به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد، شهرها ارگانیسمی پویا و زنده هستند؛ بنظر میرسد انسانها زمانی شهرها را ساختهاند اما اینک آن فرزند نوباوه؛ «ارشد» شده و اوست که برای شهروند تعیین تکلیف میکند؛ گاهی که از بالا به شهرها مینگری؛ مانند این است که کتابهایی کوچک و بزرگ با شلختگی روی هم چیده شدهاند اما در دل همین بینظمی هم شاید بتوان قاعدهای فرهنگی برقرار کرد.
گاهی باید میزانی برای نگاه کلاسیک به فرهنگ قائل شد؛ همان رویکرد که قائل به سیاستگذاری و نگاه بلندمدت است در حالیکه نیک میدانیم فرهنگ همان هوایی است که تنفس میکنید؛ اکسیژن هوا را یک بار میتوان در چرخه دم و بازدم به کار گرفت و بعدش...
بنابراین لحظهها را نباید برای کار فرهنگی از دست داد و از آن مهمتر اماکن و اشیا و پدیدهها را؛ در تمامی نظریههای فرهنگی، اماکن و پدیدهها یک رکن مهم در اثرگذاری و اثربخشی فرهنگی هستند و نمیتوان به راحتی از کنار آنها گذشت؛ کار فرهنگی را نباید صرفا مربوط و منوط و محدود به رویدادها و جشنوارهها و فستیوالها کرد، این نگاه به فرهنگ شاید در کوتاه مدت اثربخش باشد اما در بلندمدت تکراری میشود و جذابیت خود برای مخاطب را نیز از دست میدهد.
در حوزه شهری و در محدوده جغرافیای شهری نیز مملو از این اماکن و پدیدهها هستیم و میتوانیم از بسترهای موجود به دور از کلیشهها بیشترین بهره را ببریم و کافیست تنها نگاهی متنوع و متفاوت را در دستور کار قرار دهیم.
یکی از این اماکن منحصربفرد قطار شهری یا همان مترو است؛ مدید زمانی است که از قطار شهری مشهد استفاده میکنم اما ندیدهام تقلایی ولو جزئی برای اثرگذاری بر مخاطب در این فضا صورت گیرد؛ جز تابلوهایی زمخت و رنگ و رو رفته و نهایتا پیامهایی که گهگاه در بلندگوی داخل واگن اعلام میشود، اما خبری از فرهنگسازی و حتی نمایش آن هم نیست؛ راستی شما میدانید روزانه چند نفر با قطار شهری مشهد تردد میکنند؟
آمارها در این زمینه سرسامآور است؛ سرسامآور خوب البته؛ به این معنا که از جمعیت سیال روزانه مترو میتوان بهره بالایی برای حوزه فرهنگی گرفت اما از آن غفلت میشود؛ تجربهای که در دنیا نیز روی آن سرمایهگذاری صورت گرفته است؛ شاید یکی از دلایل مغفول ماندن این مساله؛ کمین پشت طرحهای بلندمدت فرهنگی و اطلسها و نقشههای درازمدت است، سندهای زیادی برای کار فرهنگی داریم و هزینههای فراوانی هم صرف مطالعات میشود اما در اجرا؛ ایراد وجود دارد.
نگارنده به عنوان یک راهکار معتقد است میتوان با اقداماتی خرد که برگرفته از ایدههای دانشجویی و سریعالسیر است فضای بیروح قطار شهری مشهد را بزنگاهی برای حرکات مینیمال و خرد فرهنگی کرد، یادمان باشد شهروند اینجا سرعت را انتخاب میکند و فرصتی برای اقدامات وقتگیر و متاملانه نیست...
گاهی نیز باید در چنین فضاهایی دست از کلیشه «اقناع» برداشت و صرفا فضا را جذاب و دلپذیر کرد؛ برای مثال فضای گلخانهای جذاب در ایستگاههای قطار شهری مشهد وجود ندارد؛ امری که میتواند علاوه بر زیباسازی و دلپذیری سفر برای بزرگسالان، اهمیت محیط زیست را برای کودکانمان یادآور شود؛ برخی شرکتهای نوآور و دانشبنیان را میتوان در غرفههای ایستگاهها مستقر و فضایی برای کار اشتراکی آنان بدون نگاه اقتصادی مهیا کرد و یقینا آنها تردد در آن ایستگاهها را افزایش میدهند.
هنر در اقسام گوناگون آن حلقه مفقوده ایستگاههای قطار شهری است و جز در چند ایستگاه؛ دیوارنگاری،نقاشی و حکاکی،نورپردازی و هیچ گونه هنری دیگر قابل مشاهده نیست و اساسا فضایی برای تعامل شکل نمیگیرد و هر آنچه میگذرد، تردد صرف است...
کتابخوانان مترو را با جوایز شهروندی ساده تشویق کنید؛ همانها که به جای در لاک گوشی فرو رفتن؛ لذت تورق را انتخاب کردهاند؛ چرا مشوقهای بهرهگیری از حملونقل عمومی تبلیغ نمیشوند؟
حداقل بخشی از تابلوهای تبلیغاتی را میتوان به امور خیرخواهانه اختصاص داد؛ نقاشیهای مناسبتی کودکان و شهروندان را تبدیل به گالری موقتی کرد، خانههای تاریخی بکر مشهد را در تابلوها با آدرسشان معرفی کرد، «ترینهای» فرهنگی شهر را در تلویزیون واگنها مقابل دیدگان قرار داد و حداقل فیلمهای روی پرده سینماهای شهر و تئاترهای در حال اجرا را در این فضا به اطلاع مخاطب رساند.
البته نباید گوشت و پوست تهیهکننده فیلم و تئاتر گروکشی شود و شهرداری باید در این زمینه رویکرد انتفاعی داشته باشد و دنبال سود مالی نباشد؛ باور کنید اثر دارد اما استمرار میخواهد و استمرار و استمرار...
یادداشت از: محمد بهروزی، فعال فرهنگی و رسانه ای
انتهای پیام/282