خبرگزاری تسنیم: ملاصدرا تنها فیلسوفی نظری نبود؛ او عارفی بود که فلسفه را با سلوک عملی، تهذیب نفس و انس با قرآن پیوند زد. زندگیاش، از خلوتنشینی در کهک تا سفرهای مکرر حج، گواهی است بر روحی متعبد و حقیقتجو که در پی کشف راز هستی، از مرزهای عقل عبور کرد و به شهود رسید.
خبرنگار حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم در گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسینزاده، استادیار و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به ملاصدرا و اندیشه او پرداخته است که تقدیم نگاه شما میشود.
*لطفاً در مورد شخصیت اخلاقی ملاصدرا و مقام علمی او بفرمایید.
ملاصدرا از نظر علمی، فیلسوفی چندبُعدی بود؛ یعنی افزون بر تسلط که در فلسفه داشت، در تفسیر، حدیث و کلام نیز تبحر فراوانی از خود نشان داد و در هر یک از این زمینهها آثار ارزشمندی برجای گذاشت.
اما فراتر از جنبهی علمی، او دارای شخصیتی عرفانی نیز بود. ملاصدرا نهتنها در دانش نظری عرفان و در مطالعه و انس با آثار عرفای بزرگ پیش از خود مهارت داشت، بلکه در عمل نیز اهل ریاضت، سلوک و تهذیب نفس بود. از همین رو، روح عرفان را میتوان در سراسر آثارش چه در نوشتههای فلسفی، چه در شرح او بر کتاب شریف کافی و چه در تفسیر قرآنش بهروشنی مشاهده کرد.
در واقع، تمام آثار علمی و نظری او بازتابدهندهی باورهای عمیق عرفانی اوست. منش و رفتار او نیز در طول زندگی پرفراز و نشیبی که داشت، بیانگر بُعد عملی عرفان و اخلاق اسلامی در وجودش بود. اینکه با وجود دشواریهای فراوان سفر حج در آن دوران، هفت مرتبه به حج مشرف شد و سرانجام نیز در همین مسیر، در بصره به لقاءالله پیوست، گویای روح متعبد و معنوی اوست.
دورهی اقامت ملاصدرا در کهک و کنارهگیریاش از تدریس و مباحث علمی برای تمرکز بر ریاضت نفس و سلوک عرفانی، از مهمترین دورههای زندگی او بهشمار میآید. حاصل این دوران آن بود که به این حقیقت رسید که قرآن، عرفان و برهان از یکدیگر جدایی ندارند و هر سه باید در مسیر کشف حقیقت به کار گرفته شوند.
البته او پیش از آن نیز به این باور رسیدهبود، اما در اثر مجاهدتها و سلوک عملی دوران کهک، این عقیده در وجودش تحقق عینی یافت؛ بهگونهای که به گفتهی خودش، آنچه را پیشتر «میدانست»، در این دوران «با چشم دل مشاهده کرد».
*شخصیت ملاصدرا چه ویژگیای داشت که او را از فیلسوفان پیش از خود متمایز میکرد؟
همانطور که عرض کردم، یکی از مهمترین جنبههای شخصیتی ملاصدرا، روحیهی عرفانی او بود. این روحیه سبب شده بود که در عرصهی علمی، هنگام ارائهی نظریههای نو و حل مسائل پیچیدهی فلسفی، از شجاعت علمی چشمگیری برخوردار باشد. او بدون محافظهکاری و بدون ترس از پیامدهای احتمالی سخنانش، نتایج تأملات و تحقیقات عمیق خود را با صراحت بیان میکرد.
البته این ویژگی برای او مشکلات و رنجهای فراوانی بههمراه داشت؛ اما همانگونه که خودش گفته است همین ناملایمات موجب شد تا چشم باطنش گشوده شود و وابستگی به دنیا از دلش بیرون رود.
این روحیهی شجاعانه را میتوان نهتنها در آثار او، بلکه در سلوک عملی و سبک زندگیاش نیز مشاهده کرد. برخلاف بسیاری از علمای وابسته به دربار صفوی، ملاصدرا اهل تملق نبود و دیدگاههای انتقادی خود را دربارهی مسائل مختلف با صراحت بیان میکرد.
ویژگی برجستهی دیگر او، توجه به مسائل اجتماعی و فکری زمانهاش بود. ملاصدرا فیلسوفی منزوی یا بیتفاوت نسبت به جامعه نبود؛ بلکه میتوان او را نوعی مصلح اجتماعی دانست. در کنار مواضع و واکنشهای اجتماعیاش در برابر حکومت صفوی، در برابر چالشهای فکری و علمی دوران خود نیز موضعی فعال داشت.
او با درک دقیق مشکلات فلسفی، کلامی، تفسیری و حدیثی عصر خود، برای هر یک از آنها راهحلهای تازه و عمیقی ارائه کرد. این ویژگی سبب شد آثار فراوانش نهتنها ارزش فلسفی، بلکه بُعد اصلاحی و روشنگرانه نیز داشتهباشند
*همگان ملاصدرا را با نظریهی «حرکت جوهری» میشناسند. قدری در این باره توضیح دهید.
مهمترین رکن فلسفهی ملاصدرا، نظریهی اصالت وجود است. این نظریه محور اصلی تمام نظام فلسفی او بهشمار میآید و نتایج عمیق و گستردهای در حوزههای مختلف بههمراه دارد که یکی از مهمترین آنها نظریهی حرکت جوهری است. البته حرکت جوهری در دستگاه فکری ملاصدرا تنها یک مسئلهی جزئی نیست، بلکه موضوعی بنیادی و گسترده است که پیامدهای فراوانی در مباحث انسانشناسی و جهانشناسی دارد.
پیش از ملاصدرا، بیشتر حکمای اسلامی بر این باور بودند که موجودات عالم ماده، در ذات خود ثابتاند و تنها در چهار مقولهی «کَمّ»، «کیف»، «أین» و «وَضع» دچار تغییر و حرکت میشوند. اما ملاصدرا با تکیهبر نظریهی اصالت وجود، این دیدگاه را نقد کرد و مشکل اصلیای را که موجب شده بود فیلسوفان پیشین، حرکت در جوهر و ذات عالم ماده را ناممکن بدانند، برطرف ساخت.
او حقیقت همهی موجودات - حتی موجودات مادی - را وجود دانست، و چون وجود ذاتاً متحرک و پویا است، نتیجه گرفت که سراسر عالم ماده در حرکت و صیرورت دائمی قرار دارد. به تعبیر دیگر، حرکت نه امری عارضی، بلکه در ذات عالم مادی نهفتهاست
ملاصدرا معتقد بود که این حرکت و تکاپوی فراگیر در عالم، غایتی دارد؛ و آن غایت، رسیدن بهمراتب بالاتر و مجرد وجود است. این سیر تکاملی، در زبان دین و شریعت با مفاهیمی چون برزخ و قیامت شناخته میشود؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ» بر اساس این دیدگاه، انسان نیز خود را جزئی از این حرکت کلی عالم میداند؛ حرکتی که از ماده آغاز میشود و تا لقای الهی ادامه مییابد: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ».
بنابراین، هر قول و فعل انسان - و حتی سکوت و سکون او - در جوهر و ذات وجودیاش اثر میگذارد و آن را دگرگون میکند. اعمال نیک، سیرت انسان را زیبا و نورانی میسازند، و اعمال ناپسند، ذات او را تیره و ناخوشایند میگردانند. البته این دگرگونیهای وجودی که در اثر حرکت جوهری پدید میآیند، در باطن عالم ماده پنهاناند و تنها برای کسانی که از حجابهای مادی فراتر رفتهاند، قابل مشاهدهاند
هنگامی که انسان از این عالم رخت بر میبندد آنگاه حقیقت نهفتهی و وجودش که در اثر اعمال، نیّات و باورهایش شکل گرفته آشکار میشود. ملاصدرا این معنا را کاملاً هماهنگ با آموزههای قرآن میدانست، چنانکه آیهی شریفه میفرماید: «لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». یعنی، در حقیقت، وضعیت انسان در آخرت چیزی تازه نیست که به ناگاه بر او عارض شده باشد، بلکه همان نتایج اعمال و عقاید است که در دنیا، جوهر وجود او را ساخته است در آخرت تنها پرده از برابر چشم او برداشته میشود و حقیقتی که همواره در درونش جریان داشته، آشکار میگردد.
*میدانیم که تصانیف و آرای ملاصدرا بر محور «حکمت متعالیه» بوده است. میتوانید حکمت متعالیه را توضیح دهید؟
«حکمت متعالیه» نامی است که پس از ملاصدرا برای اشاره به مکتب فلسفی او رایج شده است خود ملاصدرا در هیچیک از آثارش از این اصطلاح برای نامیدن مکتب یا روش فلسفیاش استفاده نکرده و صرفاً این عنوان را برای مهمترین اثر فلسفی خود، یعنی الحکمه المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، برگزیدهاست
به هر حال، حکمت متعالیه روش ویژهای است که ملاصدرا در تدوین فلسفهی خود به کار بردهاست در این روش، او بهگونهای متفرد از شهود عرفانی و آیات و روایات اسلامی در مباحث فلسفی بهره گرفته، بهطوری که مسائل فلسفی، هویت و استقلال فلسفی خود را حفظ کرده و صرفاً به مباحث قرآنی یا شهودات عرفانی تبدیل نشدهاند.
کاربرد این روش سبب شد که مباحث فلسفی او از اتقان بیشتری برخوردار شوند و در عین حال، لطافت و روانی خاصی پیدا کنند. همچنین، حکمت متعالیه بیشترین سازگاری را با شریعت و آموزههای اسلامی میان مکاتب فلسفی موجود، بهدست آورد
*امامخمینی در کتاب کشفالاسرار عبارت عجیبی دربارهی ملاصدرا دارد و مینویسد: «محمد بن ابراهیم شیرازی از بزرگترین فلاسفهی الهی.. است». به نظر جنابعالی چه چیزی باعث شد که حضرت امام در آن روزگار چنین سخن سترگی را بگوید؟
امام خمینی (ره) ملاصدرا را شخصیتی میدانست که فهمی عمیق از دین دارد. بهبیاندیگر، او صرفاً یک فیلسوف نبود؛ بلکه فلسفهی او، با همان روشی که در توضیح حکمت متعالیه ذکر کردم، به دینشناسی عمیق و دقیق منجر شده بود.
به همین دلیل است که حضرت امام در نامهی تاریخی خود به گورباچوف توصیه میکند تا افراد خوشفکر و تیزهوش را به قم بفرستد تا با اندیشههای ابنعربی و ملاصدرا آشنا شوند و از این طریق، فهم عمیقی از دین پیدا کنند.
این نکته نشانمیدهدکه امامخمینی ملاصدرا را نهتنها به عنوان فیلسوف، بلکه به عنوان یک دینشناس بزرگ که در عرفان نظری و عملی نیز غرق بوده، میستود.
نکتهی دیگر که احتمالاً در علاقهی امام به ملاصدرا نقش داشته، وجه اجتماعی فلسفه و عرفان اوست. همانطور که پیشتر اشاره شد، ملاصدرا مصلح اجتماعی نیز بود؛ یعنی عرفان او نهتنها با مسئولیت اجتماعی ناسازگار نبود، بلکه به اقدامات و خدمات اجتماعی نیز منجر میشد. چنین نگرشی، همان نوع عرفان عملی و اجتماعی است که امامخمینی به آن علاقه داشت و خود در زندگی خویش آن را پیاده کرد.
*در پایان چنانچه نکتهای باقی مانده، بفرمایید.
حدود چهارصد سال از زمان ملاصدرا گذشته و در این مدت، تغییرات فراوانی در جهان رخ داده است. با این حال، مکتب فکری او همچنان زنده و پویاست و ضروری است که افراد بیشتری، چه در داخل و چه در خارج، با اندیشههای او آشنا شوند. بهعبارت دیگر، اندیشههای ملاصدرا نباید صرفاً در مراکز حوزوی و دانشگاهی باقی بماند، بلکه پس از سادهسازی و رقیقسازی متناسب با فهم عمومی مردم، باید در قالبهای مختلف برای عموم در دسترس قرار گیرد.
علاوه بر جنبهی ترویجی و عمومی، در بعد تخصصی نیز لازم است که نظام فکری ملاصدرا در مراکز حوزوی و دانشگاهها، متناسب با زمانهی حاضر بازخوانی شود. این بازخوانی باید با اندیشههای جدید جهانی مواجه شده و در تعامل و گفتوگو با آنها قرار گیرد. همانطور که نظام فلسفی ملاصدرا برای معضلات و مشکلات زمان خود راهحل ارائه میکرد، اکنون نیز میتواند به چارهجویی برای مسائل و چالشهای امروز کمک کند.
البته این نگرش بهمعنای نادیده گرفتن جنبهی انتقادی و اصلاحی فلسفهی ملاصدرا نیست. چهبسا لازم باشد در برخی مسائل و جنبههای فلسفی حکمت صدرایی، بازنگری و تجدید نظر صورت گیرد تا نظام فکری او با مسائل نوین هماهنگ شود و کاربردی باقی بماند.
انتهای پیام/