ها و مبناها در زمین آماده شد ولی بناها اضافه نشدند در طول زمان باد و باران و طوفان آن ها را پُر می‎کند و به یک چیز هزینه‌بر تبدیل می‎نماید.

پایه‎ها باید با اضافه شدن دیوارها و ستون‎ها به زینتِ " اتمام" مزین شود و مورد بهره برداری درست قرار گیرند. در مسائل غیرمادی و فکری نیز همین گونه است. اگر مبناها تدوین شود باید بناهای فکری بر روی آن سوار شود در غیر این صورت غبار زمان روی آن را می‌پوشاند و طوفان زندگی آن را غیرقابل استفاده می‎سازد.

بیماری «تعطیلی» سند تحول بنیادین

متأسفانه مبنایی به نام سند تحول بنیادین نیز به بیماری "تعطیلی" دچار گشت. هر بار و در هر دوره‎ای برای خالی نبودن عریضه و گاهی نیز برای تبلیغ و فریب حرف از سند تحول بنیادین زده می‎شد ولی هیچ فایده ای نداشت و البته بنا نبود فایده‎ای داشته باشد. هیچ انسان عاقل مدعی نیست که این سند بدون اشکال و نقص است، هر متنی که انسان‎ها بسازند کاستی‎های خود را خواهد داشت، مهم فهم درست و پذیرش نقص‌ها و اقدام برای برطرف کردن آن‎هاست.

سند تحول بنیادین شناسنامه‎ فرهنگی و تربیتی ماست. قبل از تدوین آن ما بدون شناسنامه بودیم، هویت نداشتیم. مجبور می‌شدیم با شناسنامه‎های بدلی و غریبه به حیات نامعقول خود ادامه دهیم. اصولاً دنیا طوری نیست که خلأها و کاستی‎ها برای همیشه باقی بمانند، اگر کاستی‎ها به طرز صحیح و اصیل برطرف شد فرجی حاصل می‎شود ولی اگر نشد، با جایگزین‎های نامناسب و ناشایست پُر می‎کنند.

اصولاً خلأها تداوم ندارند یا با محتواهای اصلی و اصیل و یا با محتواهای بدلی و اسیر پُر می‎شوند. ما قبل از تصویب سند تحول اسیر دست اندیشه‎های عاریتی و غریبه بودیم و پس از تصویب آن صاحب شناسنامه شدیم با کمال تأسف این جایگاه سند مغفول ماند و اعتنای شایسته به آن نشد.

1- نگاه آسیب شناسانه

چرا این سند مهم و کم نظیر با همه نواقصی که دارد اجرایی نشد؟ با نگاه آسیب شناسانه، کدام موانع و آسیب‎ها باعث شد این غبن تاریخی در تعلیم و تربیت ایران پدید آمد.

بی‌شک تا آسیب‎ها فهم نشوند و پذیرفته نشوند چیزی عوض نمی‌شود. بارزترین آسیب‌ها همان غفلت و معطل ماندن سند است که شرح داده شد. علاوه بر آن مواردی وجود دارد که شرح داده می‎شود.

1/1 - فقر الگو

برای عملیاتی کردن سند به الگوهایی نیاز است. بدون آن‎ها نمی‎توان بناها را به مبنا متصل نمود."الگوی ربط" می‎تواند بناها را به مبنای اتصال دهد و انسجام و یکپارچگی ایجاد کند. همان معماری و یکپارچه‎سازی که در ساختن بناهای فیزیکی مورد توجه قرار می‎گیرد در بناهای فکری و تربیتی نیز باید لحاظ شوند به جای تدوین الگوهای ربط در بخش‎های مختلف آموزش و پرورش اسناد غیرمفیدی به نام زیرنظام‎ها تهیه شد.

زیر نظام‌ها کارایی لازم را ندارند

تجربه نشان داد که زیرنظام ها کارآیی لازم را ندارند و وضع کنونی آن‎ها اثری جز زیور آرشیوها ندارد برای نمایش دادن شاید به درد بخورد ولی برای تداوم تحول در آموزش و پرورش مفید نمی‎باشد. 

زیرنظام‎ها در حقیقت توزیع و تعیین سهم هریک از بخش‎های مختلف آموزش و پرورش است. این اقدام ناصحیح باعث شد کثرت جای وحدت را بگیرد و اقدامات تحولی تجزیه شود، تفکیک لازم است ولی تجزیه آسیب زاست به جای این زیرنظام باید الگوهای عملی جهت دهنده در هر بخش تدوین می‎شد و نحوه عمل هر یک را برای اجرای سند در برنامه درسی ملی مشخص می‎کرد.

این الگوها را با عنوان الگوی ربط باید مورد حمایت قرار داد و اجرایی نمود بی توجهی به الگو یا الگوهای ربط در عملیاتی کردن سند از جمله غفلت‎های خسران آفرین است. در این چند سال بارها تذکر داده شد ولی بی توجهی کردند.

1/2- مدرسه تراز سند، معلوم نیست

همه تصمیمات در برنامه‎ها نهایتاً در مدرسه باید اجرایی شود، همه رویدادهای اصلی و اثرگذار در این موسسه تربیتی رخ می‎دهد. هنوز ساختار، ویژگی‎ها و هندسه دقیق مدرسه در تراز انقلاب و سند تحول بنیادین طراحی و تصویب نشده است، آیین نامه اداره امور مدرسه در دست تدوین بود که ناقص مانده است با وجود این کاستی عظیم چگونه می‎توان انتظار داشت که طرح‎ها و برنامه‎های تحولی ستاد در مدارس اجرایی شود؟ کما این که اجرایی نشده است. چرا بسته‎های تحولی به نحو مطلوب اجرایی نشد؟

مدرسه متحول نشده است

چرا کثرت جلسات و تراکم مباحث و گاهی نیز مناقشه‎های حرفه‎ای نتوانست این مشکل را حل کند؟ پاسخ آن است که "مدرسه" متحول نشده است. همان مدارس پیشین است ولی ما مکرر طرح و بخشنامه ارسال می‎کنیم و به جایی نمی‎رسد مانند آن چه که سال‎ها قبل در اجرای سند تحول در دوره متوسطه پیش آمد.

ناگواری‎ها و اعوجاجات به جایی رسید که تعداد بخشنامه‎های ارسالی به استان‎ها را باید با ماشین باربری حمل می‎کردند، خواستیم انحرافات را با بخشنامه حل کنیم و نتوانستیم. نباید اجازه دهیم اکنون نیز این تجارب تلخ تکرار شود و عقلانیت رخت بربندد؛ شک نکنیم که در اجرای سند تحول بنیادین از مدار تدبیر و عقلانیت زاویه گرفته‎ایم چه طور می‎شود که در مدرسه غیرتحولی، برنامه‎های تحولی را اجرا کرد؟

به عنوان نمونه به همین دلیل برنامه ویژه مدرسه (بوم) به درستی اجرا نشد، نقش و شرایطی که برای معلم مدرسه منظور شده و طی سال‎های نهادینه شده است اجازه نمی‎دهد، برنامه‎های تحولی اجرا شود.

1/3– عدم فهم یکسان از محتوای سند

هنوز خیلی‌ها جایگاه مبنایی سند را باور و فهم نکرده‎اند. توضیحی که در مورد رابطه بنا و مبنا داده شده از نظر خیلی از نخبگان مورد توجه نیست، گاهی به این سند مهم به عنوان یک کتابچه‎ای نگاه می‎شود که نهایتاً باید مطالعه کرد و برداشت‎هایی نمود. براساس همان برداشت‎ها عمل کرد، در فهم درست مفاهیم اساسی سند کاستی‎های فراوان وجود دارد حقیقتاً واژگانی که در سند به کار رفته ریشه فلسفی و اعتقادی دارند و وجه تمایز آن با سایر اسناد و فلسفه‎ها به شمار می‎روند.

حیات طیبه مبهم است 

اصولاً در فضای معنایی فلسفه تربیت اسلامی واژه‎های نوساخته شده است. متأسفانه این واژه‎ها مورد درک درست قرار نگرفته است. به عنوان مثال "حیات طیبه" به عنوان یک موضوع قرآنی و اصیل برای خیلی از طراحان، معلمان و کارشناسان مبهم است، تحلیل و اجرای آن از طریق برنامه‎های درسی و تربیتی که گام‎های بعدی و عملیاتی به شمار می‌‎روند به پیگیری خاص نیاز دارد، اصولاً در فهم خود مفاهیم هنوز ابهامات و تفاوت برداشت‎ها وجود دارد. 

هنوز فهم حیات طیبه و مفاهیم مشابه به حافظه تربیتی اقشار مختلف تعلیم و تربیت تبدیل نشده است‎، عمدتاً لقلقه زبان است و به علم و آگاهی تبدیل نشده است به همین دلیل سند تحول نزد عاملان و مجریان تربیت غریب است.

1/4- تزلزل در مدیریت

اجرای سند به ثبات مدیریت نیاز دارد چنانچه همه نواقص برطرف شود و برای اجرای سند هیچ مانع و مشکلی وجود نداشته باشد به مدیرانی نیاز دارد که فرصت لازم برای اجرای آن در اختیار داشته باشند.

تغییر دولت‎ها وگاهی نگرش باندی و گروهی باعث تعویض مدیران می‎شود و آنان نیز نمی‎توانند برنامه‎های خود را با واقعیت‎ها به درستی تطبیق دهند و اقدامات عملی و امتدادی به عمل آورند.

اصولا مدیریت با زمان و زمینه پیوند وثیق دارد. هریک از این دو در اختیار نباشد مدیر نمی‎تواند ایده‎های خود را به طرح و برنامه و برنامه‎های خود را به اقدامات اجرایی موثر تبدیل کند، گاهی تغییر مدیریت لازم و ضروری است ولی اگر از حد بگذرد و به یک رویه تبدیل شود موجب زیان و ضرر خواهد شد.

اکنون در کشور ما دچار تغییرات مخل شده‎ایم، یک مدیر همین که سفره مدیریتی خود را پهن می‌کند باید در فکر جمع کردن آن باشد. فرصت لازم را ندارد تا بر سر سفره تولیدات، خود را بیاورد و به ذائقه‎ها عرضه کند.

5/1- عدم تمایل کافی برای اجرای سند

این حقیقت را نمی‎توان انکار کرد که برای اجرای سند اراده قوی و پیشرو به وجود نیامده است، مدیران و کارشناسانی وجود دارد که به این تحول علاقه دارند و در خصوص آن مطلب نوشته‎اند، تحلیل کرده‎اند و قواعدی نیز تدوین نموده‎اند.

وزرای آموزش و پرورش دنبال تحول نیستند

ولی اراده کلان و وسیع که بتواند همه را به حرکت درآورد شکل نگرفته است، شاید یکی از علل این باشد که نتوانسته‎ایم فواید و آثار واقعی و عینی اجرای سند و برنامه‎های تحولی را به جامعه معرفی کنیم.

تا زمانی که شخص وزیر آموزش و پرورش خود را مجری اسناد تحولی نداند و در این راه همه جانبه وارد نشود چیزی تغییر نخواهد کرد، تا کنون چنین وزیری با چنین شجاعتی دیده نشده است. بی حکمت نیست که گفته می‎شود مردم از دین ملوک خود پیروی می‎کنند.

هر راه و رویه‎ای از رئیس صادر شود نزد مرئوس به فرهنگ تبدیل می‎گردد و به اراده جمعی تبدیل می‎شود. حقیقتاً چنین فضایی از سوی وزیران دیده نشده است.

6/1- فقدان نگاه راهبردی در اجرای سند

نگاه راهبردی باعث می‎شود، نقطه‎ای که در آن قرار داریم به درستی تحلیل شود، جایی که قرار است برسیم به نحو مطلوب تعریف شود، مراحل بین راه مشخص گردد و نحوه نیل به آن نیز تدارک دیده شود.

به علاوه این که در برنامه راهبردی هوشیاری نسبت به محیط وجود دارد. نقاط قوت و ضعف، فرصت‎ها و تهدیدها تنظیم می‎گردد و رابطه آن‎ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می‎گیرد.

با تعیین هدف‎های عملیاتی و راهبردی مناسب نقشه راه برای حرکت به دست می‎آید، در عملیاتی کردن سند و پیش برد برنامه‎های تحولی به این قاعده توجه لازم را نکردیم. انصافاً چه زمانی تمرکز به این کردیم که در اجرای سند تحول چه فرصت‎هایی در اختیار داریم؟ کدام تهدیدها مطرح هستند؟ نقاط قوت و ضعف ما کدامند؟

حتی در پیگیری‎های سال‎های اخیر نیز که به نظر می‎رسید بناست با درایت بهتر و بیشتر برنامه‎ها را پیش ببریم خبری از این نگاه راهبردی نبود و نیست. نگاه راهبردی حال را به آینده، گذشته را به حال و آینده را به واقعیت‎ها متصل می‎سازد و اقدامات را از جهت نظری وعملی معنادار می‎سازد. در مواجهه با اجرای سند تحول نه تنها برنامه راهبردی نداشتیم بلکه برنامه‎های معمولی اثرگذار را نیز به طرز صحیح پیش نبردیم.

7/1- عدم اطلاع و حمایت ارکان نظام از اجرای سند

کارهای بزرگ به حمایت‎های وسیع نیاز دارد. اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کار بزرگی است و از یک جهت بزرگترین کارهاست. تعلیم و تربیت در قیاس با سایر ابعاد فعالیت‎های نظام جایگاه بسیار بالایی دارد و همه انبیای عظام برای انسان‎سازی مبعوث شده‎اند، اگردر برنامه‎های خود از اقتصاد، سیاست، امنیت و غیره حرف می‎زنند همه جنبه وسیله‎ای دارند و در ارتباط با هدف اساسی یعنی تربیت انسان‎ها معنا و جایگاه پیدا می‎کنند.

سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی نقشه کلی تعلیم و تربیت هستند و به حمایت ارکان نظام و قوای کشور نیاز دارند، چنانچه قوه مقننه، قوه قضائیه و سایر ارکان مدافع وحامی تعلیم و تربیت باشند و به اجرایی شدن سند تحول کمک کنند رویدادهای بزرگی در کشور به وقوع می‎پیوندد. در سال‎های پیشین چنین حمایتی نبود.

هر موقع مسایل آموزش و پرورش طرح می‎شد تحلیل‎هایی به عمل می‎آیند و جهت‎گیری‎های آشکار می‎گشت ولی هیچ گاه تعلیم و تربیت آن طور که شایسته‎ی نظام جمهوری اسلامی ایران است مورد حمایت قرار نگرفت. در همین سال‎های اخیر مدیرانی که برای آموزش و پرورش انتخاب شده‎اند تأمل کنید.

انصافاً اگر نزد ارکان اصلی نظام آموزش و پرورش جایگاه درستی می‎داشت چنین انتخاب‎های نامناسب و جهت‎گیری‎های ناصحیح به عمل می‎آمد؟ یک نفر مدافع واقعی نظام تعلیم و تربیت است و آن هم رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی است. معظم له قوی‎ترین و اصیل‎ترین مواضع را نسبت به تعلیم و تربیت دارند لکن چون بدنه‎ آموزش و پرورش و بخش عمده‎ مسئولان چنین موضع قوی ندارند فرامین و مواضع رهبری مورد عنایت ساختاری قرار نمی‎گیرد. در نتیجه سال‎ها می‎گذرد و مشکلات حل نشده باقی می‎مانند.

نمونه بارز این نقیصه، اجرایی نشدن سند تحول بنیادین در طی سال‎های اخیر علیرغم تذکر و تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

ایشان طی ده سال گذشته هر سال فرموده‎اندکه این سند را عملیاتی کنید لکن اقدام جدی و اثر گذار صورت نپذیرفته است. هرگز نمی‎توان اقدامات موردی و مقطعی را اجرای سند تحول بنیادین تلقی نمود.

8/1- ضعف جدی در مشارکت اجتماعی

برای پیشرفت نظام تعلیم و تربیت و اجرای اسناد، مشارکت اقشار تصمیم گیرنده یک امر ضروری است و هیچ چیز دیگر جایگزین آن نمی‎شود. آن چه که تحت عنوان تقسیم کار ملی نامیده می‎شود برای اجرای سند مورد نیاز است. هریک از جوامع مرتبط با تعلیم و تربیت ظرفیت و اثر گذاری خاص خود را دارد.

جامعه معلمان به قدری قدرت دارند که در صورت برنامه‎ریزی درست می‎توان از طریق آنان برنامه‎های مهم و وسیع را اجرایی کرد. متأسفانه به دلیل اقدامات نامناسب برای تشکل‎های معلمی و گاهی غلتیدن آنان به سمت جناح‎های سیاسی و زاویه گرفتن از مصالح تعلیم و تربیت، اعتبار تشکل‎ها مخدوش شده است لکن هنوز امیدی برای بهره‎مندی از آنان و نیل به هدف‎های تعلیم و تربیت وجود دارد.

به نظر می‎رسد برای مشارکت اجتماعی معلمان در اجرای سند و سایر فعالیت‎های تعلیم و تربیت باید الگوی مشارکت درست تدوین کرد، تاکنون چنین الگویی تهیه نشده است.

همین طور در چگونگی ارتباط با خانواده محتاج الگوست، اگر قصد بهره‎مندی از نخبگان را داشته باشیم به الگوی مشارکت نخبگان در تعلیم و تربیت نیاز داریم. در مجموع بدون الگو قادر به اداره امور به نحو مطلوب نخواهیم بود.

اگر گروه‎های مختلف به کمک مسئولان نیایند و کمک‎های خود را متناسب با نقش و جایگاه شان به طور هدفمند انجام ندهند موفقیت کافی به دست نخواهد آمد.

9/1- فقدان پیوست مالی اجرای سند

بدون حمایت مالی و تأمین ضرورت‎ها و نیازهای اقتصادی؛ برنامه‎های تحولی پیش نمی رود. ازجمله نواقص در این مسیر این بود که پیوست مالی نداشتند و در اجرای برخی از برنامه‎ها توقف و یا حداقل کندی پیش می‎آمد، احتمالاً علاوه بر پیوست مالی پیوست‎های دیگری نیز مورد نیاز باشد ولی حمایت‎های مالی از فعالیت اجرای تحول بنیادین مهم و اساسی است.

2- اقدامات ضروری برای آینده

نواقص ذکر شده نباید باعث ناامیدی در پیگیری‎های جدی کارهای تحولی شود بلکه باید این مسیر با برنامه‎ریزی دقیق‎تر و گام‎های استوارتر تعقیب شود. بعضی از نواقصی در طبیعت اقدامات تحولی است و برخی نیز در اثر کم توجهی به وجود آمده است. باید برای هر دو وجه چاره‎ای اندیشید و برنامه‎ها را پیش برد.

1/2- طراحی ساختار مدرسه تراز تحول

با این که در سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی در خصوص ساختار مدرسه دلالت‎های مشخصی ارایه گردیده است تا کنون مدرسه مطلوب طراحی و تصویب نشده است. این در حالی است که همه اقدامات تحولی در مدرسه باید به ثمر برسد، چگونه ممکن است بدون تعیین تکلیف نقش تحولی نیروی انسانی شاغل در مدرسه بتواند انتظارات را برآورده کرد؟ معلم چه نقشی باید ایفا کند؟ اگر می‎تواند به طراحی نیز بپردازد حدود و ثغور فعالیت‎ها چگونه است؟ مدیر آموزشی دارای کدام حقوق و تکالیف است؟ در اجرای برنامه‎های تحولی چه نقشی دارد؟ قاعدتاً بخشی از برنامه‎ریزی‌های آموزشی بر عهده‎ مدیر آموزشگاه باید گذاشته شود.

نسبت و رابطه مربی پرورشی با معلم چه وضعی خواهد داشت آن چه که در وضع فعلی وجود دارد دامن زدن به تفکیک است در حالی که تلفیق و یکپارچه‎سازی آموزش و پرورش از ضرورت‎های برنامه‎های تحولی است، برای تلفیق باید در نقش‎ها یکپارچه‎سازی و نظام ارتباطی موثر صورت پذیرد. به طور کلی هم نقش‎ها باید تغییر کند و هم نظام نقش‎ها و شبکه ارتباطی آن‎ها وضعی تحولی به خود بگیرد. در مورد هریک از عناصر تعلیم و تربیت برنامه‎های درسی و ارتباط آن‎ها با یکدیگر باید بازاندیشی اساسی نمود. تعویق در طراحی مدرسه مطلوب یکی از معایب اساسی است.

2/2- تدوین الگوهای ربط

تحول اساسی زمانی رخ می‎دهد که از ارتباط بناها به مبنا اطمینان حاصل شود. در مبانی نظری سند و ساختار آن صورت بندی خاص برای مبنای به عمل آمده است. مبنای فلسفی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و...؛ مطابق فلسفه تربیت اسلامی تدوین یافته‎اند. اگرمبانی به طریق صحیح و نظام ارتباطی دقیق به بناهای مختلف متصل نشود. روح مبانی در کالبد طرح‎ها و برنامه‎ها دمیده نمی‎شود. به همین دلیل عنوان "الگوی ربط" برای این منظور انتخاب شده است.

هریک از بخش‎های آموزش و پرورش نخستین سوالی که باید ازخود کنند این است که جهت گیری  و هدف‎های مورد نظر چگونه به جهت گیری و هدف‎های کلی اسناد تحولی ارتباط می‎یابند؟ اولین عنصر و اولین تصمیمی که معمولاً در برنامه‎ریزی‎ها تعیین می‎شود عنصر هدف است. چنانچه هدف‎های هریک از اجزای نظام تعلیم و تربیت به هدف‎های کلی سند تحول بنیادین مرتبط نشود، تحولی به وقوع نمی‎پیوندد. از طریق ارتباط است که هویت‎ها معلوم می‎شود. نوع الگوی ربط با توجه به ماهیت هر بخش متفاوت است. درک این تفاوت‎ها در تدوین الگوی ربط اثر مستقیم دارد.

3/2- برنامه ریزی جهت اشاعه سند

با این که سال‎ها از تصویب و ابلاغ سند سپری می‎شود ولی هنوز در حافظه فردی و اجتماعی اقشار مختلف تعلیم و تربیت استقرار نیافته است. سخنرانی‎های متعدد، برگزاری سمینارها و نوشتن مقالات گوناگون و کارهای مشابه دیگرنتوانسته این مهم را تحقق بخشد. به نظر می‎رسد اقدامات موثر دیگری باید به عمل آورد. باید به نقطه‎ای برسیم وقتی که از سند تحول و اقدامات تحولی حرف زده می‎شود همه برداشت‎ها یکسان و پذیرش همگانی داشته باشند. این نه به این معناست که باید همه محتوای آن را بپذیرند و کاملاً مطیع باشند، ممکن است نقدهای جدی هم داشته باشند ولی آگاهانه نقد کنند. اگر بعد از فهم نقد صورت گیرد، اثر بخش و ثمر بخش خواهد بود.

موثرترین اشاعه همزمان با اجراست. چنانچه اجرای سند با برنامه‎ریزی دقیق و عالمانه صورت گیرد و تا حدودی آثار و نتایج آن را در میدان و عمل ببینند، به پذیرش سند کمک می‎کند. بین "فهم" و "پذیرش" باید تفاوت گذاشت ممکن است جامعه سند را بفهمند ولی نپذیرد. فهم به ارتباط موثر کمک می‎کند ولی پذیرش به اجرای کامل آن یاری می‎رساند برای فهم و پذیرش باید برنامه‎ریزی کرد.

4/2- الگوی اجرایی بومی

الگوهای اجرای گوناگون در ادبیات علمی برنامه‎ریزی درسی معرفی شده است. تنوع الگوها نشان می‎دهد که باید به عرصه اجرا نیز عالمانه و با رعایت اصول نگریست و گام‎های منطقی و درست برداشت از جمله عواملی که در انتخاب و تدوین الگوی اجرا، موثر است نوع نظام آموزشی است.

در نظام‎های غیرمتمرکز، اجرا با الگوهای متکثر و با محوریت کامل معلم قابل پیگیری است و در نظام‎های متمرکز با اقدامات از بالا به پایین و در نظام‎های نیمه متمرکز با ترکیبی از دو الگوی مذکور برنامهظریزی شود. نظام تعلیم و تربیت ما فعلاً متمرکز است و شاید با الهام از مفاد سند تحول کاهش پیدا کند.

بی تردید نظام غیرمتمرکز با فلسفه تربیتی اسلامی تناسب ندارد و تمرکز مطلق نیز مورد تایید نیست. باید الگویی طراحی کرد که در آن ضمن صیانت از اصول و ارزش‎های اسلامی به نوآوری‎ها و خلاقیت‎های مدیران داده شود و رویش طرح‎ها و برنامه‎ها از سطوح پایین انجام گیرد.

اجرای سند تحول و برنامه درسی ملی نیز با این رویکرد باید پیش برود، لازم است ضمن طراحی اصول کلی و تمرکز گرایانه به شرایط استان‎های مختلف توجه شود و معلمان وخانواده‎ها نیز از شرکای جدی الگوی اجرا محسوب شوند. نقش معلمان، دانش آموزان و خانواده‎ها در راهبردها و راهکارهای مختلف سند تصریح شده است.

شرط طراحی الگوی اجرا آن است که جایگاه اقشار مختلف در سند به درستی فهم شود و دلالت‎های مرتبط با آن‎ها استخراج شود. به عبارت دیگر شیوه اجرا نیز باید به عنوان یکی از مصادیق "بنا" به مبانی و اصول کلی تعلیم و تربیت ارتباط منطقی داشته باشد.

5/2- صلاحیت عوامل اجرا

آنانی که سند تحول را عملیاتی می‎کنند باید "صلاحیت تحولی" داشته باشند. احتمالاً این واژه جدیدی است که وارد عرصه و هندسه صلاحیت‎ها می‎شود. صلاحیت تحولی به مجموعه‎ای ازنگرش‎ها، طرز تلقی‎ها، شناخت‎ها، موضع‎گیری‎ها و مهارت‎ها اطلاق می‎شود که فرد را برای اقدام تحولی راستین آماده می‎کند و آنان را به ایفای نقش موثر وادار می‎سازد، یک عنصر تحولی باید بدون دستور و بخشنامه‎های مرسوم وارد عرصه تحول شود و گاهی نیز از مسئولان مطالبه کند.

اصولاً مقوله‎ تحول مقوله‎ انتظار نیست بلکه مقوله حرکت و مطالبه است.کارشناسی که عمق تحول را فهمیده است باید به تعهدات ناشی از آگاهی و ضرورت عمل کند و به صورت فعال و در جنبه ‎های نظر و عمل کوشا باشد. بی تردید برای ایفای نقش مطالبه گر وفعال باید از طریق آموزش‎های مداوم و ارتباطات موثر و هم اندیشی‎های مکرر کسب صلاحیت کند و آمادگی کسب نماید.

البته این آمادگی یک امر مستمر است و مقطعی نیست زیرا که تحول با وقایع و رویدادهای نو مواجه می‎شود و علاوه بر آموزش‎های حضوری باید از امکانات فناوری اطلاعات و ارتباطات و فضای مجازی کمک گرفت و برنامه‎های آماده سازی را به نحو کامل و همه جانبه اجرا کرد روش کارگاهی در بین روش‎های مختلف نتیجه بخش‎تر است؛ هرچند صرفاً به یک روش نباید اکتفا کرد.

6/2- پرهیز از اختلاط نقش‌ها

یکی از اقدامات غیرعادی و نامعقول در پیگیری برنامه‎های تحولی آن است که اعتبار نقش‎های سازمانی را نادیده بگیریم و با ایجاد نقاط تلاقی در وظایف کارها را پیش ببریم. بی تردید این رویه درست نیست زیرا که موجب سردرگمی، کاهش انگیزه و کاهش کارآمدی فعالیت‎ها می‎شود.

به عنوان مثال سازمان پژوهش و برنامه‎ریزی آموزشی به حکم قانون مسئول برنامه‎های درسی و تألیف کتاب‎های درسی است. همه محتواهایی که به مدارس وارد می‎شوند باید مورد تایید این سازمان باشند، بر این اساس برنامه‎های تحولی و تغییرات محتوایی نباید و نمی‎تواند در معاونت‎های دیگر آموزش و پرورش تولید و یا تایید شوند. همین طور قلمرو اختیارات سازمانی سایر حوزه‎ها نیز محترم هستند و باید در یک فضای تفاهمی و توافقی اقدامات تحول را مدیریت کرد.

نباید از یاد برد که تحول به انضباط خاص خود محتاج است و انضباط نیز به مدیران وکارشناسانی با ذهن و عمل منضبط نیاز دارد. در صورت اختلاط نقش‎ها، مسئولیت‎ها و پاسخ گویی به هاله‎ای از ابهام می‎روند در فضای مبهم نیز هدف‎ها تحقق نمی‎یابد.

7/2- ساختار تحول گرا

ساختار تشکیلاتی و مناسبات نقش‎ها باید طوری باشد که بتوان برنامه‎ها را تا مدرسه مدیریت کرد و اجرا نمود. همان طور که قبلاً توضیح داده شد نظام تعلیم و تربیت و برنامه‎ریزی درسی به طور متمرکز اداره می‎شود و این شیوه مطابق دلالت‎های سند تحول بنیادین قابل تعدیل است. قدری از تمرکز باید کاست و به استان‎ها اختیار داد.

برای کاهش تمرکز لازم است در مراکز استان‎ها و مناطق مختلف کانون‎های برنامه‎ریزی درسی و تدوین محتوا تأسیس شوند و در چارچوب ثابتات تحول به امور متغیر و قابل انعطاف میدان عمل و تصمیم گیری داده شود.

این که این کانون‎های استانی چگونه باشند و تا چه حدی اختیارات داشته باشند به بحث کارشناسی نیاز دارد. با کمال تأسف در همین فضای تحولی در آموزش و پرورش و ضرورت ایجاد ساختار جدید و منعطف، با یک تصمیم ناصحیح معاونت‎های پژوهشی در استان‎ها حذف شد و رابطه سازمان پژوهش و برنامه‎ریزی آموزشی با استان‎ها قطع گردید. در حال حاضر این سازمان که تولیدات آن در کل کشور توزیع می‌شود و برای هر سفره‎ای هست با استان‎ها هیچ رابطه تشکیلاتی ندارد.

8/2- طرح یک سوال راهبردی

هنوز هم دیر نشده و می‎توان این سوال راهبردی را طرح کرد که مناسب‎ترین الگو و یا الگوها برای عملیاتی کردن سند تحول بنیادین کدام است؟ هر چند این سوال باید در آغاز طرح می‎شد و ریشه‎ای‎تر جواب داده می‎شد ولی هنوز هم به دلیل اهمیت موضوع قابل طرح و پیگیری است. این سوال در آغاز برای مجریان تحول‎، به طور عمیق پاسخ داده نشده است.

مانند خیلی از کارها که "نشئه‌گی" به "ورزیدگی"غلبه می‎کند در راه تحول نیز به نظر می‎رسد همین عارضه، اختلال ایجاد کرده است. به عنوان مثال در آن لحظات حساس که هیجانات و تبلیغ گرایی غالب بود به درستی نیاندیشیدند که زیرنظام چه تأثیری در تحول دارد؛ آیا به جز انشقاق و تجزیه امور اثری دارند؟

با تقسیم سهم‎ها و توزیع راهبردها بین معاونت‎های مختلف وزارتخانه که تحول رخ نمی‎دهد به جای این که "الگوی ربط" طراحی کنند و کارهای خود را با قلاب‎های صحیح و محکم به مبانی متصل سازند به توزیع اجزای سند رو آوردند.

در جاهای دیگر نیز چنین اشتباهاتی به وقوع پیوسته است. همین رویه‎های غلط مانع تداوم معقول ومنطقی فعالیت‎های تحولی شد و پیامدهای منفی آن ظاهر شده است. لذا شایسته است آموزش و پرورش به طور شجاعانه و مانند آنچه که سال‎ها پیش در تغییر بنیادین دوره تحصیلی متوسطه و رجعت از راه غلط رخ داد؛ عمل کند و از شیوه‎های ناصحیح دست بردارد و اصلاحات جدی انجام دهد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon