به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، برخی از صاحبنظران از جمله توثیقات عام را تمام راویانى میدانند که از آنان به عنوان اصحاب امام صادق(ع) در رجال شیعه یاد میشود؛ معنای این سخن آن است که به عنوان مثال تمام راویانی که شیخ طوسی در رجال خود با عنوان اصحاب امام صادق (ع) یاد کرده است، مشروط به آن که تضعیف نشده باشند، دارای وثاقت خواهند بود؛ هر چند که در باره وثاقت آنان هیچ توضیحی ارایه نشده باشد.
به عنوان نمونه شیخ حر عاملى در باره یکی از راویان به نام «خلید بن أوفى» چنین آورده است: «اگر گفته شود که «خلید بن اوفی» و تمام اصحاب امام صادق (ع)، به استثنای کسانى که ضعف آنان ثابت شده است، ثقه هستند، سخن بعیدی نیست؛ زیرا شیخ مفید در ارشاد و ابن شهر آشوب در معالم العلماء و طبرسى در اعلام الورى چهار هزار تن از اصحاب امام صادق (ع) را توثیق کردهاند. گرچه در منابع رجالى و حدیث اسامى اصحاب امام صادق (ع) به سه هزار تن نمىرسد. علامه و برخى دیگر گفتهاند که ابن عقده نام چهار هزار تن را از لابلاى کتب رجال جمعآورى کرده است».
همان گونه که صاحب وسائل اعلام کرد، نخستین بار شیخ مفید از وثاقت اصحاب امام صادق (ع) سخن به میان آورد. سخن شیخ مفید در این باره چنین است: «اصحاب حدیث اسامى راویان ثقه از امام صادق (ع) را برغم اختلاف دیدگاه ها و نگرشها گرد آوردهاند که شمار آنان چهار هزار تن شده است».
ابن شهر آشوب نیز در این باره مىگوید: «علومى که از امام صادق (ع) نقل شده، از هیچ کس نقل نشده است. اصحاب حدیث اسامى راویان ثقه را به رغم اختلاف آنان در آرا و مذاهب گرد آورده و شمار آنان چهار هزار تن شده است».
چنین گفتارى از سوی عالمانی همچون علم الدین مرتضى نسابه، شیخ طبرسى، محقق، علامه حلى، شهید ثانى، شیخ عبد الصمد؛ پدر شیخ بهایى و علامه مجلسى نیز نقل شده است.
این مدعا از چهار جهت مورد مناقشه قرار گرفته است: یک؛ از ظاهر عبارت هاى طرفداران این نظریه و نیز از واقعیت هاى تاریخى بر مى آید که چهار هزار تن شمار مجموعه کسانى بوده است که محضر امام صادق (ع) را درک کرده و از ایشان دانش آموخته اند و اصطلاحاً از اصحاب ایشان به شمار مىروند؛ با این حال چگونه ممکن است همه آنان را ثقه دانست؟ آیا این ادعا نظیر ادعاى متکلمان و محدثان اهل سنت نیست که معتقد به عدالت تمام صحابه پیامبر اکرم (ص) هستند؟
دو؛ در این عبارتها آمده است که این راویان داراى اختلاف عقیده و رأى بودهاند. به گواهى اسناد تاریخى گروهى از محدثان اهل سنت حتى بینان گذاران فقه اهل سنت؛ همچون مالک بن أنس (م 179) و نیز شمارى از راویانى که در عقیده تشیع دچار انحراف شده بودند، پیش یا پس از انحراف، از خرمن دانش امام صادق (ع) بهره گرفتند. حال چگونه می توان همه آنان را ثقه دانست؟
سه؛ شیخ طوسى شماری از افراد؛ همچون منصور دوانیقى؛ حاکم بنى عباس را جزء راویان و اصحاب امام صادق (ع) برشمرده است. با این حال، چگونه مى توان مدّعى شد که همه راویان امام صادق (ع) ثقه هستند؟
چهار؛ اگر قرار باشد همه کسانى که به عنوان راویان امام صادق(ع) برشمرده شده اند، موثق تلقی شوند، با توجه به آن که عمده روایات از آن حضرت و از رهگذر همین راویان نقل شده است، بخش عمده کوشش رجالیان براى دستیابى به حقیقت حال این دست از راویان، لغو و بیهوده خواهد بود؛ زیرا اگر قرار باشد چنین شمارى از راویان در یک ارزیابى کلى و همگانى ثقه باشند، دیگر چه نیازى است که براى اثبات وثاقت آحاد آنان این همه کنکاش انجام گیرد؟
از نظر ما این مناقشات قابل دفاع نیستند؛ زیرا باید به سه نکته اساسی توجه داشت:
یک؛ صحابه امام بودن تنها به این معنا نیست که فرد چند روزی در درس و جلسه گفت و شنود یک از ائمه اهل بیت (ع) حضور یافته باشد، بلکه در عنصر معنایی آن همراهی، همدلی و همصدایی نهفته است. این مدعا در باره صحابی پیامبر اکرم (ص) بودن هم صادق است.
روایت ذیل یکی از شواهد مدعاست: «مردی در خراسان سوگند خورد که اگر معاویه از اصحاب پیامبر باشد او همسر خود را طلاق دهد. فقهاء فتوا به لزوم طلاق همسر او دادند، اما چون از امام رضا (ع) نظر خواستند، حضرت برای ایشان نگاشت که همسرش طلاق داده نمیشود. امام در تبیین علت این حکم فرمود: «قلت هذا من روایتکم عن أبی سعید الخدری أن رسول الله ص قال لمسلمة یوم الفتح و قد کثروا علیه أنتم خیر و أصحابی خیر و لا هجرة بعد الفتح فأبطل الهجرة و لم یجعل هؤلاء أصحابا له»
بر اساس گفتار امام رضا (ع)، کسانی امثال معاویه بخاطر انحراف فکری و رفتاری از حوزه صحابه بودن خارج هستند. بنابر این، باید توجه داشت که نام بردن شماری از افراد به عنوان صحابی امام صادق (ع) یا هر یک از امامان دیگر، بدان معنا است که آن فرد با امام همراهی و همدلی فکری و رفتاری دارد، مگر آن که دچار انحراف شود که در این صورت دیگر ازعنوان صحابی بودن خارج می شود.
دو؛ اهل بیت (ع) به ویژه پس از شهادت حضرت امیر در دورانی می زیستند که قدرت و حکومت در اختیار بنی امیه و بنی عباس بود که از هیچ تلاش و کوششی برای تضعیف جایگاه اهل بیت (ع)، محصور و محاصره کردن و دور نگاه داشتن آنان از اجتماع و به ویژه شاگردانشان دریغ نداشتند.
در این دوران، علنی کردن هر میزان از محبت و دوستی با اهل بیت (ع) تا چه رسد به حضور در درس و بحث آنان، جرم بزرگی محسوب می شد و خود بهانه لازم برای ریختن خون افراد را فراهم می آورد. از این جهت، سراسر تاریخ اهل بیت پر است از داستان قتل، غارت، تبعید و هر گونه شکنجه نسبت به دوستان، شاگردان و یاران اهل بیت (ع). سایه افکنی پدیده تقیه بر سراسر تاریخ حضور اهل بیت (ع) بهترین گواه مدعا است.
در چنین شرایطی تنها کسانی در جلسات درس و بحث ائمه اطهار (ع) حضور پر رنگ داشتند که خود را برای هر خطری آماده می کردند. آیا با چنین حال و هوایی، برشمرده شدن افراد در شمار اصحاب هر یک از امامان شیعه، دلیل بر سلامت رفتار و سلامت عقیدتی آنان نیست؟!
سه؛ کسانی همچون شیخ مفید که صحابی بودن یک امام را دلیل وثاقت افراد می دانند، آن امر را مشروط بر عدم وجود تضعیف آنان دانسته اند. بنابر این، مناقشه با این مدعا با استناد به وجود شاگردانی؛ همچون مالک بن انس یا حتی جاعلان حدیث در شمار اصحاب امام صادق (ع)، مردود خواهد بود، زیرا آنان از قاعده مزبور خارج بوده و انحراف اعتقادی یا اخلاقی آنان برای همگان روشن است.
از نگاه ما روایات هر فردی که در منابع رجال از او با عنوان صحابی نه تنها امام صادق، بلکه صحابی هر یک از ائمه اهل بیت(ع) یاد می شود، مشروط به سه شرط ذیل محکوم به قبول است: یک؛ باور داشته باشیم که بنای صاحبان رجال آن بوده است که هر گونه انحراف اعتقادی، اخلاقی و حتی ضعف راویان در عرصه تحدیث را گزارش کنند.
دو؛ در باره فردی که در منابع رجال از او با عنوان صحابی یکی از امامان اهل بیت(ع) نام برده می شود، انحرافی در زمینههای اعتقادی، اخلاقی و تحدیثی ذکر نشود.
سه؛ بر مبنای قاعده قدما هر گاه فسق یک راوى امامى ظاهر نشود، به روایت او مى توان عمل کرد؛ حتى اگر وثاقت او اثبات نشود.
یادداشت از علی نصیری، استاد حوزه و دانشگاه
انتهای پیام/