به گزارش خبرگزاری تسنیم، فقر حتماً چیز خوبی نیست؛ فقر را باید مرتفع کرد؛ و البته حتی برخی لیبرالها هم معترفند که بخش قابلتوجهی از فقرها نه ناشی از کمبودهای ذهنی یا عملی فرد، بلکه برآمده از نقصهای ساختاری است،
بر این اساس، صرف فقیر بودن هیچ نشانهای از نقص نیست بلکه بسیار بودهاند در تاریخ که از جامعه یا خانوادهای فقیر برخاستند ولی با شکستن چرخهٔ فقر و حصار تبعیض، وضعیت متفاوتی را برای خود رقم زدند،
بههرحال تقریباً هر نوع فقر اقتصادی قابلیت علاج دارد؛ این علاج در بخش مهمی میتواند ساختاری باشد، یعنی وضعیت ساختارها و نهادها در طول زمان بهنحوی تغییر کند که افرادی که کوشش کافی دارند، از چرخه فقر خارج شوند،
اما آن فقری که علاجش از همه دشوارتر است، فقر ذهنی و وجدانی است، فقر ذهنی آنجاست که فردی علیرغم همهٔ نواقص و کمبودهایش در علم و معرفت و بهرغم همه تجربههای غلطش در سیاست و اقتصاد و مشاورت، نسخهای علیه انسانهای شریف میپیچد و آنها را از گرفتن پست منع میکند.
این فقیر ذهنی، حتی نمیداند که ناقص میاندیشد و این بزرگترین فقرها و نداریهاست.
جناب سریعالقلم ایدهای در توسعه دارد که اندیشمندان متعددی تذکر دادهاند که بهلحاظ منطقی ناقص و بهلحاظ انسانی، عاری از شرافت است. توسعهای که سریعالقلم از آن سخن میگوید در بهترین حالت تبدیل شدن به سرایدارانی برای استعمار است ـ و البته سرایداری هم شغل شریفی است بهشرط آنکه نوچه استعمار نباشد ـ و صدالبته مازوخیسمی هم به این تز مخلوط است که از آن استعمار لذت هم میبرد و به آن فخر میفروشد.
حالا صاحب چنین ایده مشعشع غیرانسانی که البته هشت سال هم بهدست روحانی تجربه شد و ماحصلش سنگینترین تحریمها علیه کشور بود، چطور میتواند فقرا را بهمضحکه بگیرد و به آنان توهین کند؟
سریعالقلم یکزمانی هم لبوفروشان را بهتمسخر میگرفت و میگفت که نباید اصلاً به نظر آنان اعتنا کرد؛ بعدها مشخص شد که خیلی از لبوفروشان از این فخرفروشان بهتر میاندیشیدهاند.
انتهای پیام/+