به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت الله احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، نماینده مجمع جهانی فقه اسلامی و استاد حوزه علمیه قم در یادداشتی برای خبرگزاری تسنیم به اهمیت والای محیط زیست پرداخت. این نوشته در زیر آمده است:
محیط زیست چنان اهمیتی دارد که هرچه زمان پیشتر میرود، نیاز به توجه و تمرکز بر آن از خاستگاه دین ـ آشکارتر و عمیقتر میگردد. این اهمیت از آن روست که محیط زیست بیش از گذشته با محیط زیست معنوی در پیوند و تعامل قرار گرفته است. همانگونه که اقتصاد، فرهنگ، جامعه، سیاست، امنیت و حیات انسان با محیط زیست ارتباط مستقیم دارند، دین نیز در حرکت، حضور، فعالیت و گسترش خود وابسته به حفظ و صیانت از محیط زیست است.
نکته درخور توجه آن است که دست دین در این عرصه پُر است؛ چراکه در چندین مقوله، دین میتواند فوریتر و سریعتر غنای خود را به جهانیان و به دانشهای امروزین نشان دهد. یکی از برجستهترین این عرصهها، مقوله محیط زیست است؛ زیرا دین در اینباره دارای ادبیات ویژه و نگاهی عمیقتر و فلسفیتر است.
نمونهای نزدیک به ذهن، حقوق بشردوستانه است. حدود پانزده سال پیش این مقوله در قم مطرح شد. در آغاز، علما رغبت چندانی به آن نشان نمیدادند و میپنداشتند که چیزی فراتر از «حقوق بشر» نیست. اما اندکاندک دریافتند که ادبیات ما در این زمینه قویتر، ریشهدارتر و آمیختهتر با معنویت است. از اینرو، کنفرانسهایی برگزار شد و دستاوردهای آن نه تنها به جهان عرب، بلکه به جهان غیرمسلمان نیز عرضه گردید و نشان داده شد که ادبیات ما در این حوزه، غنی و کارآمد است؛ بهویژه در آداب مربوط به جنگ و قواعد و قوانین حاکم بر آن.
مقوله محیط زیست نیز از همین سنخ است. ما در این زمینه ظرفیتهای بسیاری داریم: ادبیات دقیق، منابع قرآنی سرشار و نگاههای گسترده. هنگامی که آیات قرآن با تفسیر زیستمحیطی نگریسته شود، سخنانی در آن یافت میشود که اهل دانش تاکنون کمتر شنیدهاند. این معارف در منابع دینی ما موجود است، اما غالباً خام و استخراجنشده باقی ماندهاند؛ ترجمه و تبدیل به هنجارهای علمی و کاربردی نشدهاند.
تمرکز بر محیط زیست از دو جهت ضروری است:
نخست، از آنرو که بدون محیط زیست سالم و بدون توجه به آن، نمیتوان رسالت معنوی و الهیِ دین و قرآن را در جامعه محقق ساخت.
دوم، بدان سبب که این موضوع زبان مشترکی است برای گفتوگو با نسل جدید.
فایدهی دیگر نیز این است که هر عنصر از عناصر محیط زیست، پیوستی دینی دارد؛ یعنی افزون بر کارکرد طبیعی خود، دریچهای است به سوی معنویت و نشانی است از ضرورت و اصالت دین. بنابراین، باید بر این موضوع تمرکز ویژه داشت.
اما در باب تقسیمبندی محیط زیست، گرچه تقسیمبندیهای گوناگون وجود دارد، به ذهنم رسید که میتوان الگویی عرضه کرد که همخوان و سازگار با جریان کنونی دانش محیط زیست است. اگرچه به این شکل ارائه نشده، اما هم با مباحث علمی قابل انطباق است و هم مجالی برای طرح بُعد معنویت فراهم میآورد.
این بحث را میتوان در پنج محور سامان داد؛
محور ١. کلیت زمین.
محور ٢. عناصر حیاتی و حیاتبخش زمین.
محور ٣. عناصر زیرساختی محیط زیست.
محور ٤. عناصر حفظ نظم اکولوژیک.
محور ٥. عناصر حمایتی پاسدار محیط زیست.
هر یک از این محورها ساحتی دارد و هر یک میتواند افقی تازه بگشاید. در این زمینه، هم دانش جدید سخن بسیار دارد، و هم دین ما با دستانی پر و اندوختههایی عمیق میتواند در کنار آن عرضه شود.
نخستین محور، نگاه کلان دین به زمین
در مباحث زیستمحیطی امروز، گاه از عناصر زمین سخن به میان میآید و گاه کلیت کره خاکی موضوع بحث قرار میگیرد. جالب آنکه در دین نیز به کلیت زمین توجه فراوان شده است. اگر آیات مربوط به زمین را مرور کنیم، درخواهیم یافت که چه اندازه واجد ابعاد زیستمحیطی است: از زوایای گوناگون، هم جنبه معنوی را نمایان میسازد و هم جنبه مادی را؛ و بدینگونه نوعی آمیختگی ماده و معنا در این آیات به چشم میخورد.
اکنون بهاجمال مروری بر برخی از آیات و اشارات قرآنی در این باب داشته باشیم. خدای تعالی در آیات متعدد، زمین را بهمنزلهی بستری برای حیات بشر معرفی کرده است. آنجا که میفرماید: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُم ما فِی الأَرضِ جَمیعًا»، سخن از کلیت زمین است که در اختیار بشر قرار داده شد. یا آنجا که میفرماید: «ألم نجعل الأَرضَ مهادا»، باز سخن از بستری است که انسان بر آن آرام میگیرد و بهرهبرداری میکند.
آیه مشهور «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أیدِی النّاس» نیز در همین چارچوب قابل توجه است. هنگامی که قرآن از «برّ و بحر» سخن میگوید، در واقع کلیت زمین را مدّ نظر دارد؛ زیرا زمین چیزی جز خشکی و دریا نیست، و چهبسا سهم دریا در حیات انسان بیش از خشکی باشد.
این آیه فساد را در این دو عرصه گسترده مطرح میکند؛ فسادی که نمود و تجلّی آن در سراسر زمین مشهود می شود.
در تفاسیر رایج، غالباً این فساد به معنای تباهی فرهنگی، گسترش گناه، فزونی فحشا و انحطاط اخلاقی تبیین شده است؛ و این معنا البته درست است. اما باید توجه داشت که «فساد» در ادبیات دینی ــ بهویژه وقتی با زمین پیوند میخورد ــ مفهومی اعم دارد. تخریب محیط زیست، کاستن از منابع حیاتی، به خطر انداختن آب و خاک، ایجاد فقر ناشی از نابودی زیستبومها، و تهدید حیات بشر، همه از مصادیق فسادند. زمین جایگاه خلافت انسان است؛ اگر این جایگاه آسیب ببیند، هم به معنویت لطمه میخورد و هم به حیات مادی. فساد معنوی و فساد مادی دو روی یک سکهاند که بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند.
جالب آنکه آیه، این فساد را به «کسب مردم» نسبت میدهد: «بِما کَسَبَت أیدِی النّاس». این نکته با یافتههای امروز دانش محیط زیست کاملاً همسو است، چرا که نقش انسان در تخریب یا صیانت از محیط زیست نقشی تعیینکننده است. خداوند زمین را با ارکان حیاتبخش آفرید، اما این ارکان میتوانند به دست انسان دچار اختلال شوند. نمونههای آن پیش چشم ماست: کاهش منابع آب، فرسایش خاک، نابودی مراتع و جنگلها، و پیامدهای اقلیمی و اجتماعی آن. اینها همه مصداق روشن «ظهور فساد» است. و چهبسا روزگاران دشوارتری در پیش باشد که این آیه را در سطحی وسیعتر و فراگیرتر بر ما منطبق سازد.
بنابراین، محیط زیست در قرآن از زوایا و ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گرفته است؛ هم از حیث معنوی و اخلاقی، و هم از حیث مادی و زیستشناختی. و اینجاست که ادبیات دینی ما، غنا و کمالی میبخشد که دیگران فاقد آنند. ما با تکیه بر این ادبیات میتوانیم بُعد معنوی و الهی را به دانش محیط زیست پیوند زنیم، و این نه تعارض، که تکامل و تعالی است.
محور دوم، عناصر حیاتی: منابع مستقیم زندگی
باید بر سه رکن اساسی تأکید کرد: آب، هوا و انرژی. این سه، عناصر مستقیم و بنیادی حیات بشرند؛ و از منظر علمی نیز این امری پذیرفته و قطعی است.
نخست، «آب»؛ که در قرآن بهروشنی به آن اشاره شده است: «وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ». این آیه را بسیاری از مفسران نوعی اعجاز علمی قرآن دانستهاند؛ چراکه امروز آشکار شده است که بیش از هفتاد درصد بدن انسان را آب تشکیل میدهد و در هیچ کرهای بدون آب، حیات ممکن نیست.
سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز اصولی روشن در بهرهبرداری از آب ارائه کرده است:
ملکیت عمومی آب: «المسلمون شرکاء فی الماء والکلأ والنار»؛ همگان در آب، مرتع و آتش شریکاند.
این حکم فلسفهای ژرف دارد؛ زیرا اگر آب، همچون کالاهای دیگر، به ملکیت اختصاصی درآید، زمینهی احتکار، انحصار و تبعیض فراهم میشود و بشر از حیاتیترین حق خود محروم میگردد. بنابراین، مالکیت عمومی آب، ضامن عدالت زیستمحیطی است.
منع احتکار آب: «لا یُمنَعُ فضلُ ماءٍ لیُمنَعَ به فضلُ کَلَإٍ»؛ نباید از آب مازاد دریغ ورزید، که در این صورت گیاهان و مراتع از آن محروم میشوند.
جمله ایشان که فرمودند: «لا یُمنَع فَضلُ الماءِ لِیُمنَعَ بهِ الکَلأ» بسیار معنادار است. یعنی اگر کسی آب برداشت و مازاد داشت، نباید آن را از دیگران دریغ کند؛ زیرا در این صورت، گیاهان و مراتع از آن محروم میشوند. این سخن پیامبر در واقع بر پیوند اکولوژیکی آب و مرتع انگشت مینهد: اگر دسترسی به آب محدود شود، مراتع آسیب میبینند، و این آغاز چرخهای از تخریب زیستمحیطی است که حیات انسان و دیگر موجودات را تهدید میکند.
کراهت فروش آب جاری: تنها آبی که در محدودهی مالکیت شخصی قرار دارد قابل دادوستد است.
لزوم حفظ پاکی آب: حتی در شرایط جنگ نیز از آلودهکردن منابع آبی نهی شده.
این آموزهها، در حقیقت، معادل دینی همان اصولیاند که امروز در قالب «مدیریت پایدار منابع آبی» و «عدالت بیننسلی» شناخته میشوند؛ اصولی که تضمین میکنند نسلهای آینده نیز از این سرچشمهی حیات بهرهمند گردند.
محور سوم: عناصر زیرساختی: بستر زیستی خاک، گیاه و تنوع زیستی سه رکن بنیادین بستر زیست انسان و جهاناند:
خاک، جایگاه رویش گیاهان و زیستگاه جانوران است.
گیاهان، خاک را تثبیت میکنند، اکسیژن میآفرینند و چرخهی غذایی بشر و حیوان را سامان میدهند.
تنوع زیستی، با شبکهی پیچیدهای از جانوران و میکروارگانیسمها، ضامن تعادل اکولوژیک زمین است.
نگاه دینی
قرآن کریم با بیانی ژرف، خاک پاک را سرچشمهی باروری و حیات دانسته است: وَٱلۡبَلَدُ ٱلطَّیِّبُ یَخۡرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذۡنِ رَبِّهِ (اعراف/58)؛ زمین پاکیزه، گیاه خود را به اذن پروردگار میرویاند.
این آیه بهروشنی نشان میدهد که طهارت زمین، شرط باروری طبیعت و استمرار حیات است؛ نکتهای که امروز در زبان دانش، به عنوان «اکوسیستم سالم» و «خاک حاصلخیز» از آن یاد میشود.
همین معنا را امام رضا علیهالسلام در کلامی حکیمانه تبیین فرمودهاند: «الأرضُ الطیِّبةُ متى تُعُوهِدَتْ بالعِمَارَةِ وَالسَّقْیِ، دَامَتْ عِمَارَتُهَا وَزَکَى زَرْعُهَا، وَإِنْ تُغُوفِلَ عَنْهَا، فَسَدَتْ وَجَفَّتْ»؛ زمین پاک هرگاه با آبادانی و آبیاری پاسداری شود، بارورش پایدار میماند و محصولش نیکو خواهد بود؛ و اگر از آن غفلت شود، به تباهی و خشکی میگراید.
این روایت، همخوان با آموزههای علمی امروز، بر پیوند میان مدیریت درست منابع و پایداری محیط زیست دلالت دارد.
فرهنگ درختکاری و پاسداشت طبیعت
در میراث اسلامی، کاشتن و نگهداشتن درخت، نماد آبادانی و همسنگ صدقه معرفی شده است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «إن قامت الساعة و فی ید أحدکم الفسیلة، فإن استطاع أن لا تقوم الساعة حتى یغرسها، فلیغرسها»؛ اگر قیامت برپا شود و در دست کسی نهالی باشد، اگر میتواند پیش از پایان دنیا آن را بکارد، باید بکارد.
«من غرس شجرة کتب الله له بقدر کل ثمرة تخرج منها حسنة»؛ هر کس درختی بکارد، خداوند به تعداد میوههایش برای او حسنه مینویسد.
«من غرس شجرة فصبر علیها وحرسها حتى تثمر کان له کصدقة»؛ کاشتن و مراقبت از درخت تا به بار نشیند، پاداشی همانند صدقه دارد.
«ما من مسلم یغرس غرسا یأکل منه إنسان أو دابة أو طیر إلا کان له صدقة إلى یوم القیامة»؛ هر درختی که کاشته شود و انسان یا حیوان یا پرندهای از آن بهره گیرد، تا روز قیامت صدقهای برای صاحب آن خواهد بود.
در برابر این توصیهها، قطع بیرویهی درختان یا صید افراطی در متون دینی، مصداق «بَغی» و برهمزدن نظم الهی طبیعت شمرده شده است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «نهى النبی عن قطع الشجر المثمر أو إحراقه»؛ و امام صادق علیهالسلام هشدار دادند: «لا تقطعوا الثمار فیبعث الله علیکم العذاب صبّا».
از منظر علم، خاک، گیاه و تنوع زیستی ستونهای بستر زیستیاند؛ و از منظر دین، زمین پاک و آباد، نشانهای از ارادهی الهی و امانتی در دست انسان است. آموزههای قرآنی و روایی، هم در تشویق به آبادانی و درختکاری و هم در نهی از تخریب و تعدی به طبیعت، دستگاهی کامل از قواعد محیطزیستی را شکل دادهاند؛ قواعدی که امروز میتوانند پشتوانهی فقهی و فرهنگی قوانین زیستمحیطی در جوامع اسلامی باشند.
این همان پدیدهای است که امروز از آن با عنوان «بیابانزایی» یاد میشود؛ و روشن است که بیابانزایی پیوندی تنگاتنگ با فقر دارد. زیرا خاک و زمین، خاستگاه اقتصاد و زندگی بشر است؛ هرچه بیابان بیشتر گسترش یابد، فقر نیز در جامعه فزونی میگیرد، حتی اگر این فقر بلافاصله آشکار نشود.
بدینسان میتوان گفت: روایتهای ما، روایتهایی «زیستمحیطی» هستند؛ سخنانی که هم از بُعد معنوی و هم از بُعد مادی، انسان را به حفظ محیط زیست و توجه به زیرساختهای حیات فرا میخوانند.
محور چهارم: عناصر سازماندهنده و حفظ نظم اکولوژیک
محور دیگری که در بحث محیط زیست باید بدان پرداخت، «عناصر سازماندهنده» یا همان نظم اکولوژیک است؛ نظمی که توازن هستی بر مدار آن شکل میگیرد. آیات قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام در این زمینه فراواناند و میتوانند پشتوانهای غنی برای فهم و تبیین این اصل باشند.
قرآن کریم از بادها و باران سخن میگوید: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾. پیوند باد و باران، خود نشانهای از این نظم اکولوژیک است؛ پیوندی که خداوند آن را سامان داده و حیات به برکت آن استمرار مییابد. در جای دیگر میفرماید: وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ؛ اشارهای لطیف به لایههای گوناگون آب در زمین، از آبهای سطحی گرفته تا ذخایر ژرف در اعماق صدها متر زیر خاک. هر یک از این منابع، جایگاه و کارکردی خاص دارند و در مجموع، چرخه حیات را پاس میدارند.
از دیگر آیات بنیادین در این زمینه، سخن خداوند است: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾؛ زمین دارای صلاحیت زیستمحیطی و ظرفیت اصلاح و توازن است، اما دخالتهای بشر میتواند این تعادل را بر هم زند. این آیه از زیباترین و رساترین متون وحی در باب محیط زیست است؛ متنی که بهروشنی با دانش امروز همسازگار است و میتواند قاعدهای زیستمحیطی در فقه اسلامی قلمداد شود.
در سیرهی اهلبیت علیهمالسلام نیز این آموزهها استمرار دارد. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «إِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنْ الْبِقَاعِ وَالْبَهَائِمِ»؛ شما در برابر سرزمینها، مکانها و حتی چهارپایان مسئولید. این تعبیر نشان میدهد که حیوانات نیز جزئی از نظام محیط زیستاند و حفظ آنان، بخشی از تکلیف دینی انسان است.
در تفسیری از آیه شریفه ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ﴾ (بقره/173)، از نظر امام صادق علیهالسلام: «الباغی باغی الصید»؛ باغی کسی است که بیدلیل به شکار پردازد. این برداشت، در حقیقت، پیوند میان حفظ حیات حیوانات و حفظ تعادل زیستمحیطی را آشکار میسازد و «باغی» را کسی معرفی میکند که به شکار بیرویهی حیوانات روی میآورد.
شاید در گذشته پیوند میان شکار حیوان و برهمزدن نظم زندگی چندان روشن نبود، اما امروز که نقش حیوانات در چرخهی اکولوژیک و حفظ تعادل حیات بر همگان آشکار است، عمق این روایت نمایان میشود: کشتن بیرویهی حیوانات، نه صرفاً یک عمل فردی، بلکه اخلالی در نظم زندگی بشر است و تهدیدی برای آینده حیات.
اگر گیاه نروید، حیوان توان تأمین غذای انسان را از دست میدهد؛ اگر گیاه نروید، خاک افسرده و فرسوده میگردد؛ و اگر خاک فرسوده شود، چرخهی حیات از بنیاد متزلزل خواهد شد. این نگاه دین نسبت به حیاتیترین مادهی هستی، یعنی «آب»، نشان میدهد که دستورات پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) در باب آب، در حقیقت متوجه هنجارهایی برای حفظ محیط زیست بوده است؛ هنجارهایی که امروز میتوان آنها را دستورالعملهای محیط زیستی دانست.
از این رو، فقه اسلامی میتواند با اتکا به چنین نصوصی، قواعد و قوانین روشنی در حوزهی محیط زیست استخراج کند؛ قواعدی که در زمانهی ما ـ هنگامی که طبیعت با تهدیدهای جدی روبهروست ـ ضرورتی دوچندان مییابند و میتوانند مبنای قانونگذاری و فرهنگسازی قرار گیرند.
محور پنجم: عناصر حمایتی: ارتقای کیفیت زندگی
فضاهای سبز، ریههای تنفسی شهر و آرامبخش جان آدمیاند؛ نهتنها سلامت روان را بهبود میبخشند، بلکه روابط اجتماعی را استحکام میدهند. بهداشت محیطی نیز با کاهش بیماریها، افزایش بهرهوری اکوسیستم و تقویت سلامت جمعی، به زندگی طراوت و دوام میبخشد.
نگاه دینی
اسلام عناصر حمایتی نسبت به محیط زیست بسیار زیاد است از حفظ نظافت منزل و جاده و شهر گرفته تا توجه به فضای سبز مبارزه با بیماریها؛ آموزههایی که نشان میدهد که احترام به محیط و رعایت پاکیزگی، تضمینکننده سلامت جسم و روان، و پاسدار آرامش و همبستگی اجتماعی است.
انتهای پیام/