به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، با وجود همه حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی و نقشههایی که برای نجات این رژیم از باتلاق غزه ترسیم کرده، اما محافل عبری اذعان میکنند که اسرائیل همچنان از بحران «عدم تعادل استراتژیک» رنج میبرد و این موضوع میتواند به یک تهدید موجودیتی تبدیل شود. محسن محمد صالح، نویسنده و تحلیلگر برجسته فلسطینی در مقالهای به بررسی این بحران ناتمام رژیم صهیونیستی و گسترش آن بعد از طوفانالاقصی پرداخته که شرح آن به صورت زیر است.
ریشه بحران عدم تعادل استراتژیک اسرائیل
وضعیت عدم تعادل استراتژیک، بحرانی است که بعد از روی کار آمدن کابینه راست افراطی بنیامین نتانیاهو در پایان سال 2022 و سپس وقایع 7 اکتبر 2023 به شکل قابل توجهی آشکار شد.
عدم تعادل استراتژیک اسرائیل بیانگر یک مشکل ساختاری است که ریشه آن در وهله نخست به ماهیت جامعه صهیونیستی که یک جامعه جعلی متشکل از مؤلفههایی است که هر کدام از یک کشور و فرهنگ مختلف وارد فلسطین اشغالی شدهاند، برمیگردد. یکی دیگر از دلایل مهم این امر هم سیطره راست افراطیها بر جامعه صهیونیستی است که کنترل آن را دشوار میکند.
رژیم صهیونیستی از زمان اشغال فلسطین از نزدیک به 8 دهه گذشته تاکنون، یهودیان را از کشورهای مختلف جهان با فرهنگها و مذاهب مختلف به این سرزمین کشانده و تلاش کرده یک جامعه واحد بسازد. این رژیم همچنین نهادهای قانون گذاری، سیاسی و قضایی مدرن و مؤثری را تأسیس کرده است که به آن امکان غلبه بر بحرانها و تناقضات داخلی متعدد را بدهد، اما به ویژه بعد از حوادث مربوط به طوفان الاقصی، مشخص شد که اسرائیل در رسیدن به این هدف خود موفق نبوده است.
عدم تعادل استراتژیک به چه معناست؟
عدم تعادل استراتژیکی که ما درباره آن صحبت میکنیم، به معنای آن است که یک نهاد یا کشور در حفظ ثبات استراتژیک بلند مدت خود ناتوان باشد و به دلیل محاسبات غلط در مورد قدرتش، وارد وضعیت آشفتگی دائمی شود که آن را در سازگاری با شرایط و تصمیمگیریهای درست و موثر درمانده میکند؛ موضوعی که عواقب فاجعه باری دارد.
به عبارت دیگر، جوهره عدم تعادل استراتژیک به یک نقص ذاتی در تصمیم گیری، ساختار دولت و نهادهای آن و چشم اندازها برمیگردد و در واقع یک مشکل ذاتی و ماهیتی است که شاید بتوان در برخی بازههای زمانی، آن را کمرنگ کرد، اما امکان از بین بردن این مشکل وجود ندارد.
بنابراین کشور یا نهادی که دچار چالش عدم تعادل استراتژیک شده باشد، در وضعیتی از آشفتگی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی فرو میرود که به طور بالقوه منجر به درگیریهای داخلی شده و متعاقب آن به درگیریهای خارجی کشیده میشود که فراتر از تواناییهای آن است؛ به ویژه اگر این درگیریها در زمانی نامناسب و پیشبینی نشده اتفاق بیفتند.
اسرائیل و خود ویرانگری
این بدان معناست که در چنین کشور یا نهادی، حکومت همواره درگیر فرایندی از خود ویرانگری است که غلبه بر پیامدهای فاجعه بار آن دشوار خواهد بود.
در مورد رژیم صهیونیستی، نتانیاهو و شرکای او شاید اکنون بعد از نقشههایی که آمریکا برای غزه ترسیم کرده و صدور قطعنامه واشنگتن در شورای امنیت درباره آینده غزه، بتوانند پاهای خود را دراز کنند و از این وضعیت سرخوشی لذت ببرند و حتی به فکر گسترش تجاوزگری خود در منطقه باشند.
اما با این وجود، هیچ یک از اینها مشکل اساسی عدم تعادل استراتژیک اسرائیل را حل نخواهد کرد. کاملاً مشخص شده که جوهره ذهنیت صهیونیستی، نژادپرستی و حس برتری بر دیگران مبتنی بر اشغالگری و زور است. این امر توانایی تفکر منطقی را از صهیونیستها سلب میکند و موجب میشود دائما بین اغراق در تواناییهای خود و دست کم گرفتن قدرت دشمن، همواره در نوسان باشند.
رژیم صهیونیستی همچنین همواره بر پایه یک ایدئولوژی افراطی عمل میکند که منجر به درک تحریف شدهای از خود و دیگران میگردد. علاوه بر آن، احساس خود برتربینی دائمی، بیاعتمادی و خوی وحشی گری، منجر به اتخاذ تصمیمات و سیاستهای غلطی میشود که همزیستی عادی صهیونیستها با دیگران را غیر ممکن میکند.
در این میان، کابینه راست افراطی نتانیاهو با دستور کار و موضع افراطی در مورد مسئله فلسطین و کل منطقه، یکی از شاخصهای آشکار عدم تعادل استراتژیک اسرائیل است. در اینجا نظریه سوء فهم، که برجستهترین نظریهپرداز آن رابرت جرویس است، در مورد وضعیت اسرائیل صدق میکند.
بر اساس این نظریه، سوء فهم و یا برداشت نادرست از نیات دشمنان، ارزیابی نادرست از قدرت آنها یا تفسیر نادرست از شاخصهای استراتژیک، منجر به تصمیمات و اقدامات منفی میشود که میتواند عواقب مخربی برای تصمیمگیرنده داشته باشد.
شاخصهای عدم تعادل استراتژیک اسرائیل
مظاهر و شاخصهای عدم تعادل استراتژیک رژیم صهیونیستی در دوره جدید را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد:
- اعتراضات گسترده صهیونیستها در سال 2023 به ویژه علیه کودتای قضایی کابینه نتانیاهو، میزان اختلافات سیاسی و اجتماعی و شکنندگی قرارداد اجتماعی در جامعه صهیونیستی میان سکولارها و حریدیها را فاش کرد. این اعتراضات همچنین دیدگاههای متناقض صهیونیستها در مورد ساختار و مسیر کابینه را آشکار ساخت.
- بحران رهبری و درگیری بیسابقه میان کابینه، ارتش، شاباک و قوه قضاییه به ویژه طی دو سال گذشته بعد از جنگ غزه، از دیگر شاخصهای مهم عدم تعادل استراتژیک اسرائیل است. این درگیریها شامل برکناری یا استعفای مقامات برجسته رژیم صهیونیستی همچون یوآو گالانت، وزیر جنگ سابق، هرتزی هالیوی، رئیس سابق ستاد ارتش، تزاحی هنگبی مشاور امنیت داخلی و رونن بار، رئیس سابق شاباک شد.
- اختلافات شدید صهیونیستها بر سر پرونده اسرای اسرائیلی و سرنوشت روز بعد از جنگ در غزه، کنترل گذرگاه رفح و محور فیلادلفیا و سایر مسائل مربوط به جنگ غزه، از جمله دیگر شاخصهای جدید عدم تعادل استراتژیک رژیم صهیونیستی بوده و اسرائیلیها به جای حل مشکل در این پروندهها مدام به دنبال اتهام زنی علیه یکدیگر بودند.
- تضاد ساختاری میان تمایل ایدئولوژیک برای گسترش شهرکسازی و هژمونی منطقهای، و نیاز استراتژیک به ثبات و ایجاد محیطهای مناسب برای حل و فصل سیاسی و عادیسازی روابط با کشورهای عربی، یکی دیگر از شاخص های عدم تعادل استراتژیک رژیم صهیونیستی است.
پروژههای یهودیسازی قدس و مسجد الاقصی، الحاق کرانه باختری، آوارگی فلسطینیها، پروژه «اسرائیل بزرگ»، اشغال سرزمینهای لبنان و سوریه همگی عناصر انفجاری در منطقه هستند که فلسطینیها را به سمت مقاومت مسلحانه سوق میدهند.
از طرف دیگر، کشورها و ملتهای منطقه متوجه خطر بزرگی که رژیم صهیونیستی برای امنیت ملی و منافع حیاتی آنها به وجود میآورد، شدهاند. این امر به شکل قابل توجهی، دشمنی با این رژیم را در میان ملتها و کشورهای منطقه افزایش میدهد، پروژههای عادیسازی را تضعیف میکند، فضای قویتری را برای از سرگیری پروژههای مقاومت و رویارویی ایجاد میکند و اسرائیل را به انزوا سوق میدهد.
-کاهش قابل توجه اعتماد به کابینه و ارتش، از دست دادن قابل توجه مشروعیت داخلی و پیروزی مخالفان نتانیاهو در اکثر نظرسنجیها طی دو سال گذشته.
- شکست سیستم بازدارندگی سنتی که رژیم جعلی صهیونیستی بر پایه آن بنا شده بود، و اتخاذ یک سیستم بازدارندگی جدید مبتنی بر بازدارندگی پیشگیرانه مستقیم، استفاده از خشونت بیش از حد، ویرانگری گسترده و ارتکاب جنایات نسل کشی علیه غیرنظامیان بی دفاع، همگی در انداختن نقاب دروغین دموکراسی از چهره اسرائیل نقش مهمی داشتهاند و برای همه ثابت کردند که همزیستی با این رژیم غیر ممکن است.
علاوه بر آن، شکست همه ابزارهای بازدارندگی رژیم صهیونیستی و نیز پایداری مقاومت فلسطین تا پایان نبرد، واقعیت جدیدی را ایجاد کرد که سیستم حاکم اسرائیل را بیثبات کرده و شکنندگی آن را به نمایش گذاشت.
- نتانیاهو و شرکای او به جنگ در 7 یا 8 جبهه افتخار میکنند، اما واقعیت آن است که جنگیدن در جبهههای مختلف، موجب فرسایش نظامی، اقتصادی و بیثباتی بیش از حد اسرائیل میشود؛ به ویژه از آنجا که در تاریخ ثابت شده، گسترش بیش از حد جبهههای جنگ، معمولاً دلیل اصلی سقوط کشورها و رژیمها بوده است.
- کابینه رژیم صهیونیستی در ارزیابی تواناییهای مقاومت فلسطین و به طور ویژه جنبش حماس اشتباه کرده و تهدید ناشی از قدرت آنها در یک جنگ طولانی را نادیده گرفت. این رژیم بر مجموعهای از فرضیههای امنیتی تکیه کرده بود که نقص آنها ثابت شد و نظریه معروف اسرائیل مبنی بر اینکه "آنچه را که نمیتوان با زور به دست آورد، میتوان با زور بیشتر به دست آورد" فرو ریخت.
به عبارت دیگر، گسترش وحشیگری رژیم صهیونیستی در نوار غزه نتیجه معکوس داد و موجب افزایش همبستگی جهانی با ملت و مقاومت فلسطین و تشدید خشم علیه اشغالگران صهیونیست شد.
- جنایاتی که رژیم صهیونیستی در غزه مرتکب شد، منجر به کاهش قابل توجه حمایت مردمی رسمی جهانی از این رژیم، فروپاشی روایت اسرائیل، بیاعتبار شدن شعارهایی مانند «دفاع از خود»، «مهد دموکراسی»، «قربانی بودن» و «یهودی ستیزی» شد. این جنگ همچنین با انزوای بین المللی بیسابقه برای اسرائیل همراه بود و پرونده این رژیم را به دیوان بینالمللی دادگستری ارائه داده و دایره همدردی و همبستگی ملتهای جهان با مردم فلسطین را گسترش داد و همچنین موجب به راه افتادن موج بزرگی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین شد.
نقش مقاومت در تشدید بحران عدم تعادل استراتژیک رژیم صهیونیستی
در طول نبرد طوفان الاقصی در دو سال گذشته، مقاومت فلسطین، به ویژه حماس، نقش مهمی در تشدید بحران عدم تعادل استراتژیک اسرائیل ایفا کرد و در تضعیف و فرسایش سیستم بازدارندگی اسرائیل موفق بود.
مقاومت فلسطین با وجود امکانات محدود خود و محاصره شدیدی که علیه آن تحمیل شده بود، تصمیم گیرندگان صهیونیست را سردرگم و آنها را مجبور کرد از برنامهریزی استراتژیک به سمت مدیریت بحران تحت فشار، تغییر جهت دهند.
به عبارت دیگر، مقاومت در این نبرد تبدیل به یک نقطه فشار منطقهای و بین المللی علیه اسرائیل شد و شکنندگی وضعیت داخلی و ضعف نهاد تصمیم گیری این رژیم را فاش ساخت؛ به طوری که با طولانیتر شدن جنگ، بحرانهای داخلی و خارجی صهیونیستها هم تشدید شد، زیرا هیچ چشم اندازی برای شکست و نابودی مقاومت وجود نداشت.
در همین حال، وحشیگری رژیم صهیونیستی علیه غیرنظامیان و جنگ گرسنگی و قحطی که در غزه به راه انداخت، موجب افزایش خشم و انزجار جهانی از این رژیم و همچنین گسترش حلقههای فشار و تحریمهای بینالمللی ضد آن شد.
در این میان، قطعنامه آمریکایی صادر شده در شورای امنیت در مورد اداره نوار غزه برای دو سال آینده، یک راهکار نسبی برای رژیم صهیونیستی فراهم کرد؛ اما نمیتواند همه مشکلات آن را حل کند و عوامل اساسی موثر در عدم تعادل استراتژیک این رژیم همچنان پابرجا هستند.
بنابراین سه مسیر احتمالی برای آینده بحران عدم تعادل استراتژیک رژیم صهیونیستی وجود دارد:
- رژیم صهیونیستی ممکن است با استفاده از آتش بس، حمایت دولت آمریکا و طرح ترامپ بتواند تا حدی به وضعیت آشفته خود سامان دهد، انتخابات جدید را برگزار کند و یک کابینه جدید تشکیل دهد.
اما با این حال، بحران عدم تعادل استراتژیک همچنان پابرجا خواهد ماند؛ زیرا طرز فکر حاکم بر این رژیم نه قادر و نه مایل به دادن امتیازات واقعی به مردم فلسطین است و در قراردادهای عادیسازی با کشورهای عربی به شکل یک جانبه پیش میرود و قصد دادن هیچ امتیاز واقعی به این کشورها را ندارد؛ موضوعی که موجب میشود اعراب در مسئله عادیسازی با اسرائیل تجدید نظر کنند.
- عدم تعادل استراتژیک اسرائیل در شکل کنونی آن، ناشی از اختلافات داخلی، فرسایش ساختارهای نهادی کابینه، محاسبات غلط درباره دشمنان و اصرار بر ادامه سیاستهای تهاجمی، زمینه مناسبی برای از سرگیری مقاومت مسلحانه در منطقه علیه این رژیم فراهم میکند؛ به ویژه اینکه سیستم بازدارندگی اسرائیل هم در حال فرسایش است.
- سیطره جریانهای افراطی صهیونیستی بر جامعه این رژیم، کمرنگ شدن نقش سکولارها و اتخاذ تصمیمات نادرست در مورد گسترش جنگ در منطقه، تلاشهای اسرائیل برای توسعه پروژه عادی سازی را شکست میدهد، دایره درگیریها را بیشتر کرده و این رژیم را در وضعیتی از فرسایش و خستگی فراتر از تواناییهایش فرو میبرد؛ به ویژه در شرایطی که آمریکا و غرب دیگر توان تامین بودجه مالی جنگهای بیپایان اسرائیل یا سرپوش گذاشتن بر حماقتهای سران این رژیم را ندارند.
بنابراین وضعیت سرخوشی صهیونیستها بعد از جنگ غزه صرفاً یک آرامش موقت و شکننده است که به زودی خود را در قالب یک وضعیت بیثباتی استراتژیک مزمن و مداوم نشان خواهد داد.
انتهای پیام/