به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، در دنیای امروز، مهاجرت به کشورهای پیشرفته به ویژه کانادا، برای بسیاری از ایرانیان تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده است. این اشتیاق و امید به ساختن آیندهای بهتر، در کنار جاذبههای اقتصادی و اجتماعی کشورهایی مانند کانادا، فضای مناسبی برای افراد سودجو فراهم کرده تا با استفاده از این نیاز عاطفی و اجتماعی، کلاهبرداریهای خود را به راه بیاندازند. بسیاری از جوانان، با شوق و اشتیاق فراوان برای ساختن آیندهای متفاوت، به دنبال تحقق رویای مهاجرت به این کشور هستند، اما در این میان، گروهی از کلاهبرداران با وعدههای رنگارنگ و غیرواقعی در کمین نشستهاند تا این اشتیاق را به ابزاری برای پر کردن جیب خود تبدیل کنند.
امروز دیگر هیچکس از وجود این کلاهبرداران بیخبر نیست. آنها خود را بهعنوان مشاوران و متخصصان مهاجرت معرفی کرده و با روشهای فریبنده به جوانان قول میدهند که میتوانند آنها را ظرف مدت کوتاهی به کانادا ببرند. برخی از این مؤسسههای مهاجرتی که خود را از معتبرترین نهادهای مهاجرتی مینامند، در حقیقت هیچگونه پایگاهی قانونی ندارند و تنها بهدنبال استخراج مبالغ هنگفت از جیب متقاضیان هستند. آنها با استفاده از جملاتی چون "مهاجرت به کانادا تنها راه پیشرفت است" یا "این فرصت را از دست ندهید"، به طرز ماهرانهای افراد را تحت فشار قرار داده و آنها را به پرداخت مبالغ سنگین، گاهی حتی بالغ بر 70 هزار دلار، مجبور میکنند.
در این میان، یکی از جوانان زنجانی که به تازگی در دام یکی از این مؤسسات افتاده بود، تجربهای تلخ و آموزنده داشت. او که از همان ابتدا شوق و امید زیادی برای شروع یک زندگی جدید در کانادا داشت، به این مؤسسه مهاجرتی روی آورد که وعده یک ساله بودن فرآیند مهاجرت را به او داده بود. او به امید اینکه در مدت کوتاهی بتواند زندگی جدیدی در کانادا آغاز کند، بهطور کامل اعتماد کرد و مبلغ قابل توجهی، حدود 65 تا 70 هزار دلار، به این مؤسسه پرداخت.
اما پس از گذشت 26 ماه از آن زمان، نهتنها به وعدههای مهاجرتی این مؤسسه عمل نشده، بلکه او تازه متوجه شد که تمام وعدهها و امیدهایی که به او داده شده، تنها یک دروغ بزرگ و فریبکارانه بوده است. این مؤسسه هیچگونه مدارک و مستندات قانونی برای انجام مهاجرت نداشت و حتی در بسیاری از موارد، شرایط برخی از متقاضیان همخوانی با قوانین مهاجرتی کانادا نداشت، اما باز هم آنها بدون هیچ دغدغهای با جعل اسناد و مدارک، از افراد پول دریافت کرده بودند.
این شاکی که ترجیح داد نامش فاش نشود، با چشمانی پر از نگرانی و صدایی لرزان از تجربه تلخ خود میگوید: زمانی که برای اولین بار با این مؤسسه تماس گرفتم، همه چیز بسیار امیدوارکننده به نظر میرسید. آنها با حرفهای قشنگ و وعدههای پرزرق و برق، باور من را جلب کردند و من به امید آیندهای بهتر، تمام پسانداز و سرمایهام را به دستشان سپردم. اما هیچچیز آنطور که وعده داده بودند پیش نرفت.
او ادامه میدهد: پس از گذشت چند ماه و عدم انجام هیچیک از تعهدات، تلاش کردم تا به حقم برسم و شکایت کنم. اما پاسخ آنها تهدید و ترساندن بود. تهدید کردند که اگر شکایت کنم، عواقب سختی در انتظارم است و حتی به زندگی و امنیت شخصی من هم اشاره کردند. واقعاً وحشتناک است که کسی میتواند از امید و آرزوهای یک انسان برای پول و قدرت استفاده کند و در عین حال تهدیدش کند.
این فرد با لحنی اندوهگین خاطرنشان میکند: «وقتی به اطرافیانم نگاه میکنم، میبینم که من تنها نیستم. بیش از 500 نفر در سراسر کشور قربانی این مؤسسه شدهاند و هیچکس تاکنون پاسخگوی ما نبوده است. تنها امید ما اکنون پلیس امنیت اقتصادی و سردار رحیمی است که پیشتر نشان دادهاند با جسارت و تدبیر با افراد دانهدرشت برخورد میکنند و فضا را برای فعالیتهای غیرقانونی ناامن میسازند.»
او با تأکید میگوید: ما نیازمند ورود فوری و قاطع پلیس به این پرونده هستیم. دیگر تحمل این وضعیت غیرقابل قبول است. این مؤسسه نه تنها با وعدههای دروغین، سرمایه و آینده ما را به خطر انداخته، بلکه با تهدید، زندگی ما را هم به بازی گرفته است. انتظار داریم دستگاههای مسئول هرچه سریعتر با جدیت برخورد کنند و حق ما را بازگردانند.
روایت این شاکی تنها بخش کوچکی از ماجرایی است که روز به روز دامنه آن گستردهتر میشود؛ پروندهای که در آن اشتیاق و امید جوانان ایرانی به آینده، وسیلهای برای سودجویی و تهدید شده و ضرورت رسیدگی فوری و جدی مسئولان امنیتی و قضایی را بیش از پیش آشکار میکند.
این داستان تنها یکی از هزاران داستان مشابه است که در سراسر کشور به وقوع پیوسته است. جوانانی که با امید به آیندهای روشن و بهتر، به این مؤسسات مهاجرتی اعتماد کردند و در نهایت جز خالی شدن جیبشان، چیزی به دست نیاوردند. حتی در مواردی مشاهده شده که این مؤسسات بهراحتی شرایط افراد را تغییر داده و با وعدههای غیرواقعی در زمینه جعل مدارک، از آنها پول دریافت کردهاند. بهطوری که نهتنها فرآیند مهاجرت به تعویق افتاده، بلکه جوانان از مسیر قانونی خود دورتر هم شدهاند.
این حادثه تلخ، در واقع تنها یک مثال از حجم گسترده کلاهبرداریهایی است که در این حوزه در حال وقوع است. کلاهبرداران از اشتیاق و رویاهای جوانان سوءاستفاده کرده و آنها را به دام خود میاندازند. متاسفانه هیچگونه نظارت مؤثری بر این مؤسسات وجود ندارد و از آنجا که این مؤسسات هیچگونه هویتی قانونی ندارند، برای متقاضیان هیچگونه ضمانتی در پیگیری و اثبات صحت فعالیتهایشان وجود ندارد.
بهطور کلی، باید گفت که در شرایط کنونی و با وجود اینگونه کلاهبرداریها، جوانان باید با دقت بیشتری در انتخاب مؤسسات مهاجرتی خود عمل کنند و از هر گونه تصمیمگیری عجولانه خودداری کنند. بهتر است پیش از هر اقدامی، از صحت و اعتبار مؤسسههای مهاجرتی مطمئن شوند و همچنین از کسانی که قبلاً از خدمات این مؤسسات استفاده کردهاند، نظرات و تجربیات واقعی دریافت کنند.
تهدید به مرگ
این شاکی روایت کلاهبرداری این موسسه را اینگونه به خبرنگار تسنیم روایت میکند:
در تیر ماه سال 1402 بنده درحال تحقیق راجع به مهاجرت به استرالیا بودم که با جستجو در اینترنت با این شرکت آشنا شدم و یک قرار تلفنی بررسی شرایط انجام شد و چند دقیقهای راجع به شرایط صحبت کردیم و متوجه شدم شرایط لازم برای مهاجرت به استرالیا در من وجود ندارد.
مدتی گذشت و در مرداد همان سال یک فردی از همان شرکت با بنده تماس گرفت و اعلام کرد که اقدامات مهاجرت کانادا را به طور تضمینی انجام میدهد و اگر مهاجرت با موفقیت انجام نشود پول بنده را پس میدهند. پیشنهادشان وسوسه انگیز بود و بالاخره مقدمات حضور بنده را با این وعدههای رنگین به مؤسسه خودشان فراهم کردند؛ محل این مؤسسه در زعفرانیه تهران بود.
یک آقا و یک خانم در مرحله نخست در زمینه مهاجرت 12 تا 18 ماه توضیحاتی را ارائه دادند و به طور یقین قول دادند که این مهاجرت در قالب طرح استارتاپ صورت خواهد گرفت. حتی این وعده را دادند که اگر به هر دلیلی نتوانیم ویزا بگیریم، مبلغ گرفته شده عودت داده خواهد شد.
بیدرنگ بنده تصمیم گرفتم که قرارداد اولیه همان جلسه نخست منعقد شود و در اولین گام مبلغ 20 میلیون تومان برای شروع همکاری پرداخت کردم؛ مبلغ کلی قرارداد 60 هزاردلار آمریکا بود که شامل 45 هزاردلار مبلغ قرارداد و 15 هزار دلار برای انکوباتور بود.
بعد از برگشت به زنجان با بررسی جزئی طرح استارتاپ و موارد موجود در اینترنت متوجه شدم که شرایط من اصلاً با طرح استارتاپ همخوانی ندارد؛ فوراً با این مؤسسه تماس گرفتم و این موارد رو مطرح کردم و اعلام کردم که از مهاجرت پشیمان شدم. ولی آنها باز دلایل منطقی خود را بیان کردند و حتی بنده را تهدید کردند که چون قرارداد امضا شده است در صورت انصراف شامل زندان خواهد شد. بنده هم چون ترسیده بودم چارهای جزء ادامه کار نداشتم و پول آنان را به دلار واریز کردم. خودروی شخصی و طلاهای همسرم و کالاهای منزل نخستین اجناسی بودند که آنها را فروختم.
واریز پول به حساب یک خواننده مطرح کشور!
در حین واریز پول مشخص شد که این شرکت شماره حساب خودش را معرفی نمیکند و شماره حسابهای مختلفی به بنده داده شد که یکی از این اشخاص، یک خواننده معروف کشورمان است که شرح واریزی به حساب این خواننده به شرح زیر است:

البته بنده با واریز کردن مبلغ به حسابهای مختلف مخالفت کردم ولی آنها اعلام کردند که مشکلی وجود ندارد و رسید به همراه مهر شرکت به بنده تحویل میدهند. این موضوع سبب شد کمی نگرانی من کم شود. خلاصه شروع به واریز مبالغ کردم و در روز اول حدود 20 هزار دلار آمریکا واریز کردم و به آنها نیز اطلاع دادم.
مدتی گذشت و خبری از شرکت نبود و مجدداً پس از چندماه دوباره پیامها و تهدیدها شروع شد که باید جمع واریزی را به 30 هزار دلار برسانم. منم چون پول نداشتم زمین پدرم را فروختم و مبلغ 10 هزار دلار دیگه به حسابهایی که معرفی کرده بودند واریز کردم.
مجددا از آنها خبری نشد تا اینکه پس از مدتی اعلام کردند که اگر کل پول را واریز کنم شامل تخفیف 20 درصدی خواهم شد و همین موضوع من را علاقمند کرد که تسویه کنم. جلسات آنلاینی برگزار شد و با بقیه گروه نیز آشنا شدیم و ظاهرا یک خانم دکتر از اصفهان و یک آقای دکتر از تهران و یک خانم حسابدار از شمال کشور بودند. موضوع استارتاپ ما را هم یک اپ ترک اعتیاد معرفی کردند. من این مدت مدام در حال بررسی شرایط استارتاپ کانادا بودم و هرچقد بیشتر میدونستم، بیشتر منصرف میشدم و میفهمیدم که عقد قرارداد با این شرکت کلا کار اشتباهی است.
هر بار که انصرافم را اعلام میکردم میگفتند که دیگر کار شروع شده و اگر بخواهی انصراف خود را اعلام کنی باید کل هزینههای اعضای گروه رو بپردازید. به هر شیوهای که بود بنده را به داخل بازی کشاندند و فقط هدفشان این بود که کل هزینه را دریافت کنند.
دی و بهمن 1402 از راه رسید
زمان گذشت تا به دی و بهمن سال 1402 رسیدیم. از سمت موسسه مجددا تماسهای عجلهای آغاز شد که نامهی حمایتی یا به اصطلاح LOS در حال دریافت است و اون مبلغ 15 هزار دلار را باید تا اخر هفته تسویه کنم. من مجدداً مخالفت کردم و معتقد بودم که ما هیچ جلسهای با انکوباتور برگزار نکردیم و مگر میشود این نامه LOS اینطور صادر شود.
آنها اعلام کردند که با مدیر انکوباتور آشنا هستیم و نامه را با روابط اخذ کردیم. باید هزینه هرچه سریعتر واریز شود و مجبور شدم باقی مانده طلاهای همسرم را بفروشم؛ مجدداً پول رو به حسابهای معرفی شده واریز کردم. بازهم چند ماهی گذشت و از این مؤسسه خبری نشد و من هر بار که پیگیر نامهی LOS میشدم قرار بود یک کپی از نامه به من تحویل دهند ولی باز هم خبری نمیشد.
خلاصه در اردیبهشت سال 1403 قرار شد طی یک جلسه آنلاین عکس نامه حمایتی را به گروه نشان بدهند. جلسه برگزار شد و یه عکس تار که انگار چیز خاصی مشخص نبود و فقط اسم ما داخلش نوشته شده بود نشان داده شد. خلاصه باز زمان گذشت و تماسها و تهدیدها از مؤسسه برای تسویه آخرین مبلغ باقی مانده شروع شد. طبق حرفایی که زمان عقد قرار داد زده بودیم قرار بود زمان تحویل ویزا این مبلغ 5 هزار دلار باقی مانده را تحویل دهیم ولی از آنجایی که من با اصطلاحات مهاجرتی آشنا نبودم و به قرارداد و اینترنت مراجعه کردم و در آن جا نوشته شده بود که زمان سابمیت مدارک باید آن 5 هزار دلار واریز شود و باز دنیا رو سرم خراب شد که تازه متوجه شدم سابمیت یعنی چی.
تماسهای متعددی از مؤسسه انجام میشد که باید هزینههای دولتی سابمیت را واریز کنید و تا اگر هیچ واریزی صورت نگیرد امکان سابمیت وجود ندارد؛ نهایتاً این پول را هم واریز کردم. باز از مؤسسه تماس گرفتند و اعلام کردند حسابی که این پول واریز شده توسط دو لت کانادا مسدود شده و ما دسترسی به پول نداریم و اگر میتوانید مجدداً پول را واریز کنید.
بنده مخالفت کردم ولی خلاصه آبان سال 1403 طبق گفتهی افراد موسسه، سابمیت مدارک ما اتفاق افتاد و من خوشحال که بعد از دست دادن کلی پول و سرمایه، حداقل ویزای کانادا میگیرم. دوباره مدتی از پرسنل این موسسه خبری نبود تا زمستان سال 1403 شروع به تماس گرفتند که باید هرچه سریعتر مبلغ 5 هزار دلار باقی مانده را واریز کنم. من به موسسه مراجعه کردم و با یکی از مدیران این شرکت صحبت کردم و قرار شد 3 هزار دلار تخفیف بدن و مبلغ 2 هزار دلار آمریکای باقی مانده را هم جور کنم و واریز کنم.
دوباره مدتی گذشت تا اواخر بهار سال 1404 که در گروهها خبر پیچید که وکیل این شرکت با آنها به اختلاف خورده و دیگر همکاری با آنان ندارد. در پایان تازه متوجه شدهایم که چه کلاهبرداری از بنده و دهها نفر دیگر شده و پروندهی ما در یکی از شعب پلیس امنیت اقتصادی است و شخصاً از سردار رحیمی بزرگوار درخواست دارم که حق ما را پس بگیرد و متخلفان این پرونده را دستگیر کند.
به گزارش تسنیم، پلیس امنیت اقتصادی فراجا از یگانهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است که وظیفه پیشبینی، کنترل، پیشگیری، شناسایی، کشف و مقابله با فعالیتها و جرایم اقتصادی را برعهده دارد. پلیس امنیت اقتصادی سال 1398 با دستور سردار اشتری فرمانده وقت فراجا تأسیس شد.
انتهای پیام/