امام حسین (ع) و علم غیب | نتایج معرفتی قائل بودن به آگاهی معصومین (ع) از اسرار غیب

امام حسین (ع) و علم غیب | نتایج معرفتی قائل بودن به آگاهی معصومین (ع) از اسرار غیب

تمامی اندیشمندان شیعه، اتفاق نظر دارند که معصومین (ع) از دانشی مافوق علم افراد عادی بشر، برخوردار بوده‌‏اند اما این ادعا تا چه اندازه از سوی موّرخان و احادیث شیعی تصدیق می‌شود و قائل بودن به آن چه نتایج معرفتی‌ای دارد؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از دیدگاه تشیّع، ائمّه معصومین‏ (ع) همچون پیامبر، به اذن خداوند از دانشی وسیع و فوق دانش افراد عادی برخوردار بوده‌‏اند. امّا اینکه آیا از جزئیات حوادث آگاه بوده‏‌اند یا اطلاعات آن‌ها کلی بوده؟ و ثانیاً آیا مجاز بوده‌‏اند که از این علم و دانش غیبی که ابزار امامت، و لازمه رهبری و دفاع از دین بوده در امور شخصی نیز استفاده کنند یا نه؟ همواره محل بحث بوده است.

این بحث، به صورت جدّی درباره آگاهی امام حسین (‏ع) از شهادت خویش، و استقبال آن حضرت از خطرها مطرح بوده و هست.

سیدمجید نبوی، پژوهشگر حوزه علوم قرآنی و حدیث‌شناسی شیعی، در نوشتار حاضر که آن را به صورت اختصاصی در اختیار تسنیم قرار داده است، به بررسی این مسئله از منظر حدیث و اقوال و آرای علمای شیعه می‌پردازد که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانیم:

امام حسین (ع) , حدیث ,

ضروری است قبل از ورود به بحث درباره امام حسین (ع) و علم غیب، توضیح کوتاهی درباره علم غیب و امکان آن ارائه شود سپس به بحث اصلی یعنی «امام حسین (علیه السلام) و علم غیب» پرداخته شود.

علم غیب

علم نقیض جهل 1 و به معنای آگاهی 2 و ادراک حقیقت 3 و  به طور کلی به هر نوع اطلاعات و آگاهی نسبت به چیزی است. غیب نیز به معنای پنهان 4، چیزی که از چشم پنهان باشد5 یا هر مکان یا چیزی که علم به آن احاطه پیدا نکند6 است. به عبارت دیگر غیب همان امور پنهان از حس بشر است یعنی اموری که از قلمرو و ابزار آگاهی‌های عادی او بیرون باشد.7

در نهایت باید گفت که «علم‌ غیب» علمی است که از حواس ظاهری و آگاهی انسان پنهان است و انسان در شرایط عادی به آن احاطه ندارد و جز به اذن الهی راهی به دستیابی به آن نیست. یعنی علم غیب، به معنای دانش و آگاهی نسبت به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.8

درباره گونه‌های غیب هم باید گفت که غیب به دوگونه غیب مطلق و غیب نسبى است. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست؛ بر خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهرى است.9

امکان وجود علم غیب برای برخی از انسان‌ها

پس از اینکه مفهوم علم غیب روشن شد این سؤال پیش می‌آید که آیا امکان دارد برخی از انسان‌ها هم علم غیب داشته باشند؟

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که وجود علم غیب برای برخی افراد از جمله انبیاء و اولیاء را اثبات می‌کند؛ برای مثال خداوند درباره علم ‌غیب انبیاء می‌فرماید: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ»10 ترجمه: و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه کند، ولى خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمى‌گزیند. آیات دیگر قرآن نیز انبیاء را دارای علم‌ غیب معرفی می‌کند.11

پس از اثبات علم غیب انبیاء به طور کلی به نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم. جریان حضرت یوسف و به زندان رفتن او و بیان تعبیر خواب دو زندانی در قرآن کریم آمده است. خبر دادن حضرت یوسف(ع) از اعدام شدن یکی از زندانیان و آزاد شدن یکی دیگر12 دلیلی بر داشتن علم غیب ایشان است.

علاوه بر این، خداوند در قرآن از زبان حضرت عیسی (ع) می‌فرماید: «وَ أُنَبِّئُکمْ بِما تَأْکلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکمْ» 13 یعنی حضرت عیسی(ع) از خوراکی‌ها و ذخایر مردم در خانه‌هایشان خبر می‌داد بدون این که آن خوراکی‌ها و ذخایر را دیده باشد.

در ذیل این آیه مفسرانی چون علامه‌ طباطبایی 14 مکارم ‌شیرازى 15 مغنیه 16 مراغى17 رشید رضا18 شوکانى19 زحیلى20 و دیگر مفسران همه و همه بر علم ‌غیب انبیاء اشاره و تأکید دارند.

در انتهای این بحث باید گفت که برخی آیات قرآن علم ‌غیب را تنها مخصوص خدا می‌داند21 در کنار این آیات، برخی آیات برای انبیاء علم‌ غیب قائل است و راه جمع این آیات این است که بگوییم علم ‌غیب خداوند ذاتی است و علم ‌غیب انبیاء و اهل‌ بیت غیر ذاتی و تعلیمی است.22 و تنها در مواقعی که خداوند صلاح بداند اجازه استفاده از علم غیب به انبیاء و اولیاء می‌دهد.

اینک پس از مشخص شدن مفهوم علم غیب و امکان آن برای انبیاء به بحث علم غیب امام حسین(ع) می‌پردازیم.

علم غیب امام حسین(ع)

امام حسین(ع) به عنوان امام سوم شیعیان از علم غیب بهره‌مند بود و در مواردی به مسائل غیبی اشاره داشتند که افراد عادی از گفتن آن‌ها ناتوانند در ادامه به نمونه‌هایی از علم غیب امام حسین(ع) اشاره می‌شود.

1- نمونه اول خبر دادن امام حسین(ع) از قاتلان غلام خود

نقل شده که امام حسین علیه السلام غلامان خود را برای اموری به بیرون از خانه می‌فرستند و گاهی به غلامان خود می‌فرمود در فلان روز بیرون نروید و در روز دیگر بیرون بروید چون دزدها بر شما حمله می‌کنند. یکی از غلام‌ها از این دستور امام سرپیچی کرد و در روزی که امام از بیرون رفتن نهی کرده بود بیرون رفت ناگهان دزدها بر او راه را بستند و اموال و وسائلش را گرفته و او را کشتند وقتی خبر به امام رسید ایشان فرمود به او گفته بودم که بیرون نرود اما قبول نکرد امام از خانه بیرون آمد و به سمت حاکم شهر رفت و به حاکم گفت من قاتلان را معرفی می‌کنم تو آن‌ها را تعقیب و دستگیر کن حاکم گفت تو آن‌ها رامی‌شناسی؟ فرمود بله همان طور که تو را می‌شناسم سپس گفت این مرد که مقابل شما هست هم یکی از سارقان است او گفت چرا مرا متهم می‌کنی؟ از کجا می‌دانی که من از سارقان هستم؟ امام به او گفت اگر حرف راست بگویم تایید می‌کنی؟ او گفت به خدا قسم اگر راست بگویی تایید می‌کنم . امام فرمود: تو با فلانی و فلانی بودی، آنگاه امام تمامی آن افرادی که با او بودند را معرفى کرد و در ادامه فرمود: چهار نفر از آنان از غلامان مدینه و ما بقى از جای دیگر بودند. حاکم مدینه به آن مرد گفت: به حق صاحب این قبر و منبر قسم، یا باید راست بگوئى یا تو را شکنجه خواهم کرد. آن مرد گفت: به خدا قسم که حسین دروغ نگفت، بلکه راست گفت، گویا حسین با ما بوده است. حاکم عموم آنان را احضار کرد و پس از این که اقرار کردند آن‌ها را مجازات کرد. 23

2- نمونه دوم خبر از روز کشته شدن خود

اوزاعی یکی از افراد معاصر امام حسین علیه السلام بود، او می‌گوید به من خبر رفتن امام حسین (ع) به عراق داده شد، به همین خاطر تصمیم گرفتم که به مکه بروم و با او ملاقات کنم هنگامی که امام حسین(ع) مرا دید به من خوش آمد گفت و گفت درود بر تو اوزاعی خوش آمدی. امام در ادامه گفت: آمدی که مرا از مسیر(حرکت به عراق) بازداری و نهی کنی؟ خداوند اراده کرده که این حرکت اتفاق بیفتد این اتفاق و مرگ من در فلان روز اتفاق خواهد افتاد. اوزاعی می‌گوید  روزها  را شمردم کشته شدن امام دقیقا همان روزی بود که امام گفته بود.24

3- نمونه سوم خبر از عدم بهره‌مندی عمربن سعد بعد از امام حسین(ع)

در کتاب الارشاد مفید نقل شده که عمر بن سعد به امام حسین (ع) گفت ای حسین برخی سفیهان گمان می‌کنند که من تو را خواهم کشت امام جواب داد آن‌ها سفیه نیستند (و به درستی می‌گویند) آگاه باش آنچه که مرا خوشحال می‌کند این است که پس از (کشتن من)  از گندم عراق جز اندکى نخواهى خورد.25 این سخن امام نیز خبر از غیب بود چرا که پس از مدت کوتاهی که امام توسط عمر سعد کشته شد؛ مختار بر خونخواهی امام قیام کرد و عمر سعد را به قتل رساند.

4- خبر از کشته شدن خود توسط گمراهان بنی امیه

امام حسین علیه السلام فرمود به خداقسم گمراهان بنی امیه بر کشتن من جمع می‌شوند و جلودار آ نها عمر بن سعد خواهد بود.26

5- خبر از ناپاکی فرد اعرابی

امام زین العابدین علیه السّلام می‌فرماید: شخص اعرابى به سمت مدینه آمد تا امامت امام حسین علیه السّلام را امتحان کند. او با حالت جنابت نزد امام حسین (ع) رفت امام به وى فرمود: اى اعرابى! خجالت نمی‌کشى که با حالت جنابت نزد امام خود مى‌‏آیى اعرابى گفت: منظورى که من براى آن آمده بودم (یعنی امتحان کردن امام) معلوم شد. آنگاه رفت و پس از این که غسل کرد نزد امام حسین آمد و راجع به آنچه سؤال داشت پرسید.

این‌ها نمونه‌هایی از علم غیب امام حسین (ع) بود ضمن اینکه درباره علم غیب امام به شهادت خویش و برخی جزئیاتش روایات بیشتری وجود داشت که به دلیل اختصار از ذکر همه آن‌ها صرفنظر شد. علاوه بر این، امام حسین (ع) در دوره‌ای می‌زیست که جریان منع تدوین و نگارش حدیث وجود داشت و تا پایان قرن اول هجری قمری، نگارش حدیث ممنوع بود و حکومت‌ها مانع نگارش حدیث می‌شدند علاوه بر این پس از شهادت امام (ع) اجازه نقل فضائل و مسائل مختلف از امام نبود به همین سبب احادیث موجود بخشی از احادیث صادر شده از اهل بیت(ع) است و بسیاری از آن‌ها چه احادیث علم غیب امام حسین(ع) و چه دیگر احادیث به دست شیعیان نرسیده است.

نتیجه اثبات علم غیب امام حسین (ع) و اهل بیت (ع)

اثبات علم غیب اهل بیت(ع) و امام حسین (ع) نشان دهنده حقانیت آن‌ها و آگاهی و اتصال آن‌ها به غیب است به عبارت دیگر وقتی اثبات شود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از غیب سخن می‌گفتند نتیجه آن این است که گفتار آن‌ها حق است و تبعیت از آن‌ها نیز درست و مورد رضایت خداوند است همچنین این علم غیب نشان دهنده این است که اهل بیت برگزیدگان خداوند هستند که خداوند در مواردی خاص چنین علومی را به آن‌ها عطا کرده است.

 


پی‌نوشت‌ها:
1. فراهیدی، خلیل بن أحمد، کتاب العین، چاپ دوم، قم: نشر هجرت، 1409 ق، ج 2، ص 152؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، 6 جلد، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ: اول، 1404 ه.ق، ج 4، ص110؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، 15جلد، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق،ج 2، ص254 ؛ ابن سیده، على بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق؛ج 2، ص174.
2.فراهیدى، همان.
3.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، تحقق صفوان عدنان داوودى، بیروت، دمشق، دار القلم، الدار الشامیة، 1412ق‏؛ ص580.
4.ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ: اول، 1988 م.، ج 2، ص1025.
5.راغب اصفهانى، همان، ص616.
6.ازهرى، همان، ج 8، ص182.
7.سبحانی، جعفر، علم غیب یا آگاهی سوم،، قم موسسه امام صادق (ع)، 1384، ص 24.
8.جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، نشر اسراء، 1388ش. ، ج 3، ص 414.
9.على اصغر رضوانى، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات - تهران، انتشارات مشعر، 1384 ش. ج‏1 ؛ ص557
10.آل عمران: 179.
11.الجن : 27-26؛ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً؛ إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا.
12.یوسف : 36 وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّی أَرانی‏ أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرانی‏ أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسی‏ خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنین‏.
13.آل‌عمران: 49.
14.طباطبایى، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، لبنان، بیروت، چاپ: 2، 1390 ه.ق.؛ 20، ص54.
15.مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، 27جلد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ: سى و دوم، 1374 ه.ش، ج 5، ص120.
16.مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف‏، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1424ق، ج 2، ص65.
17.مراغى، احمد مصطفى، تفسیر المراغى، 30جلد، دار الفکر، بیروت، چاپ: اول، بی تا، ج 7، ص131
18.رضا، محمد رشید، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، 12جلد، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق، 4، ص 253 و 254 .
19.شوکانى، محمد، فتح القدیر، 6جلد، دار ابن کثیر، دمشق، چاپ: اول، 1414 ه.ق، ج 5، ص372.
20.زحیلى، وهبه، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، 32 جلد، دار الفکر، سوریه، دمشق، چاپ: 2، 1411 ه.ق، ج 29، ص182.
21.النمل : 65  قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُون‏.
22.سبحانی، جعفر، علم غیب یا آگاهی سوم، قم موسسه امام صادق (ع)، 1384، ص 145.
23.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.؛ ج‏44 ؛ ص181
24.طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق. ص184
25.مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد - قم، چاپ: اول، 1413 ق. ؛ ج‏2 ؛ ص132
26.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق. ج‏44 ؛ ص186

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران