پوست‌اندازی ادبیات کودک در دهه ۶۰؛ از ورود اقلیم تا قصه‌های جنگ

ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۶۰ مصداق بارز پوست‌اندازی در این حوزه است. سرانجام ما به ماهیتی جدی در ادبیات کودک و نوجوان می‌‌رسیم، چیزی که بسیار به آن نیازمند بودیم و این از برکت آن انقلابی است.

خبرگزاری تسنیم،‌ سعید تشکری:

گذر از سال 1359 و رسیدن به آغاز دهه 60، گذر جامعه ادبی از شرایط سیاسی حادی است که با فعالیت‌های گروه­‌های سیاسی رقم خورده بود و ادبیات کودک را تریبونی برای بیان عقاید خود قرار داده بودند. گذر از این شرایط حاد، ادبیات کودک و نوجوان را به یک آرامش در آغاز دهه 60 می­‌رساند. این آرامش به رفتاری حرفه­‌ای از سوی همه ناشران می­‌انجامد. رفتاری که نتیجه­ آن تولیدات واقعی برای ادبیات کودک و نوجوان است.

در این دوران طلایی، در دهه 60 مصادیق کاملی برای رشد و اعتلای ادبیات کودک و نوجوان ظهور می­‌کنند. نویسندگان جدید و جدی معرفی می­‌شوند، نویسندگان قدیمی قطبیت را کنار می­‌گذارند و دست به تولید واقعی می­‌زنند، ترجمه­‌های بسیار خوبی توسط ناشران دولتی و خصوصی فراهم می‌­شود. نمونه بارز این آرامش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بروز می­‌کند و در یک پوست­‌اندازی بسیار جدی دست به تولید دو وجه از ادبیات می­‌زند. ادبیات ترجمه و ادبیات تولیدگر. ناشری مثل «ابتکار» ترجمه­‌های آثار خوبی را روانه بازار کتاب می­‌کند.

«گوتنبرگ» به عنوان ناشر ادبیات روسیه در ایران همچنان فعالیت خود را با نشر کتاب­‌های نفیس ادامه می­‌دهد. اما در حوزه تولید «نادر ابراهیمی» با نوشتن داستان­ «آنکه خیال بافت و آنکه عمل کرد» به تولید واقعی ادبیات برای کودک ونوجوان روی می­‌آورد. داستانی بسیار جذاب که موقعیت عمل‌­گرایی در کودک و نوجوان را نه به شکل استعاری و سمبولیک بلکه به شکل یک داستان جذاب، با نقاشی­‌های خوب ارائه می­‌دهد. نادر ابراهیمی در آن دوره دست به یک نقد جدی درباره­ خود و آثارش می­‌زند. او با چاپ سه جلدِ دیگر از مجموعه­­ چهارجلدی تحت عنوان «فارسی‌نویسی برای کودکان و نوجوانان» یک نقد جدی و جامع نسبت به موقعیت ادبیات کودک و نوجوان ارائه می­‌دهد. او در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با چاپ این کتاب­‌ها و ده جلد کتاب­ داستانی درباره موقعیت کودکان و نوجوانان در انقلاب اسلامی خود را به عنوان یک نویسنده­ جدی کودک و نوجوان معرفی می‌کند و از حالت قطب نشینی خارج می­‌شود.

قطع ادبیات سمبولیک و استعاری و تبدیل آن به داستان‌های واقعی چه در قالب ترجمه چه در قالب تولید اتفاق بزرگی است که در این دهه اتفاق می­‌افتد. ظهور محمد میرکیانی، محمدرضا سرشار، سیدمهدی شجاعی و بسیاری از نویسندگان دیگر در حوزه­ ادبیات انقلاب اسلامی باعث می­‌شود، خانواده­‌ها، والدین و کودکان به یک فضای بسیار شاد و مفرح در کتاب­­‌ها دست­ یابند. غرفه­ ادبیات کودکان و نوجوانان در کتابفروشی­‌ها تبدیل به یکی از جدی­‌ترین غرفه­‌ها می­‌شود. کتاب­‌های موردعلاقه­ کودکان و نوجوانان به شدت تولید می­‌شود، تولیداتی بسیار قابل اعتماد. به نظر من این قابل اعتماد بودن نتیجه­ سیاست­‌گذاری­‌های دهه 60 است که به پاسخی مطلوب می‌­رسد و آن فضای هرج و مرج دهه 50 و عقاید سیاسی، به یک رفتار داستانی و متعهدانه در دو بخش تربیتی و خیال­‌انگیزی تبدیل می­‌شود که اگر این دو عنصر ضروری را از ادبیات کودک و نوجوان بگیریم، تعریف پدر ادبیات نوجوانانِ دنیا «هانس کریستین اندرسون» و به شکل مدرن «مارک تواین» را نقض کرده­‌ایم. تعریفی که می­‌گوید افسانه‌‌ها برای کودکان باید از نو نگارش شوند و تبدیل به اثر  شوند.

کاری که محمد میرکیانی در «قصه­ ما مثل شد» انجام می‌دهد دقیقا همین است. نگارش افسانه­‌ها از نو. که در پنج جلد با داستان­‌هایی هیجان­‌انگیز منتشر می­‌شود. در همین راستا یعنی گنجاندن خیال‌انگیزی و بُعد تربیتی در ادبیات کودک و نوجوان، نقش جواد نعیمی را در این دهه نمی­‌توان نادیده انگاشت. او در پیش‌برد داستان­‌های قرآنی و زندگی‌نامه­‌ای تاثیر به­ سزایی در رفرنس­‌گذاری و کشف این نوع داستان­‌نویسی دارد، تا جایی که می­‌توان او را بنیان­گذار داستان­‌نویسی شیعی برای کودکان و نوجوانان در بعد از انقلاب دانست.

در این دوره نویسندگانی به شکل جسته­ گریخته همچنان به بیان عقاید سیاسی خود می­‌پردازند، اما با استقبال روبه­‌رو نمی­‌شوند و در یک انزوای کامل قرار می­‌گیرند.

حال سؤال اصلی این است در دهه 60 چه اتفاقاتی می­‌افتد که ما می‌توانیم این دهه را به عنوان یک دهه­ بی‌نظیر در ادبیات کودک و نوجوان بپذیریم؟

ظهور تولید کتاب­‌های قصه به شکل صوتی و نوار، ظهور کتاب­‌هایی با رنگ آمیزی­‌های خوب و بسط آن در همه جای کشور و ظهور قهرمان­‌های غیرتهرانی و اصطلاحاً ادبیات اقلیمی و حماسی، باعث می­‌شود ادبیات کودک و نوجوان برای تمام مردم سرزمین ما یک واژگان جدید را شکل بدهد و آن­ها احساس کنند همان قدر که یک کودک تهرانی می­‌تواند کوه البرز را دوست داشته باشد، یک کودک شیرازی هم می­‌تواند کوه زاگرس را دوست داشته باشد و در کردستان آبیدر را دوست داشته باشد.

ظهور قله­‌های رشته­ کوه زاگرس، آبیدار، رشته کوه­‌های هزار مسجد و کیسمار و به مفهوم کلی­‌تر اقلیم و حماسه در ادبیات کودک و نوجوان باعث می­‌شود مخاطبین در هر جای ایران که زندگی می­‌کنند نسبت به ادبیاتِ تولید شده و اقلیم خود احساس تعلق‌خاطر کنند. نمونه­ آن کتاب «بشنو از نی» نوشته «حسن تهرانی» است که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر می­‌شود. با اینکه داستان سمبلیک است اما آنقدر توانمند است که به این پرسش نوجوانان «برای مبارزه چه باید کرد؟» پاسخی جدی می­‌دهد. نمونه موفق دیگر داستان «ماه منیر» نوشته آقای محمدرضا یوسفی و «قصه­‌های مجید» نوشته آقای هوشنگ مرادی‌کرمانی است که ادبیات کودک و نوجوان را در دهه­ 60 احیا می­‌کند و با ساخت سریال «قصه­‌های مجید» یک قهرمان غیرتهرانی در تمام کشور فراگیر می‌­شود و خود را به ظهور می­‌رساند. فراموش نکنیم اقلیم داستان در کرمان است و زبان داستان زبان معیار، اما کیومرث پوراحمد با انتخاب قهرمانِ نابازیگر(مجید) و لوکیشن اصفهان و لهجه اصفهانی به عنوان لوکیشنی که محل زیست اوست و شناخت کافی از آن دارد، ما را به یک سریال ایرانی ـ اقلیمی و صمیمی در حوزه کودک و نوجوان می­‌رساند.

برآیند همه­ این تلاش­‌ها در حوزه­ ادبیات کودک و نوجوان، کتاب­فروشی­‌ها را به یک قلمرو واقعی و امن برای کودک و نوجوان تبدیل می­‌کند.کتابفروشی­‌ها تصمیم می­‌گیرند بافت نمایشگاهی به خود بگیرند و مورد استفاده طیف وسیعی از کودکان و نوجوانان قرار بگیرند. اما در این رقابت یک اتفاق بسیار نامطلوب می­‌افتد. ناشران بزرگی مثل «امیرکبیر» و گروه­‌هایی از این دست که توسط دولت خریداری می­‌شوند به ورشکستگی دچار می­‌شوند و علیرغم فضای گسترده­‌ای که دارند در محیط خود از جذابیت لازم برای نور و کتاب بهره­‌مند نمی­‌شوند و بیشتر با کتاب­‌‌‌هایی انباشته شده از قدیم به حیات خود ادامه می­‌دهند. به نظر می­‌رسد سیاست­‌گذاری‌ها در دهه­ 60 مانند یک نامه­ نانوشته برای همه­ نویسندگان و تولیدکنندگان ادبیات کودک و نوجوان است که می­‌گوید «به ادبیات کودک و نوجوان احترام بگذارید و آن­ها را دستمایه تبلیغات خود نکنید».

به نظرم چون در این دهه عمل سوداگری در ادبیات کودک و نوجوان صورت نمی­‌گیرد، همه­ تلاش می­‌کنند در یک رقابتِ فراگیر ادبیات ناب کودک و نوجوان تولید کنند. این تلاش باعث بروز نویسندگان و تولیدکنندگانی در  حوزه ادبیات، نقاشی و تصویرسازی برای کودک و نوجوان می­‌شود. همچنین فستیوال­‌هایی که در این حوزه در دهه­ 60 برگزار می­‌شود دچار فقدان رقابت می­‌شود انگار که در این رقابت­‌ها همه­ آثار در نقطه­ 20 قرار می­‌‌گیرند. سرانجام ما به ماهیتی جدی در ادبیات کودک و نوجوان می­‌رسیم، چیزی که بسیار به آن نیازمند بودیم و این از برکت آن انقلابی است که در آن شعارها شکل واقعی و عمل­گرایی پیدا کرده­‌اند. فراموش نکنیم در این دهه قصه­‌های جنگ در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به شدت رواج پیدا می­‌کند و قصه­­‌های واقعی با ورود اولین قهرمان سیزده سال‌ه­ای که زیر تانک می­‌رود به ادبیات داستانی، شکل می­‌گیرد و کودکان و نوجوانان بسیاری با خواندن این داستان­‌ها و قصه­‌ها در فضای واقعی خون و آتش و جنگ قرار می‌‌گیرند.

فضایی واقعی و بدون شعار. در این دهه نویسندگانی مثل «فریدون عموزاده خلیلی» با انتشار مجله­ «سروش نوجوان» بی­‌شک تأثیر به‌سزایی در اعتلای ادبیات نوجوان، معرفی نویسندگانِ این حوزه و ارتباط میان مخاطب و نویسنده دارد. به تبع آن «سروش کودکان» جدا از «کیهان بچه­‌ها» منتشر می­‌شود که همچنان به فعالیت خود را ادامه می‌دهد، اما در رقابت میان کیهان بچه­‌ها و سروش کودکان، کیهان بچه­‌ها شکست می­‌خورد زیرا در آن شکل قدیمی خود منتشر می­‌شود، اما سروش نوجوانان و سروش کودکان در شکلی به­روز شده پیش می­‌رود. موسسه تبلیغات اسلامی در قم به  یک ماهنامه­ تمام رنگی برای کودک و نوجوان می­‌رسد.

ماهنامه «عروسک سخنگو» در بخش خصوصی منتشر می­‌شود. همه این مجلات نمونه­‌های ظهور یک رفتار بسیار جدی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. به نظر من ادبیات کودک و نوجوان در دهه 60 مصداق بارز پوست‌اندازی و نوآفرینی در این حوزه است.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط