به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 ایالات متحده بهعنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» مینامید، شکل داد.
خبرگزاری تسنیم قصد دارد بهطور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد. این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیاتهای مخفی سیا، حمایت از رژیمهای دیکتاتوری، و جنگهای نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد، و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.
این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام میشدند، اما در واقع، هدف اصلی آنها جلوگیری از شکلگیری دولتهایی بود که مسیر توسعهای مستقل از سیاستهای خارجی آمریکا را دنبال میکردند.
قسمت چهارم این سلسله گزارشها را به بررسی مداخله آمریکا در فیلیپین در دهه 1940 و 1950 اختصاص دارد.
زمینه تاریخی و آغاز ماجرا
فیلیپین، مجمعالجزایری در جنوب شرق آسیا، در اواخر قرن نوزدهم تحت سلطه اسپانیا بود. در سال 1898، پس از جنگ اسپانیا و آمریکا، فیلیپین به دست ایالات متحده افتاد. اما این انتقال قدرت، آغازگر یک دوره طولانی از مداخلههای سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا در این کشور بود که تا دهههای 1940 و 1950 ادامه یافت. این گزارش نشان میدهد که چگونه ایالات متحده با استفاده از ابزارهای نظامی، سیاسی و روانی، تلاش کرد تا کنترل خود را بر این کشور حفظ کند و منافع خود را تأمین نماید.
تاریخدانهای آمریکایی مانند ویلیام بلوم به دلیل آنکه استعمار فیلیپین از سال 1898 آغاز شده این کشور را «قدیمیترین مستعمره ایالات متحده» توصیف کردهاند.
ریشههای مداخله: از استعمار تا استقلال ظاهری
در سال 1898 پس از پایان جنگ اسپانیا و آمریکا که به پیروزی ایالات متحده منجر شد، اسپانیا با امضای معاهده پاریس (دسامبر 1898) موافقت کرد که کنترل فیلیپین را به آمریکا واگذار کند. این واگذاری در واقع نوعی معامله بود که طی آن آمریکا مبلغ 20 میلیون دلار به اسپانیا پرداخت کرد تا حقوق حاکمیتی این کشور بر مجمعالجزایر فیلیپین به ایالات متحده منتقل شود.
این اقدام در حالی صورت گرفت که مردم فیلیپین، به رهبری افرادی مانند امیلیو آگینالدو، جمهوری مستقل خود را اعلام کرده بودند و نمیخواستند بهعنوان یک مستعمره جدید تحت سلطه آمریکا قرار گیرند. اما ایالات متحده، به رهبری رئیسجمهور ویلیام مککینلی، دیدگاه متفاوتی داشت.
مککینلی در سخنرانیای ادعا کرد که آمریکا وظیفه دارد فیلیپینیها را «آموزش دهد، متمدن کند و مسیحی سازد» زیرا به باور او، فیلیپینیها آماده این که خودشان اداره خودشان را به دست بگیرند نبودند. این دیدگاه بهعنوان «بار مسئولیت سفیدپوستان» شناخته میشد و بهانهای برای توجیه استعمار و سرکوب بود.
عبارت بار مسئولیت سفیدپوستان از عنوان شعری معروف به همین نام اثر رودیارد کیپلینگ (منتشرشده در سال 1899) گرفته شده است و به یک ایدئولوژی استعماری اشاره دارد که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در میان قدرتهای غربی، بهویژه در آمریکا و اروپا، رواج داشت.

جنگ آمریکا-فیلیپین، 1899
این دیدگاه بر این باور استوار بود که مردم سفیدپوست (بهویژه از کشورهای غربی) به دلیل برتری ادعایی نژادی، فرهنگی یا تمدنی خود، وظیفهای اخلاقی و الهی دارند تا مردم کشورهای غیرغربی (مانند مردمان آسیا، آفریقا و اقیانوسیه) را «متمدن» کنند، به آنها آموزش دهند و آنها را به مسیحیت یا ارزشهای غربی هدایت کنند.
برای تحمیل این دیدگاه، ارتش آمریکا در سال 1898 با نیرویی بالغ بر 50,000 نفر وارد فیلیپین شد. در جریان جنگ فیلیپین-آمریکا (1899-1902)، دهها هزار فیلیپینی کشته شدند، روستاها سوزانده شد و شکنجه و بهرهکشی اقتصادی به بخشی از سیاست آمریکا تبدیل شد. این اقدامات، فیلیپین را به یکی از برجستهترین مستعمرات آمریکا تبدیل کرد و زمینهساز مداخلات بعدی در دهههای 1940 و 1950 شد.
جنگ جهانی دوم و ظهور جنبش هوک
در جریان جنگ جهانی دوم، فیلیپین تحت اشغال ژاپن قرار گرفت. در این دوره یک جنبش مقاومت مردمی به نام هوکبالاهاپ (به معنای «ارتش مردمی ضد ژاپن») شکل گرفت که به طور مختصر «هوکها» خوانده میشدند.

آتشسوزی در پایگاه نیروی دریایی آمریکا در فیلیپین در پی حمله هوایی ژاپن در 10 دسامبر 1941
هوکها در میان دهقانان منطقه مرکزی جزیره اصلی فیلیپین (که به آن لوزون میگویند) بسیار محبوب بودند. آنها نهتنها علیه نیروهای ژاپنی که در جنگ جهانی دوم فیلیپین را اشغال کرده بودند مبارزه میکردند، بلکه با فیلیپینیهایی که با ژاپنیها همکاری میکردند (مانند مالکان بزرگ زمین و برخی مقامات محلی) نیز میجنگیدند.
هدف سیاسی هوکها ایجاد تغییرات بزرگ مثل اصلاحات ارضی (تقسیم عادلانه زمین بین دهقانان) و صنعتیسازی (توسعه کارخانهها و اقتصاد) بود. این اهداف برای بهبود زندگی دهقانان فقیر، که از گرسنگی، بیماری و شرایط سخت رنج میبردند، بسیار مهم به نظر میرسید.
سال 1945 نیروهای آمریکایی برای آزادسازی فیلیپین از ژاپن وارد فیلیپین شدند. در آن زمان در ابتدا انتظار میرفت که هوکها بهعنوان متحدان آمریکا مورد حمایت قرار گیرند. اما ایالات متحده که هوکها را تهدیدی برای منافع خود میدید، رویکرد متفاوتی در پیش گرفت.
نیروهای آمریکایی بسیاری از واحدهای هوک را خلع سلاح کردند، رهبران و اعضای آنها را دستگیر و زندانی کردند و حتی به ژاپنیها اجازه دادند تا به مواضع هوکها حمله کنند. این اقدامات نشاندهنده ترس آمریکا از رشد نفوذ هوکها و احتمال تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی و اقتصادی فیلیپین بود.
سرکوب پس از جنگ
یکی از جنبههای بحثبرانگیز مداخله آمریکا، همکاری با فیلیپینیهایی بود که در زمان اشغال ژاپن با آنها همکاری کرده بودند. این افراد که شامل مالکان بزرگ، پلیس و مقامات محلی بودند، پس از جنگ توسط آمریکا به قدرت بازگردانده شدند. این تصمیم، خشم بسیاری از فیلیپینیها را برانگیخت، زیرا این گروهها به خیانت به کشور متهم بودند. اما برای آمریکا این افراد ابزار مفیدی برای حفظ نظم موجود و سرکوب جنبشهای مردمی مانند هوکها بودند.
در اواخر سال 1945، آمریکا شروع به آموزش و تجهیز نیرویی متشکل از 50,000 نفر از سربازان فیلیپینی کرد. ژنرال ویلیام آرنولد از ارتش آمریکا صراحتاً اعلام کرد که این نیرو برای «حفظ نظم داخلی» و نه مقابله با تهدیدات خارجی آماده میشود. این اظهارات نشاندهنده نگرانی آمریکا از جنبشهای داخلی مانند هوکها بود که میتوانستند نظم نئومستعمراتی فیلیپین را به چالش بکشند.

رهبر گروه هوک (نفر وسط) در فیلیپین، در حال خواندن روزنامه است در حالی که افرادش نظارهگر هستند. سازمان سیا خواستار حذف او و افرادش بود
انتخابات 1946 و دستکاری سیاسی
فیلیپین در ژوئیه 1946 بهطور رسمی از آمریکا مستقل شد اما این استقلال بیشتر روی کاغذ بود و آمریکا همچنان نفوذ زیادی در این کشور داشت. چند ماه قبل از استقلال در انتخابات آوریل 1946، گروه هوکها و دیگر گروههای طرفدار اصلاحات، با هم یک ائتلاف به نام اتحاد دموکراتیک تشکیل دادند. این ائتلاف، مجموعهای از گروههایی بود که میخواستند برای مردم فقیر، بهویژه دهقانان، تغییراتی مثل تقسیم عادلانه زمین ایجاد کنند.
لوئیس تاروک، رهبر هوکها، و چند نفر دیگر از این ائتلاف در انتخابات برنده شدند و به مجلس راه یافتند. اما دولت فیلیپین با حمایت آمریکا، اجازه نداد این افراد در مجلس حضور پیدا کنند. دولت ادعا کرد که آنها با زور و تقلب برنده شدهاند، در حالی که هیچ مدرکی برای این ادعا ارائه نشد و هیچ تحقیقی هم انجام نگرفت.
این اقدام با هدف تضمین تصویب قانون تجارت فیلیپین-آمریکا صورت گرفت که امتیازات اقتصادی گستردهای به آمریکا از جمله حقوق برابر در بهرهبرداری از منابع طبیعی و خدمات عمومی فیلیپین اعطا میکرد.
تصویب این قانون که به سختی در مجلس رأی آورد نشاندهنده نفوذ اقتصادی آمریکا بر فیلیپین بود. پس از انتخابات، خشونت شدیدی علیه دهقانان شروع شد. روستاها ویران شدند، صدها نفر کشته شدند و بسیاری دیگر زندانی یا شکنجه شدند. این سرکوبها باعث شد هوکها دوباره دست به اسلحه ببرند و مبارزه مسلحانه را از سر بگیرند.
حضور نظامی آمریکا و وابستگی فیلیپین
پس از استقلال، آمریکا حضور نظامی خود را در فیلیپین تثبیت کرد. در سال 1947، توافقی امضا شد که به آمریکا اجازه داد 23 پایگاه نظامی در فیلیپین ایجاد کند؛ توافقی که برای 99 سال معتبر بود. این توافق همچنین مقرر میکرد که سربازان آمریکایی در صورت ارتکاب جرم در خارج از پایگاهها، تنها در دادگاههای نظامی آمریکا محاکمه شوند. علاوه بر این، فیلیپین از خرید تسلیحات از هر کشوری جز آمریکا منع شد. این محدودیتها، ارتش فیلیپین را کاملاً به آمریکا وابسته کرد.
تا اوایل دهه 1950، آمریکا بیش از 200 میلیون دلار تجهیزات نظامی به فیلیپین ارائه کرده بود که مبلغی قابلتوجه برای آن زمان بود. گروه مشاوره نظامی مشترک آمریکا (JUSMAG) ارتش فیلیپین را برای جنگ ضدشورش بازسازی کرد و رامون ماگسایسای، فردی مورد اعتماد آمریکا، را بهعنوان وزیر دفاع منصوب کرد. این اقدامات، فیلیپین را به آزمایشگاهی برای تکنیکهای ضدشورش تبدیل کرد که بعدها در ویتنام نیز به کار گرفته شد.
نقش ادوارد لنزدل و جنگ روانی

ادوارد لنزدل مدیر تبلیغاتی سابق بود که به مأمور سیا تبدیل شد و به عنوان یکی از پیشگامان عملیات روانی در دوران جنگ سرد شناخته میشود. او عملیات روانی علیه هوکها را هدایت کرد
در سپتامبر 1950، سرهنگ ادوارد لنزدل، از مأموران ارشد سیا، به فیلیپین اعزام شد تا عملیات مخفیانه و روانی علیه هوکها را هدایت کند. لنزدل، که پیشینهای در تبلیغات داشت، از تکنیکهای جنگ روانی برای تضعیف هوکها استفاده کرد.
او تیمی به نام «دفتر امور مدنی» تشکیل داد که با مطالعه خرافات و باورهای محلی، اقداماتی مانند پخش شایعات درباره موجودات افسانهای (مانند آسوانگ، خونآشام افسانهای) انجام داد تا دهقانان را از حمایت هوکها بترساند. در یکی از عملیات، نیروهای لنزدل یکی از سربازان هوک را ربودند، خون او را تخلیه کردند و جسد را به گونهای قرار دادند که به نظر برسد قربانی خونآشام شده است. این اقدام، هوکها را از منطقه فراری داد.
لنزدل همچنین برنامههایی مانند «سپاه توسعه اقتصادی» را راهاندازی کرد که به هوکها وعده زمین و ابزار کشاورزی میداد تا آنها را از مبارزه منصرف کند. هرچند این برنامهها در حل مسئله زمین ناکام بودند، اما هدف اصلی آنها تضعیف جذابیت سیاسی هوکها بود. لنزدل همچنین سربازان دولتی را تشویق کرد تا رفتار بهتری با مردم داشته باشند، اما در مواردی، سربازان بهصورت مخفیانه در نقش هوکها به روستاها حمله میکردند تا وجهه هوکها را تخریب کنند.
انتخابات 1953 و ظهور رامون ماگسایسای

مراسم تحلیف ماگسایسای، 30 دسامبر 1953
اوج مداخله سیاسی سیا در فیلیپین، انتخابات ریاستجمهوری 1953 بود که رامون ماگسایسای، وزیر دفاع مورد حمایت آمریکا، به پیروزی رسید. لنزدل و سازمانهای پوششی سیا، مانند «جنبش ملی برای انتخابات آزاد» کمپین ماگسایسای را با پول و تبلیغات گسترده حمایت کردند.
سیا حتی به اقدامات غیراخلاقی مانند مسموم کردن نوشیدنیهای رئیسجمهور وقت، الپیدو کویرینو، برای بیاعتبار کردن او متوسل شد. در یک مورد، لنزدل به دلیل اختلاف با ماگسایسای بر سر متن سخنرانی، او را مورد ضرب و شتم قرار داد.
ماگسایسای پس از پیروزی، کاملاً تحت نفوذ آمریکا قرار داشت. سیا سخنرانیهای او را مینوشت، سیاست خارجی او را هدایت میکرد و از رسانههای تحت کنترل خود برای حمایت از او و حمله به منتقدانش استفاده میکرد. سیا همچنین علیه سناتور کلارو رکتوی، منتقد سرسخت سیاستهای آمریکا، اقداماتی مانند انتشار شایعات و حتی برنامهریزی برای مسموم کردن او انجام داد که در نهایت به دلایل عملی کنار گذاشته شد.
پایان جنبش هوک و پیامدها
تا سال 1953، جنبش هوک به دلیل ترکیبی از سرکوب نظامی، جنگ روانی لنزدل و مشکلات داخلی مانند سوءتغذیه و کمبود تجهیزات، به شدت تضعیف شده بود. اگرچه هوکها تا چند سال بعد بهصورت پراکنده مقاومت کردند، اما دیگر تهدید جدی محسوب نمیشدند. با این حال، همانطور که جورج تیلور، تاریخنگار آمریکایی، اشاره کرده است، برنامههای اجتماعی و سیاسی که قرار بود به ریشههای نارضایتی دهقانان رسیدگی کنند، پس از شکست هوکها کنار گذاشته شدند.
فیلیپین به پایگاه استراتژیک آمریکا در جنوب شرق آسیا تبدیل شد. پایگاههای نظامی آمریکا در فیلیپین برای عملیات علیه کره، چین، ویتنام و اندونزی استفاده شدند و نیروهای فیلیپینی در جنگهای کره و ویتنام در کنار آمریکا جنگیدند. این کشور همچنین به مرکزی برای آموزش تکنیکهای ضدشورش به نیروهای سایر متحدان آمریکا در منطقه تبدیل شد.
پایان سخن
مداخله آمریکا در فیلیپین در دهههای 1940 و 1950، نمونهای از تلاش ایالات متحده برای حفظ نفوذ خود در یک کشور تازهاستقلالیافته بود. از سرکوب نظامی جنبش هوک گرفته تا دستکاری انتخابات و جنگ روانی، آمریکا از تمام ابزارهای خود برای تضمین تسلط بر فیلیپین استفاده کرد. این اقدامات، اگرچه در کوتاهمدت به شکست هوکها و تثبیت قدرت آمریکا منجر شد، اما ریشههای فقر، نابرابری و نارضایتی در فیلیپین را دستنخورده گذاشت. داستان فیلیپین، بخشی از تاریخ گستردهتر مداخلات آمریکا در جهان پس از جنگ جهانی دوم است که اغلب با توجیه «دفاع از دموکراسی» انجام میشد، اما در عمل، منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا را در اولویت قرار میداد.
انتهای پیام/