«جمعیت و زن اجتماعی جدید»‌ـ‌۱| تکلو: زن در جهان امروز «غریب» و «بی‌جهان» است/ زن اکسسوری جامعه نیست

«جمعیت و زن اجتماعی جدید»-1| تکلو: زن در جهان امروز «غریب» و «بی‌جهان» است/ زن اکسسوری جامعه نیست

تحلیل نقش زنانه در جهان غربی و شرقی، ما را به‌سوی پروژه الگوی سوم رهنمون می‌کند، پروژه‌ای که مسائل زن را از کانتکس «درباره زن» به کانتکس «زن درباره» تبدیل می‌کند و این‌گونه «زن درباره» جایگزین رویکردهای مردنگر به سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی می‌شود.

خبرگزاری تسنیم ـ طیبه مجردیان: پس از انقلاب اسلامی، گفتمان نوینی در عرصه هویتی زنان در ایران شکل گرفت که تا همین امروز در حال تحول و به‌روز شدن است؛ الگوی سومی به میان آمده است که خود را در غیریت با زن غربی و زن شرقی تعریف کرده و معتقد است که هویت زن در این الگو، نه مانند زن شرقی فاقد کنشگری اجتماعی و در حاشیه تاریخ‌سازی است، نه مانند زن غربی است که در عین کنشگری در عرصه اجتماعی، محوریت خود در خانواده را از دست داده و در بسیاری از عرصه‌های اجتماعی هم ویژگی‌های جنسیتی او با تعرض و سوء استفاده مواجه شده است.

درواقع الگوی سوم به دنبال تکامل همه جانبه زنان در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی است؛ به نحوی که زن تراز انقلاب، در عین رشد فکری، معنوی و فردی، محور خانواده است و در متن و مرکز اجتماع هم کنشگری فعال دارد.

امروز با گذشت 44 سال از انقلاب اسلامی، بخشی از زنان ایرانی در بستر به نسبت مساعدی که برای آن‌ها به وجود آمده، در محیط اجتماعی رشد کرده، صاحب نقش فعال شده و به عنوان نمونه‌های عملی الگوی سوم برجسته می‌شوند. اما موضوع بحث، عموم جامعه زنان ایران هستند که هنوز در این زمینه مشکلاتی دارند. به عنوان مثال بسیاری از زنان در برقراری تعادل میان وظایف خانوادگی و نقش‌های اجتماعی خود با مشکلات متعددی مواجه هستند و در بسیاری از موارد این وظایف خانوادگی آنهاست که علایق فردی و ‌اجتماعی را به محاق می‌برد و یا به عکس آن، نقش‌های اجتماعی لطمات جدی به پیکره خانواده ایشان وارد ساخته است. مشارکت اجتماعی به اشتغال تقلیل پیدا کرده و تیپ ایده‌ئال زن مسلمان مدرن هم به زن تحصیلکرده کارمند تقلیل داده شده است.

عرصه‌های کنشگری برای زنان محدود است و به دلیل فقدان زیرساخت‌های لازم، خانه‌داری، گاهی برابر با خانه‌نشینی تعریف می‌شود و فراتر از آن، هنوز دیدگاه‌های تنگ‌نظرانه‌ای نسبت به تحصیل، اشتغال و مشارکت اجتماعی زنان وجود دارد که به نظر می‌رسد به دلیل کج‌فهمی‌های ناشی از خلط باورهای سنتی با آموزه‌های اسلامی است. همین مسئله مانع اصلاح زیرساخت‌ها در جهت تسهیل مشارکت اجتماعی زنان می‌شود.

به دلیل فراهم نبودن زیرساخت‌های لازم، زنان، امروز بر سر دوراهی‌های مختلفی سرگردان می‌شوند. همچون دوراهی فرزندآوری و تحصیل، اشتغال و به طور کلی مشارکت اجتماعی. در نهایت عده‌ای به پشتوانه اعتقادات، باورها و تعلقات خود یا از علایق و اهداف شخصی خود می‌گذرند، عده‌ای دیگر برخلاف میل فطری خود به یک فرزند اکتفا می‌کنندو گروهی دیگر نیز در اتمسفری سراسر ستیز درونی و خانوادگی و با عذاب وجدان‌های شدید، مسیر ادامه تحصیل یا اشتغال را بر می‌گزینند. ریشه عموم این مسائل در عدم شناخت دقیق و پذیرش هویت نوظهور «زن اجتماعی جدید» است. به نحوی که امروز تعداد قابل توجهی از زنان جامعه به واسطه ناشناخته بودن این هویت جدید چه از جانب خود چه در درون خانواده و جامعه، با تعارضات خرد و کلان روبرو هستند و همین واقعیت، ضرورت پرداختن به مسئله زنان رو دوچندان می‌کند.

خبرگزاری تسنیم در گفتگو با مهدی تکلو، کارشناس جنسیت و جامعه، در جریان پرونده «مسأله جمعیت و زن اجتماعی جدید» به بررسی این هویت جدید زنانه و نقش‌آفرینی ایشان در حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی مبتنی بر الگوی سومِ ترسیم‌شده از جانب رهبران انقلاب اسلامی پرداخته است. بخش اول از این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

تحلیل قرائت‌های متعدد و متکثر از الگوی سوم

تسنیم: این روزها در زمینه مسائل زنان صحبت‌های بسیاری می‌شود. ولی نقطه قوت نظرات شما، نگاه نظام‌مندی است که در این زمینه دارید؛ شما نظریه‌ای به نام "نظریه تعادل جنسیتی" را مطرح کردید که درواقع تز دکترای شما یعنی ترسیم ساخت اجتماعی جنسیت بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی است و بر مبنای دانش جامعه‌شناختی و مبانی فکری بومی، وضع موجود را تبیین کردید. این رویکرد بسیار ارزشمند است که الگوی سوم، یک دستورالعمل اخلاقی فردی برای زن نیست؛ بلکه ترسیم، تخیل و طراحی شکلی سومی از جامعه است که زن می‌تواند در آن هویتی مستقل و متفاوت با نمونه‌های مشهور شرقی و غربی باشد. به نظر می‌رسد این نگاه می‌تواند راهگشا باشد. برای شروع گفتگو تمایل داریم، بر مبنای نظریه خود، وضع موجود و مسدله الگوی سوم را تبیین کنید.

جا دارد بعد از یک دهه که از صورت‌بندی واژگانی و ادبیاتی الگوی سوم گذشته، میزان پیشرفت این پروژه را تحلیل کنیم. یکی از خلل‌هایی که امروز در بحث الگوی سوم احساس می‌کنیم و می‌بینیم، قرائت‌های متعدد و متکثر از این الگو است که قرائت‌ها گاهی با هم تضاد و تناقض دارند. خوب این پرسش مهمی است، چرا این اندازه قرائت‌ها متعدد است.

یکی از دلایل این چرایی آن است که چارچوب بحث مشخص نیست. پس در ابتدا لازم است قبل از ورود به بحث الگوی سوم، چارچوب آن را مشخص کنیم. چرا به الگوی سوم می‌پردازیم؟ یا الگوی سوم را در چه چارچوبی می‌بینیم؟ الگوی سوم چگونه حقیقتی است و چه کارکردی دارد؟

برای پاسخ دادن به این پرسش باید به انقلاب اسلامی نظر کنیم. انقلاب اسلامی آن چارچوبی است که الگوی سوم را معنا می‌کند. درواقع الگوی سوم برای انقلاب اسلامی و برای خوانش انقلاب از اسلام و پروژه انقلاب است. الگوی سوم باید در نسبت با آن بازتعریف شود. اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، آن پروژه اصلی که انقلاب اسلامی را معنا می‌کند و به الگوی سوم رنگ می‌پاشد، مسئله حرکت است.

 

 

مسئله حرکت یعنی اساساً انقلاب اسلامی موجودی حقیقی است که برای خود و معتقدان خود و بر اساس مبانی‌اش در آسمان و زمین افق‌هایی دیده و می‌خواهد به آنها نائل شود. روی زمین می‌خواهد پیشرفت‌هایی کند و در نسبت با نظام ملکوتی و نظام اخروی به کمال برسد، یعنی یک فرایند دائماً استکمالی انقلابی. به این معنا انقلابی که تا به یک نظم جدیدی از کمال می‌رسد، کمال بعدی را روبروی خود می‌بیند و می‌خواهد به آن برسد. لذا نظم قبلی را ویرایش یا بازسازی می‌کند و به نظم جدیدی می‌رسد. این روح حاکم بر همه پروژه انقلاب اسلامی است.

این انقلاب دائماً فعال و در حال پایش است و با تکیه بر همین رویکرد است که راه را پیش می‌برد، کمالات را کسب کرده و نهادهایش را می‌سازد. روی زمین سینمایش، هنرش، فراغتش، اقتصادش و نظم سیاسی‌اش را می‌سازد. این فرایند هم توسط انسان انقلاب اسلامی رقم می‌خورد. به تعبیر دیگر، آنچه که ما روی زمین از عینیت‌های انقلاب اسلامی می‌بینیم، باز شده درونی انسان‌های انقلابی معتقد به انقلاب اسلامی است.

در این دستگاه است که ما باید به الگوی سوم بپردازیم و در این چارچوب الگوی سوم معنا می‌شود. یعنی حرکتی که انقلاب اسلامی می‌خواهد انجام دهد، فاعل دارد و فاعل آن، انسان است. در عین حال انسان در انقلاب اسلامی، مختصاتی دارد که زنان در آن مختصات ویژه‌تری پیدا می‌کنند. این انسان دو تاست و بحث ما تازه اینجا شروع می‌شود. این انسان، دوگونه انسان بودن را روی زمین در حال تحقق می‌بیند. انسان تبدیل به دو جنسیت می‌شود، تفاوت‌ها را فقط در ناحیه جسم و برخی ویژگی‌های روانی ملاحظه نمی‌کند. این حرکت بر اساس یک نظم جنسیتی و نظم زوجیتی خاص انجام می‌شود که هر دوی این زوج، در یک هندسه خاص کارهایی می‌کنند تا این حرکت سامان پیدا می‌کند.

 

 

نظم جنسیتی و نظام زوجیت؛ لازمه شکل‌دهی الگوی سوم زن مسلمان

مقصد حرکت برای انقلاب اسلامی تعالی جمعی است، ولی برای رسیدن به تعالی نیاز دارد که این حرکت متعادل باشد، یعنی زنانگی و مردانگی در کل پیکره حرکت تاریخی-نه فقط خانواده، نه فقط جامعه- این زنانگی و مردانگی باید با یک نسبت معقول، مطلوب و مرتبط با نظام خلقت کار کند.

زنان و خانواده ,

بحث اینجا انتزاعی می‌شود ولی این بحث را لازم داریم. اینجاست که ایده تعادل جنسیتی -که کلمه تعادل را هم ما از خود حضرت آقا گرفتیم- تازه معنا پیدا می‌کند. تعادل به این معناست که علی‌رغم اینکه انسان زنانه و انسان مردانه در کل افعال و کنش‌هایشان دو کیفیت خاص دارند، در عین تفاوت در کیفیت‌ها به لحاظ کمی باید برابر باشند. اینجا از ایده برابری جنسیتی فرار نمی‌کنیم، آن دوگانه‌ای که به لحاظ گفتمانی -نه به لحاظ ایدئولوژیک- بین برابری و عدالت ایجاد شد، از نظر ما غلط است.

مشکل ما با زن شرقی این است که تعریف متحجرانه و محدود درباره خود را می‌پذیرد و به آن تن می‌دهد. در مقابل تمجید و تجلیل ما از زن انقلابی به این دلیل است که این را نمی‌پذیرد و اینجا همان نقطه‌ای است که زن بر استقلال خود پافشاری می‌کند.

معیاری می‌خواهیم که مشخص کند از کجا بفهمیم این حرکت و نظام زوجیت در عالی‌ترین سطح آن و درست‌ترین و طبیعی‌ترین سطحش کار می‌کند. اینجا از تعادل جنسیتی به جای برابری جنسیتی استفاده می‌کنیم. برابری جنسیتی به معنای برابری در نقش‌آفرینی‌ها و تفاوت نقش‌هاست. برابری در اثرگذاری‌ها و تفاوت آثار است. آثار متفاوت است، ولی میزان اثرگذاری و میزان دخالت در تعیین سرنوشت تاریخی انسان باید از هر دو نیرو بهره بگیرد. این کلیتی است که ما در چارچوب آن از تعادل جنیستی بحث می‌کنیم. پس هرجا که انسان تاریخی را رقم می‌زند، خانواده، ساختار، گفتمان، جامعه، جهان اجتماعی، جنسیت را ضربدر همه این مسائل می‌کنیم. اگر فرهنگ، زندگی انسان را به طریقی شکل می‌دهد، این فرهنگ باید ترکیبی از زنان و مردان باشد در غیر این صورت این فرهنگ را نامتعادل می‌دانیم.

 

 

نقش کفویت و هم‌ترازی در تعادل اجتماعی جنسیت

تسنیم: درواقع شما اعتقاد دارید که برابری جنسیتی تفسیرپذیر است و نیاز داریم با یک مبنایی آن را بسنجیم و به همین دلیل شما تعادل جنسیتی را پیشنهاد می‌دهید، یعنی در عین تفاوت در نقش‌ها، باید میزان آن نقش‌ها برابر باشد.

بله؛ ما درباره تعادل اجتماعی جنسیت گفتگو می‌کنیم؛ چنانکه شاهد مثال این بحث را هم از مقام معظم رهبری می‌بینیم و می‌توانیم هم تحلیل کنیم. حضرت آقا تعبیری دارند که این تعبیر ناظر به خانواده است و برای اینکه سنجه بودن این بحث را نشان بدهد، می‌گویند خانواده باید یک حقیقت متعادل باشد، یعنی زن با خصوصیات خود و مرد با خصوصیات خود باید در یک ترازی عمل کنند. اگر چنانچه مرد یا زن زیاده‌روی کند، این هندسه نامتعادل می‌شود.

در بحث خانواده تعبیر عرفی تحت عنوان "کفویت" وجود دارد که نکته زیبایی است. کفویت در خانواده به این معنا نیست که زن، مرد است یا مرد، زن است. کفویت به این معناست که این دو بال و نیرو باید در یک تراز عمل کنند. عبارت "هم‌ترازی" هم در کلمات مقام معظم رهبری وجود دارد.

تعبیر دیگری هم ایشان دارند که عنوان می‌کنند مثل دو چشم در صورت انسان؛ این دو چشم باید در یک تراز باشد تا این چهره ریخت پیدا کند. یا می‌گویند زن و مرد دو لنگه یک در باید باشند. این مسئله تکوینی است. چنین تعبیر و رویکردی در بیان حضرت آقا، از یک نظام هستی‌شناسانه برمی‌آید و اختصاص به خانواده پیدا نمی‌کند.

تعادل اجتماعی جنسیت یعنی اگر مرد می‌تواند ساختار خلق کند، زن هم باید بتوانند ساختار خلق کند. اگر مرد گفتمان خلق می‌کند، زن نباید به دلیل جنسیتش از ساخت گفتمان محروم شود. در فرایند حرکت تاریخی هر کنش انسان که تاریخ انسان و به طور کلی ساخت تاریخی بشر را مثل علم، جهان اجتماعی، گفتمان و... می‌سازد باید از دو نیروی زنانه و مردانه بهره‌مند شود. این نکته به آن معنا نیست که ما در همه ساختارها باید به تعداد برابر زن و مرد را داشته باشیم، نه؛ مسئله این نیست که ساختار را به عنوان یک بستر در نظر بگیریم و بعد بخواهیم داخل آن را به تعداد برابر از زنان و مردان شکل بدهیم. خود آن ساختار ظرف نیست، بستر نیست، بلکه ساختار خودش یک حقیقتی است که بازشده زندگی جمعی تاریخی یک عده انسان بوده است. سرمایه‌داری غربی یک ظرف نیست که انسان‌ها بیایند در آن نقش بپذیرند. سرمایه‌داری غربی بازشده، انتشاریافته و امتدادیافته برخی درونیات انسان‌ها در گذار زندگی اروپایی بوده است.

جامعه نامتعادل، جامعه‌ای است که یک جنس فرصت نداشته و محروم بوده از اینکه نرم‌افزار اجتماعی خود را خلق کند. منظور از نرم‌افزار اجتماعی این نیست که زن‌ها باید در یک قلمرو جغرافیایی خاص، جدا از مردها و مردها هم جدا از زن‌ها زندگی کنند. امر فرهنگی، امر جمعی است ولی این امر فرهنگی در آن ساحت جهان معنایی‌اش باید از زنانگی و مردانگی بهره بگیرد. ما این چالش را در حوزه فرزندآوری، حجاب، و خیلی مسائل دیگر می‌بینیم.

مسائل زنان در جامعه نامتعادل

نسخه «جمع بین نقش‌ها» برای زن امروزی، غلط است

تسنیم: زنان در جامعه نامتعادل، دچار چه مشکلاتی می‌شوند؟

وقتی جهان اجتماعی غالباً از منظرهای مردانه ساخته می‌شود، اصطلاحاً می‌گوییم این جامعه، جامعه مردساخته است و جامعه مردساخته جامعه‌ای است که زن‌ها فرصت نکردند درونیات خود را برون‌ریزی در عرصه اجتماعی کرده و به نرم‌افزار و امر اجتماعی تبدیل کنند. طبیعتاً این زن‌ها باید از چنین سیستم اجتماعی حذف شوند که نمی‌شود، یا باید غایب باشند مثل زن شرقی که غالباً از متن حوادث غایب است، یا باید مثل زن غربی تمنای حضور کند، یعنی مرد که ساختار خلق کرده، حالا اجازه بدهد زن هم باشد. در این نقطه زن مصرف‌کننده می‌شود و به جای اینکه در کنار مرد و در عرض مرد باشد، استقلال به این معنا داشته باشد که او هم نرم‌افزار اجتماعی خود را خلق کند، نرم‌افزارهای اجتماعی را ترکیب و متعادل کند. اینطور نباشد که فقط نشسته باشد تا مرد در یک گذار تاریخی، نرم‌افزار و جهان اجتماعی خود را خلق کرده و زن فقط استفاده کند.

نکته قابل توجه این است که در آن جهان مردانه، مردها زن را ابژه شناخت کردند. یک انگاره‌ای از زن وجود دارد کما اینکه راجع به طبیعت، ابزار و موفقیت وجود دارد. در گذار تاریخی کلان می‌گوییم این مسئله اصلاً ربطی به این ندارد که مردها افراد بد و ظالمی هستند و مرد بودن بد است؛ نه، طبیعت نابرابری در قدرت اجتماعی این اتفاق را رقم می‌زند که زن یک شیئی می‌شود که باید راجع به آن قضاوت کرد. زن تبدیل به اقلیتی در دل جامعه در کنار همه اقلیت‌ها خواهد شد.

امروز هم ادبیات حوزه زنان را مشاهده کنید، می‌خواهند گفتگو کنند، زنان، کودکان، کارگران، اقلیت‌های دینی، اقلیت‌های نژادی، ببینید زن در کنار بقیه اقلیت‌ها می‌نشیند. در صورتی که نه به لحاظ جمعیتی و نه به لحاظ منطقی این تقسیم‌بندی درست نیست. کودکان زن و مرد دارند، معلمان و کارگران زن و مرد دارند، سیاه‌پوستان، ارامنه، سنی‌مذهب‌ها همگی زن و مرد دارند.

چه چیزی باعث می‌شود که زن قضاوت می‌شود؟ همین الگوی سوم در ساخت نامتعادل تبدیل به یک هنجارنامه اخلاقی و دستورالعمل می‌شود، یک کتاب چند صد صفحه‌ای متشکل از همه صفات حمیده و همه قضاوت‌هایی که راجع به زن می‌شود. به زن گفته می‌شود این کتاب را مطالعه کن و تک به تک این صفات را درخود پیاده کن تا الگوی سوم شوی! این فضا، فضای نادرستی است.

بیرونی‌ها و جهان پیرامونی زن با درونیاتش تفاوت دارد و زن در غربت است، زن بی‌جهان است و در یک نقطه یتیمی وجود دارد.

نکته جالب این است که اینجا تشبیه دو بال برای یک پرنده را نمی‌توانیم استفاده کنیم. نتیجه تعبیر دو بال برای پرنده در وضعیت مختل و معیوب این است که یک بال کار نمی‌کند، اما اینجا مسأله یک مسأله هویتی است. بحث بر سر هویت‌هاست. در این نقطه یک بال باید ادای یک بال دیگر را دربیاورد، یک بال می‌رود ببیند نرم‌افزار جنسیت زنان در دل این جامعه چیست، آن را در خودش پیاده می‌کند. مشکل ما با زن غربی و زن شرقی هم همین است، چرا آنچه در مورد زن وجود دارد را از دل ساختارها و گفتمان‌ها می‌پذیرند و در خود پیاده می‌کنند؟

زنان و خانواده ,

در جهان نامتعادل امروز زن، غریب و بی‌جهان است

در جهان شرقی و استیلایی و منطق تحجر، زن موجود درجه دوم است. انسان است، ولی انسان بااستعداد پایین‌تر به لحاظ ایمانی، عقلی و هر کارکرد دیگری که برای جامعه لازم باشد. لذا موقعیت خاص و محدودی را برای زن تصویر می‌کنند.

مشکل ما با زن شرقی این است که تعریف متحجرانه و محدود درباره خود را می‌پذیرد و به آن تن می‌دهد. در مقابل تمجید و تجلیل ما از زن الگوی سوم به این دلیل است که این را نمی‌پذیرد و اینجا همان نقطه‌ای است که زن بر استقلال خود پافشاری می‌کند. لذا بیشتر مشکلات جامعه و زنان امروز از این ساخت نامتعادل است. ساخت نامتعادل یعنی در بین الاذهان جامعه و فاهمه عمومی و ارتکاز مسئولین، سیاست‌گذاران و کنشگران، این مرد است که برای مرد طراحی می‌کند و انسان بهینه این سیستم مرد است. قطعات پازل برای مرد طراحی شده، لذا اگر بپرسید چرا مشکلات مادران دانشجو در دانشگاه حل نمی‌شود، چرا یک سرویس خاصی برای این‌ها ایجاد نمی‌کنند که حمل و نقلشان راحت اتفاق بیفتد، چرا مهدکودک ندارند؟ این‌ها همه ضد نظم موجود و علیه این ساختار است. نمی‌خواهم تصویر منفی و پلیدی از صاحبان یا متولیان نشان دهم، می‌خواهم بگویم این طبیعتش است. حتی اگر تمام مردها در ساخت اجتماعی نامتعادل که این فرض غلطی است، حتی اگر همه مردها مؤمن و شریف باشند، به دلیل اینکه ساختار برای زن طراحی نشده، اساساً زن در شرف چند اتفاق است. این سیستم یعنی بیرونی‌ها و جهان پیرامونی زن با درونیاتش تفاوت دارد و زن در غربت است، زن بی جهان است و در یک نقطه یتیمی وجود دارد.

حالا این زن چند انتخاب بیشتر ندارد؛ یا باید بپذیرد که یک موجود غیراجتماعی است و فقط وجود دارد، این کاری است که زن شرقی کرد و می‌کند. یا باید مثل زن غربی تمنای حضور کند و طبیعتاً برای حضور در این سیستم باید بهای آن را بدهد و باج دهد؛ باج سیستمی که جامعه غربی ایجاد می‌کند و برای زن برمی‌سازد، این است که در گام اول اگر می‌خواهد باشد باید به اندازه مرد ارزش مادی خلق کند. آستین بالا بزند و خود را از جنسیت تهی کند. ادبیات هم برایش درست می‌کنند که اینجا هم فمنیست‌ها خیلی به جریان تخریب جنسیت و سلب اهمیت از جنسیت و تولید ادبیات فراجنسیتی کمک کردند و اشتباه بزرگی بود، مبنی بر اینکه بسیاری مسائل اصلاً ربطی به جنسیت ندارد و این زن می‌تواند طابق النعل به النعل مثل مرد بیاید و در این سیستم کار کند. این باج است که البته دیدند این هم نمی‌شود. یعنی به دلیل طبیعی و جسمی نمی‌شود و به واقع یک زن نمی‌تواند به اندازه یک مرد در این سیستم مردانه کار کند. نتیجه چیست؟ منطق آن جامعه زن را دعوت می‌کند که باجی پرداخت کند که دیگر این یکی را واقعاً مرد ندارند و آن هم باج جنسی است و اینجا زن اکسسوری جامعه و زینت‌المجالس می‌شود. به زن گفته می‌شود تو خودت نمی‌توانی کار تولید کنی، ولی بیا خود را کالا کن؛ با این حداقل می‌توانی احساس کنی که موجودی اجتماعی هستی. این انتخاب دوم است.

پروژه الگوی سوم، زن را از کانتکس «درباره زن» به کانتکس «زنان درباره» تبدیل می‌کند.

انتخاب سوم که برای خانم‌های مذهبی جامعه ایرانی پیش آمده، رنج است. رنج یعنی جمع بین نقش‌ها کنیم. ادبیات سخیفی که خیلی خطا دارد. جمع بین نقش‌ها یعنی برویم خانه جهان شرقی را با سیستم اجتماعی غربی جمع کنیم! حال آنکه این زن، زن نه غربی نه شرقی بود، نه زن هم شرقی هم غربی. ادبیات جمع بین نقش‌ها ادبیات بسیار غلطی است. ما دنبال چه چیزی می‌گردیم؟ حاصل پروژه الگوی سوم چیست؟ حاصل الگوی سوم به صورت عینی و مصداقی هرچه که باشد، نتیجه‌اش شکستن دوگانه خانه و جامعه است.

پروژه الگوی سوم، کانتکس «درباره زنان» را به «زنان درباره» تبدیل می‌کند

ما در جهان متعادل احتمالاً زن‌هایی را می‌بینیم که خانه و خانه‌داری آنها خاص است، روابط مردان با این زنان روابط خاصی است، سیستم حضور اجتماعی آنها خاص و منحصر به فرد است. اینجا خیلی باید مواظبت کنیم که برخی دوستان قرائت‌های سنتی و قاجاری را از گذشته این زن به زن معاصر تحمیل نکنند. ممکن است زن امروز انقلاب اسلامی با تکثرات بومی و فرهنگی خود آن خانه بزرگ قاجاری را هم نخواهد، شاید اصلاً آن خانه تنها برای زنی که مثلاً تحصیلات، کار، فعالیت و جهاد اجتماعی نداشت، مناسب بود. ما یک خانه و معماری سومی، حمل و نقل سوم و خانه‌داری سوم نیاز داریم. به طور کلی ما یک جهان اجتماعی سومی می‌خواهیم که زن در آن خالق است، فقط عامل و مصرف‌کننده نیست. یعنی زن و مرد هر دو خالق هستند.

برای تشبیه از ادبیات تئاتر استفاده و استقراض می‌کنم. در صحنه تئاتر سه تیپ کنشگری در انسان می‌توانیم، نام ببریم. یک سنخ عوامل پشت صحنه که طراح صحنه هستند مثل نویسنده، کارگردان یا بازیگر نقش اول؛ این‌ها خالق هستند و صحنه را طراحی می‌کنند. یک سنخ بازیگر داریم که صرفاً به او نقش‌هایی که تکلیف شده و دیالوگ‌هایی که تجویز شده را اجرا می‌کند و فقط در صحنه حضور دارد. سنخ تماشاچی هم داریم. زن انقلاب اسلامی تماشاچی تاریخ، بی‌نقش در تاریخ‌سازی و در حاشیه تاریخ‌سازی نیست. زن انقلاب اسلامی مثل زن‌های غربی صرفاً حضور ندارد. نمی‌گوید یک میز مدیریتی به من بدهید تا راضی شوم. این طور نیست. او می‌آید در اوج استقلال، منظره‌های خود را به اشتراک می‌گذارد. اینجاست که استقلال زن به عنوان یکی از مؤلفه‌های الگوی سوم و استقلال زن جدی می‌شود. یعنی زن تنها مصرف‌کننده و تعیین‌شونده نیست، خودش تعیین‌کننده است.

پروژه الگوی سوم، زن را از کانتکس «درباره زن» به کانتکس «زنان درباره» تبدیل می‌کند. یک کانتکس «درباره زن» داریم که امروز بسیار رایج است، در این کانتکس راجع به زن شعر و جملات عاطفی و شعاری گفته می‌شود و در تجلیل و تمجید نقش او حرف‌های کلی‌گویانه‌ای گفته می‌شود. این هنوز کانتکس «درباره زن» است و هنوز خود او نیامده عالم و جهان را معنا کند. «زن درباره» یک کانتکس دیگر است که با به رسمیت شناختن استقلال و تحفظ زن بر استقلالش اتفاق می‌افتد و اینجا می‌توانیم پرسش کنیم که سیاست‌های جمعیت و گفتمان فرزندآوری در کدام سنت رفتار می‌کند؟ آیا اینطور نیست که واقعاً امروز سیاست‌های جمعیتی و سیاست‌های گفتمانی حوزه فرزندآوری، زن را موجودی تصور می‌کند که باید از همه کارهایش بزند و بچه بیاورد و بعد می‌خواهد او را دعوت به این کار کند؟ پاداش‌های مردانه برایش در نظر می‌گیرد، مثلاً خودرو و خانه بدهد. در نهایت هم ادبیات هشداری می‌شود که تا چند سال آینده ما فلان می‌شویم. واقعاً اگر زن بخواهد در این نقطه مبنا قرار بگیرد، فرزندآوری را چه اتفاقی می‌بیند؟ مشکلات خود را چه می‌بیند؟ اگر بخواهد سیاست‌گذاری کند، چه نکاتی را در نظر می‌گیرد؟ منظور این نیست که همه زن‌ها در این نقطه هستند. ما درباره زن‌های الگوی سوم به معنای خالص و خاص گفتگو می‌کنیم.

بحث حجاب هم همین است. وقتی ساخت یک ساخت مردانه می‌شود، انسان با مرد اشتباه گرفته می‌شود و زن یک جزء استثنایی از کل پنل ما می‌شود. حالا می‌خواهیم حجاب را به زن تجویز کنیم. دلالت‌ها، دلالت‌های مردانه‌ای می‌شود که خانم بپوش تا آقا به گناه نیفتد! حتی گاهی نمی‌گوید آقا، می‌گوید جامعه فاسد نشود و جامعه یعنی مرد! زن لزوماً با این ادبیات نمی‌تواند مأنوس شود، حتی اگر زنی محجبه هم باشد. او دلالت‌ها و قرائت‌های دیگری دارد که به صدا درنیامده است. یا از خانم می‌پرسیم چرا محجبه هستید؟ می‌گوید که می‌خواهم به جنسیتم دیده نشوم انسان دیده شوم. این از کجا آمده است؟ این ادبیات زنانه نیست. اتفاقاً وقتی زن حجاب می‌کند به لحاظ هویتی فاصله‌اش را از مرد نشان می‌دهد. حجاب به معنی لغوی کلمه فاصله بین زن و مرد است، نه حجاب زن. اساساً چون مسئله من تعادل و حرکت در بستر زوجیت است، می‌خواهم دو جنس را دو تا ببینم. نمی‌خواهم در جامعه‌ای بیایم که نفهمم چه کسی زن و چه کسی مرد است. این بالاترین سطح معنای حجاب است. حتی می‌شود بالاتر هم معنا کرد. پیامدهایی مثل بر هم ریختن اوضاع و نظم جنسی جامعه را در پی دارد. ولی مسئله نقطه هویت است. برای همین است که حکم تشبه به جنس مخالف حرام اعلام شده، یعنی نمی‌خواهیم زن، مردانه بپوشد و مردانه حرف بزند و رفتار کند و برعکس. چرا نمی‌خواهیم؟ به این دلیل که حرکت را دائر مدار این کردیم که زن و مرد در بستری منطبق با هویت خود کار کنند. اگر یک جنس از محتوای جنسیتی خود تهی شود و آن جنس او را با این محتوا نشناسد، حرکت مختل می‌شود.

زن یا باید بپذیرد که یک موجود غیراجتماعی است و فقط وجود دارد، این کاری است که زن شرقی کرد و می‌کند. یا باید مثل زن غربی تمنای حضور کند و طبیعتاً برای حضور در این سیستم باید بهای آن را بدهد و باج دهد... منطق آن جامعه زن را دعوت می‌کند که باجی پرداخت کند که دیگر این یکی را واقعاً مرد ندارد و آن هم باج جنسی است و اینجا زن اکسسوری جامعه و زینت‌المجالس می‌شود.

به موضوع حرکت هم اشاره کنیم. جهان شرقی به دلیل بر هم ریختگی در ساحت نظم جنسیتی با خلل و کندی مواجه است. کندی یعنی آسیب اجتماعی دارد و توسعه و پیشرفت ندارد. جهان غربی از منظر دیگر و باز به دلیل بهم ریختن نظم جنسیتی، حرکت معیوب دارد. ما بسیاری مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را از منطق غربی و مدرن تجربه می‌کنیم؛ مسائلی تحت عنوان پورنوگرافی، مدگرایی و خیلی مسائل دیگر. وقتی تعادل در جامعه بر هم خورد، حرکت به سمت تعالی دچار اعوجاج‌هایی می‌شود. این چارچوب بحث ما راجع به الگوی سوم است. الگوی سوم آمده که نظم جنسیتی جامعه را به تعادل بازگرداند. درواقع الگوی سوم پروژه‌ای است که ساختارها و به طور کلی جهان اجتماعی را متعادل می‌کند. لذا مخاطب الگوی سوم، تنها خود زن نیست-البته اینجا نمی‌گویم کانون بحث جنسیت و نظام زوجیت است و دیگر نگویید زن، این هم دوباره اشتباه است- بله، کانون این بحث زن است ولی از دریچه هویت زن به یک تاریخ دیگری نگاه می‌کنیم؛ شهر در این تاریخ عوض می‌شود، ارزش‌های اجتماعی عوض می‌شود، ساختار تغییر می‌کند، سیستم آموزش و پرورش، سیستم قضایی و سیستم انتظامی تغییر می‌کند.

پرسش ما این است اگر واقعاً زن را ریحانه می‌دانیم، توصیف ما از لطافت طبع در ساحت نفسی زن چیست؟ این زن اگر مجرم بود از ریحانه بودن درآمده است؟ لذا مثلاً می‌شود با او در زندان‌ها و فضاهای انتظامی مثل مرد برخورد کرد؟ یا نه، در سیره اهل بیت علیهم السلام هم چیز متفاوتی می‌بینیم. این موارد همان جانمایی بحث ماست و با در نظر گرفتن این موارد تازه باید راجع به الگوی سوم حرف بزنیم که الگوی سوم را با این رویکرد چگونه می‌فهمیم؟ چرا زن غربی، زن الگوی سوم نیست؟ چه فرقی دارند؟ زن شرقی به چه معناست؟ این یک مقدمه کلی است.

تسنیم: با این توضیحات، جامعه باید تعادل جنسیتی داشته باشد و درواقع چیزی که عرصه را برای هویت فردی زنان به خصوص در عرصه‌های اجتماعی تنگ می‌کند، عدم تعادلی است که به دلیل فقدان حضور زنان در این ساخت اجتماع و در کل گذار تاریخی شکل گرفته است. هم جوامع شرقی را نقد کردید و هم جوامع غربی را که با آن نگاه فراجنسیتی درواقع آن‌ها هم به نوعی زن‌ها را دچار تنگناهایی کردند. درباره جامعه خودمان هم نگاهی نسبت به این مسئله داشتید که آن تعادل هنوز شکل نگرفته و ما می‌خواهیم به سمت آن تعادل اجتماعی جنسیتی حرکت کنیم.

ادامه دارد... .

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon