به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، حضرت زینب (س) در پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. نام مبارکش زینب و کنیهاش «اُمالحسن» و «اُمکلثوم» بود. از القاب بلندمرتبهاش میتوان به صدیقه صغری، عصمة صغری، ولیةالله العظمی، ناموس کبری، شریکةالحسین، و عالِمه غیرمعلَّمه اشاره کرد.
ای ز دیدار رُخت جان پیمبر روشن
دیدهی حقنگرِ ساقیِ کوثر روشن
در سرای عصمت، که ملک را ره نیست
از جمالت دل صدّیقه اطهر روشن
(گزیدهای از سروده حمید سبزواری)
جلوههای مهر و عاطفه در زندگی حضرت زینب (س)
یکی از زیباترین و عمیقترین جلوههای زندگی زینب کبری (س)، عشق بیپایان و پیوند عاطفی او با برادرش، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. این رابطه نهتنها از مهر خویشاوندی، بلکه از پیوندی الهی و معنوی سرچشمه میگرفت که اوج آن در واقعه عاشورا متجلی شد.
زمانی که کاروان حسینی از مدینه به سوی کوفه حرکت کرد، در منزل «خزیمیه» هاتفی آسمانی از سرنوشت آینده خبر داد. زینب (س) با دلی آگاه آن را با برادر در میان نهاد و امام فرمود:
«یا اُختاه، کلّ ما قضی فهو کائن؛ خواهرم، هر آنچه مقدّر است، رخ خواهد داد.»
در شب عاشورا، چون حضرت امام حسین (ع) اشعار «یا دهر أفٍّ لک من خلیل...» را زمزمه فرمود، زینب (س) دانست که زمان فراق نزدیک است. اشک از دیدگانش روان شد و برادر با کلامی مهربان او را آرام کرد.
در همان شب، زینب (س) برادر را بالشی نهاد و آهسته با او سخن گفت. در حالی که اشک از چشمانش جاری بود، عرض کرد:
«برادر! آیا من باید نظارهگر شهادت تو باشم؟ آیا مسئولیت زنان و کودکان بر دوش من خواهد بود؟»
او از کمبود یاران بیم داشت؛ اما با شنیدن بیعت دوباره اصحاب، آرام گرفت.
هنگامی که علیاکبر (ع) به شهادت رسید، زینب (س) فریاد برآورد:
«واویلا! ای روشنی دیدهام، ای میوه دل من!»
و چون خبر شهادت حضرت عباس (ع) به او رسید، ناله زد:
«وای برادرم! وای عباسم! اکنون پشتم شکست و یاورانم اندک شدند.»
وداع آخر
زمان وداع، جانکاهترین لحظه عمر حضرت زینب (س) بود. امام حسین (ع) وارد خیمه شد تا با خواهر و اهل حرم وداع کند. سکینه (س) به گریه افتاد، امام او را در آغوش گرفت و فرمود:
«چگونه گریه نکنم در حالی که به زودی شما را اسیر خواهند کرد؟»
آنگاه فرمود همه چادر و مقنعه بر سر کنند. زینب (س) با نگرانی پرسید:
«برادر، چرا؟»
فرمود:
«گویا میبینم که شما را پیشاپیش کاروان دشمن میرانند...»
زینب (س) از شدت اندوه بر چهره زد و نالید:
«وای از تنهایی! وای از بییاوری!»
و امام فرمود:
«ای دختر مرتضی! صبور باش که گریههای طولانی در پیش داری.»
در آخرین لحظات، زینب (س) دامن برادر گرفت، دست و پایش را بوسید و پیراهن کهنهای به او داد تا پس از شهادت، بدنش عریان نماند.
داغ کربلا و فریاد زینب (س)
روز یازدهم محرم، هنگامی که کاروان اسیران از کنار پیکر بیکفن حسین (ع) گذشت، زینب (س) به سوی قتلگاه شتافت و نالید:
«یا محمداه! صلّی الله علیک یا رسولالله، هذا حسینٌ مُرمّلٌ بالدّماء...
ای پیامبر خدا! این حسین توست، غرق در خون، پیکرش پارهپاره و دخترانت اسیر...»
در مجلس یزید نیز، عشق و غیرت زینب (س) جلوهگر شد. او در برابر اهانتهای یزید به سر مطهر برادر، با صلابت و شجاعت برخاست و با خطبهای جاودان، کاخ ظلم را لرزاند.
آنچه درپایان میتوان بیان کرد اینست که محبت و مهر زینب (س) تنها جلوهای از عاطفه زنانه نبود، بلکه از بینشی الهی و عقلانی سرچشمه میگرفت. او عقیله بنیهاشم بود؛ بانویی که در کنار مهر، عقلانیت و استقامت را معنا کرد. عشق او به حسین (ع)، تبلور ایمان، معرفت و پاسداری از ولایت بود.
زینب کبری (س) بانویی است که در سختترین میدانهای تاریخ، رسالت، عقل، و عاطفه را در هم آمیخت و الگویی جاودان برای آزادگان جهان شد.
نویسنده: حجتالاسلاموالمسلمین دکتر کریمی، مدرس حوزه و دانشگاه
انتهای پیام/