به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، کافی است در یک مهمانی خانوادگی، سر بچرخانیم: پدربزرگ در تلگرام اخبار میخواند، نوجوان فامیل در اینستاگرام میخندد، و دیگری در یک پیامرسان داخلی مشغول هماهنگیهای کاری است. همه زیر یک سقف، اما هرکدام در یک «جزیرهی مجازی» متفاوت. این انتخابها تصادفی نیست. چرا یک پلتفرم برای ما ابزار سرگرمی است و برای دیگری، منبع اصلی خبر؟ چه چیزی باعث میشود هر کدام از ما در گوشهای از این اقیانوس دیجیتال، ساحل خود را پیدا کنیم؟
پاسخ این پرسشها در دادههای پیمایش ملی «زیست مجازی ایرانیان» نهفته است. این گزارش، که توسط مرکز ملی فضای مجازی منتشر شده، صرفاً یک آمارنامه نیست؛ بلکه آینهای است که شکافهای عمیق جامعه ایران را در انتخابهای مجازیاش بازتاب میدهد. این پیمایش آشکار میکند که انگیزههای ما برای حضور در هر پلتفرم، یک نقشه دقیق از هویت فرهنگی _ اجتماعی ما ترسیم میکند. نقشهای که دو گسل بزرگ، آن را به دنیاهایی مجزا تقسیم کرده است: «گسل نسلی» که جوانان را از میانسالان جدا میکند، و «مرز پلتفرمی» که کاربران پیامرسانهای داخلی را از کاربران نمونههای خارجی متمایز میسازد. در این یادداشت، با تکیه بر این دادهها، به این پرسش پاسخ میدهیم که چه انگیزههایی این جزایر فرهنگی را شکل داده و چرا در هر شبکه اجتماعی، ما در حال تبدیل شدن به یک ایرانی دیگر هستیم.
جزایر هویتی در اقیانوس دیجیتال ایران
اعداد و ارقام پیمایش «زیست مجازی ایرانیان» بیش از آنکه آمار و اطلاعات صرف باشند، قطعات یک پازل پراکندهاند. برای کنار هم چیدن این قطعات و دیدن تصویر بزرگتر، باید نقشه راهی داشت. این نقشه را در مفهوم «جهانهای اجتماعی» حمید پارسانیا میتوان جستجو کرد. این چارچوب به ما کمک میکند تا فضای مجازی ایران را نه یک قاره یکپارچه، بلکه اقیانوسی پهناور با جزایری هویتی ببینیم که از یکدیگر جدا افتادهاند.
پارسانیا در کتاب «جهانهای اجتماعی» توضیح میدهد که هر جهان اجتماعی، هویتی منحصربهفرد دارد که بر اساس «الیههای بنیادین» آن شکل میگیرد.[2] این لایهها، در واقع DNA فرهنگی هر جامعه هستند؛ یعنی عمیقترین باورها و ارزشهایی که رفتارها، هنجارها و نمادهای ساکنان آن را تعریف میکنند.
حالا بیایید این نظریه را به دادههای پیمایش گره بزنیم. گزارش به ما نشان میدهد که انگیزههای کاربران در پلتفرمهای مختلف، زمین تا آسمان متفاوت است. برای مثال، در حالی که در سکوهایی مانند «ایتا»، انگیزه اصلی کاربران «دنبال کردن محتوای مذهبی» است، در «اینستاگرام» اولویت با «تماشای محتوای طنز و سرگرمی» است.[3] از منظر پارسانیا، این صرفاً یک تفاوت سلیقه نیست؛ بلکه ما با دو «جزیره هویتی» مجزا روبرو هستیم که « «DNAفرهنگی متفاوتی دارند و ساکنانشان بر اساس ارزشهای متفاوتی گرد هم آمدهاند.
پارسانیا برای توضیح جدایی این جهانها از مفهوم «مرزهای فرهنگی» و «خطهای هویتی» استفاده میکند.[4] در تحلیل ما، این مرزها همان «گسل نسلی» و «شکاف پلتفرمی» هستند؛ آبهای عمیقی که این جزایر را از هم جدا کرده و ارتباط معنادار میان آنها را دشوار میسازند. بنابراین، چارچوب نظری ما در این یادداشت مشخص شد. با استفاده از نظریه «جهانهای اجتماعی» به عنوان قطبنما و دادههای پیمایش به عنوان راهنما، سفر خود را برای کاوش این جزایر آغاز میکنیم. در بخشهای بعد، به هر یک از این جزایر هویتی سفر کرده و ویژگیها، مرزها و انگیزههای ساکنانشان را از نزدیک بررسی خواهیم کرد.
کالبدشکافی گسلها؛ دو ایران در یک سرزمین
اگر دادههای پیمایش ملی «زیست مجازی ایرانیان» را به مثابه یک عکس رادیولوژی از جامعه در نظر بگیریم، آنچه بیش از همه خودنمایی میکند، خطوط شکست و گسلهای عمیق اجتماعی است. این آمارها صرفاً یک شکاف را نشان نمیدهند، بلکه تصویر حرکت دو صفحه تکتونیک اجتماعی در خلاف جهت یکدیگر را ترسیم میکنند. تحلیل انگیزههای کاربران، دو گسل تمامعیار را آشکار میسازد: «گسل نسلی» و «گسل انتخاب پلتفرم».
گسل نسلی؛ جهانهای معنایی متفاوت
اولین و عمیقترین شکاف، مرزی است که میان جهان معنایی کاربران زیر 35 سال و بالای 35 سال کشیده شده است. برای نسل بزرگتر، فضای مجازی در درجه اول یک «ابزار کاربردی» برای «ارتباط با دوستان و خانواده» و سپس «کسب اطلاعات درباره سلامت و بهداشت» است. اما برای نسل جوان، این فضا پیش از هر چیز یک «قلمرو اجتماعی و تفریحی» است. انگیزه اصلی آنها «ارتباط با دوستان» و پس از آن «سرگرمی و تماشای محتوای طنز» است. اما تکاندهندهترین آمار در این گسل، به جایگاه «محتوای مذهبی» بازمیگردد.
این انگیزه برای افراد بالای 35 سال در رتبه ششم قرار دارد، اما برای کاربران زیر 35 سال به آخرین اولویت (رتبه یازدهم) سقوط میکند. این داده صرفاً یک اختلاف رتبه نیست؛ بلکه یک س سقوط آزاد معنایی است. آنچه برای یک نسل اولویتی قابل اعتناست، برای نسل دیگر به بیاهمیتترین گزینه تبدیل شده است. این دو نسل نهتنها در پلتفرمهای متفاوتی زندگی میکنند، بلکه در جهانهای معنایی کاملاً متفاوتی نفس میکشند.
گسل انتخاب پلتفرم؛ مرزهای خودخواسته فرهنگی
گسل دوم، مرز روشنی است که میان کاربران پلتفرمهای داخلی و خارجی وجود دارد. در حالی که انگیزه اصلی هر دو گروه «ارتباط با دوستان و خانواده» است، سایر اولویتها به سرعت از یکدیگر فاصله میگیرند. بار دیگر، کلیدیترین نقطه واگرایی، «محتوای مذهبی» است. این انگیزه برای کاربران پلتفرمهای داخلی مانند ایتا و بله دومین اولویت است، اما برای کاربران پلتفرمهای خارجی مانند تلگرام و واتساپ آخرین اولویت محسوب میشود. این شکاف نشان میدهد که انتخاب پلتفرم، صرفاً یک انتخاب فنی نیست، بلکه یک انتخاب فرهنگی و هویتی است. کاربران با انتخاب سکوی خود، ناخودآگاه در حال پیوستن به یک «زیستجهان مجازی» خاص با اولویتها و ارزشهای مشخص هستند. این گزینش، مرزهای خودخواستهی فرهنگی را میان گروههای اجتماعی تقویت میکند.
در نهایت، این دو گسل نسلی و پلتفرمی، با یکدیگر همپوشانی دارند و یکدیگر را تشدید میکنند. این مرزبندیها سنگ بنای همان «جزیرههای هویتی» است که در مقدمه به آن اشاره شد؛ جزایری که ساکنانش اگرچه در یک سرزمین زندگی میکنند، اما در دنیاهای مجازی و به تبع آن، دنیاهای معنایی جداگانهای به سر میبرند. اما پیامدهای زندگی در این جزیرههای جدا از هم برای انسجام اجتماعی ایران چیست؟
از جزیرههای هویتی تا دنیاهای موازی؛ پیامدها و ریشهها
شکاف آماری که در بخش قبل کالبدشکافی کردیم، صرفاً یک اختلاف سلیقه در مصرف محتوا نیست؛ بلکه نشانهای از یک فرآیند عمیقتر اجتماعی است. شکلگیری «جهانهای اجتماعی» موازی. این مفهوم که در علوم اجتماعی و بهویژه در کتاب «جهانهای اجتماعی» استاد پارسانیا بحث شده، به ما میگوید گروههای مختلف انسانی، با برگزیدن مجموعهای از عقاید، ارزشها و هنجارهای مشترک، واقعیت اجتماعی منحصربهفرد خود را میسازند. دادههای پیمایش «زیست مجازی ایرانیان» نشان میدهد که فضای مجازی این فرآیند را تسریع و تشدید کرده است. اما چرا و با چه پیامدهایی؟
ریشههای جزیرهای شدن؛ فراتر از یک انتخاب ساده
مهاجرت کاربران به جزیرههای هویتی، معلول چند عامل کلیدی است. نخستنی عامل را میتوان در جستجو برای «خانه امن روانی» قلمداد کرد. در جهانی پر از تنش و اختلافنظر، افراد به طور طبیعی به فضاهایی پناه میبرند که در آن هویتشان تأیید شود، ارزشهایشان به رسمیت شناخته شود و با دیگران احساس تعلق کنند. پلتفرمها این «خانههای امن» را فراهم میکنند. برای کاربران بالای 35 سال، پیامرسان داخلی جایی است که لازم نیست هویت مذهبی خود را پنهان یا توجیه کند و برای کاربران زیر 35 سال، اینستاگرام فضایی برای ابراز سبکی از زندگی است که در فضای رسمی جامعه کمتر دیده میشود. این جستجو برای تعلق، همان چیزی است که در شکاف آماری مصرف محتوای مذهبی و سرگرمی خود را نشان میدهد.
دومین عامل معماری الگوریتمیک پلتفرمها است. در واقع این مهاجرت تنها یک انتخاب انسانی نیست؛ بلکه توسط کدهای نرمافزاری نیز هدایت میشود. الگوریتمها با هدف درگیر نگهداشتن کاربر، محتوایی را به او پیشنهاد میدهند که با سلیقهاش همسوست. این فرآیند به مرور زمان، کاربر را در یک «حباب فیلتر» یا «اتاق پژواک» محبوس میکند؛ جایی که صداهای مخالف کمتر به گوش میرسد و باورهای موجود، هر روز قویتر از دیروز میشوند. و سومین عامل نیز شکاف در زیرساخت و سیاستگذاری است. دوگانگی پلتفرمهای داخلی و خارجی صرفاً یک انتخاب فنی نیست، بلکه بازتابی از یک سیاستگذاری کلان است که به طور ساختاری، دو زیستبوم دیجیتال مجزا را ایجاد و تقویت کرده است. این شکاف زیرساختی، مرزهای بین جزیرهها را پررنگتر و عبور از آنها را دشوارتر میسازد.
پیامدهای اجتماعی؛ زنگ خطر برای انسجام ملی
این جزیرهای شدن، گرچه برای اعضای هر جزیره حس تعلق و امنیت به ارمغان میآورد، اما برای کل جامعه حامل خطرات جدی است. نخستین پیامد جدی این دو فضایی شدن، فرسایش سرمایه اجتماعی و همدلی است. وقتی اعضای دو جهان متفاوت کمتر با یکدیگر گفتگو میکنند، درک متقابل و حس همدلی میان آنها کاهش مییابد. این «ناشنوایی اجتماعی» به مرور زمان پایههای اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را سست میکند. پیامد دوم تضعیف «گفتوگوی ملی» است. در واقع حل چالشهای بزرگ ملی مانند مسائل اقتصادی، محیطزیستی یا سیاسی نیازمند یک فهم مشترک و میدان گفتگوی عمومی است.
وقتی هر گروه در جزیره خود زیست میکند و دادهها و روایتهای کاملاً متفاوتی دریافت میکند، رسیدن به یک اجماع ملی تقریباً ناممکن میشود. و پیامد سوم نیز، افزایش قطبیشدن و رادیکالیسم اجتماعی است. اتاقهای پژواک، بهترین فضا برای رشد افکار افراطی هستند. غیاب دیدگاههای منتقد و مخالف باعث میشود تا رادیکالترین صداها در هر گروه به عنوان صدای اصلی شنیده شوند و جامعه به سمت قطبهای آشتیناپذیر حرکت کند.
در کنار این خطرات، شاید بتوان این جزیرهها را «گرمخانه»هایی برای رشد و بقای خردهفرهنگهایی دانست که در فضای عمومی رسمی، فرصت بروز و ظهور نمییابند. اما پرسش اساسی این است که آیا این دنیاهای موازی میتوانند در بلندمدت در کنار یکدیگر به شکلی مسالمتآمیز همزیستی کنند، یا تقابل آنها با یکدیگر، بافتار اجتماعی ایران را با چالشی بیسابقه مواجه خواهد کرد؟
چگونه میتوان میان جزیرهها پل زد؟
دادهها و تحلیلها، تصویری واضح از یک واقعیت اجتماعی انکارناپذیر را پیش روی ما قرار دادند. جامعه ایران در فضای مجازی در حال زیستن در دنیاهایی موازی و «جزیرههای هویتی» جدا از هم است. این شکاف که ریشه در جستجوی روانی افراد برای «خانه امن»، معماری الگوریتمیک پلتفرمها و سیاستگذاریهای کلان زیرساختی دارد، پیامدهای نگرانکنندهای همچون فرسایش همدلی اجتماعی، تضعیف گفتگوی ملی و تشدید قطبیشدن را به دنبال داشته است. در مواجهه با این دنیاهای موازی، راهحل نه در تخریب این جزیرهها و یکسانسازی اجباری است و نه در نادیده گرفتن شکافهای در حال تعمیق. این جزیرهها، «گرمخانه»هایی برای رشد و بقای خردهفرهنگهایی هستند که شاید در فضای عمومی رسمی، فرصت بروز و ظهور نمییابند. بنابراین پرسش اساسی این نیست که چگونه این جزیرهها را از بین ببریم، بلکه این است که چگونه میتوان میان آنها پل زد؟
شاید راه پیش رو، نه تلاش برای ایجاد یک «زبان مشترک» تحمیلی، بلکه ترویج «هنر ترجمه» میان این جهانها باشد؛ یعنی تقویت سواد رسانهای انتقادی که به کاربران کمک کند تا آگاهانه از حبابهای فیلتر خود خارج شوند، با دیگریِ ناهمگون مواجه شوند و زبان یکدیگر را بفهمند، حتی اگر با آن موافق نباشند. این سواد رسانهای صرفاً یک مهارت فنی نیست، بلکه یک فضیلت اجتماعی برای زیستن در دنیای متکثر امروز است. آیا میتوانیم پیش از آنکه این جزیرهها آنقدر از هم دور شوند که به قارههایی بیگانه از هم تبدیل شوند، چنین پلهایی میانشان بسازیم؟ آینده انسجام اجتماعی ما به پاسخ این پرسش بستگی دارد.
پینوشتها:
[1]. دانشجوی دکتری علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم
[2]. حمید پارسانیا، جهانهای اجتماعی، قم، 1391، انتشارات کتاب فردا، ص 130 و 139.
[3]. گزارش زیست مجازی ایرانیان، ص 50.
[4]. حمید پارسانیا، جهانهای اجتماعی، قم، 1391، انتشارات کتاب فردا، ص 160 و 165.
یادداشت از: سید روحالله سیدی آقاملکی
انتهای پیام/