روایتی ناگفته از غافلگیری صهیونیست‌ها در ۷ اکتبر/حماس برنده جنگ نامتقارن است

روایتی ناگفته از غافلگیری صهیونیست‌ها در 7 اکتبر/حماس برنده جنگ نامتقارن است

برآورد امنیتی دستگاه‌های اسرائیل این بود که امسال در عید سال نو، ‌گروه‌های فلسطینی در کرانه باختری، سعی خواهند کرد بیشترین عملیات را انجام دهند.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، طوفان‌الاقصی یک نقطه عطف تاریخی و فصل نوینی در مقاومت فلسطین، بلکه مقاومت جهان اسلام و حتی دنیا است، زیرا مختصات و مؤلفه‌هایی دارد که آن را از دیگر عملیات مشابه در قبل متمایز می‌کند. مقاومت فلسطین با الگوگیری از مقاومت لبنان و مقاومت یمن و توجه در آموزه‌ها و عبرت‌های آن جنگ‌ها، به عملیاتی بی‌نظیر دست زد که پیامدهای آن بر فرض محال اگر غزه را صهیونیست‌ها شخم بزنند و با خاک یکسان هم کنند، ماندگار و به زوال سریع‌تر رژیم غاصب منتهی خواهد شد.

تا پیش از عملیات طوفان الاقصی صهیونیست‌ها تلاش می‌کردند با تصویرسازی کاذب از خود و امنیتی‌سازی فضای بیرونی در جنگ اطلاعاتی پیروز باشند، اما در حال حاضر ناتوانی جامعه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به حدی است که هنوز نمی‌دانند که مسلسل‌های کنترل از راه دور در مرز چگونه از کار افتاده است.

مسئله جنگ در غزه و آینده آن از یک سو و نیز معادلات محو رژیم صهیونیستی از صحنه از سوی دیگر باعث شده است تا «مشرق» در سلسله گفتگوهایی با کارشناسان به تحلیل راهبردهای میدانی و دیپلماتیک پرداخته و آن را از زوایای مختلف مورد ارزیابی قرار دهد.

مسعود اسداللهی که سابقه‌ای طولانی در شناخت گروه‌های مقاومت به ویژه مقاومت فلسطینی دارد در یک گپ‌وگفت طولانی از فراز و فرودهای اشغال گفته و کلید حل مسئله را بازگو کرده است، این پژوهشگر حوزه مقاومت معتقد است که ترمیم‌ناپذیری شکست در عملیات طوفان الاقصی برای صهیونیست‌ها به ماهیت این رژیم بر میگیردد. معروف است که می‌گویند همه دولت‌ها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد.

در این گفتگو سعی کردیم ابهامات موجود درباره ابعاد عملیات 7 اکتبر را با مسعوداسداللهی مطرح کرده و پاسخ‌های ایشان را تشریح کنیم.

** عملیات طوفان‌الاقصی را باید از همان مبدأ آن در مسجدالاقصی بررسی کرد، این اقدام یعنی توجه به این موضوع که ضربه هفت اکتبر یک اقدام کاملاً فلسطینی است.

گروه‌های فلسطینی از سال‌ها قبل اعلام کرده بودند که مسجدالاقصی خط قرمز آن‌ها است. درباره اینکه علت این عملیات چه بود، خیلی بحث شده و انواع و اقسام دیدگاه‌ها مطرح است، مثلاً عنوان عملیات را طوفان غزه یا فلسطین نگذاشتن بلکه طوفان الاقصی گذاشتند، یعنی موضوع روی مسجدالاقصی است.

** درواقع خط قرمز گروه‌های فلسطینی مسجدالاقصی است؟

بله خط قرمز گروه‌های فلسطینی مسجدالاقصی بوده است. معنایش این است که در هر موضوعی جز مسجدالاقصی، اسرائیل دست به تجاوز بزند، این‌ها از خودشان دفاع خواهند کرد، اما در بحث مسجدالاقصی می‌گویند ما بحثمان فرق می‌کند، این مربوط به جایگاه مسجدالاقصی است. اگر شواهد و قرائن نشان دهد که مسجدالاقصی در یک خطر واقعاً اساسی قرارگرفته است، ‌ در آن زمان آفند خواهیم کرد، پدافند نخواهیم کرد، یعنی ما اقدام به حمله خواهیم کرد، چراکه اگر منتظر بمانیم و مسجدالاقصی ویران شود، دیگر حمله ما هم فایده‌ای ندارد.

** حماس چند ماه قبل از عملیات هفت اکتبر اخطار داد که رژیم صهیونیستی از این خط قرمز عبور نکند...

اما اسرائیلی‌ها جدی نمی‌گرفتند، اصولاً آن زمان گروه‌های فلسطینی را جدی نمی‌گرفتند، طوفان الاقصی باعث شد که این‌ها دیدشان به گروه‌های فلسطینی فرق کند. تا قبل از جنگ اسرائیلی‌ها می‌گفتند این‌ها نهایتاً تعدادی راکت دارند، اما خطر وجودی ندارند، نهایتاً چند روز می‌خواهند راکت بزنند.

** اما محاسبات دشمن غلط بود و به قول حضرت آقا شکست ترمیم‌ناپذیر خوردند.

به این دلیل که رژیم صهیونیستی فلسطینی‌ها را در این حد و اندازه نمی‌دیدند، ‌ بیشتر از حزب‌الله می‌ترسیدند، همین‌الان هم در بحث نظامی روی حزب‌الله یک حساب دیگری باز می‌کنند.

** خب صهیونیست‌ها جدی نگرفتند، سؤال این است که چه اتفاقی افتاده بود که حماس این عملیات را اجرا کرد؟

این برمی‌گردد به انتخابات پارسال که در رژیم صهیونیستی برگزار شد. سال قبل همین ایام بود که انتخابات کنست در رژیم برگزار شد؛ ولی به خاطر نتایج انتخابات تشکیل دولت تقریباً یک ماهی هم طول کشید، اگر خاطرتان باشد دقیقه نود دولت تشکیل شد. علت این بود که در اسرائیل باید دولت ائتلافی باشد (مانند همیشه) در اسرائیل هیچ حزبی اکثریت مطلق نیست. اما این دفعه یک تحولی ایجادشده بود، احزابی که قبلاً حاضر به ائتلاف به نتانیاهو بودند، ‌ این بار حاضر به ائتلاف با او نبودند، به خاطر عهدشکنی و وعده‌های دروغی که نتانیاهو به آن‌ها داده بود و عمل نمی‌کرد. مثلاً در آخرین باری که نتانیاهو نخست‌وزیر بود، با بنی گانتس دولت ائتلافی تشکیل داد، قرار بود دو سال اول نتانیاهو نخست‌وزیر باشد و دو سال بعد بنی گانتس یا بنت.

** اما وقتی موعد تحویل قدرت رسید نتانیاهو زد زیر همه‌چیز...

این کار باعث شد تا دوباره همه‌چیز به انتخابات زودهنگام برسد و در انتخابات رأی اکثریت را نتانیاهو نتوانست به دست آورد و ائتلاف مقابل با یکی دو رأی بالاتر (تعداد اعضای کنست) توانست دولت را تشکیل دهد که همان بنت نخست‌وزیر شد. دیگر ازآنجا به بعد واقعاً رابطه نتانیاهو با این احزاب راست لائیک، به سمت بدتر شدن رفت.

** این راست‌های لائیک خودشان را معتدل می‌دانند اما خیلی هم افراطی هستند، اما در مقایسه با احزاب دینی افراطی از افراط کمتری برخوردار هستند.

در انتخابات سال گذشته، نتانیاهو خیلی تلاش کرد با آن‌ها ائتلاف کند تا دولت تشکیل دهد اما آن‌ها قبول نکردند و گفتند محال است با تو ائتلاف کنیم ازاین‌رو مجبور شد بیاید سراغ احزاب دینی صهیونیست.

** این احزاب دیدگاهشان در بحث صهیونیست با احزاب لائیک فرق می‌کند.

آن‌ها تعریفی که از دولت اسرائیل دارند، یک تعریف قومیتی است. قوم یهودی که دولت تشکیل داده است. طرف راست‌های لائیک یا چپ‌ها این است که دولت اسرائیل دولتی لائیک و دموکراتیک است؛ اما گروه‌های دینی تعریفشان کاملاً فرق می‌کند، می‌گویند دولت یهودی دولتی است که به‌صورت خالص یهودی است و باید شریعت یهود را اجرا کند، به همین دلیل تا الان در اقلیت بودند، اما به علت تغییری که در ترکیب اجتماعی جامعه صهیونیستی اتفاق افتاده است، به مرور این‌ها قدرت گرفته‌اند، ‌ به‌گونه‌ای که در این انتخابات تنها گزینه‌ای که برای نتانیاهو مانده بود، ائتلاف با این احزاب دینی بود.

** احزاب بسیار تندرو و خشک‌مغز که اعتقادات جزمی دارند...

آن‌ها بر اساس خرافات یهودی رفتار می‌کنند، مثلاً نتانیاهو تلاش می‌کرد که با این‌ها ائتلاف درست کند، ‌ اما آن‌ها شرایط عجیب‌وغریب برای نتانیاهو گذاشته بودند، مثلاً یک موردش این بود که در روز شنبه که روز دینی است و کار کردن در آن روز ازنظر این‌ها حرام است. اگر نتانیاهو می‌پذیرد در روز شنبه نیروگاه‌های برق خاموش شود، بیمارستان‌ها تعطیل شود، خدمات عمومی و دولتی ارائه نشود، ما با تو ائتلاف می‌کنیم. سر این شرطشان هم سفت ایستاده بودند.

** نتانیاهو چگونه توانست با این‌ها تفاهم کند؟

نتانیاهو چون خیلی آدم مکاری است، ائتلاف با این‌ها را گذاشت برای دقیقه نود، یک مهلت زمانی بود که اگر در این مهلت دولت تشکیل می‌داد که خب مشکلی نبود، اما اگر آن مهلت می‌گذشت، نفر بعد که از معارضین و چپ‌ها بود باید دولت تشکیل می‌داد.

نیم ساعت قبل از اینکه مهلت تمام شود، نتانیاهوپیغام فرستاد که اگر با شرایط من ائتلاف تشکیل دادید، ‌ وزیر می‌شوید و الا همه‌مان می‌رویم کنار و چپ‌ها می‌آیند. این‌ها هم بالاخره پذیرفتند و دولت تشکیل شد.

** خود صهیونیست‌ها گفتند این دولتی که تشکیل‌شده است، تندروترین، متعصب‌ترین و خشک‌مغزترین دولت تاریخ اسرائیل است (بااینکه این‌ها ازنظر ما همه‌شان افراطی هستند) ولی آش چقدر شور شده بود که خودشان می‌گویند این‌ها افراطی هستند.

اما همین افراطی‌ها وزارتخانه‌های مهمی را هم گرفتند. یکی وزارتخانه امنیت ملی است، همین بن‌گویر الان وزیر امنیت ملی است که معادل وزارت کشور ما است. درحالی‌که بن گویر خود بزرگ‌ترین چالش امنیت ملی است، نوع کارهایی که انجام می‌دهد باعث شده است که به‌شدت امنیت سلب شود و این جنگ هم در واقع پاسخی به این قصه بود.

این گروه‌های دینی یک اعتقادی دارند. در سال 1948 که اسرائیل تشکیل‌شده این‌ها می‌گویند پدران ما اشتباه کردند. به‌جای اینکه همه ملت فلسطین را اخراج کنند، فقط دوسوم را اخراج کردند. یک‌سوم در غزه و کرانه باختری و سرزمین‌های 48 ماندند. الان می‌گویند مصیبتی را که گرفتارش هستیم را ببینید؛ می‌گویند حالا ما می‌خواهیم اشتباه پدرانمان را تصحیح کنیم و می‌خواهیم تمام فلسطینی‌های موجود را کوچ بدهیم!

** این‌ها در جلسات رسمی خود می‌گویند که آن‌ها (فلسطینی) که در کرانه باختری هستند بروند اردن، آن‌هایی که غزه هستند بروند مصر، این‌هایی که در سرزمین‌های 48 هستند هرجا می‌خواهند بروند، این یعنی زیر سؤال بردن ماهیت فلسطین و فلسطینی.

ببینید، وقتی می‌گویند دولت خالص یهودی فقط منظورشان فلسطینیان مسلمان نیست، بلکه فلسطینیان مسیحی نیز باید اخراج شوند و باید کل مظاهر اسلام و مسیحیت از بین برود یعنی یک هویت یهودی برای فلسطین درست کنند که بگویند اینجا برای یهودی‌ها بوده است. این است که نه می‌خواهند مسجدی باقی بماند و نه کلیسایی.

حضرت مسیح متولد فلسطین است و تمام وقایع مهم زندگی ایشان در این سرزمین رخ داده است. می‌گویند شروع پروژه مجدد اخراج فلسطینی‌ها با تخریب مسجدالاقصی است، چون مسجدالاقصی نماد هویت اسلامی فلسطین است. می‌گویند باید این مسجد را تخریب کنیم و ازآنجا یک جنگی شروع می‌شود و در این جنگ باید فلسطینی‌ها را اخراج کنیم. به همین دلیل این بن گویر اعتقادش بر این بود، از جایگاه خودش استفاده می‌کرد و اقدامات تحریک‌آمیز انجام می‌داد، هر هفته شهرک‌نشینان افراطی را با حمایت پلیس وارد مسجدالاقصی می‌کرد، این‌ها هم حمله می‌کردند به فلسطینی‌ها، به نمازگزارها، اقدام به تخریب و جسارت می‌کردند، همیشه درگیری بود در مسجدالاقصی.

** در آن زمان خطر در حال جدی‌تر شدن بود تا رسیدیم به تابستان که تنش خیلی بالا رفته بود و به خاطر همین حماس شروع کرد به اخطار دادن که ما ساکت نخواهیم نشست و این خط قرمز ما است.

البته صهیونیست‌ها هم جدی نگرفتند. حزب‌الله هم‌چنین موضع مشابهی از قبل اعلام کرده بود که مسجدالاقصی خط قرمز ما است، ما یک گروه اسلامی هستیم، هیچ گروه اسلامی در دنیا نیست که مسجدالاقصی برایش مهم نباشد. فلسطینیان وقتی دیدند که نتانیاهو توجهی ندارد و دست این یهودیان افراطی را باز گذاشته است و حتی این یهودیان افراطی هم اهمیتی برای نتانیاهو قائل نیستند، تصمیم به انجام این عملیات گرفتند.

** البته این عملیات ازنظر اطلاعاتی دو سال برای اجرایش کارشده بود...

بله؛ تاریخ را هم خیلی دقیق انتخاب کردند، چون نیمه اول مهرماه هرسال، عید یهودیان است، ‌ عید سال نو، یک عید مفصلی است و دو هفته تعطیل هستند و یهودیان سراسر دنیا به اسرائیل می‌آیند. تعداد زیادی توریست می‌آید. برای اسرائیل خیلی مهم است که این دو هفته امنیت باشد. امسال درجه اهمیت آن برای اسرائیل بالا رفت، ‌ چون یک سال نیم بود که حرکات امنیتی در کرانه باختری شروع‌شده بود.

** برآورد اطلاعاتی رژیم از این عملیات چه بود؟

برآورد امنیتی دستگاه‌های اسرائیل این بود که امسال در عید سال نو، ‌گروه‌های فلسطینی در کرانه باختری، سعی خواهند کرد بیشترین عملیات را انجام دهند و تا می‌توانند یهودی بکشند چون اجتماعات یهودی زیاد خواهد بود، ازاین‌روی تمام ثقل نظامی، امنیتی را گذاشتند روی کرانه و این منطقه را حسابی بست.

** این باز و بسته کردن‌های مکرر از سوی رژیم نقطه عطف ماجراست که به آن پرداخته نشده است و در پشت آن تمام ارزیابی‌های اطلاعاتی دشمن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

دقیقاً، بین مرزهای سرزمین‌های 48 با غزه و سرزمین‌های 48 با سرزمین‌های 67 رفت‌وآمد است، چون هرروز تعداد زیادی کارگر ساده از این مناطق خصوصاً غزه وارد مناطق 48 می‌شوند، کارگر روزمزد هستند، در پروژه‌های عمرانی و خدماتی و ... کار می‌کنند. این‌ها مجوزهای موقت برای کاردارند و صلاحیت امنیتی‌شان برای کار کردن تأیید می‌شود. در این میان اسرائیل هم سعی می‌کند از این‌ها جاسوس بگیرد و در این زمینه خیلی موفق بوده، خیلی از این‌ها ازنظر مالی تحت‌فشار هستند، اما در این مقطع، دو هفته عید، این ورود و عبورها را نیز بستند؛ یعنی کلاً مرز را بستند. واقعاً تحرک برای فلسطینی‌ها در این دو هفته سخت شده بود، نتیجه این شد که آن دو هفته بدون هیچ عملیاتی از سوی فلسطینی‌ها برگزار شد، اعیاد از دید اسرائیلی‌ها خیلی خوب برگزار شد، امنیت بسیار بالابود، خوشحال بودند که هیچ اتفاقی نیفتاد و به تمسخر فلسطینی‌ها پرداختند که مسجدالاقصی خط قرمز این‌ها بود.

** اما غافل از اینکه محمد ضیف و حماس روی آخرین روز تعطیلات برای عملیات برنامه‌ریزی کرده‌اند...

یعنی شنبه، هفت اکتبر، روز آخر تعطیلات بود، خب این تاریخ خیلی هوشمندانه انتخاب‌شده بود. اولاً روز آخر تعطیلات بود، طرف به خودش می‌گفت اگر قرار بود اتفاقی رخ دهد باید دو هفته گذشته رخ می‌داد، با خیالت راحت روز آخر را می‌گذرانیم، همه هم خواب بودند زیرا تا آخر شب جشن بود. دوم اینکه تعطیل هفتگی هم بود زیرا شنبه خودش تعطیل هفتگی است. سوم اینکه سالروز جنگ 1973 هم است، با یک برنامه‌ریزی خیلی دقیق، یک عملیات ترکیبی و پیچیده، ازنظر حفاظتی و اطلاعاتی بسیار موفق انجام شد.

** عملیات طوفان الاقصی را از زاویه ایرانی هم می‌شود نگاه کرد؟

عملیات حماس یک عملیات بی‌نظیر است اما برای ما هم فرصت است و هم تهدید، فرصت است چون ارتش اسرائیل که برای مهم‌ترین تهدید است، آن‌چنان خورده است که دیگر حالا حالاها می‌تواند واقعی علیه ما باشد، مگر اینکه عملیات‌های امنیتی، ترور و امثالهم انجام دهند، ولی برای جنگ با ایران دیگر کارایی ندارد تا از این شوک بیرون بیایند خیلی طول می‌کشد، نتانیاهو را بسیار تضعیف کرده است.

نتانیاهو بعدازاین عملیات، اگر با همین نتیجه تمام شود، آینده سیاسی‌اش به پایان خواهد رسید، مانند اولمرت، در جنگ 33 روزه نخست‌وزیر بود، به لبنان حمله کرد و گفت هدف آن نابودی حزب‌الله است، اما کجا تهدید است؟ جایی که جنگ کلاسیک را بی‌معنا کرده و به جنگ‌های ایذایی ضریب می‌دهد.

** برخی شبهه‌ای مطرح می‌کنند و می‌گویند که حماس وقتی می‌تواند یک همچنین عملیات خوبی را طراحی کند، پیش‌بینی این عکس‌العمل وحشیانه اسرائیل را نکرده بود؟

حماس پیش‌بینی کرده بود، چون تا سال 2005 غزه مانند کرانه اشغال بود، 2005 بود که غزه آزاد شد. از 2005 تا الان پنج جنگ رخ‌داده است و آن ششمی است. در جنگ‌های قبلی خصوصاً جنگ آخری، سیف القدس، اسرائیل همین جنایت‌ها را انجام داد، ولی این دفعه هم‌حجم آن زیادتر بود و هم‌زمان آن طولانی‌تر بود، الان هفتاد چهارمین روز است. بیشترین جنگ ماه پنجاه‌روزه بود، حجم ویرانگری آن به این مقدار نبود؛ اما این دفعه به سیم آخر زد اسرائیل.

انعکاس جهانی این وقایع هم خیلی خوب بود، یعنی برای اولین بار مشاهده می‌کنید که روایت فلسطینی به گوش غربی‌ها می‌رسد، همیشه روایت اسرائیلی بیان می‌شد که در این هم یک نکته‌ای است که چه طور شد که این دفعه غربی‌ها به این میزان متوجه شدند؟ بااینکه سانسور شدیدی وجود دارد. خب علت آن فضای مجازی بود و شبکه‌های اجتماعی موفق شدند آن سانسور رسانه‌ای را بشکنند.

** پس حماس پیش‌بینی واکنش اسرائیل را کرده بود...

اما یک نکته‌ای اینجا وجود دارد، خب برادران حماس الان می‌گویند ما برآورد پیروزی‌مان، نصف این چیزی بود که رخ داد، ‌ چیزی که در عمل رخ داد دو برابر توقع ما بود، ما فکر نمی‌کردیم به این میزان موفق شویم، می‌دانستیم غافلگیر می‌شوند، ولی اینکه این اتفاق رخ دهد و تا چند ساعت عکس‌العملی نشان ندهند، این را توقع نداشتیم. روز شنبه به یاد دارم که ساعت شش عملیات شروع شد، ‌ تا ساعت یک سکوت رسانه‌ای در اسرائیل بود. هیچ اطلاعیه‌ای نمی‌دادند، در شوک بودند، نمی‌دانستند اتفاقات واقعی است یا نه؛ فکر می‌کردند دروغ است، فلان شهرک سقوط کرد، فلان منطقه سقوط کرد، فلانی اسیر شد و ... به بعدازظهر رسید تا از شوک دربیایند.

** در میدان هم همین‌طور غافلگیر شده بودند. رئیس شاباک روز دهم جنگ یک مصاحبه مهمی کرد. یک اعتراف‌هایی کرد که خیلی مهم است. ازجمله اینکه گفت از چند ساعت قبل خبر دادند یک تحرکات مشکوکی در مرز غزه وجود دارد، گفت ما هم دو تیم برای بازرسی فرستادیم، این‌ها رفتند ولی برنگشتند.

اسرائیلی‌ها اعلام کردند نیروهای حماس که آمدند، نقشه‌های دقیق شهرک‌ها را داشتند، در هر خیابانی، مشخصات ساختمان‌ها اعم از پلاک، اسامی ساکنین و اسامی اعضای خانواده، بچه‌ها، شغل، اسم و... همه را می‌دانند.

یک زن صهیونیست می‌گفت وقتی این‌ها آمدند، ما را جمع کردند گوشه آشپزخانه، روی میز ما یک نقشه پهن کردند که نقشه محله ما بود. گفت من دیدم اطلاعات دقیق و تمام ما و همسایه‌ها را همه دارند. یک نفر انگلیسی بلد بود، رفتند پشت در خانه او که انگلیسی‌زبان بوده، این رزمنده حماس هم انگلیسی با او صحبت کرده است.

اتفاقات عجیب‌وغریبی رخ‌داده است. این خانم نکته جالبی گفت، که من با خودم فکر کردم این‌ها اطلاعات به این دقیقی را از کجا آوردند؟ به این نتیجه رسیدم که این کارگران روزمزدی که کار می‌کردند در محله ما، اطلاعات ما را برده بودند.

** درواقع حماس روی دست اسرائیل زده بود.

اسرائیل تلاش می‌کرد از بین این افراد جاسوس جذب کند، حماس هم این وضعیت را تبدیل به فرصت کرده بود و کار خودش را کرده بود، خب این اطلاعات را بزرگ‌ترین دستگاه‌های اطلاعاتی نمی‌توانند به دست بیاورند. حتی شاید این خبر را شنیده‌اید که در نوار غزه یک مقر سری وجود داشته است و ساکنان صهیونیست هم در آنجا هم خبر نداشته‌اند، اما حماس به آن حمله می‌کند. فیلم آن را اسرائیلی‌ها خود در فضای مجازی پخش می‌کنند و من خودم دیدم دو سه تن از رزمندگان حماس هستند، دو سه نفر از نگهبان آن منطقه را می‌زنند و وارد می‌شوند، می‌روند تمام کیس‌های کامپیوتر و هرچه سند بوده را جمع می‌کنند و با خود می‌آورند. حالا می‌گویند این مقر موساد بوده است.

** پس باید بگوییم حماس از پیروزی خودش غافلگیر شده است، نه از عکس‌العمل رژیم صهیونیستی...

اما چون فکرش را نمی‌کرد پیروزی خودش به این میزان باشد، نمی‌توانست پیش‌بینی کند که طرف مقابل چگونه عکس‌العمل نشان می‌دهد.

** حالا می‌گویند اگر حماس پیش‌بینی می‌کرد بعد از عملیات جنایت درراه است چرا این کار را کرد؟

جنگی که گروه‌های چریکی انجام می‌دهند، جنگ نامتقارن است، جنگ نامتقارن منطق و اصول و مقرراتش و مفاهیم آن با جنگ کلاسیک خیلی فرق می‌کند، جنگ کلاسیک جنگی است که دو ارتش مشابه هم با یکدیگر درگیری می‌شوند. اما در جنگ نامتقارن یک گروه وجود دارد با پیشرفته‌ترین و جدیدترین سلاح‌ها و حمایت‌های جهانی، در مقابل یک گروه کوچک که این امکانات را اصلاً ندارد و قدرت‌هایشان قابل‌مقایسه نیست. برای همین می‌گویند جنگ نامتقارن.

** با تشریح جنگ نامتقارن حالا این سؤال پیش می‌آید که چگونه است که گروه کوچکی که بیشترین تلفات و ویرانی را متحمل می‌شود، برنده جنگ می‌شود؟

این رمز و رازش در راهبرد نظامی این گروه‌ها است. راهبرد نظامی این گروه‌ها جنگ فرسایشی است، یعنی جنگی که گروه کوچک‌تر در یک بازه زمانی طولانی علیه گروه بزرگ‌تر راه می‌اندازد و با ضربات کوچک و کوچک، انگیزه جنگ را از ارتش بزرگ‌تر می‌گیرد و آن را مستهلک و مستأصل می‌کند، وقتی ارتش خسته می‌شود، نتیجه این می‌شود که خودش مجبور به ترک منطقه می‌شود، این یعنی پیروزی والان در فلسطین این اتفاق در جریان است.

بنابراین، اگر ما بخواهیم با معیار جنگ کلاسیک حوادث فعلی در غزه را تفسیر کنیم، ‌ خب حماس ضربه خورده و حداقل بیست برابر اسرائیلی‌ها تلفات داده‌اند یا مثلاً در مسئله تخریب، توان راکت‌های مقاومت فلسطین در تخریب محدود است، اما شصت درصد واحدهای غزه از بین رفته است، اما این اعداد در جنگ نامتقارن اصلاً گویا نیستند، ‌ چون این جنگ نامتقارن است.

قطعاً حماس پیروز این جنگ است و فشار روی آن‌ها وحشتناک است. ازنظر نظامی قطعاً حماس برنده است. در این جنگالان مشخص‌شده است که هرچقدر ادامه دهید، چیزی جز غیر این از آن بیرون نمی‌آید، اسرائیل غیرنظامیان را می‌کشد، اما حماس پابرجاست، با تبلیغات می‌خواهند پیشروی‌های کوچک را به یک دستاورد بزرگ تبدیل کنند.

** در اسرائیل هم می‌گویند کدام پیروزی؟ آیا رهبران حماس را دستگیر ترور کردید؟ آیا توانستید تونلی را کشف کنید و آیا تضمین می‌دهید دیگر راکت یا موشک به مناطق اشغالی شلیک نخواهد شد...

اسرائیل در حال فروپاشی است، میان صهیونیست‌ها اختلافات شدید افتاده است. آن‌ها در حال متهم‌گونه یکدیگر هستند، نتانیاهو می‌گفت مقصر شما هستید که یک سال در کشور تظاهرات به راه انداختید، اختلاف انداختید، این اختلاف به ارتش، ‌ موساد و دستگاه‌های اطلاعاتی رسید والان این نتیجه‌اش شد.

طرف مقابل هم نتانیاهو را مقصر می‌دانست که این دولت را تشکیل داده، اخیراً نیز میان بن گویر و رئیس ستاد ارتش دعوای شدیدی شده و بن گویر توهین کرده است؛ وزیر جنگ هم از رئیس ستاد ارتش دفاع کرده است. رئیس ستاد ارتش نیز پاسخ داده که من را تهدید نکن!

** شکافی که در جامعه صهیونیستی رخ‌داده است عمیق‌تر خواهد شد. شکاف میان گروه‌های لائیک و دینی، همین‌الان هم بن گویر و همفکرانش از موضعشان یک‌لحظه هم عقب‌نشینی می‌کنند، اصلاً انگارنه‌انگار اتفاقی افتاده است.

اینکه حضرت آقا فرمودند این رژیم در حال از بین رفتن است، ‌ این است که این رژیم از درون از بین می‌رود و اکنون هم این ضربه‌ها در حال سرعت بخشیدن به فروپاشی است.

صهیونیست‌ها هیچ برنامه‌ای برای جنگ ندارند. فقط آمده‌اند برای کشتار. معروف است که هر ارتشی نباید وارد جنگ شود، مگر اینکه سناریو خروج از آن جنگ را داشته باشد؛ اما در مورد جنگ در غزه این‌گونه نیست و فقط مشغول سناریو پردازی طرح‌های فضایی برای بعد از جنگ هستند.

** روحیات مردم فلسطین هم عوض‌شده، از آن دوران ناامیدی اکنون به‌جایی رسیدند که با توجه به اینکه بیش از بیست و یک هزار شهید دادند، شعارشان یا آزادی یا شهادت است.

جامعه غزه، یک جامعه عشایری_سنتی است، اعتقادات مذهبی در آن خیلی قوی است. در میان عشایر هم روحیه جنگندگی بالا است. جامعه کرانه باختری یک جامعه نخبگانی است، مسیحی در میان آن‌ها زیاد است، محیط خیلی باز است، درحالی‌که غزه متراکم‌ترین نقطه دنیا است، فاصله میان شهرها بسیار زیاد است، از این نظر به لحاظ جنگندگی مقابل مقایسه با غزه نیستند.

در کرانه باختری هم شما اغلب نام اردوگاه جنین و نابلس را می‌شنوید، آن‌ها چون در اردوگاه هستند، در سختی و فشارند، بیشتر مقاومت می‌کنند. آن روحیه جنگندگی، تدین و شرایط بسیار سختی که دارند، به این نتیجه رسیده است که یا بجنگند آزاد شوند و یا شهید شوند.

** وقتی درباره حماس حرف می‌زنیم با دو گفتمان روبه‌رو هستیم، گفتمان محمد ضیف و حماس به‌عنوان یک گروه سیاسی این دو باهم فرق دارند؟

ما یک حماس خارج داریم و یک حماس داخل، ‌ حماس خارج بیشتر در حوزه سیاست فعالیت می‌کنند، مثل خالد مشعل و همراهانش همچنین یک حماس نظامی که همان شاخه قسام است، یعنی محمد ضیف و تشکیلات آن.

** محمد ضیف استخوان‌بندی حماس را حفظ کرده و به آن روحیه جدیدی بخشیده است.

بعدازاینکه خالد مشعل از سوریه بیرون رفت، کسی که حماس را در محور مقاومت نگاه داشت محمد ضیف بود، او معتقد است کسی که به فلسطین کمک می‌کند ایران، سوریه و حزب‌الله است. سنوار هم همین‌طور، این اعتقادات خیلی ارزشمند است.

همین کاری که هنیه در تشییع حاج قاسم کرد و گفت شهید القدس، سه مرتبه هم گفت، خیلی کار بزرگی است، آن‌کسی که با جهان عرب و اهل سنت آشنا باشد می‌فهمد هنیه چه‌کار بزرگی کرد.

** شبهه‌هایی هم ایجادشده است که چرا ایران وارد این جنگ نشد...

این هم خیلی مهم است، اولاً ما در محور مقاومت، یک پیمان نظامی مکتوب و مدون نداریم، یک تفاهم شفاهی است، ما به این گروه‌ها می‌گوییم برای یک آرمان محقانه و عدالت‌خواهانه مبارزه می‌کنید، ما هم به خاطر این موضوع از شما حمایت می‌کنیم، سلاح می‌دهیم، امکانات می‌دهیم، آموزش می‌دهیم، اما همین حد.

** در این تفاهم هیچ‌گاه گفته نشده که اگر شما وارد جنگ شدید، ما هم وارد جنگ می‌شویم...

یک مثال مهم بزنم، در جنگ 33 روزه که حزب‌الله زیر فشار سنگین بود، گروه‌های فلسطینی وارد عمل نشدند تا فشار بر لبنان را کاهش دهیم. حزب‌الله هم اعتراضی نکرد چون چنین قراری وجود نداشت، برعکس در جنگ‌های غزه، حزب‌الله وارد نشد، فلسطینی‌ها هم اعتراض نکردند، چراکه چنین الزامی وجود ندارد که اگر گروهی وارد جنگ شد بقیه موظف به ورود هستند، در ناتو این‌یک اصل است که هر عضوی که موردحمله قرار گرفت، بقیه موظف به دفاع از او هستند.

اما در محور مقاومت یک پیمان نظامی مدون نیست. من پیشنهاد کردم که بعدازاینکه این جنگ تمام شد، سران مقاومت یکجا جمع شوند که این پیمان را بیشتر بررسی کنند که ما بیاییم تعهدات را مشخص کنیم.

از دولت‌ها یک محدوده انتظاری در محور مقاومت باید داشت، اما بازیگران غیردولتی نه آن‌ها دستشان بازتر است. حتی همان بازیگران غیردولتی شرایطشان باهم فرق می‌کند، مثلاً حزب‌الله در یک جامعه‌ای است که متکثر است. انواع و اقسام گروه‌ها، جریانات و دسته‌ها، ادیان که بسیاری از آن‌ها ضد حزب‌الله هستند، مثل آمریکا و عربستان خیلی از این جریانات را راه انداخته‌اند، حزب‌الله باید خیلی از این ملاحظات را هنگام تصمیم‌گیری در نظر بگیرد، درحالی‌که انصارالله دستش بسیار بازتر است، در انصارالله، اکثریت مردم یمن حامی آن‌ها هستند.

** تظاهرات میلیونی می‌کنند و پای‌کار مقاومت هستند...

واقعاً تعجب‌آور است که این مردم گرسنه که هشت سال جنگ کشیده‌اند چگونه این‌طور پای‌کار هستند.

** می‌گویند چرا حزب‌الله محدود می‌جنگد؟

اولاً حزب‌الله یک راهبرد مشخص در جنگ دارد، اینکه ما به نحوی می‌جنگیم که بخش بزرگی از ارتش اسرائیل را مشغول خودمان کنیم که به غزه نروند، این راهبرد خیلی هم جواب داده است، روزی که جنگ شد از قبل سی درصد ارتش اسرائیل در مرز لبنان بود، اما الان پنجاه‌درصد شده است. نصف ارتش اسرائیل الان در شمال است، ‌ اگر این از شمال خیالش آسوده بود، نیروها را به غزه انتقال می‌داد و مشکلات فلسطینی‌ها ده برابر بیشتر می‌شد. تا الان هم بالای صد شهید داده است. برای حزب‌الله 100 شهید آمار بالایی است.

** هفت اکتبر می‌توانست شرایطی به وجود بیاورد که مناطق 48 و 67 دچار تغییراتی شود که اقدامات اجتماعی علیه رژیم انجام دهند، یعنی توده‌ها پای‌کار بیایند، اما هنوز تا آن مرحله فاصله‌داریم.

وضعیت اجتماعی و فرهنگی کرانه و همچنین سرزمین‌های 48 با غزه فرق می‌کند، اولاً در سرزمین‌های 48، حکومت خودگردان خودش در مقابل هر نوع حرکت اجتماعی سد بزرگی است و متأسفانه دستگاه امنیتی خودگردان همکاری نزدیک شدید با صهیونیست‌ها دارند.

** همکاری سرویس اطلاعاتی تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی چگونه است؟

شناسایی می‌کنند و به اسرائیل گرا می‌دهند، اسرائیل هم هدف را دستگیر می‌کند، خودشان حضور میدانی ندارند، اما کار اطلاعاتی را انجام می‌دهند، زیر ساکن همان مناطق هستند. در این شرایط انتظار شکل‌گیری یک حرکت اجتماعی به آن صورت که شما می‌گویید، هنوز مهیا نیست، البته تا همین‌الان هم کرانه باختری انصافاً خیلی شهید داده، بالای دویست شهید داده است.

اما منطقه 48 به‌طورکلی متقاعد شده است، زیرا آن‌ها را اصلاحا «شهروند» رژیم صهیونیستی می‌نامند، یعنی شناسنامه دارند، در انتخابات رأی می‌دهند، نماینده دارند، البته بازهم بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، ضد اسرائیلی هستند، یعنی نوع نماینده‌هایی که به کنست می‌فرستند، نماینده‌های بسیار چالشی در کنست درگیر می‌شوند.

** احمد الطیبی معروف است، نفرات دیگری هم هستند که پذیرفتند در سرزمین‌های اشغالی زندگی کنند.

این است که ما هنوز تا چیزی که انتظار هست فاصله‌داریم، خصوصاً سرزمین‌های 48، ولی تمرکز را باید روی کرانه گذاشت، چون کرانه از دید بین‌المللی هم اشغال‌شده است، شما هر کاری بکنید حق شماست، ‌ یعنی حق ملت فلسطین است، مقاومت مشروع است.

الان گروه‌های دینی خیلی جدی این مسئله را مطرح می‌کنند که فلسطینی‌های کرانه باختری اخراج شوند و به اردن بروند. اکنون آمریکا به‌شدت درباره بحث کرانه باختری موضع‌گیری می‌کند که اصلاً اسم انتقال این‌ها را نیاورید، می‌دانید که آمریکا هنوز هم این منطقه را اشغالی می‌داند، دونالد ترامپ همکارهایی کرده، اما به لحاظ قانونی مناطق اشغال‌شده است.

** آمریکا در تلاش است پس از پایان جنگ در غزه تشکیلات خودگردان را وارد غزه کنند، آیا غرب آماده انداختن فرش قرمز زیر پای محمود عباس است؟

تشکیلات خودگردان نتیجه پیمان اسلو هست، پیمان اسلو را هم آمریکایی‌ها بانی آن بودند، از سویی اختیارات حکومت به‌اصطلاح خودگردان، از یکی از شهرداری‌های تهران کمتر است، ‌ اختیاری ندارد، فقط در بحث امنیتی فعال است که آن‌هم به خاطر همکاری با اسرائیل است. بقیه موارد تشکیلات فشل است، اما بخاطر اینکه کرانه باختری اشغالی است، مردم نمی‌توانند تحرک انجام دهند، ‌ اما کرانه باختری اگر اشغالی نبود تا حالا بساط حکومت خودگردان جمع شده بود.

** الان آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌گویند که نتیجه این جنگ حداقل باید این باشد که حکومت در غزه در دست حماس باقی نماند، این حداقل انتظار آن‌ها است. چون اگر حکومت باقی بماند یعنی شکست مطلق برای نتانیاهو...

یک اختلاف‌نظری میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد. آمریکایی‌ها می‌گویند حکومت غزه را تحت حاکمیت ابومازن قرار دهیم، ابومازن به‌هرحال رهبر ساف است، رهبر جنبش فتح است و هم رئیس حکومت خودگردان است، ‌ بلینکن هم با او دیدار کرد، اسرائیلی‌ها نیز حاضر به دیدار با او هستند. آمریکایی‌ها میگویند غزه باید به دست ابومازن سپرده شود، اما نتانیاهو مخالف است، نتانیاهو طرح دیگری دارد. او در رابطه با بحث حکومت خودگردان، یک راهبردی دارد؛ می‌گوید نباید این دو قسمت، یعنی کرانه و غزه، زیر نظر یک گروه باشد. باید دوگروهی که با یکدیگر مخالف هستند حاکمیت داشته باشند، نظرش بر این است که این کار ما را راحت می‌کند. حالا گفته می‌شود که اصلاً طرف فلسطینی وجود ندارد که من با او مذاکره کنم، ‌ این‌ها اصلاً همدیگر را قبول ندارند، ‌ این است که اصلاً مایل نیست این دو قسمت زیر نظر حکومت خودگردان باشد. از سویی نتانیاهو یک قرار و مداری نیز با اماراتی‌ها گذاشته؛ در این خصوص، آقای محمد دحلان که در امارات به سر می‌برد حاکم غزه کند.

** دحلان متهم به این شد که یاسر عرفات را مسموم کرده و بعد از قتل او فرار کرد...

او موردتوجه نتانیاهو قرارگرفته و طرحش این است که دهلان که خود اهل غزه است، به غزه برگردد و به‌عنوان حاکم غزه بماند! اما دحلان با کدام ابزار می‌خواهد حکومت کند؟ نتانیاهو در پاسخ به این سؤال گفته است که جنگ تمام شود، ما بازهم در غزه هستیم و در یک فرایند کند و آرام حکومت را به یک تیم جدید منتقل می‌کنیم که منظور او دحلان است.

منبع: مشرق

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon