به گزارش خبرگزازی تسنیم از اهواز،16 آذرماه روزی است که زمین سخت و سرد طبقه اول دانشکده فنی دانشگاه تهران به خون گرم و سرخ دانشجویان، میزبان شد. عدهای زخمی شدند اما در این میان سه دانشجو به نامهای احمد قندچی، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعترضوی به گلوله پهلوی رخت شهادت پوشیدند.
بدون شک کودتای 28 مرداد 1332 سنگ بنای بدعتی تازه در تاریخ سیاسی معاصر ایران است که به اضمحلال دولت ملی دکتر مصدق و حاکمیت خفقان شدید در جامعه منجر شد. کودتا که شد، آنان که آستین همت بالازده بودند برای دستگیری رجال سیاسی، انحلال احزاب و تعطیلی بسیاری از نشریات وارد گود شدند. اما برخلاف تنگ کردن عرصه و فشار دستگاه دیکتاتوری، از طلوع بعد از یوم کودتا، مردم حتی یک روز هم از مخالفت با هیئت حاکمه دست نکشیدند.
دانشگاه تهران، 5 روز بعد از کودتا صحنه نخستین تظاهرات آشکار در حمایت از دکتر مصدق و اعتراض به محاکمه او، دکتر شایگان و مهندس رضوی شد. با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه ها در مهرماه،
بر اثر قیامهای مردمی و تحرکات دانشجویی، حالواحوال سیاسی روزبهروز بغرنجتر شد. دانشجویان با عَلَم کردن تظاهرات، پخش اعلامیه و تخته کردن دَرِ کلاسهای درس، آشکارا خشم و نفرت خود را نسبت به دیکتاتوری حاکم ابراز کردند. مهرماه از نیمه گذشته بود که گروههای دانشجویی اعلامیههایی منتشر کردند. اعلامیههایی با مضمون تاکید بر ضرورت توسل جستن به اعتصاب بهمثابه دستاویزی در برابر حاکمیت، لزوم آزادی دکتر مصدق از زندان، رفع توقیف شماری از استادان دانشگاه و...
تهیه و توزیع این اعلامیهها تأثیر شگرفی در جو سیاسی آن زمان داشت بهنحوی که دولت کودتا واکنش نشان داد و شتابزده اعلام کرد: "دولت در مقابل اینگونه تحرکات به شدت ایستادگی خواهد کرد."
دولت نظامی، مخالفان خود بهویژه دانشجویان را تهدید میکرد. اما برخلاف همه این خطونشانها دانشگاهیان با مساعدت بازاریان، خود را برای برپایی اعتصابی تمامعیار بسیج کرده بودند. موعدموعودشان 16 مهرماه بود.
اعتصاب پا گرفت و کرکره هیچ دکانی بالا نرفت. از آن طرف، دانشجویان نیز سنگر دانشگاه را دست گرفتند و با برپایی تظاهراتی آرام در دانشگاه وارد میدان شدند. در پی آن فرمانداری نظامی آسیمهسر و هراسیده، تعدادی افسر را در معیت چند دستگاه کامیونِ لبالب از سربازانِ تفنگحمایل به سوی دانشگاه روان کرد.
تفنگداران در گوشهوکنار دانشگاه تهران جبهه گرفتند. نقطهای از ارض دانشگاه نبود که در تیررسشان نباشد. آن روز، نیروهای نظامی آن کردند که پیش از آن کس نکرده بود. فعلشان مسبوقبهسابقه نبود. گفتهاند نظامیان قریب به 11 دانشجو را به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، کَتبسته بردند. چنین فعلی در 19 سالی که از بنیانگذاری دانشگاه تهران گذشته بود، سابقه نداشت.
بیتردید ورود جماعت تفنگدار به محیط دانشگاه و دستگیری دانشجویان نهتنها چسب زخم نبود بلکه کندن زخم هم بود. بوی بهبود اوضاع را که نشنیدند هیچ، دود گسترش بحران و افزایش تنش و تشنج هم در چشمشان رفت. اگرچه عمودِ خیمه سیرکِ سیار اقتدارِ حاکمیتِ پهلوی در در آنجا پایین نیامد.
پس از شکستن حرمت و ریختن قداست دانشگاه و بازداشت دانشجویان، کودتاچیان برای رعب انداختن به جان آنان، شماری از تفنگداران را برابر دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران جایگیر کردند. بیرون از محیط دانشگاه اما اوضاع، بدتر هم بود.
مقابل درب اصلی دانشگاه تهران، یک تانک و تعدادی کامیونِ لبریز از سربازان مجهز، آمادهباش بودند. آمدوشدی نبود که از نظرشان دور بماند. حاکمیت نظامی تا بُنِ دندان مسلح بود و تمهیدات بسیار اندیشیده بود. در آن روزها تهران، بار دیگر تظاهرات قابل توجهای را به خود میدید.
تظاهراتی که با واکنش و عکسالعمل سریع نیروی انتظامی و نظامی، تیراندازی هوایی، درگیریهای پراکنده به منظور متفرق کردن تظاهرکنندگان و همچنین بازداشت شماری از معترضان آتشش فروکش کرد. 24 آبانماه خبری پخش شد: «ریچارد نیکسون»،معاون رئیس جمهور آمریکا، از طرف آیزنهاور به ایران میآید. از سوی دیگر دانشجویان مبارز نیز بر آن شدند که در فضای حکومت نظامی بعد از کودتای سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند.
14 آذرماه درست دو روز قبل از آن واقعه تلخ، اردشیر زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز، تظاهراتی در گوشهوکنار قوت گرفت که در پی آن تنی از دانشگاهیان و بازاریان دستگیر شدند. این وضع تا 15 آذرماه هم ادامه داشت. بیشتر اعتراضات از دانشکده پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم آغاز شد.
صبح شانزدهم آذرماه بود. دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، تجهیزات سنگین سربازان و اوضاع غیرعادی اطراف دانشگاه را دیده بودند. وقوع حادثهای را پیشبینی میکردند. فضا بهشدت آبستن حادثه و درگیری بود.
مدتی که گذشت، برای جلوگیری از تنش و درگیری، چندین دانشکده تعطیل اعلام شد. به دنبال آن به دستور رئیس دانشگاه، فعالیت سراسر دانشگاه تهران تعطیل شد. نیروهای نظامی رژیم که بهدقت تمام آمدوشد دانشجویان را تحت نظر داشتند و در این بین عدهای را دستگیر کرده بودند، وارد دانشکده فنی شدند و با حضور در کلاس مهندس شمس،استاد نقشهکشی، بستر اعتراض را در کلاس درس فراهم کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند، دستگیر کنند. دستگیری دو دانشجو، آتش به جان کلاس زد. دانشجویان دیگر گُر گرفتند.
دانشجویی بر روی نیمکت ایستاد و فریاد زد: "آقا ما چقدر بی عرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست. این درس نیست. یک عدهای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس میشوند ... تف به این کلاس و تف به این مملکت!"
دانشکده فنی در آغوش آشوب و در محاصره کامل نظامیان، گُم و بهیکباره فرمان آتش صادر شد. زمین سخت و سرد طبقه اول دانشکده فنی دانشگاه تهران به خون گرم و سرخ دانشجویان، میزبان شد. عدهای زخمی شدند اما در این میان سه دانشجو به نامهای احمد قندچی، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعترضوی به گلوله پهلوی رخت شهادت پوشیدند.
دو فردای آن روز خونین، ریچارد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاهی که گوشش از صدای آهوناله دانشجویان مجروح و زخمی و چشمش از سرخی خون آنان پر بود، در رشته حقوق، موفق به کسب دکترای افتخاری شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت در روز 24 آذرماه سال 1387، تاریخچهای از این واقعه بیان کردند و فرمودند: «جالب است توجه کنید که 16 آذر سال 32 که در آن سه دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاد یعنی بعد از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب، سرکوب عجیب همه نیروها و سکوت همه. ناگهان بهوسیله دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید.
چرا؟ چون نیکسون که آنوقت معاون رئیسجمهور آمریکا بود، آمد ایران. بهعنوان اعتراض به آمریکا، بهعنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا 16 آذر در همهسالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است...».
یادداشت از یاسمن باعثی خبرنگار
انتهای پیام/