به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علی اکبر شکارچی از آهنگسازان و نوازندگانِ سرشناس موسیقی ایران است که بیش از نیم قرن در عرصه موسیقی ایران فعالیت داشته است. در کارنامهی هنری او آثاری ماندگار وجود دارد که هر کدام روایتی دور و دراز از اصالتهای موسیقی ایران و موسیقی مناطقِ زاگرسنشین است.
جمعه هفتم آذر 1404 در برنامه «شب بخارا» از دو اثر تازه از علیاکبر شکارچی با نامهای «مشق نام لیلی» و «هفتاد نغمه در برابر باد» رونمایی شد. این دو اثر هم شامل کتاب و هم شامل آلبوم هستند.

اجرای این برنامه همچون دیگر برنامههای «شبهای بخارا» برعهده علی دهباشی بود

مهدی آذرسینا آهنگساز و نوازنده کمانچه از سخنرانان اصلی این مراسم بود.
آذرسینا در سخنانش مطالب مهمی درباره موسیقی دستگاهی و البته آثارِ علیاکبر شکارچی بیان کرد.
در ادامه گزیدهای از سخنان مهدی آذرسینا را میخوانید:
شکارچی عصارهای از عشق است / او عاشق فرهنگ، موسیقی و خانواده است
مهدی آذرسینا: «امشب برای رونمایی از دو اثرِ دوستِ عزیزم استاد شکارچی کنار هم هستیم. عشق مهمترین عامل و مهمترین انگیزه برای کسی است که در وادی هنر میخواهد حرکت کند. عشق جلوهی هستی است. عشق شور و اشتیاق و بیقراری است.
صحبت از استاد شکارچی است. آنچه من در شصت سال دوستی با این مرد بزرگ درک کردهام، عصارهای از عشق است؛ عشق به فرهنگ و موسیقی و خانواده... شاید به همین دلیل است که این همه کار کرده است. کار سختی است که هفتاد نغمه را گردآوری کرده و همه را خوانده است. حالا همه اینها را هم نُتنویسی کرده که بسیار کار سختی است. این چیزی جز عشق نیست.
عشق بود که علیاکبر شکارچی را از روستایشان با سازی که خودش ساخته بود، به مکتبِ نورعلیخان برومند و در ادامه به دانشگاه تهران کشاند. او از همان موقع مشق نام لیلی میکرد. یادم هست که در سال 1356 در جشن هنر شیراز با گروهی که علیزاده، کیانینژاد و پریسا و ... هم بودند با آن اجرایی که داشتند، ولولهای در موسیقی ایران ایجاد کردند.
خیلی برایم عجیب بود؛ در آن دورانِ جوانی، هر زمان که شکارچی را میدیدم، او مشغولِ زمزمهی بخشهایی از ردیف دستگاهی موسیقی ایران بود.
استاد شکارچی تلاش کرده تا آوازهای دستگاه شور و آواز اصفهان را با آوا اجرا کند. آوا و آواز این توانایی را بیشتر از هر سازی دارد. موسیقی آزاد است و میتواند هر ریتمی را بیان کند، اما وقتی کلام در میان باشد، دیگر همه چیز محدود به واژههاست.
در این سالها استادانی که حامی ردیف موسیقی دستگاهی ایران بودند، به این نتیجه رسیدهاند که بهترین ردیف همین ردیفِ میرزاعبدالله است. متاسفانه الان اینگونه شده که هر کسی آمده و ادعای داشتنِ ردیف کرده است. این اتفاق خوبی برای موسیقی ایران نیست.
در حالی که ردیف میرزاعبدالله و ردیفهایی که به روایتِ آقاحسین قلی، شهنازی و معروفی است، قابلیتِ پرداختن و شنیدن دارند.
دیگر ردیفها هم در جای خودشان محترم هستند، اما آنها دیگر قابلیتِ تدریس یا ارائه در دانشگاهها را ندارند. در نهایت هم ردیف برای اهل موسیقی جایی برای شروع است و نباید خیلی در آن ماند.
کتاب استاد شکارچی شامل نابترین نغمههای مردمی با صفا هستند. باید قدردان استاد شکارچی بود که بخش مهمی از این نغمهها را برای همیشه ثبت و ضبط کرده است.»

چهرههای شناختهشدهای از اهالی موسیقی به این مراسم آمده بودند.
در این تصویر مهدی آذرسینا(آهنگساز و نوازنده کمانچه)، بیژن بیژنی(خواننده) و صدیق تعریف(خواننده) دیده میشوند.
بخش مهم دیگری از این برنامه به صحبتهای علی اکبر شکارچی اختصاص داشت. او در صحبتهایش مسائل مهمی درباره ویژگیهای موسیقی دستگاهی و موسیقی نواحی بیان کرد. در ادامه متن صحبتهای علیاکبر شکارچی را میخوانید:

نغمهها را باد با خود میبرد / در مقابل نسل آینده مسئولیم
علی اکبر شکارچی: «این نغمهها را باد دارد با خود میبرد. نسل آینده ما را بازخواست خواهند کرد. موسیقی دستگاهی و موسیقی محلی دو عنصر مهم در هویت هر سرزمینی است. هویت یعنی اینکه من وجود دارم. بنابراین نگهداری این موسیقیها برای مردم هویت ایجاد میکند. این هویت خانهی امن مردم است که اغیار در آن راه ندارند.
احساس هویت داشتن در نوجوانی در انسان به وجود میآید. اگر جامعه، خانواده و محیط نتواند آن را بپروراند و آن را به بودن تبدیل کند، انسان درگیر خطرات موجود در جامعه میشود.
پس بیایید کاری کنیم که بچههایمان با شعر و موسیقی آمیخته شوند. سعی کنید اشعار زیبای این سرزمین را که بزرگان ما گفتهاند را حفظ کنیم تا از سخرهها عبور کنیم؛ وگرنه دستمان تهی میشود!
متاسفانه مهاجرتها تاثیر مخربی را بر جامعه ما گذاشته است. بسیاری از مردم در حال حاضر دچار بیهویتی شدهاند. گاهی میبینیم که برخی از لرستانیهای خودمان گاهی دور هم جمع میشوند تا فقط بتوانند لری یا لکی حرف بزنند و هویتشان را از دست ندهند.
محتوای جشنوارههای موسیقی یکی از مواردی است که نشان میدهد خیلی از مسائل با هم آمیخته شده و اثر مخربی گذاشته است.
زبان لکی، لری و بختیاری و فارسی از نشانههای هویت مردمان است. با زبان است که موقعیتهای جغرافیایی مشخص میشوند. برخی از زبانها بسیار قرص و محکم هستند و انسجام دارند؛ جالب این است که مردمان آن منطقه هم همین ویژگی را دارند.
مردمان منطقه لرستان پر از احساس و عشق هستند؛ زبانشان هم همین ویژگی را دارد.
وقتی من حرف میزنم، اگر کسی مفهوم کلمات من را نفهمد، صوت من را درک میکند. وقتی کلام را از گفتار برداریم، میتوانیم با موسیقی هر منطقهای ارتباط برقرار کنیم.
یادم هست که در سفری خانوادگی به اسپانیا رفته بودیم. جایی بودیم که نوازندهای مشغول نواختنِ گیتار بود، آساره(دختر استاد شکارچی) شروع کرد با او آواز اصفهان خواندن. در چهرهی این دو شوق عجیبی شکل گرفت. آنها حرف همدیگر را میفهمیدند.
وقتی زبان مشترکِ اینچنینی وجود دارد باید خودمان را برای فهمیدنِ این زبان بپرورانیم و این پرورش با شنیدنِ موسیقیهای مختلف اتفاق میافتد.
رفته بودم ایل بختیاری، رادیو داشت نیِ کسایی را پخش میکرد. من مشغول شنیدن شده بودم و خیلی از این موسیقی لذت میبردم. یکی از مردم آنجا گفت: «بابا ببندش سرمان را برد.»(میخندد) در واقع اینگونه است که شما هم باید گیرندهی خوبی داشته باشید و زبان آن موسیقی را بدانید.
خلیل جبران میگوید: از اصواتی که در فضا مترنم هست من میتوانم برای شما نغمهای بسازم اما نمیتوانم گوش شنیدنش را به شما بدهم. بنابراین پروش گوش شنیدن، به شما یک معرفتِ درک میدهد.
دوستی دارم که تعریف میکرد، قومی در اورامانات که بدون کلام با هم حرف میزنند.
مشق نام لیلی را من بدون کلام خواندم؛ برای اینکه حرف دلم را بزنم. حرفی در سینهی من هست که هنوز هم پس از گذشت این همه سال گفته نشده است. موسیقی بسیار شگفتانگیز است و باید درگیرش شوید.
ردیف سازی نمونهای مدرن، نو و پویا برای آموزش زبان مادریِ موسیقی است که از گذشتههای خیلی دور به دست ما رسیده است. گذشتهای که ایستا و مدفون شده نیست. گذشتهای است که به زندگی امروز ما پویایی میدهد. ما بر گذشته متکی هستیم. هر کسی موسیقی ما را میشنود میگوید که این موسیقی ایرانی است؛ چه چیزی بالاتر از این که ما هویت داشته باشیم.
به قول داریوش طلایی: آموزش موسیقی در ردیف یک مرحلهی مشق دارد. هنرجو ابتدا باید تقلید و تکرار کند، در ادامه میتواند به بداهه و بیان شخصی برسد.
وقتی خواننده میخواند، یکی از مفاعیل شعر فارسی را میخواند که در قالب شعر است. ولی وقتی نوازنده میخواهد جواب او را بدهد، به شکلی خلاق میتواند جواب او را بدهد که حاصلش ردیفِ سازیِ موسیقی ایرانی است.
در موسیقی محلی که ترانهها محلی هستند، در برخی از اقوام به شاهنامه فردوسی و اشعار نظامی استفاده میکنند.
غمی که در موسیقی دستگاهی و موسیقی نواحی هست، غمی پویا است. این غم هویتی پایدار و منسجم دارد. وقتی شما کنسرت خوبی میبینید شما ترغیب میشوید که بروید و نواختنِ آن ساز را یاد بگیرید.
الان در هر خانهای حداقل یک ساز هست. نواختن و یادگیریِ سازها بسیار گسترش یافته است. روزگاری میگفتند که گسترشِ فرهنگِ نواختنِ ساز، به دلیل مخالفت با سیاستهای جمهوری اسلامی است؛ در حالی که هرگز اینگونه نیست و پرداختنِ خانوادهها به سازها فقط و فقط برای فرهنگخواهی است؛ برای حفظِ اصالتها و پرداختن به زیباییهای موسیقی است.
من با امید به این جامعه و امید به این مردم که کاری کردهاند که در طول تاریخ بینظیر است. من برای آینده موسیقی این سرزمین، رنسانسی مبارک را پیشبینی میکنم.»

آخرین بخشِ این برنامه به اجرای مشترکِ علیاکبر شکارچی با همراهیِ آساره شکارچی اختصاص داشت
همچنین در بخشهایی از این برنامه سهراب بحیرائی با ساز کمانچه و یوسف سجادیه با ساز تمبک به اجرای موسیقی لری پرداختند.
انتهای پیام/