به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، مهدی شهسواری، تحلیلگر سیاسی - اقتصادی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده، نوشت: با نزدیک شدن به پایان مهلت اعلامی دولت ترامپ در 17 نوامبر (26 آبان) و افزایش گمانهزنیها درباره ازسرگیری مذاکرات از مسیر عمان، تحلیل دادههای سیاسی و امنیتی نشان میدهد احتمال وقوع جنگ مستقیم یا تغییر نظام در ایران بسیار پایین است. تجربه تاریخی، بازدارندگی چندلایه، بازسازی قدرت ملی هم از بعد نظامی و هم از بعد اجتماعی و تزلزل در جبهه غربی، هرگونه ماجراجویی نظامی را غیرممکن کرده است.
در همین حال، توسل آمریکا به ابزار تحریم و مکانیسم ماشه، خود نشانهای از ناکامی گزینه نظامی و تلاش برای فشار غیرمستقیم بر جمهوری اسلامی است.
عوامل متعدد و تاثیر گذاری در این برآورد نقش دارند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
1. تجربه فریب مذاکرات و هوشیاری تهران
ایالات متحده پیشتر با بهرهگیری از سیاست غفلتسازی از مسیر مذاکره، تلاش کرد در پوشش گفتوگو، اقدام نظامی را پیش ببرد. اما آن تجربه امروز به سرمایهای اطلاعاتی و امنیتی برای ایران بدل شده است.
ساختار تصمیمسازی در تهران، با درک دقیق از الگوی فریب دیپلماتیک غرب، مانع از تکرار غافلگیری شده و مسیر سیاست خارجی را بر مبنای عقلانیت بازدارنده پیش میبرد. در نتیجه، احتمال سوءاستفاده از مسیر مذاکرات تقریباً منتفی است.
2. ناکامی محور آمریکا–اسرائیل و بازسازی قدرت ایران
حمله ناکام محور واشنگتن–تلآویو، نهتنها به هدف نرسید بلکه موجب بازسازی و ارتقای توان دفاعی و امنیتی ایران شد.
اکنون قدرت موشکی، پهپادی، سایبری و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در سطحی قرار دارد که هرگونه اقدام نظامی، با پاسخی کوبنده و هزینهزا برای دشمن همراه خواهد بود.
همچنین ارزیابیهای میدانی نشان میدهد که توان تداوم عملیات برای دشمن وجود ندارد؛ عاملی که در عمل، گزینه جنگ را از میز تصمیمگیری حذف کرده است.
3. تحریمها؛ نشانه ضعف نه قدرت
توسل مجدد آمریکا و اروپا به تحریمهای اقتصادی و مکانیسم ماشه، هر چند به ظاهر اهرم فشار تلقی میشود، اما در واقع اعترافی ضمنی به ناتوانی غرب در اقدام نظامی مستقیم است.
تحریمها جایگزین «نبرد میدانی» شدهاند، زیرا واشنگتن بهخوبی میداند هزینه تقابل نظامی با ایران بهمراتب فراتر از توان تحمل سیاسی و اقتصادی آن است.
این تغییر راهبرد از جنگ سخت به فشار اقتصادی، نشان میدهد که جنگ واقعی غرب علیه ایران، جنگ ارادهها و تابآوری اقتصادی است، نه جنگ نظامی.
4. حمایت متحدان استراتژیک و معادله بازدارندگی منطقهای
ایران امروز در محور تحولات غرب آسیا، جایگاه مرکزی و راهبردی دارد. از دمشق تا مسکو و از بیروت تا پکن، بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی، ثبات ایران را بخشی از ثبات نظم نوین اوراسیایی میدانند.
در چنین شرایطی، هر تهدید علیه ایران، تهدیدی علیه مسیر انرژی، تجارت و امنیت جمعی شرق محسوب میشود و همین امر، بازدارندگی ایران را به سطح بینالمللی ارتقا داده است.
5. بحران مشروعیت در واشنگتن و تلآویو
آمریکا درگیر شکاف سیاسی، بحران اقتصادی و فرسایش قدرت اجتماعی است؛ رژیم صهیونیستی نیز در داخل با اعتراضات گسترده و تزلزل سیاسی مواجه است.
در چنین بستری، ورود به جنگی پرهزینه با ایران، بهویژه در آستانه انتخابات آمریکا، برای هر دو رژیم بهمثابه انتحار سیاسی خواهد بود.
افکار عمومی در غرب نیز دیگر پذیرای هزینههای یک درگیری جدید نیست.
6. تحلیل نهایی: قدرت بازدارندگی و اقتدار ملی ایران
مجموع دادههای میدانی، سیاسی و اطلاعاتی نشان میدهد احتمال وقوع جنگ یا تلاش برای تغییر نظام در ایران، بسیار ناچیز است.
بازدارندگی سخت و نرم، انسجام داخلی، و ظرفیتهای اقتصادی و دیپلماتیک ایران، سه ستون اصلی ثبات ملی هستند.
جمهوری اسلامی امروز نهتنها تهدید را مهار کرده، بلکه با تبدیل فشار به فرصت، مسیر رشد قدرت ملی را تسریع کرده است.
نهایتا در جمع بندی بررسیهای انجام شده به این نتیجه خواهیم رسید که تهدیدها، تحریمها و سناریوهای روانی غرب، ابزارهایی فرسوده در برابر ملتی هستند که امنیت و اقتدار خود را بر مبنای تجربه و ایمان ملی بنا کرده است.
پیام ایران به دشمنان روشن است: جنگی در پیش نیست، اما هر خطایی، با پاسخی سریع، دقیق و پشیمانکننده روبهرو خواهد شد.
انتهای پیام/424/