سردسته باند بزرگ سرقت مسلحانه: مادرم فکر می‌کرد تو تهران کارگری می‌کنم

اعضای باند سرقت مسلحانه که در نقاط مختلف تهران و کرج به خانه‌های مردم دستبرد می‌زدند، دستگیر شدند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، با دریافت گزارش‌های متعددی مبنی بر وقوع سرقت‌های مسلحانه سریالی از منازل شمال تهران، پرونده ویژه‌ای در دستور کار کارآگاهان جنایی قرار گرفت.

بررسی‌ها نشان می‌داد اعضای این باند که چهار مرد درشت‌اندام بودند، با پوشاندن کامل چهره و استفاده از سلاح کمری، قمه و قداره، پس از سرقت خودروهایی مانند «سراتو» و «جنسیس» و تغییر پلاک آنها، خانه‌های مورد نظرشان را تحت نظر می‌گرفتند و سپس در فرصتی مناسب، وارد عمل می‌شدند.

تیم‌های پلیس با حضور در تمام صحنه‌های سرقت، بازبینی ساعت‌ها فیلم دوربین‌های مداربسته، بررسی سوابق مجرمان مشابه و اقدامات اطلاعاتی گسترده، موفق به شناسایی هویت سرکرده باند و سه همدستش شدند، این افراد اهل و ساکن شهرستان کرمانشاه بودند و ردپای آنها تا همان منطقه پیگیری شد.

در ادامه مأموران در یک اقدام هماهنگ، با چندین ساعت تعقیب و مراقبت، مخفیگاه سارقان را شناسایی کردند و در چند عملیات غافلگیرانه، هر چهار متهم را دستگیر کردند. در بازرسی از مخفیگاه، یک قبضه اسلحه کمری به‌همراه دو خشاب و 45 تیر فشنگ جنگی، چند تیغه قمه و قداره کشف شد.

متهمان که ابتدا منکر اتهامات خود بودند، پس از روبه‌رو شدن با مستندات پلیس، لب به اعتراف گشودند و به 30 فقره سرقت مسلحانه و زورگیری از سال 1401 تاکنون در تهران و کرج اعتراف کردند.

دستگیری شرور معروف شرق تهران به‌اتهام قتل/ قماری که رنگ خون گرفت

گفت‌وگو با سردسته باند

چطور شد که سرقت مسلحانه را انتخاب کردید؟

ما چهار نفر اهل یک روستا در کرمانشاه بودیم، زندگی سخت بود، کار نبود، فکر کردیم اگه بخوایم یه‌شبه پولدار بشیم باید راه خلاف رو بریم، اول ماشین می‌دزدیدیم، پلاکش رو عوض می‌کردیم و بعد خونه‌هایی رو که چند روز تحت نظر داشتیم، می‌زدیم.

چرا تهران و کرج را برای سرقت انتخاب کردید؟

چون شهر بزرگه، همه‌جور آدمی هست و کمتر به چشم میای، به کرج هم می‌رفتیم چون راهش به تهران نزدیک بود.

قبل از سرقت‌ها مواد مصرف می‌کردید؟

بله...، متأسفانه همه‌مون اعتیاد داشتیم، قبل از هر سرقت مواد می‌زدیم تا جرئتمون بیشتر بشه.

پول‌های سرقتی را چه‌کار می‌کردید؟

خرج مواد، خوش‌گذرونی و برنامه داشتیم که پول جمع کنیم و به ترکیه بریم، ولی قبل از اینکه کارمون بگیره، گیر افتادیم.

خانواده‌ات از کارهایت خبر داشتند؟

نه...، مادرم فکر می‌کرد تو تهران کارگری می‌کنم، وقتی فهمید، گریه می‌کرد.

مجردی یا متأهل؟

مجردم، 25سالمه، راستش به فکر ازدواج هم بودم ولی الآن همه چیز از دست رفت.

اگر به عقب برگردی چه می‌کنی؟

هیچ‌وقت سمت خلاف نمی‌رفتم، الآن فهمیدم پولی که راحت بیاد، راحت‌تر از دست میره...